مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
فاطمه خدادادی آزادبنی؛ جواد کمالی
چکیده
پیشینه و اهداف: موضوع الکتریسیته اغلب یک مفهوم چالش برانگیز و انتزاعی در فیزیک در نظر گرفته میشود. یادگیری مفاهیم علمی غیر شهودی میتواند برای دانش آموزان چالش برانگیز باشد، زیرا آنها اغلب تصورات نادرستی در مورد پدیدههای طبیعی دارند که آنها را به سمت خطا سوق میدهد. شناسایی و اصلاح باورهای غلط فیزیک الکتریسیته برای ارتقای یادگیری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: موضوع الکتریسیته اغلب یک مفهوم چالش برانگیز و انتزاعی در فیزیک در نظر گرفته میشود. یادگیری مفاهیم علمی غیر شهودی میتواند برای دانش آموزان چالش برانگیز باشد، زیرا آنها اغلب تصورات نادرستی در مورد پدیدههای طبیعی دارند که آنها را به سمت خطا سوق میدهد. شناسایی و اصلاح باورهای غلط فیزیک الکتریسیته برای ارتقای یادگیری معنادار و درک مفهومی ضروری است. امروزه استفاده از فناوری در محیطهای آموزشی یکی از جنبههای ضروری آموزش و یادگیری محسوب میشود. استفاده از فناوری مانند نرمافزار شبیهسازی کامسول میتواند به تجسم و درک بهتر این مفاهیم کمک کند. این تحقیق با هدف شناسایی و اصلاح سوء تفاهمات دانشآموزان پایه یازدهم در یادگیری مفاهیم الکتریسیته با شبیهسازی نرمافزار کامسول انجام شده است.روشها: روش پژوهش حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر نوع روش، یک تحقیق ترکیبی است. بخش کیفی با روش تحلیل محتوا با هدف استخراج مقولههای کج فهمیهای فیزیک الکتریسیته انجام گرفته است. در این راستا، از پروتکل مصاحبههای نیمه ساختار یافته از 6 معلم با روش نمونهگیری هدفمند استفاده گردید. در این بخش از پژوهش، از سه نوع کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده گردید. مقولههای اصلی کج فهمیها از این نوع کدگذاری استخراج گردید. مقولههای اصلی الگوی سوء تفاهمهای مفاهیم فیزیک الکتریسیته عبارت شدند از: قانون کولن، شکل خطوط میدان بین دو بار نقطهای، میدان الکتریکی بین صفحات خازن، حرکت بار الکتریکی در میدان الکتریکی خارجی، توزیع بار روی سطوح و اثر میدان الکتریکی خارجی بر روی پوستههای رسانا و نارسانا. براساس این الگو، پرسشنامه 6 سوالی برای اعتباریابی الگوی سوء تفاهمهای مفاهیم فیزیک الکتریسته دانشاموزان طراحی گردید. برای اعتباریابی الگوی استخراجی و روایی محتوایی پرسشنامه از نظر متخصصان حوزه اموزش فیزیک استفاده شد. بخش کمّی پژوهش حاضر یک تحقیق شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانشآموزان پسر پایه یازدهم دبیرستان شهر بجنورد در سال تحصیلی 1401-1402 بود. با بهرهگیری از روش نمونهگیری تصادفی، 30 دانشآموزان برای هر گروه انتخاب شدند. در مرحله اول از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد. سپس بر روی گروه آزمایش، متغیر مستقل (آموزش مبتنی بر مدلسازی با نرمافزار شبیهساز کامسول) طی 6 جلسه، 90 دقیقهای انجام شد. همزمان، در گروه گواه از آموزش سنتی (سخنرانی) استفاده گردید. پس از مداخله، بر روی هر دو گروه ( آزمایش و کنترل) متغیر وابسته (آزمون سوء تفاهمهای مفاهیم فیزیک الکتریسته) اجرا شد. دادهها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس با کمک نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: نتایج پس از آزمون نشان دادهاند که استفاده از کامپیوتر و نرمافزار شبیهسازی کامسول، بهبود قابل توجهی در تمرکز دانشآموزان، اصلاح کجفهمی و افزایش سطح یادگیری آنها داشته است. همچنین، این روش به دانشآموزان در درک بهتر مفاهیم کمک کرده است. نتیجه حاصل از این تجزیه تحلیل نشان داد که میزان یادگیری و پیشرفت دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه تفاوت معناداری دارد (05/0>p). اشتباهات گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بهطور قابل توجهی تغییر کرده است. در مباحث مورد بررسی کمترین درصد اصلاح کج فهمی در گروه آزمایش %66/46 میباشد. در حالی که کمترین درصد اصلاح کج فهمی در گروه گواه % 66/36 مشاهده شده است.نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان دادهاند که با استفاده از نرمافزار شبیهسازی کامسول، دانشآموزان قادر به تصویرسازی و تعامل با مفاهیم انتزاعی میشوند که آنها را قابل درکتر و قابل فهمتر میکند. با استفاده از کامسول، دانشآموزان میتوانند متغیرهای مختلف در سیستمهای الکتریکی را تغییر داده، تأثیرات آن را مشاهده کرده و به اصول پایه آن بیشتر آگاه شوند. این رویکرد عملی به دانشآموزان در اصلاح کجفهمیها و بهبود درک آنان از الکتریسیته در فیزیک کمک میکند. با ارائه نمایش تعاملی و تصویری از پدیدههای الکتریکی، نرمافزار شبیهسازی موضوع را قابل دسترس و جذاب میسازد و در نتیجه، بهبود عملکرد و یادگیری دانشآموزان را به همراه دارد. بر اساس نتایج بدست آمده، پیشنهاد میشود که فناوری آموزشی و مدلسازی با استفاده از نرمافزار کامسول در برنامههای توسعه حرفهای معلمان ترویج یابد. این اقدام میتواند به توسعه دانش محتوای آموزشی و اصلاح کجفهمی مفاهیم کمک کند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
حسین پورمهدی قایم مقامی؛ آزاده خاکی قصر
چکیده
پیشینه و اهداف: در دوران پاندمی کووید-19، همه رشته ها از جمله معماری به صورت برخط تدریس شدند. در میان دروس رشته معماری، کارگاههای طراحی معماری چالش برانگیزترین دروسی بودند که به صورت برخط برگزار شدند. در طول دوران پاندمی و پس از آن، محققان حوزه آموزش معماری درباره بازخوردهای تجربه زیسته تدریس در کارگاه های طراحی معماری برخط پژوهش هایی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: در دوران پاندمی کووید-19، همه رشته ها از جمله معماری به صورت برخط تدریس شدند. در میان دروس رشته معماری، کارگاههای طراحی معماری چالش برانگیزترین دروسی بودند که به صورت برخط برگزار شدند. در طول دوران پاندمی و پس از آن، محققان حوزه آموزش معماری درباره بازخوردهای تجربه زیسته تدریس در کارگاه های طراحی معماری برخط پژوهش هایی انجام داده اند و مزایا و معایب آن را برشمرده اند. مطالعه پیش رو با تمرکز بر نقاط قوت کارگاه های برخط و توجه به اهمیت بازنمایی کلامی در فرایند طراحی معماری، سعی دارد با نظر به آنکه بازنمایی کلامی در فرآیند طراحی کاربرد دارد و توصیف کلامی یکی از ابزارهای آن است پاسخ این پرسش را بیابد : آیا با وجود محدودیت های انتقال محتوا و شرایطی که در برگزاری کارگاههای برخط داشتیم، امکان تقویت مهارت ارائه کلامی برای دانشجویان معماری فراهم شد؟روشها: روش به کار رفته، کیفی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و موردپژوهی تجربه زیسته کارگاه های برخط طراحی معماری در پاندمی کروناست. در مطالعات کتابخانه ای از مرور نظام مند استفاده شده است. در موردپژوهی از روش کیفی تحلیل مضمون به پشتوانه کدگذاری با استفاده از روش های مشاهده، یادداشت برداری، بررسی بروندادهای دانشجویان، پرسشنامه و خودارزیابی دانشجویان بهره گرفته شده است. مدت مطالعه، پنج نیمسال تحصیلی (دوران پاندمی کرونا : 2022-2019) در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهیدبهشتی است. جامعه آماری متشکل از 147 دانشجو است (111N= دانشجویان کارشناسی و 36N= دانشجویان کارشناسی ارشد).یافتهها: نتایج نشان میدهد که کارگاه های برخط طراحی معماری، به دلیل محدودیتهای به اشتراک گذاشتن محتوا به نسبت با کارگاه های حضوری و در جبران آن، اتکای بسیار به حواس شنیداری و ظرفیت های زبانی دارند. نتایج حاکی از ارتقای توان بازنمایی کلامی (شامل شفاهی و مکتوب) دانشجویان است که بسته به شرایط هر کارگاه آموزشی میزان آن متغیر است. از نگاه 86% از دانشجویان، توان بازنمایی کلامی آنها به صورت مکتوب در کارگاه های برخط پیشرفت داشته است و 73% از دانشجویان مهارت بازنمایی کلامی شفاهی خود را ارتقایافته ارزیابی کردند. شایان ذکر است مهارت بازنمایی کلامی به صورت مکتوب به عنوان دومین مهارت ارتقا یافته دانشجویان از میان 6 مهارت ارتقا یافته در کارگاه های برخط توسط دانشجویان ارزیابی شد. از دیگر نتایج آنست که سطح استفاده و مقبولیت بازنمایی های نوشتاری و گفتاری در فرآیند خلاقیت در کارگاههای برخط ثابت نبوده است و ممکن است به دلایل مختلفی تغییر کند. برخی از مولفه های توفیق این امر عبارتند از: ترجیح مدرس کارگاه برای به کارگیری مهارت بازنمایی کلامی در کارگاه، استعداد و ظرفیت بالفعل دانشجویان در توصیف کلامی، موضوع کارگاه طراحی و موقعیتی که کارگاه در فرآیند طراحی در آن قرار دارد. نتیجهگیری: کارگاه های برخط طراحی معماری، امکانی برای تقویت مهارت بازنمایی کلامی دانشجویان هستند. فراتر از آن، مهارت بازنمایی کلامی، از پایههای برپایی کارگاه های برخطِ طراحی معماری است و نقش جبرانی در تامین کیفیت آموزشی کارگاهها به ویژه در فرایند طراحی دارد. از این ویژگی می توان استفاده کرد و در کارگاه های آینده، به صورت حضوری یا ترکیبی بهره برد. پیشنهاد بر این است تمرین هایی هدفمند در این راستا تعریف و تجربه شوند تا در مراحل آغازین و میانی و نهایی فرایند طراحی به کار گرفته شوند. از آن جمله می توان به تمرین بیان سناریو، بیان صورت مساله طراحی، نوشتن بیانیه طراحی و تدارک جلساتی برای توصیف خوانی از میان متون نویسندگان برجسته و همچنین جلسات نقد کارهای دانشجویان و آثار معماران در کارگاه طراحی معماری برخط اشاره کرد.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
ریحانه رئیسی؛ کاوه فتاحی؛ سید محمد حسین ذاکری؛ سارا دانشمند
چکیده
پیشینه و اهداف: محیط یادگیری به هر گونه محیطی اطلاق می شود که فرایند یادگیری در آن اتفاق می افتد. در سالهای اخیر، پژوهشهای متنوعی با رویکردهای متفاوت به تجزیه و تحلیل کیفیتهای محیط فیزیکی یادگیری به منظور بهبود و ارتقا عملکرد یادگیرندگان در محیط های یادگیری پرداخته اند. در همین راستا پیشرفتهای شکل گرفته در رویکرد معماری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: محیط یادگیری به هر گونه محیطی اطلاق می شود که فرایند یادگیری در آن اتفاق می افتد. در سالهای اخیر، پژوهشهای متنوعی با رویکردهای متفاوت به تجزیه و تحلیل کیفیتهای محیط فیزیکی یادگیری به منظور بهبود و ارتقا عملکرد یادگیرندگان در محیط های یادگیری پرداخته اند. در همین راستا پیشرفتهای شکل گرفته در رویکرد معماری عصب محور، زمینهای رو به رشد که اصول علوم اعصاب را در طراحی معماری ادغام می کند، منجر به کاربست این رویکرد جدید در بهینه سازی ویژگیهای محیطهای یادگیری و ارتقا عملکرد یادگیرندگان شده است. تحقیقات قبلی در زمینه معماری عصب محور، ویژگیهای فیزیکی مختلفی را در محیطهای آموزشی، از جمله اندازه کلاس، رنگ کلاس، نورو صدا،و آسایش حرارتی در محیطهای یادگیری را بررسی کردهاند و تأثیرات آنها را بر حافظه، توجه، واکنشهای عاطفی، عملکرد شناختی و پیشرفت یادگیری آشکار کردهاند. با این وجود، بررسی ها نشان داد که در این پژوهشها توجه محدودی به بررسی تاثیر شیب سقف کلاس بر سطح استرس و عملکردهای شناختی دانشجویان شده است. در همین راستا، هدف این پژوهش آنست که با ارزیابیهای شناختی و عملکرد فیزیولوژیکی مخاطبان در مواجهه با کلاس درس به این سوال پاسخ دهد که چگونه جهتگیریهای شیب سقف بر پاسخهای فیزیولوژیکی مرتبط با برانگیختگی استرس مخاطبان و همچنین عملکرد شناختی آنها تأثیر میگذارد؟ یافتههای این پژوهش به حوزه معماری عصب محور کمک میکند و بینش جدیدی در مورد اینکه چگونه عوامل فیزیکی، بهویژه شیب سقف کلاسها، بر سلامت روان و عملکرد شناختی یادگیرندگان تأثیر میگذارد، ارائه میکند.روشها: در این پژوهش از روش شبه آزمایشی برای بررسی تأثیر تغییرات مختلف شیب سقف بر برانگیختگی ناشی از استرس و عملکرد شناختی شرکتکنندگان استفاده شده است. در این راستا 18 شرکت کننده، شامل 9 دانشجوی مرد و 9 دانشجوی زن، در محیط واقعیت مجازی(VR) مورد آزمایش قرارگرفتند، که انتخاب آنها به صورت نمونه گیری دو مرحله ای از بین داوطلبین شرکت در آزمایش و بر اساس پنج معیار تعیین شده برای حفظ روایی و پایایی پژوهش شکل گرفت. فرایند آزمایش شامل سه گام جداگانه بود: 1) سطح استرس شرکتکنندگان از طریق استفاده از حسگر فیزیولوژیکی Emotibit و آزمون مقیاسهای آنالوگ دیداری (VAS) مورد ارزیابی قرار گرفت. این فرایند شامل ثبت تنوع ضربان قلب (HRV) و فعالیت الکترودرمال (EDA) آنها بود. 2) با استفاده از آزمون استاندارد N-back حین تجربه مجازی فضای کلاسها، به ارزیابی عملکرد شناختی شرکتکنندگان پرداخته شد. هدف این دو گام آن بود که بررسی شود چگونه جهت گیری های مختلف سقف بر عملکرد شناختی و سطح برانگیختگی استرس شرکتکنندگان تأثیر میگذارد.3) رابطه بین جهت گیری های مختلف سقف و پاسخهای شناختی و فیزیولوژیکی شرکتکنندگان با استفاده از آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. این بررسی با هدف تعیین ارتباط بین برانگیختگی ناشی از استرس و عملکرد شناختی در رابطه با جهتگیریهای متنوع شیب سقف انجام شد.یافتهها: یافته ها نشان می دهد که جهت شیب سقف، به سمت جلو و عقب کلاس درس، به طور معناداری بر سطح استرس و عملکرد شناختی شرکت کنندگان تأثیر می گذارد. طراحی سقف با شیب به سمت عقب کلاس درس، عملکرد شناختی بهتر و تعداد پاسخ های نادرست پایین تر در آزمون شناختی N-back را در مقایسه با کلاسهای درس با سقف بدون شیب و یا با شیب سقف به سمت جلو نشان می دهد. این مطالعه همچنین نشان میدهد که تغییرات شیب سقف باعث ایجاد تغییراتی در پاسخهای فیزیولوژیکی شرکت کنندگان میشود.از نتایج دیتالاگر Emotibit و آزمون VAS شرکتکنندگان مشخص میگردد، کلاس با سقف شیبدار به سمت عقب کلاس میتواند به طور قابلتوجهی سطح استرس را در شرکتکنندگان مورد بررسی کاهش دهد.نتیجهگیری: این پژوهش بر نقش کلیدی کیفیت طراحی محیطهای فیزیکی یادگیری در کاهش استرس و ارتقای عملکرد شناختی در بین یادگیرندگان تأکید میکند. نتایج نشان میدهند استفاده از طراحی سقف کلاسهای درس با شیب به سمت عقب کلاس میتواند منجر به کاهش سطح استرس و ارتقا عملکرد شناختی دانشجویان شود. این پژوهش هم راستا با مطالعات معماری عصب محور پیشین در زمینه محیطهای یادگیری، تاکید می کند که در طراحی کلاسهای درس، طراحان آموزشی باید به کیفیتهای فیزیکی محیطهای یادگیری از جمله جهت شیب سقف کلاسها توجه مضاعف داشته باشند تا محیطهایی را ایجاد کنند که فرآیندهای شناختی-احساسی-ادراکی یادگیرندگان را پشتیبانی کرده و به یادگیری، رشد، و در نهایت بهزیستی کلی دانشجویان و یادگیرندگان کمک کنند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
نفیسه صالحی
چکیده
پیشینه و اهداف: در طول دهههای گذشته، ادغام فناوری در آموزش، شیوه های تدریس و یادگیری موضوعات مختلف را متحول کرده است. این روند بر آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی نیز تأثیر گذاشته است و فرصت های جدیدی برای یادگیری تعاملی، ارتباطات جهانی و تبادل فرهنگی از طریق ابزارها و پلتفرم های آنلاین ایجاد کرده است. تقاضای فزاینده برای ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: در طول دهههای گذشته، ادغام فناوری در آموزش، شیوه های تدریس و یادگیری موضوعات مختلف را متحول کرده است. این روند بر آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی نیز تأثیر گذاشته است و فرصت های جدیدی برای یادگیری تعاملی، ارتباطات جهانی و تبادل فرهنگی از طریق ابزارها و پلتفرم های آنلاین ایجاد کرده است. تقاضای فزاینده برای تجربیات یادگیری جذاب و تعاملی، آموزش به دانشجو معلمان رشته آموزش زبان انگلیسی در راستای ادغام موثر دو مقوله فن آوری و آموزش زبان را ضروری کرده است تا به آن ها امکان دهد از مزایای ابزارها و منابع دیجیتالی بهره مند شوند. این آموزش ها را میتوان با ارزیابی دانش فن آوری، تربیتی، موضوعی و تربیتی-موضوعی آن ها آغاز کرد. مطالعه حاضر به بررسی و تحلیل نظرات دانشجو معلمان رشته زبان انگلیسی در خصوص شایستگی هایشان در دانش فن آوری، تربیتی، موضوعی و تربیتی-موضوعی و عملکرد واقعی آن ها در کلاس درس در استفاده از فن آوری میپردازد که در نهایت به افزایش اثربخشی آنها در حیطه های مختلف آموزشی کمک میکند.
روشها: ده دانشجوی سال آخر مقطع کارشناسی رشته آموزش زبان انگلیسی در دانشگاه فرهنگیان سمنان، ایران شامل شش زن و چهار مرد از طریق نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. در این تحقیق کیفی از روش مطالعه موردی استفاده و دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته و مشاهدات کلاس درس جمعآوری شد. سوالات باز پاسخ مصاحبه و چکلیست مشاهده بر اساس مرور ادبیات تحقیق مربوط به الگوی تی پک طراحی شدند. بازبینی ابزار تحقیق توسط استادان رشته آموزش زبان انگلیسی، انجام مصاحبهها و مشاهدات آزمایشی، بازبینی شرکت کنندگان و مثلث سازی داده ها به افزایش اعتبار مطالعه کمک کرد. برای تجزیه وتحلیل دادهها، پژوهشگر از روش تحلیل مضمون استفاده کرد.
یافتهها: نتایج نشان داد، در حالی که دانشجومعلمان از دانش موضوعی، دانش تربیتی و دانش موضوعی-تربیتی قوی برخوردار هستند، دانش و مهارت آنها در دانش فن آوری، تربیتی، موضوعی و تربیتی-موضوعی محدود است. بهطور خاص، دانشجومعلمان زبان انگلیسی دارای تسلط کافی بر محتوای درسی و شیوههای تدریس مؤثر بودند؛ با این حال، درک آن ها از فن آوری و توانمندیشان در استفاده از آن در امر تدریس ناکافی بود. این شکاف نشان میدهد که با وجود بهره مندی از دانش و مهارت لازم برای تدریس مؤثر، آنها در ادغام ابزارها و منابع فن آورانه در تدریس با مشکل مواجه هستند. مشاهدات کلاسی نیز حاکی از استفاده محدود از فن آوری در امر آموزش به شیوهی دانشآموز-محور بود.
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه به وجود یک شکاف نگرانکننده در آموزش دانشجومعلمان زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی در ایران اشاره دارد. این نتایج نشان میدهد که معلمان آینده در عین برخورداری از دانش موضوعی و دانش تربیتی-موضوعی قوی، از دانش فنآوری، تربیتی، موضوعی و تربیتی-موضوعی کافی برخوردار نیستند تا بتوانند در تدریس خود بهطور مؤثر از آن استفاده کنند. این نقص در آمادهسازی دانشجومعلمان به طور بالقوه میتواند بر عملکرد آنها در ارائه آموزشهای جذاب و نوآورانه به دانشآموزان تأثیر منفی بگذارد. پیامدهای این مطالعه فراتر از کلاس درس است و از سیاستگذاران، برنامه ریزان و مولفان کتاب های درسی میخواهد برنامه درسی دانشجومعلمان را بازبینی نموده و بهبود بخشند تا بهتر با نیازهای آموزشی قرن بیست و یکم همسو شود. با پرداختن موثر به نقاط ضعف شناسایی شده در زمینهی دانش فنآوری، تربیتی، موضوعی و تربیتی-موضوعی دانشجومعلمان زبان انگلیسی، ذینفعان میتوانند آن ها را با دانش و مهارتهای لازم برای بهره گیری از ظرفیت های فن آوری در تدریس مجهز ساخته و بدین ترتیب، به طور قابل توجهی نتایج یادگیری دانشآموزان را بهبود بخشیده و یک محیط آموزشی جذابتر ایجاد کنند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
زهره مروتی سیبنی؛ نسرین محمدحسنی؛ یوسف مهدوی نسب
چکیده
پیشینه و اهداف: یادگیری مهارت خواندن و نوشتن در پایه اول ابتدایی همواره از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. یادگیری مهارت خواندن به دانشآموزان این امکان را میدهد تا متون مختلف را با دقت و درک کامل بخوانند. این مهارت شامل خواندن کلمات، جملات و متون ساده است. با تقویت مهارت خواندن، دانشآموزان قادر خواهند بود اطلاعات موجود ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: یادگیری مهارت خواندن و نوشتن در پایه اول ابتدایی همواره از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. یادگیری مهارت خواندن به دانشآموزان این امکان را میدهد تا متون مختلف را با دقت و درک کامل بخوانند. این مهارت شامل خواندن کلمات، جملات و متون ساده است. با تقویت مهارت خواندن، دانشآموزان قادر خواهند بود اطلاعات موجود در کتابها، روزنامهها، مجلات و سایر منابع را به درستی درک کنند و از آنها بهره ببرند. این مهارت مهم برای یادگیری موثر و پیشرفت در دروس مختلف ضروری است. از سوی دیگر مهارت نوشتن نیز در پایه اول ابتدایی بسیار اهمیت دارد زیرا با این مهارت، دانشآموزان میتوانند اندیشهها، ایدهها و تجربیات خود را به صورت کامل و صحیح بیان کنند. آنها میتوانند جملات را به ترتیب منطقی بچینند، از قواعد گرامری صحیح استفاده کنند و پاراگرافها را به درستی تشکیل دهند. این مهارت اساسی برای ارتباطات نوشتاری در آینده است و دانشآموزان را در توسعه مهارتهای تحلیلی، خلاقیت و ارتباطات کلامی قوی میکند. یکی از مسائلی که معلمان با آن روبرو هستند درگیری تحصیلی دانش آموزان در فرآیندیادگیری است. بنابراین استفاده از یک روش جذاب یادگیری به عنوان یکی از دغدغه های معلمان در حوزه فرآیندیاددهی_یادگیری می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر نشانها در سیستم امتیازدهی بازیوارسازی بر یادگیری مهارت خواندن و نوشتن و درگیریتحصیلی دانشآموزان پایه اول ابتدایی انجام شده است.روشها: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشآموزان دختر پایه اول ابتدایی استان قزوین بود، که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش با روش نمونهگیری خوشهای انتخاب و در سه گروه 25 نفری به صورت تصادفی گمارش شد. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش 1 (بازیوارسازی بانشان گروه آزمایش) 2 (بازیوارسازی بینشان) و گروه کنترل با روش معمول آموزش دیدند. روش پژوهش، روش آزمایشی (طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل) بود. ابزار پژوهش شامل آزمونهاییادگیری مهارت خواندن و نوشتن محقق ساخته و پرسشنامه درگیریتحصیلی ریو بود که پایایی هرکدام با آلفای کرونباخ محاسبه شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها در بخش آمار توصیفی میانگین، انحراف معیار و در بخش آمار استنباطی تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی توکی با استفاده از نرمافزار اسپیاس استفاده گردید.یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که استفاده از بازیوارسازی بر یادگیری مهارت خواندن(166/6= F، 003/0(sig و مهارت نوشتن ( 88/4= F، 010/0(sig= و درگیریتحصیلی (رفتاری: 462/134= F، 000/0sig=، عاملی: (853/349= F، 000/0sig=، شناختی: (598/348= F، 000/0sig= و عاطفی: 546/43= F، 000/0(sig= مؤثر بوده است، همچنین نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که گروه بازیوارسازی بانشان در 3 زیرمقیاس درگیریتحصیلی (رفتاری- عاملی و شناختی) نسبت به گروه بازیوارسازی بینشان عملکرد بهتری داشته است.نتیجهگیری: یافته های پژوهش نشان داد استفاده از بازی وارسازی بر یادگیری مهارت خواندن و نوشتن و درگیری تحصیلی دانش آموزان تاثیر مثبت داشته است. از جمله پیشنهادات پژوهش می توان به مواردی مانند بهره گیری از راهبرد بازی وارسازی برای ایجاد محیط های یادگیری تعاملی، جذاب و بانشاط؛ طراحی محیط های یادگیری بازی وارسازی برای افزایش انگیزه، مشارکت، همکاری و درگیری؛ و تاثیر بازی وارسازی (تابلوی پیشگامان) برافزایش میزان کارگروهی دانش آموزان اشاره کرد.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
رضا نجاتی
چکیده
پیشینه و اهداف: یادگیری آنلاین شامل مجموعه پیچیده ای از عوامل است که تجربه آموزشی را شکل می دهند. یکی از عناصرمهم مشارکت فعال در یادگیری است که پیشرفت تحصیلی، حفظ دانش و رضایت از آموزش بر خط را افزایش می دهد. جنبه مهم دیگر در یادگیری خود تنظیمی است. این مهارت ها برای موفقیت در دوره های آموزشی بر خط به دلیل نبود تعامل حضوری بین دانشجو ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: یادگیری آنلاین شامل مجموعه پیچیده ای از عوامل است که تجربه آموزشی را شکل می دهند. یکی از عناصرمهم مشارکت فعال در یادگیری است که پیشرفت تحصیلی، حفظ دانش و رضایت از آموزش بر خط را افزایش می دهد. جنبه مهم دیگر در یادگیری خود تنظیمی است. این مهارت ها برای موفقیت در دوره های آموزشی بر خط به دلیل نبود تعامل حضوری بین دانشجو و استاد ساختار بسیار ضروری هستند. علاوه بر این، خودکارآمدی اینترنتی و رضایت از دوره به میزان قابل توجهی بر اثربخشی آموزش بر خط تأثیر میگذارد. در نظر گرفتن و پرداختن به این عوامل می تواند به درک عمیق تر از آموزش بر خط منجر شود.
روشها: در این پژوهش 315 دانشجو 18 تا 22 شرکت کردند. آن ها در یک دوره زبان عمومی در یکی از دانشگاههای تهران ثبت نام کرده بودند. از این تعداد، 282 نفر پرسشنامه های مربوط را در بستر آموزش مجازی تکمیل کردند. در این مطالعه از چهار پرسشنامه و یک آزمون خواندن زبان انگلیسی، شامل پرسشنامه خودتنظیمی یادگیری بر خط (30 گویه)، مقیاس مشارکت فعال در یادگیری بر خط (19 سؤال)، مقیاس خودکارآمدی یادگیری بر خط (22 سؤال)، پرسشنامه رضایت از دوره اموزشی (21 سؤال) و بخش ریدینگ تافل (40 مورد) استفاده شد. پرسشنامه ها و آزمون تافل از طریق بستر آموزش مجازی دانشگاه اجرا می شد. برای اطمینان از درک دانشجویان از نسخه فارسی پرسشنامه استفاده شد. از آنجایی که این پرسشنامه ها قبلاً در مجلات پژوهشی ایران منتشر نشده بود محقق با کمک دو استاد مسلط به زبان انگلیسی و فارسی آنها را ترجمه کرد. ترجمه های مذکور به روش ترجمه معکوس بررسی و نسخه نهایی آماده شد. این مطالعه از نوع توصیفی همبستگی است. تجزیه و تحلیل های آماری مانند پایایی، همبستگی و رگرسیون همراه با ارزیابی اعتبار سازه انجام گرفت. علاوه بر این، تجزیه و تحلیل میانجی برای بررسی اثرات پیچیده رضایت از درس و خودکارآمدی اینترنتی بر رابطه بین مشارکت نظارتی و درک مطلب انجام شد.
یافتهها: مقادیر آلفای کرونباخ برای خودتنظیمی، مشارکت فعال، خودکارآمدی، رضایت از درس و آزمون خواندن به ترتیب 94/0، 90/0، 90/0، 93/0 و 86/0 بود که نشان دهنده پایایی قوی و انسجام درونی است. مقادیر RMSEA برای سازه های مشارکت فعال، خودتنظیمی یادگیری، رضایت از درس، خودکارآمدی و خواندن به ترتیب 08/0، 07/0، 08/0، 07/0 و 01/0 بود که نتایج رضایت بخشی را نشان میدهد. قابل ذکر است که بین خودتنظیمی و مشارکت فعال ضریب 84/0 و بین خودکارآمدی و رضایت از درس 7/0 مشاهده شد. اگر همبستگی بین دو متغیره 0.7 یا بالاتر می تواند چالش هایی را در سنجش این عوامل وتفسیر ضرایب رگرسیون ایجاد کند. برای درک بهتر این روابط، محقق متغیرهای ترکیبی به نامهای «مشارکت خود تنظیم» و «رضایت از کارآمدی» (رضایت از دوره و خودکارآمدی) را ارائه کرد. شاخص β برای رضایت از کارامدی 47/0 (00/0 = p) بود که نشان می دهد این عامل یک پیشبینیکننده مهم برای تبیین نتیجه یادگیری است، در حالی که شاخص β برای مشارکت خود تنظیم 06/0 بود (26/0 = p)، که پیشبینی ضعیفتری را نشان میدهد. این یافته نشان میدهد که مشارکت خود تنظیم بهطور غیرمستقیم ، یعنی با واسطه رضایت از کارآمدی بر یادگیری تأثیر میگذارد. رضایت از کارآمدی»(81/0=η2) یک پیشبینیکننده بسار مهم و مشارکت خود تنظیم (η2=.47) اثر غیرمستقیم دارد. این امر بر نقش مشارکت خود تنظیم در افزایش رضایت و تأثیر آن بر یادگیری صحه می گذارد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه بر اهمیت افزایش مشارکت خود تنظیم برای بهبود رضایت و خودکارآمدی و در نتیجه افزایش درک مطلب تأکید میکند. با این حال، این مطالعه محدودیت های خود را دارد. دادههای جمعآوریشده از نمونه فعلی ممکن است به طور کامل برای دانشجویان در بافت های دیگر قابل اجرا نباشد. علاوه بر این، متغیرهای ترکیبی معرفیشده در این مطالعه ممکن است باعث پیچیدگی بیشتر متغیرهای این پژوهش شوند و نیاز به اعتبارسنجی بیشتر در ساختارهای مختلف آموزشی داشته باشند. تحقیقات آینده باید روابط پیچیده بین مشارکت خود تنظیم، رضایت از خودکارآمدی و نقش آن ها در درک مطلب انگلیسی را بررسی کند و تعمیم پذیری این یافته ها را در جوامع آماری مختلف ارزیابی کند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
زهرا چراغی؛ آذر درخشان؛ فاطمه مقیسه
چکیده
پیشینه و اهداف: پیشرفت سریع فناوری نه تنها به طور قابل توجهی آموزش زبان را متحول کرده، بلکه با ادغام فناوری اطلاعات و ارتباطات با یادگیری زبان به کمک تلفن همراه، آن را دچار انقلاب کرده است. این ابزارها نه تنها به بهبود یادگیری زبان کمک میکنند، بلکه آن را به طور کامل بازتعریف کرده و آن را تعاملیتر ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: پیشرفت سریع فناوری نه تنها به طور قابل توجهی آموزش زبان را متحول کرده، بلکه با ادغام فناوری اطلاعات و ارتباطات با یادگیری زبان به کمک تلفن همراه، آن را دچار انقلاب کرده است. این ابزارها نه تنها به بهبود یادگیری زبان کمک میکنند، بلکه آن را به طور کامل بازتعریف کرده و آن را تعاملیتر و در دسترستر کردهاند. با این حال، اجرای موفق این فناوریها به مهارت و اعتماد به نفس معلمان در استفاده از آنها بستگی دارد. در ایران، جایی که آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی برای موفقیت تحصیلی دانشآموزان حیاتی است، درک عواملی که بر درگیری معلمان با فناوری اطلاعات و ارتباطات و یادگیری زبان به کمک تلفن همراه تأثیر میگذارد، ضروری است. خودکارآمدی، یا باور به توانایی فرد در موفقیت، و خودتنظیمی، که شامل تعیین هدف و نظارت بر پیشرفت است، برای معلمان هنگام پذیرش روشهای جدید آموزشی، ضروری است. این مطالعه به بررسی رابطه بین دانش معلمان زبان انگلیسیِ ایرانی در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات و یادگیری زبان به کمک تلفن همراه با خودکارآمدی و خودتنظیمی آنها میپردازد. هدف این مطالعه، ارائه بینشهایی است که میتواند برنامههای توسعه حرفهای را اطلاعرسانی کرده و کیفیت آموزش زبان را ارتقا دهد.
روشها: این تحقیق از یک روش ترکیبی شامل دو مرحله استفاده کرده است. مرحله کمی شامل 120 معلم ایرانیِ زبان انگلیسی از مراکز آموزش زبان خصوصی در تهران بود که پرسشنامههای معتبر برخط را در زمینه خودکارآمدی، خودتنظیمی و درگیری با فناوری اطلاعات و ارتباطات و یادگیری زبان به کمک تلفن همراه تکمیل کردند. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزارهای آماری تحلیل شدند تا روابط معناداری بین متغیرها شناسایی شود. مرحله کیفی شامل مصاحبههای ساختاریافته با 20 معلم بود تا بینشهای عمیقتری از تجربیات آنها به دست آید. این مصاحبهها در یک محیط خصوصی انجام شد و به شرکتکنندگان اجازه داد تا افکار خود را در مورد ادغام فناوری در تدریس خود به اشتراک بگذارند. دادههای کیفی به صورت متنی درآمده و به صورت موضوعی تحلیل شدند تا الگوها و مضامین مشترک در پاسخهای شرکتکنندگان شناسایی شوند و درک کلی از درگیری آنها با فناوری در آموزش زبان غنیتر شود.
یافتهها: نتایج نشاندهنده یک همبستگی مثبت بین دانش معلمان در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات و یادگیری زبان به کمک تلفن همراه و خودکارآمدی و خودتنظیمی آنها است. تحلیلهای کمی نشان داد که معلمان ماهر در فناوریهای دیجیتال و برنامههای تلفن همراه برای یادگیری زبان، اعتماد به نفس بالاتر و راهبردهای خودتنظیمی مؤثرتری را نشان میدهند. بینشهای کیفی به دست آمده از مصاحبههای ساختاریافته این یافتهها را بیشتر تأیید کرد و نشان داد که بهره مندی از فناوری برنامهریزی درسی، مدیریت کلاس و اثربخشی تدریس را بهبود میبخشد. ترکیب دادههای کمی و کیفی بر رابطه معناداری بین مهارتهای فناوری معلمان، باورهای خود و شیوههای خودتنظیمی، تأکید میکند.
نتیجهگیری: این مطالعه نتیجهگیری میکند که افزایش دانش در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات و یادگیری زبان به کمک تلفن همراه به طور قابل توجهی پیشبینیکننده خودکارآمدی و خودتنظیمی معلمان زبان انگلیسی است. این موضوع ضرورت پرداختن به موانع یادگیری برخط برای بهبود کیفیت تدریس را تأکید کرده و اهمیت افزایش مهارتهای فناوری اطلاعات و ارتباطات در میان معلمان زبان انگلیسی را روشن میسازد. یافتهها نقش حیاتی فناوری در آموزش زبان مدرن و ضرورت توسعه حرفهای مداوم را که بر ادغام فناوری اطلاعات و ارتباطات و یادگیری زبان به کمک تلفن همراه در شیوههای آموزشی تمرکز دارد، نشان میدهد. با تقویت خودکارآمدی و خودتنظیمی معلمان در استفاده از این فناوریها، مؤسسات آموزشی میتوانند محیطهای یادگیری جذابتر و مؤثرتری برای دانشآموزان ایجاد کنند. بهویژه، این یافتهها پیشنهاد میکنند که برنامههای توسعه حرفهای باید بر افزایش مهارتهای فناوری معلمان، تقویت باورهای خود و ترویج شیوههای خودتنظیمی تمرکز کنند. علاوه بر این، بینشهای بهدستآمده از این تحقیق میتواند به توسعه سیستمهای حمایتی متناسب برای معلمان زبان انگلیسی ایرانی کمک کند و در نهایت به بهبود آموزش زبان در کشور منجر شود. با پیشرفت فناوری، معلمان باید روشهای خود را تطبیق دهند تا دانشآموزان را برای نیازهای زبانی قرن بیست و یکم آماده کنند.
مقاله پژوهشی
حسن ضابط؛ محمد علی رستمی نژاد؛ پری ناز اسعدزاده
چکیده
پیشینه و اهداف: ترکیب آموزش حضوری با آموزش الکترونیکی، منجر به ایجاد شیوهای جدید در آموزش و یادگیری به نام یادگیری ترکیبی گردیده است که در صورت استفاده صحیح به بهبود یادگیری و موفقیت تحصیلی دانشآموزان منجر میشود. از سوی دیگر، تاکید بر نظریات جدید یادگیری چون ساختنگرایی و به کارگیری آن در راهبردهایی چون نقشه های مفهومی یادگیرنده ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: ترکیب آموزش حضوری با آموزش الکترونیکی، منجر به ایجاد شیوهای جدید در آموزش و یادگیری به نام یادگیری ترکیبی گردیده است که در صورت استفاده صحیح به بهبود یادگیری و موفقیت تحصیلی دانشآموزان منجر میشود. از سوی دیگر، تاکید بر نظریات جدید یادگیری چون ساختنگرایی و به کارگیری آن در راهبردهایی چون نقشه های مفهومی یادگیرنده را از منفعل بودن و دریافت کننده صرف اطلاعات دور کرده و درگیری تحصیلی او را به ارمغان می آورد. نقشه های مفهومی رایانه محور در استراتژهای یادگیری متعددی از جمله یادگیری ترکیبی به خدمت گرفته شده اند. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش ترکیبی مبتنی بر نقشه مفهومی بر یادگیری مطالعات اجتماعی دانشآموزان پسر پایه ششم انجام شد.روشها: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانشآموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهرستان بیرجند در سال تحصیلی 02-01 بودند. نمونه آماری پژوهش 60 نفر از دانشآموزان پسر پایه ششم بودند که با شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پیشآزمون - پسآزمون محقق ساخته مطالعات اجتماعی استفاده گردید. با استفاده از جدول دوبعدی هدف-محتوا روایی محتوایی سوالات آزمون مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، متخصصان و 3 تن از همکاران پایه ششم روایی صوری آزمون را تایید کردند. همچنین، ضریب پایایی سؤالات آزمون نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد که میزان 81/0 به دست آمد. این آزمون دارای دو بخش بود. در بخش نخست، ضمن دریافت اطلاعات جمعیت شناختی مشارکت کنندگان، دستورالعمل تکمیل سوالات نیز گنجانده شده بود و بخش دوم نیز حاوی 20 سوال چهارگزینه ای بود که از 8 درس آخر کتاب مطالعات اجتماعی تهیه و طراحی شده بود. جهت تجزیهوتحلیل دادهها، علاوه بر آمار توصیفی از آزمون آماری تحلیل کوواریانس استفاده شد.یافتهها: نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات متغیر یادگیری مطالعات گروههای آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. با در نظر گرفتن مجذور اتا میتوان گفت کاربرد آموزش ترکیبی مبتنی بر نقشه مفهومی، 2/19 درصد واریانس نمرات پسآزمون یادگیری را تبیین میکند(F(57,1)=13/60, p<0/005 partial ŋ2=19/2%) .نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان میدهد که آموزش ترکیبی مبتنی بر نقشههای مفهومی بر یادگیری مطالعات اجتماعی دانشآموزان موثر بوده است. همانطور که مطالعات نشان میدهند در طی دوران همهگیری کرونا، آموزش مجازی تنها راه ممکن برای حفظ سلامتی یادگیرندگان و جلوگیری از بسته شدن طولانی مدت اماکن آموزشی قلمداد شد و اکنون پس از پایان دوران همهگیری کرونا، ضعف های جدی در زمینه های متعدد تحصیلی و تربیتی مشاهده می گردد. بنابراین، بهرهگیری از یادگیری ترکیبی با محوریت استفاده از نقشه های مفهومی الکترونیکی، رویکردی اثربخش در رفع ضعفهای ناشی از آموزش مجازی در دوران همه گیری و اقدامی مؤثر در جهت جبران و تثبیت یادگیری آنان در پسا کرونا است. این رویکرد سبب خواهد شد تا بین مفاهیم اصلی درس جدید و آموخته های قبلی دانش آموزان پیوند عمیق تر برقرار گردد و نقش اصلی در این فرآیند برعهده دانش آموز باشد. از محدودیت های پژوهش حاضر، می توان به مداخلات آزمایشی توسط پژوهشگر اشاره کرد که می تواند در سوگیری نتایج تاثیرگذار باشد. نداشتن مرحله پیگیری از دیگر محدودیت های مطالعه فوق بود. لذا، پیشنهاد می گردد سایر پژوهشگران با رفع محدودیت های روش شناختی ذکر شده و همچنین اعمال سایر متغیرهای موثر بر یادگیری نسبت به انجام پژوهش های جدید با جوامع و حجم نمونه متفاوت، در دروس و مقاطع تحصیلی دیگر و با جنسیتهای متفاوت مبادرت ورزند. این امر دقت نتایج را بالا برده و بر قدرت تعمیم دهی نتایج می افزاید. بر اساس نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر میتوان نسبت به برگزاری کارگاه و دوره های آموزشی در جهت توانمندی همکاران در به کارگیری نقشه های مفهومی الکترونیکی و بهره گیری از آن در تدریس اقدام کرد. افزون بر موارد فوق، می توان در برنامه درسی و آموزشی دوره دوم ابتدایی از نقشه های مفهومی الکترونیکی در جای جای فرآیند یاددهی-یادگیری استفاده کرد. یک روش موثر، استفاده از تلفیق دروس کار و فناوری، مطالعات اجتماعی و هنر است. این امر می تواند علاوه بر تقویت یادگیری در پرورش حس زیبایی شناختی دانش آموزان نیز موثر باشد. در نهایت، بهره گیری از سواد فناورانه در طراحی نقشه های مفهومی و تشویق دانش آموزان به استفاده از آن به هنگام ارائه های کلاسی را می توان از دیگر پیشنهادهای کاربردی که انگیزه پیشرفت را در دانش آموزان تقویت می کند، دانست.
مقاله پژوهشی
حیدر تورانی؛ علی جعفری
چکیده
پیشینه و اهداف: پیشرفتهای سریع در فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) و ادغام آنها در دستگاههای تلفن همراه، چشمانداز آموزش را متحول کرده و روشهای نوآورانهای را برای تدریس و یادگیری معرفی کرده است. این ادغام فناوری، نحوه تبیین و هدایت فرایند یادگیری را بهطور قابلتوجهی تحت تأثیر قرار داده است. معلمان، بهعنوان تسهیلگران ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: پیشرفتهای سریع در فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) و ادغام آنها در دستگاههای تلفن همراه، چشمانداز آموزش را متحول کرده و روشهای نوآورانهای را برای تدریس و یادگیری معرفی کرده است. این ادغام فناوری، نحوه تبیین و هدایت فرایند یادگیری را بهطور قابلتوجهی تحت تأثیر قرار داده است. معلمان، بهعنوان تسهیلگران اصلی یادگیری، نقش محوری در جذب دانشآموزان در محیطهای یادگیری الکترونیکی ایفا میکنند. با این حال، اثربخشی یادگیری الکترونیکی در تقویت تعاملات معلم و دانشآموز به عوامل متعددی بستگی دارد که یکی از مهمترین آنها سواد دیجیتال معلمان است. سواد دیجیتال نه تنها توانایی معلمان را در استفاده مؤثر از ابزارهای یادگیری الکترونیکی تعیین میکند، بلکه ظرفیت آنها را برای ایجاد تعاملات آموزشی معنادار نیز افزایش میدهد. هدف این مطالعه بررسی نقش واسطهای سواد دیجیتال معلمان در رابطه بین آموزش الکترونیکی و تعاملات آموزشی در مدارس ابتدایی شهر تهران است.
روشها: روش تحقیق از نظر دستیابی به هدف از نوع کاربردی و از نظر شیوه گردآوری اطلاعات از نوع پیمایشی است. جامعه آماری به تعداد 20968 نفر معلم دوره ابتدایی در کل شهر تهران (مناطق 19 گانه آموزش و پرورش شهر تهران) شامل 18824زن و 2144 نفر مرد بود. حجم نمونه براساس جدول مورگان 376 نفر برآورد شد. روش نمونه گیری از نوع خوشهای چند مرحلهای بود. در ابتدا شهر تهران به پنج منطقه جغرافیایی (شمال، جنوب، مرکز، شرق و غرب) تقسیم شد. پس از تقسیمبندی شهر تهران به مناطق جغرافیایی با دادن کد بهصورت تصادفی از هر منطقه یک خوشه (منطقه) انتخاب شد. در مرحله بعد بهصورت تصادفی از مناطق انتخابی با دادن کد از هر منطقه 20 خوشه (مدرسه) به جهت رعایت توازن در مناطق انتخاب شد و برای اندازهگیری متغیرهای مورد مطالعه، سه ابزار معتبر مورد استفاده قرارگرفت که عبارتند از: پرسشنامه سواد رایانهای، پرسشنامه یادگیری الکترونیکی و پرسشنامه تعامل معلم و دانشآموز. این ابزارها چارچوبی جامع برای ارزیابی سواد دیجیتال معلمان، اثربخشی یادگیری الکترونیکی و کیفیت تعاملات معلم و دانشآموز فراهم کردند. برای تحلیل فرضیات از مدل معادلات ساختاری و رگرسیون خطی استفاده شد.
یافتهها: یافتههای این پژوهش تأثیر مثبت یادگیری الکترونیکی بر تعاملات معلم و دانشآموز را تأیید میکند. علاوه بر این، سواد دیجیتال بهعنوان یک عامل میانجیگری حیاتی شناسایی شد که این رابطه را تقویت میکند. بهطور خاص، نتایج نشان داد که معلمان با سطح سواد دیجیتال بالاتر، مجهزتر به استفاده از سکوهای یادگیری الکترونیکی هستند و منجر به تعاملات آموزشی مؤثرتر میشوند. نقش میانجیگری سواد دیجیتال اهمیت آن را بهعنوان یک مهارت بنیادین که مزایای فناوریهای یادگیری الکترونیکی را تقویت میکند، برجسته میکند. این یافته نشان میدهد که سواد دیجیتال نه تنها پذیرش ابزارهای یادگیری الکترونیکی را تسهیل میکند؛ کیفیت تعامل معلم و دانشآموز را نیز در محیطهای یادگیری مجازی غنی میسازد.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش بر ضرورت بهبود سواد دیجیتال معلمان برای ارتقای کیفیت کلی آموزش و ترویج تعاملات مؤثر معلم و دانشآموز در مدارس ابتدایی تأکید میکند. سواد دیجیتال بهعنوان یک توانمندساز حیاتی عمل میکند و به معلمان امکان میدهد تا ابزارهای یادگیری الکترونیکی را مؤثرتر هدایت و استفاده کنند. در نتیجه، مداخلات هدفمند برای بهبود سواد دیجیتال معلمان باید بهعنوان بخشی از اصلاحات آموزشی گستردهتر در اولویت قرار گیرد. علاوه بر این، توسعه زیرساختهای ICT در مدارس برای اجرای موفقیتآمیز ابتکارات یادگیری الکترونیکی ضروری است. فراهم کردن دسترسی معلمان به ابزارها و منابع دیجیتال قابلاعتماد میتواند توانایی آنها را در ارائه درسهای مجازی جذاب و تعاملی بیشتر تقویت کند. علاوه بر این، برنامههای آموزشی متناسب با تمرکز بر استفاده عملی از سکوهای یادگیری الکترونیکی و استراتژیهای تدریس دیجیتال میتواند معلمان را برای به حداکثر رساندن پتانسیل ICT در آموزش توانمند کند. با رسیدگی به این حوزهها، مدارس میتوانند محیطی مناسب برای یادگیری الکترونیکی مؤثر ایجاد کرده و تعاملات آموزشی قویتر بین معلمان و دانشآموزان را تقویت کنند. یافتههای این مطالعه به مجموعه رو به رشد دانش در مورد نقش سواد دیجیتال در آموزش مدرن کمک میکند و اهمیت آن را در سازگاری با نیازهای عصر دیجیتال برجسته میسازد.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
منیره مهری تکمه؛ محمد علی فریبرزی عراقی؛ ابراهیم ریحانی
چکیده
پیشینه و اهداف: این مقاله به بررسی اثربخشی رویکردهای آموزشی متمایز در افزایش درک و مهارت یادگیری دانشآموزان در اثبات قضایای هندسی، با تمرکز بر بخش مربوط به روابط طولی درون مثلثها که بخش مهمی از برنامه درسی هندسه کلاس یازدهم است، میپردازد. این تحقیق به طور دقیق سه روش آموزشی متمایز را با هم مقایسه میکند: (1) استفاده از مثالهای ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: این مقاله به بررسی اثربخشی رویکردهای آموزشی متمایز در افزایش درک و مهارت یادگیری دانشآموزان در اثبات قضایای هندسی، با تمرکز بر بخش مربوط به روابط طولی درون مثلثها که بخش مهمی از برنامه درسی هندسه کلاس یازدهم است، میپردازد. این تحقیق به طور دقیق سه روش آموزشی متمایز را با هم مقایسه میکند: (1) استفاده از مثالهای مصور فرموله شده توسط محقق از طریق نرمافزار جئوجبرا، (2) استفاده انحصاری از مثالها، و (3) پایبندی به روشهای تدریس سنتی.
روشها: این پژوهش یک طرح شبهآزمایشی با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل است که شامل پیشآزمون، پسآزمون و از نظر هدف کاربردی میباشد. دانشآموزان پایه یازدهم ریاضی را به سه گروه مجزا شامل دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم کردیم. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانشآموزان دختر پایه یازدهم دوره دوم متوسطه شهر اصفهان در ناحیه سه در نیمه دوم سال تحصیلی 2022-2021 به تعداد 332 دانشآموز بود. برای انتخاب نمونه آماری 60 دانشآموز از سه مدرسه ناحیه سه اصفهان از روش نمونهگیری هدفمند استفاده شد. همه گروهها تحت آزمون هوش کتل سه مقیاسی با گروه آزمایشی اول قرار گرفتند. پیشآزمون هندسه 1 شامل سؤالات یکسان برای همه گروهها اجرا شد. گروه آزمایشی اول، فیلم آموزشی ساخت اشکال ساده و اندازهگیری اجزای شکل با استفاده از نرمافزار جئوجبرا به همراه دستورالعمل مجازی نحوه استفاده مؤثر از نرمافزار را دریافت کردند. نویسنده اول مقاله اشکالات آنها را در پنج جلسه یکساعته رفع کرد. علاوه بر این، پنج مثال کاربردی مربوط به کتاب هندسه پایه یازدهم با تمرکز بر روابط طولی در مثلثها ارائه شد. پاسخ آنها با استفاده از نرمافزار جئوجبرا طراحی شد. برای بررسی اعتبار محتوا در فرایند ساخت، از نظرات پنج استاد و معلم مجرب استفاده شد. مواردی مانند رعایت دستور زبان فارسی با اعمال نظرات و دیدگاههای پنج استاد و معلم مجرب بازنگری شد. برای تعیین پایایی سؤالات از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد و پایایی آن 81/0 بود. با توجه به اینکه این عدد بیش از 7/0 شد، سؤالات آزمون از پایایی خوبی برخوردار هستند. پس از تأیید و تصحیح، مثالها به طور متوالی در طی پنج هفته در اختیار هر دو گروه آزمایشی قرار گرفت و جلسات 90 دقیقهای در کلاس درس انجام شد. مثالها به دانشآموزان بدون پاسخ داده شد. گروه اول برای حل مثالها، فرضیهسازی روابط بین اجزا و بررسی صحت آنها از نرمافزار جئوجبرا استفاده کردند. متعاقباً پاسخهای صحیح در اختیار ایشان قرار گرفت و موظف شدند با راهنمایی معلم اصل قضایای مربوطه را استنباط کرده و اثبات کنند. برای تجزیه و تحلیل دادههای به دستآمده از بخش استنباطی نرمافزار SPSS 25 که شامل تحلیل آنکوا، آزمون کولموگروف اسمیرنوف، آزمون لون بود استفاده شد.
یافتهها: نتایج ANCOVA (تحلیل کوواریانس) تفاوت آماری معنی داری را بین گروه ها نشان داد. شایان ذکر است، گروه آزمایش اول که از تلفیق مثالهای انتخاب شده دقیق و نرمافزار تعاملی جئوجبرا استفاده کردند، نسبت به گروه آزمایشی دوم عملکرد بهتری از خود نشان دادند. این عملکرد بهبود یافته به ویژه در دو حوزه مهم درک هندسی مشهود بود: شناسایی دقیق قضایای هندسی مرتبط و کاربرد بعدی این قضایا در روشهای حل مسئله پیچیده.
نتیجهگیری: این تحقیق جامع بر مزایای قابل توجه ادغام مثال ها و نرم افزار جئوجبرا در آموزش هندسه تاکید دارد. یافتهها نشان میدهد که این رویکرد ترکیبی نه تنها درک دانشآموزان را افزایش میدهد، بلکه خلاقیت آنها را نیز تقویت میکند و مشارکت فعال در فرایند یادگیری را ارتقا میدهد. با درگیر شدن با نمایشهای تعاملی و بصری مفاهیم هندسی، دانشآموزان تشویق میشوند که به طور مستقل ایدههای ریاضی را کشف، فرضیهسازی و تأیید کنند. این درگیری بهبود یافته در نهایت منجر به درک قوی تر و پایدارتر از اصول هندسی می شود. توصیه میشود که مربیان فعالانه دانشآموزان را تشویق کنند تا نرمافزار جئوجبرا را بر روی دستگاههای شخصی خود نصب کنند و زمان خاصی را به دانشآموزان اختصاص دهند. تا در استفاده از آن مهارت کسب کنند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
نسترن زنجانی؛ فرشته فتحی؛ مهدیه اجدادی؛ محمد جواد اسلام پور
چکیده
پیشینه و اهداف: ادغام فناوری در آموزش، فرآیندهای آموزش و یادگیری را به طور قابل توجهی متحول کرده است. در میان فناوریهای جدید، واقعیت افزوده به دلیل توانایی آن در ارائه تجربیات آموزشی تعاملی و جذاب برجسته است. این فناوری توانسته انگیزه، مشارکت و درک مفاهیم را در دانش آموزان بهبود بخشد. از سویی دانشآموزان برای یادگیری ضرب، به عنوان ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: ادغام فناوری در آموزش، فرآیندهای آموزش و یادگیری را به طور قابل توجهی متحول کرده است. در میان فناوریهای جدید، واقعیت افزوده به دلیل توانایی آن در ارائه تجربیات آموزشی تعاملی و جذاب برجسته است. این فناوری توانسته انگیزه، مشارکت و درک مفاهیم را در دانش آموزان بهبود بخشد. از سویی دانشآموزان برای یادگیری ضرب، به عنوان یک عملیات ریاضی اساسی، به دلیل ماهیت انتزاعی آن، با چالش مواجه هستند. در دروس ریاضی، واقعیت افزوده معمولاً برای آموزش هندسه و به ندرت برای سایر زمینهها استفاده میشود. بنابراین، بررسی بیشتر استفاده از این فناوری در زمینههای دیگری آموزش ریاضی مانند جبر حائز اهمیت است. هدف این تحقیق بررسی قابلیت استفاده برنامههای کاربردی واقعیت افزوده برای آموزش ضرب است. قابلیت استفاده یا کاربردپذیری از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا اطمینان میدهد که کاربران بهراحتی میتوانند با محتوای آموزشی تعامل داشته و از آن بهرهمند شوند. سختی استفاده از برنامههای کاربردی و جذاب نبودن آنها تاثیر منفی بر میزان بهره برداری کاربران خواهد داشت و بنابراین بررسی ملزومات کاربردپذیری از اهمیت بسیاری برخوردار است.
روشها: روش این تحقیق شامل بررسی تخصصی و نظرسنجی از کاربران است. یک کلاس متشکل از 17 دانش آموز کلاس سوم از یک مدرسه خصوصی انتخاب شدند و محققان طرحهای آموزشی را با همکاری معلمان اجرا کردند. برنامه کاربردی مورد استفاده توسط یک گروه ایرانی طراحی شده و شامل درس ضرب، تست و فیلم آموزشی میباشد. قابلیت واقعیت افزوده این برنامه به دانشآموزان اجازه میدهد تا مفاهیم ضرب را با استفاده از دوربین گوشی به طور تعاملی درک کنند. برای ارزیابی کاربردپذیری این برنامه پرسشنامه مقیاس کاربردپذیری سیستم با مقیاس 5 گزینهای لیکرت که برای کودکان بومی سازی و به فارسی ترجمه شد، استفاده شده است. این پرسشنامه شامل 13 سوال در مورد سهولت استفاده، تعامل و رضایت کلی از برنامه بود. روایی محتوایی پرسشنامه با استفاده از شاخص CVR و پایایی آن به کمک آلفای کرونباخ بررسی شد. پاسخ ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و میانگین، انحراف معیار و همبستگیها بررسی شد.
یافتهها: نتایج این تحقیق نشان داد که کاربرد واقعیت افزوده برای آموزش ضرب به کودکان به طور کلی قابل استفاده و جذاب است. روایی پرسشنامه مورد استفاده با نمره CVR برابر با 99/0تأیید شد و پایایی آن با آلفای کرونباخ 704/0 در سطح تقریباً قابل قبولی ارزیابی شد. شرکتکنندگان این برنامه را برای استفاده آسان و جذاب یافتند و نیاز به کمک زیادی از طرف بزرگسالان برای کار با برنامه نداشتند. تجزیه و تحلیل همبستگی نشان داد که نیاز به کمک بیشتر با کاهش اعتماد به عملکرد رابطه منفی دارد، در حالی که درک بهتر برنامه به طور مثبت با تمایل به ادامه کار با آن مرتبط است.
نتیجه بررسی خبرگان نشان داد که طراحی این برنامه با نیازهای شناختی کودکان سازگار بوده و از طراحی ساده، رنگهای روشن و شخصیتهای جذاب استفاده شده است. اما استفاده از فونت کوچک و نبود راهنمای صوتی و تصویری درون برنامه از نقاط ضعف آن بود. از نظر فیزیکی، برنامه دارای دکمههای بزرگ، اجزای با فاصله مناسب و منوهای ساده بود که کار با آن را آسان میکرد. از نظر نیازهای عاطفی اجتماعی، امکان انتخاب راوی مرد یا زن و استفاده از ویژگی واقعیت افزوده وجود داشت، اما هیچ گزینه سفارشیسازی مانند تغییر پسزمینه یا شخصیتها و عناصر گیمیفیکیشن مانند امتیاز دادن یا ایجاد حس پیشرفت وجود نداشت.
نتیجهگیری: گنجاندن برنامههای واقعیت افزوده در آموزش ریاضی میتواند تعامل و انگیزه دانشآموزان را افزایش دهد، اما توجه به دستورالعملهای کاربردپذیری و بهبود در طراحی برنامههای کاربردی ضروری است. این پژوهش علاوه بر برجسته کردن اصولی که در طراحی رابط کاربری برنامه واقعیت افزوده برای آموزش ضرب لازم است رعایت شود تا استفاده از آن را برای کودکان جذاب و آسان نماید، با ارائه نسخه فارسی پرسشنامه مقیاس کاربردپذیری سیستم برای کودکان و با رویکردی نظاممند برای ترجمه و بومیسازی پرسشنامه گامی نوآورانه در ارزیابی برنامههای کاربردی آموزشی برداشته است.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
کبری خباره
چکیده
پیشینه و اهداف: قرن بیست و یکم شاهد پیشرفت شتابان فناوریها بوده که زندگی بشر را متحول کردهاند. هوش مصنوعی، یکی از این فناوریهای نوظهور، پتانسیل تغییر اساسی در بخشهای گوناگون، از جمله آموزش، را دارد. در سالهای اخیر، هوش مصنوعی در نظامهای آموزشی مورد استفاده قرار گرفته تا کیفیت یادگیری و آموزش را ارتقا بخشد. این پژوهش با توجه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: قرن بیست و یکم شاهد پیشرفت شتابان فناوریها بوده که زندگی بشر را متحول کردهاند. هوش مصنوعی، یکی از این فناوریهای نوظهور، پتانسیل تغییر اساسی در بخشهای گوناگون، از جمله آموزش، را دارد. در سالهای اخیر، هوش مصنوعی در نظامهای آموزشی مورد استفاده قرار گرفته تا کیفیت یادگیری و آموزش را ارتقا بخشد. این پژوهش با توجه به اهمیت روزافزون هوش مصنوعی در آموزش و تأثیر آن بر نقش معلم، به بررسی نقش این فناوری در رهبری معلمان در فرایند آموزشی پرداخته و میکوشد فرصتهای موجود در هوش مصنوعی برای بهبود رهبری و عملکرد معلمان را شناسایی کند.
روشها: پژوهش حاضر کیفی از نوع روایت پژوهی بود. جامعه پژوهش شامل کلیه مقالات به تعداد 70 بود که از این میان 30 مقاله براساس معیارهای پذیرش انتخاب شد و از ابزار حیاتی گلین نیز برای تأمین کیفیت مقالات استفاده شد. به منظور تحلیل دادهها از روش کدگذاری استفاده شد که ابتدا 162 کد باز استخراج شد، سپس 18 کد محوری و در نهایت 3 کد انتخابی به عنوان فرصتهای هوش مصنوعی بر رهبری معلمان در فرایند آموزش شناسایی شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش فرصتهای هوش مصنوعی بر رهبری معلمان در فرایند آموزش را در 3 بعد نشان داد که شامل شد؛ 1- برنامهریزی: کمک به معلمان در ارائه محتوای هوشمند برای دانشآموزان، ارائه اطلاعات در مورد پیشینهآموزشی دانشآموزان، زمانبندی و برنامهریزی دروس به صورت خودکار، طراحی آموزشهای سفارشی شده، ارائه روشهای تدریس بر اساس نیازهای فردی دانشآموزان، ارائه بسترهای هوشمند برای خودیادگیری؛ 2- اجرا مانند: جذاب تر کردن فرآیند تدریس از طریق چتباتها، مشارکت فعال دانشآموزان در فرایند آموزش، بهبود کیفیت آموزش و تجربه یادگیری، ایجاد یادگیری مستقل برای دانشآموزان، تدریس شخصی سازی شده، محیط یادگیری اکتشافی؛ و 3- ارزشیابی مانند: نمرهدهی خودکار به تکالیف و امتحانات، ارائه بازخورد در مورد اثربخشی عملکرد آموزشی، مدیریت دادههای مربوط به ارزیابی تکالیف، امتحانات، کمک به دانش آموزان برای بهبود یادگیری، پیش بینی عملکرد تحصیلی دانشآموزان، تصمیمگیری مبتنی بر دادههای ارزیابی بود.
نتیجهگیری: هوش مصنوعی به عنوان یک نیروی تحولآفرین در عرصه آموزش، نقشی محوری در بهبود کیفیت و شخصیسازی فرآیند یادگیری ایفا میکند. هوش مصنوعی میتواند به عنوان ابزاری قدرتمند در ارتقاء رهبری معلم و بهبود کلی فرآیند آموزش مورد استفاده قرار گیرد.این فناوری با ارائه ابزارهایی برای برنامهریزی درسی، بهبود روشهای تدریس و ارزیابی دقیق عملکرد دانشآموزان، نه تنها به معلمان در ایفای نقش رهبری کمک میکند، بلکه امکان دسترسی به منابع آموزشی گسترده و ارائه بازخورد فوری را نیز فراهم میسازد. هوش مصنوعی با تحلیل دادههای یادگیری، امکان ارائه محتوای آموزشی شخصیسازی شده و متناسب با نیازهای فردی هر دانشآموز را فراهم کرده و از این طریق، به بهینهسازی تجربه یادگیری و افزایش تعامل بین معلم و دانشآموز کمک میکند. این پیامدهای آموزشی فناوری هوش مصنوعی، نحوه یادگیری دانشآموزان و شیوه فعالیت معلمان را متحول خواهد کرد. در نهایت، استفاده از هوش مصنوعی در آموزش، بهبود سیستمهای آموزشی فراهم را به همراه خواهد داشت که میتواند به کیفیت آموزش و بهبود نتایج تحصیلی دانشآموزان در سرتاسر جهان منجر شود.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
مهدیه زیتونلی؛ محمد رضا قربانی؛ محمد علی رباط جزی
چکیده
پیشینه و اهداف: این مطالعه به بررسی انتظارات و استفاده واقعی دانشجویان دانشگاههای ایران از فناوری برای یادگیری زبان انگلیسی بهعنوان زبان خارجی (EFL) در خارج از کلاس میپردازد. این پژوهش عواملی که بر استفاده از فناوری تأثیر میگذارند، موانع موجود و پیشنهادات دانشجویان برای بهبود یادگیری زبان مبتنی بر فناوری را بررسی میکند. هدف ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: این مطالعه به بررسی انتظارات و استفاده واقعی دانشجویان دانشگاههای ایران از فناوری برای یادگیری زبان انگلیسی بهعنوان زبان خارجی (EFL) در خارج از کلاس میپردازد. این پژوهش عواملی که بر استفاده از فناوری تأثیر میگذارند، موانع موجود و پیشنهادات دانشجویان برای بهبود یادگیری زبان مبتنی بر فناوری را بررسی میکند. هدف این تحقیق ارائه بینشی درباره نحوه تطبیق دانشجویان با موانع فناوری در ایران، مانند فیلترینگ اینترنت، هزینههای بالا و سرعت پایین اینترنت است. این مطالعه بر اساس "مدل پذیرش فناوری" (TAM) و "نظریه انتظار-ناهمخوانی " (EDT)انجام شده است که بیان میکنند رضایت زمانی حاصل میشود که تجربیات واقعی با انتظارات برابر یا فراتر از آن باشند.
روشها: این مطالعه با استفاده از طرح ترکیبی اکتشافی متوالی انجام شد و شامل دو مرحله کیفی و کمی بود. مرحله کیفی شامل مصاحبههای نیمهساختاریافته با ۲۴ دانشجوی سال آخر رشته زبان انگلیسی (۱۱ مرد و ۱۳ زن) بود. در مرحله کمی، از ۴۸ دانشجوی کارشناسی رشتههای آموزش زبان انگلیسی (TEFL) و ادبیات انگلیسی (۷ مرد و ۴۱ زن) نظرسنجی شد. این پژوهش در سال تحصیلی ۲۰۲۴–۲۰۲۵ انجام گرفت.
یافتهها: دانشجویان عموماً از استفاده خود از فناوری برای یادگیری زبان رضایت داشتند، زیرا تجربیات واقعی آنها بهطور کلی با انتظاراتشان مطابقت داشت. با وجود محدودیتهای زیرساختی و سیاسی، مانند سرعت پایین اینترنت، فیلترینگ سایتها که نیاز به استفاده از VPN داشتند و هزینههای بالا، دانشجویان انعطافپذیری و خلاقیت خود را در استفاده از ابزارهای دیجیتال برای یادگیری زبان نشان دادند. عوامل کلیدی تأثیرگذار بر استفاده از فناوری شامل انعطافپذیری زمانی، دسترسیپذیری، مقرونبهصرفه بودن و حمایت معلمان بود. با این حال، چالشهای مهمی مانند نبود راهنمایی معلمان و حواسپرتی ناشی از استفاده گسترده از فناوری گزارش شد. تحلیل کمی نشان داد که بین انتظارات دانشجویان و استفاده واقعی آنها از فناوری تفاوت معناداری وجود ندارد. علاوه بر این، تفاوت قابل توجهی بین انتظارات و الگوهای استفاده دانشجویان زن و مرد مشاهده نشد که نشان میدهد دانشجویان زن و مرد با چالشها و فرصتهای مشابهی مواجه هستند. این یافتهها با مدل TAM و نظریه EDT همخوانی داشت و نشان داد که رضایت دانشجویان از هماهنگی بین انتظارات و تجربیات واقعی ناشی میشود. دانشجویان بر اهمیت راهنمایی معلمان برای بهبود اثربخشی استفاده از فناوری تأکید کردند و نیاز به جهتدهی معلمان در انتخاب ابزارها و استراتژیهای مناسب را برجسته کردند. آنها پیشنهاداتی عملی ارائه کردند، از جمله کاهش فیلترینگ اینترنت، استفاده از ابزارهای یادگیری بازیمحور، ایجاد روالهای مطالعه منظم و تمرکز بر منابع باکیفیت برای بهینهسازی تجربیات یادگیری خود.
نتیجهگیری: این مطالعه نقش حیاتی فناوری در تسهیل یادگیری زبان انگلیسی در خارج از کلاس، بهویژه در زمینههای محدودکنندهای مانند ایران را برجسته میکند. این مطالعه توانایی دانشجویان در غلبه بر چالشها و استفاده بهینه از منابع موجود برای یادگیری زبان را نشان میدهد. از سیاستگذاران خواسته میشود تا محدودیتهایی مانند فیلترینگ اینترنت را بازنگری کنند، زیرا دانشجویان استفاده مسئولانه و مؤثر خود از فناوری برای اهداف آموزشی را نشان دادهاند. همچنین از معلمان خواسته میشود تا دانشجویان را در استفاده مؤثرتر از فناوری راهنمایی کنند و تجربههای یادگیری شخصیسازیشده و ساختارمندتری را ارائه دهند.
علیرغم دستاوردهای این مطالعه، محدودیتهایی مانند اندازه نمونه کوچک که به دانشجویان رشته زبان انگلیسی در دو دانشگاه محدود میشد، ممکن است قابلیت تعمیم یافتهها را کاهش دهد. تحقیقات آینده باید دامنه خود را گسترش دهد و شامل دانشجویان از رشتههای دانشگاهی، سطوح تحصیلی و مناطق جغرافیایی مختلف شود. همچنین، گنجاندن دیدگاه معلمان و انجام مطالعات مقایسهای در زمینههای فرهنگی مختلف میتواند درک جامعتری از نقش فناوری در یادگیری زبان انگلیسی بهعنوان زبان خارجی ارائه دهد. با غلبه بر موانع و استفاده از حمایت معلمان، این مطالعه نشان میدهد که چگونه فناوری میتواند تجربیات یادگیری خودمختار را تقویت کند. سیاستگذاران و مربیان تشویق میشوند تا محیطی حمایتیتر برای ادغام فناوری فراهم کنند و دسترسی عادلانه و مؤثر به منابع دیجیتال را برای همه زبانآموزان تضمین کنند.
مقاله پژوهشی
پرستو آریانژاد؛ فرهنگ مظفر؛ محمد علی خانمحمدی؛ بهرام صالح صدق پور
چکیده
پیشینه و اهداف: با بهرهگیری از امکاناتی که فناوری در اختیار آموزش قرار داده است، میتوان اثر کاستیهای وضع موجود آموزش را حذف کرد یا به حداقل رساند. شبیهساز آموزشی رایانهای یکی از این فناوریها بهشمار میرود که از گذشته تاکنون در حوزههای مختلف کاربرد فراوانی دارد. درحالحاضر در رشته معماری داخلی بهعنوان یک رشته پر متقاضی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: با بهرهگیری از امکاناتی که فناوری در اختیار آموزش قرار داده است، میتوان اثر کاستیهای وضع موجود آموزش را حذف کرد یا به حداقل رساند. شبیهساز آموزشی رایانهای یکی از این فناوریها بهشمار میرود که از گذشته تاکنون در حوزههای مختلف کاربرد فراوانی دارد. درحالحاضر در رشته معماری داخلی بهعنوان یک رشته پر متقاضی در آموزشهای فنی و حرفهای،کسب مهارت برای اجرای تزئینات داخلی توسط هنرجویان این رشته و جذب آنها در بازار کار منوط به وجود کارگاههای مجهز، مواد و مصالح کافی و هنرآموزان خبره به همراه تمرین و تکرار فعالیتهاست. با توجه به کمبود برخی از مواد، مصالح و تجهیزات و تجربه اندک تعدادی از هنرآموزان، با استفاده از فناوری شبیهساز رایانهای بهعنوان مکمل آموزشی میتوان مشکلات موجود را مرتفع کرد. بهمنظور اثربخشی حداکثری شبیهساز موردنظر رواسازی مدل شبیهساز ویژه کارگاههای دروس عملی این رشته ضروری است. هدف از انجام این پژوهش رواکردن مدل شبیهساز آموزشی رایانهای از طریق بررسی روابط میان مؤلفههای آن است.روشها: این مطالعه از نوع مطالعات ترکیبی است که با شیوه سلسهمراتبی اکتشافی و در سه مرحله شامل اسناد پژوهی و دلفی، پیمایشی و همبستگی انجام شده است. جامعه آماری آن در مرحله اول، منابع مکتوب و الکترونیکی در حوزه آموزش، آموزش معماری داخلی و شبیهساز رایانهای و متخصصان، اساتید و کارشناسان حوزه معماری، معماری داخلی و تکنولوژی آموزشی است. در مراحل دوم و سوم جامعه آماری هنرآموزان رشته معماری داخلی هستند که در سال تحصیلی 1400-1399 حداقل یکی از دروس کارگاهی این رشته را در پایههای دهم، یازدهم و یا دوازدهم آموزش میدهند. چکلیست مصاحبه نیمهساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخت، ابزار مورداستفاده در این پژوهش است و ارزیابی مدل نیز با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام شدهاست.یافتهها: یافتهها نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار بوده (00/0RMSEA=، 998/0GFI=، 00/1CFI= ،011/2x2=،570/0P-value=) و در مدل همه مسیرهای مستقیم معنادار است (05/0P<). همچنین کلیه مسیرهای غیرمستقیم واقعنمایی محتوای آموزشی مبتنی بر پداگوژی بر فرصتها و تجارب متنوع یادگیری از طریق متغیرهای میانجی تعامل با هنرجو، ارزشیابی هنرجو، تکرارپذیری فعالیتها، نظارت و راهبری هنرآموز، مدیریت محیط یادگیری و تناسب با توانمندیهای هنرجو معنادار است.نتیجهگیری: نتایج بهدستآمده نشان میدهد که مدل ارائهشده از روایی کافی برای طراحی شبیهساز رایانهای آموزشی دروس کارگاهی رشته معماری داخلی برخوردار است. در مدل از میان هشت متغیر، واقعنمایی محتوای آموزشی مبتنی برپداگوژی بهعنوان متغیر مستقل از طریق متغیرهای میانجی تعامل با هنرجو، ارزشیابی هنرجو، مدیریت محیط یادگیری، نظارت و راهبری هنرآموز، تناسب با توانمندیهای هنرجو و تکرارپذیری فعالیتها بر ایجاد فرصتها و تجارب یادگیری بهعنوان متغیر وابسته اثر دارد. از بررسی روابط میان متغیرها در مدل و میزان اثر آنها بر یکدیگر میتوان اینگونه نتیجه گرفت که بازنمایی فعالیتهای کارگاهی در محیط شبیهسازی و نزدیکی تجربههای یادگیری به آنچه در واقعیت وجود دارد، احتمال انتقال تجارب یادگیری آنها را به موقعیتهای واقعی بیشتر میکند. در چنین محیطی لحاظ کردن تواناییهای فیزیکی و ذهنی کاربران و متناسبسازی امکانات محیط با توانمندیهای آنها، امکان بهرهگیری از فرصتها و تجارب یادگیری موجود در محیط را افزایش میدهد. طراحی تمرینها براساس محتوای آموزشی و سطوح مختلف هنرجویان، در کنار قابلیت تکرارپذیری آنها و نقش نظارت و راهبری هنرآموز میتواند اثربخشی شبیهساز را افزایش دهد. همچنین در محیط تعاملی شبیهساز که فرایند یادگیری توسط هنرجو مدیریت شده و ارزشیابی نیز از امکانات آن باشد، هنرجو یادگیری فعال را تجربه خواهد کرد.
مقاله پژوهشی
آرمان مهری؛ اسماعیل سعدیپور؛ فریبرز درتاج
چکیده
پیشینه و اهداف: هوش مصنوعی، به مثابۀ یک فناوری آموزشی نوظهور، چشماندازها و رویکردهای آموزش و یادگیری را متحول کرده است. یکی از شاخههای حوزۀ هوش مصنوعی، پردازشگرهای زبان طبیعی هستند که میتوانند متون انسانوار تولید کنند که از انواع آن میتوان به چتباتهای هوش مصنوعی اشاره کرد. چتباتهای هوش مصنوعی به دلیل قابلیتهایی مانند ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: هوش مصنوعی، به مثابۀ یک فناوری آموزشی نوظهور، چشماندازها و رویکردهای آموزش و یادگیری را متحول کرده است. یکی از شاخههای حوزۀ هوش مصنوعی، پردازشگرهای زبان طبیعی هستند که میتوانند متون انسانوار تولید کنند که از انواع آن میتوان به چتباتهای هوش مصنوعی اشاره کرد. چتباتهای هوش مصنوعی به دلیل قابلیتهایی مانند درک زبان انسانی و پاسخگویی به سؤالات کاربران، به عنوان منبعی برای آموزش و یادگیری محسوب میشوند. اما با توجه به تازگی موضوع کاربرد چتباتهای هوش مصنوعی در آموزش و یادگیری، فعلاً مطالعات بسیار اندکی راجع به اثربخشی این فناوری بر حوزۀ یادگیری انجام شده است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف مطالعۀ تأثیر آموزش ترکیبی مبتنی بر چتبات هوش مصنوعی در درس روانشناسی، بر میزان یادگیری خودراهبر، درگیری تحصیلی و گرایش به تفکر نقادانه دانشآموزان دختر پایۀ یازدهم رشتۀ انسانی شهر زنجان انجام شده است.
روشها: تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت دادههای گردآوریشده کمّی بود و تحقیق با روش نیمهآزمایشی با پیشآزمون-پسآزمون و با حضور گروه گواه انجام شد. جامعۀ آماری این تحقیق شامل همۀ دانشآموزان دختر پایۀ یازدهم رشتۀ انسانی شهر زنجان بود. برای نمونهگیری از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای استفاده شد. به طوری که از بین مناطق آموزشی و سپس مدارس دولتی دخترانۀ متوسطۀ دوم شهر زنجان، مدرسۀ روغنی زنجانی به صورت تصادفی برای مطالعه برگزیده شد که دانشآموزان دو کلاس، در گروههای آزمایش و گواه جایگذاری شدند. نمونۀ آماری پژوهش حاضر شامل 45 نفر شرکتکننده (21 نفر گروه آزمایش و 24 نفر گروه گواه) بوده است. ابزار گردآوری دادههای پژوهش حاضر پرسشنامۀ یادگیری خودراهبر فیشر و همکاران (2001)، پرسشنامۀ درگیری تحصیلی ریو و سنگ (2011) و پرسشنامۀ گرایش به تفکر نقادانۀ ریکتس و رود (2005) بود. مداخلۀ آموزشی به مدت 8 جلسۀ 90 دقیقهای و با استفاده از نرمافزار Sider که چتبات هوش مصنوعیِ ChatGPT را ارائه و پشتیبانی میکند، اجرا شد. به دلیل ماهیت چندمؤلفهای هر سه متغیر وابسته و نیز اجرای پیشآزمون، از تحلیل کوواریانس چندمتغیره (MANCOVA) استفاده شد و دادههای پیشآزمون و پسآزمون با استفاده از نسخۀ 26 نرمافزار SPSS تحلیل شد.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل دادههای تحقیق با استفاده از شاخصهای آماری میانگین و انحراف معیار نشان داد که میانگین نمراتِ پسآزمون گروه آزمایش در قیاس با گروه گواه، نسبت به پیشآزمون، در هر سه متغیر وابسته، افزایش داشته است. همچنین یافتههای حاصل از تحلیل آماریِ کوواریانس چندمتغیره نشان داد بین یادگیری خودراهبر، درگیری تحصیلی و گرایش به تفکر نقادانۀ دو گروه آزمایش و کنترل، در پسآزمون تفاوت معناداری وجود دارد (01/0p<). لذا با توجه به بالاتربودن میانگین نمرات گروه آزمایش در مرحلۀ پسآزمون در مقایسه با شرکتکنندگان در گروه کنترل، نتیجه گرفته میشود که آموزش ترکیبی مبتنی بر چتبات هوش مصنوعی در درس روانشناسی موثر بوده و موجب افزایش میزان یادگیری خودراهبر، درگیری تحصیلی و گرایش به تفکر نقادانۀ دانشآموزان دختر پایۀ یازدهم رشتۀ انسانی شهر زنجان شده است.
نتیجهگیری: با تکیه بر یافتههای این تحقیق، میتوان گفت کاربرد چتبات هوش مصنوعی در ترکیب با برنامۀ درسی رسمی درس روانشناسی، قابلیتهای زیادی برای افزایش یادگیری خودراهبر، درگیری تحصیلی و گرایش به تفکر نقادانه دارد. با این حال، چون این احتمال وجود دارد که در صورت وابستگی به چتبات هوش مصنوعی، درگیری تحصیلی کاهش یافته و یادگیرندگان بدون ارزیابی انتقادی دادههای خروجی را بپذیرند، به آموزشگران و یادگیرندگان توصیه میشود با در نظرگرفتن ملاحظات اخلاق تحصیلی، اهمیتِ نظارتِ معلم و آموزش خودتنظیمی به یادگیرندگانِ نوجوان، از چتبات هوش مصنوعی به عنوان مکملِ آموزشی و دستیار یادگیری استفاده کنند.
مقاله پژوهشی
حسین افلاکی فرد؛ محمد قلعه نوی؛ صفی اله رمضان خانی
چکیده
پیشینه و اهداف: زنان سرپرست خانوار زنانی عهده دار تأمین معاش مادی و معنوی خود و اعضای خانوار هستند. این زنان بدون حضور منظم و یا حمایت یک مرد بزرگسال سرپرستی خانوار را بر عهده میگیرند و مسئولیت اداره اقتصادی خانواده، تصمیمگیریهای عمده و حیاتی با آنهاست. این زنان به دلیل ایفای نقش دوگانه (پدر و مادر) برای فرزندان با مشکلاتی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: زنان سرپرست خانوار زنانی عهده دار تأمین معاش مادی و معنوی خود و اعضای خانوار هستند. این زنان بدون حضور منظم و یا حمایت یک مرد بزرگسال سرپرستی خانوار را بر عهده میگیرند و مسئولیت اداره اقتصادی خانواده، تصمیمگیریهای عمده و حیاتی با آنهاست. این زنان به دلیل ایفای نقش دوگانه (پدر و مادر) برای فرزندان با مشکلاتی از قبیل از دست دادن درآمد، تربیت فرزندان، اداره امور خانه، کار در خارج از خانه با دستمزد پایین و ... مواجه شده و تحمل این مشکلات زندگی به سبب سبک زندگی متفاوتی که نسبت به سایر زنان دارند منجر به عواملی شده که در آنها رخنمایی کرده است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه سرسختی روانشناختی، تمایزیافتگی خود و فرسودگی روانشناختی در زنان سرپرست خانوار و عادی شهر مرودشت است.روشها: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش علّی- مقایسهای است. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد شهر مرودشت بود. گروه نمونه متشکل از 80 نفر در دو گروه (40نفر زنان سرپرست خانوار و40 نفر زنان عادی) است که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند؛ ابزار گردآوری داده ها جهت بررسی میزان سرسختی روانشناختی پرسشنامه کوباسا و همکاران بود که روایی صوری و محتوایی آن در پژوهشهای مختلف مناسب گزارش شده است. همچنین میزان پایایی این ابزار به شیوه آلفای کرونباخ مطلوب بهدست آمد. برای سنجش تمایزیافتگی از مقیاس تمایزیافتگی خود (DSI) استفاده شد که روایی و پایایی آن مورد تأیید قرار گرفت. فرسودگی روانشناختی زنان هم از طریق پرسشنامه اسمتس مورد سنجش قرار گرفت که روایی و پایایی این پرسشنامه در گروههای مختلف جمعیت شناختی، ارزیابی شد. تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که سؤالات هر بعد، توصیفگر همان بعد بوده و پرسشنامه از همسانی درونی مناسبی برخوردار است. دادههای گردآوریشده در دو سطح مورد تجزیهوتحلیل (آمار توصیفی و آمار استنباطی) قرار گرفت. در سطح آمار از میانگین و انحراف معیار و در سطح آمار استنباطی از آزمون تحلیل مانوا استفاده شد.یافتهها: با توجه جدول توزیع حجم نمونه آماری براساس سن، درگروه زنان سرپرست خانوار (00/35 درصد) افراد کمتر از 30 سال و (5/12 درصد) افراد بیشتر از 40 سال سن داشتهاند. در گروه زنان عادی (00/30 درصد) زنان کمتر از 30 سال و (00/20 درصد) زنان بیشتر از 40 سال سن داشتهاند. طبق جدول توزیع حجم نمونه آماری از نظر تحصیلات (00/35 درصد) زنان سرپرست خانوار زیر دیپلم و (00/65 درصد) بالای دیپلم بودهاند و در گروه زنان عادی (5/32 درصد) زیر دیپلم و (5/67 درصد) بالای دیپلم بودهاند. نتایج نشان داد که بین سرسختی روانشناختی و ابعاد آن در زنان سرپرست خانوار و عادی تفاوت معناداری وجود دارد. بین تمایزیافتگی خود و ابعاد در زنان سرپرست خانوار و عادی تفاوت معناداری وجود ندارد. بین فرسودگی روانشناختی و ابعاد آن در زنان سرپرست خانوار و عادی تفاوت معناداری وجود دارد. میانگین سرسختی روانشناختی و فرسودگی روانشناختی در بین زنان سرپرست خانواده بیشتر از زنان عادی است.نتیجهگیری: نتایج این پژوهش میتواند مورداستفاده سازمانهای ذیربط با زنان سرپرست خانوار و محققین علاقهمند به این حوزه قرار گیرد.
مقاله پژوهشی
نسیم نادری؛ محمدجعفر مهدیان؛ زهرا تنها
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش ترکیبی بهعنوان رویکردی نوین در نظامهای آموزشی، ترکیبی از آموزش حضوری و مجازی است. این روش آموزشی تلاش میکند تا از مزایای هر دو نوع آموزش بهرهبرداری کند و معایب آنها را به حداقل برساند. در سالهای اخیر، بهویژه با شیوع ویروس کرونا و نیاز به فاصلهگذاری اجتماعی، این آموزش به یکی از روشهای محبوب و ضروری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش ترکیبی بهعنوان رویکردی نوین در نظامهای آموزشی، ترکیبی از آموزش حضوری و مجازی است. این روش آموزشی تلاش میکند تا از مزایای هر دو نوع آموزش بهرهبرداری کند و معایب آنها را به حداقل برساند. در سالهای اخیر، بهویژه با شیوع ویروس کرونا و نیاز به فاصلهگذاری اجتماعی، این آموزش به یکی از روشهای محبوب و ضروری در بسیاری از مؤسسات آموزشی تبدیل شده است. از سوی دیگر، ماتریس SWOT ابزاری راهبردی است که برای شناسایی نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها در یک سازمان مورد استفاده قرار میگیرد. در مدارس، این ماتریس میتواند به بهبود فرآیندهای آموزشی و مدیریتی کمک کند تا با شناسایی و تحلیل عوامل داخلی و خارجی، راهبردهای مؤثری برای بهبود عملکرد و بهرهوری تدوین کنند. استفاده از ماتریس SWOT در مدارس میتواند به مدیران و معلمان کمک کند تا نقاط قوت و ضعف داخلی مدرسه را شناسایی کرده و فرصتها و تهدیدهای خارجی را مورد بررسی قرار دهند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفهها و شاخصهای مدل آموزش ترکیبی (حضوری و مجازی) در قالب SWOT انجام شده است.روشها: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر رویکرد، از انواع تحقیقات ترکیبی یا آمیخته از نوع اکتشافی بود. جامعه آماری شامل خبرگان و کارشناسان رشته علوم تربیتی و رشته مدیریت آموزشی دانشگاههای استان لرستان به تعداد 36 نفر بود و برای تعیین حجم نمونه، از شیوه نمونهگیری هدفمند و با استفاده از روش اشباع نظری شامل 14 نفر انتخاب شدند. برای جمعآوری دادههای تحقیق از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. برای محاسبه روایی بخش کیفی از ضریب توافقی کندال با مقدار (759/0) و برای پایایی بخش کیفی از روش کدگذاری مجدد با مقدار (92/0) استفاده کردیم که طبق نتایج بهدست آمده ابزار مصاحبه دارای روایی و پایایی مناسب است.یافتهها: طبق نتایج بهدست آمده، با در نظر گرفتن عوامل درون سازمانی (نقاط قوت و نقاط ضعف) و عوامل برونسازمانی (فرصتها و تهدیدها) ماتریس SWOT بعد از پایان مرحله سوم روش دلفی و ایجاد توافق در میان پاسخگویان تعداد 38 کد یا شاخصه برای عوامل درون سازمانی (نقاط قوت 19 کد و نقاط ضعف 19 کد) و 20 کد یا شاخصه برای عوامل برونسازمانی (فرصتها 10 کد و تهدیدها 10 کد) مورد تأیید خبرگان و کارشناسان قرار گرفت و جهت سنجش در قالب روش SWOT آماده شد. همچنین، در تعیین موقعیت راهبردی نظام آموزش ترکیبی، یک راهبرد تهاجمی حاصل و 14 راهبرد به همراه اولویت آنان ارائه شد.نتیجهگیری: شناسایی مؤلفه ها و شاخصهای مدل آموزش ترکیبی (حضوری و مجازی) در قالب SWOT و استفاده از این نتایج سبب مطلوبتر شدن روابط متقابل در فضاهای آموزشی شده و در نهایت، کیفیت آموزش را بالا میبرد.
مقاله پژوهشی
رضا پاشا؛ اسماعیل زارعی زوارکی؛ پرویز شریفی درآمدی؛ اسماعیل سعدی پور
چکیده
پیشینه و اهداف: اختلال یادگیری ریاضی یکی از مشکلات یادگیری شایع در دانشآموزان است که میتواند تأثیر قابل توجهی بر عملکرد تحصیلی آنان داشته باشد. دانشآموزانی که با این اختلال روبرو هستند، معمولاً دشواریهایی در فهم مفاهیم ریاضی، حل مسائل ریاضی، استدلال منطقی و استفاده از روشهای ریاضی دارند. این مشکل میتواند باعث کاهش اعتماد ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: اختلال یادگیری ریاضی یکی از مشکلات یادگیری شایع در دانشآموزان است که میتواند تأثیر قابل توجهی بر عملکرد تحصیلی آنان داشته باشد. دانشآموزانی که با این اختلال روبرو هستند، معمولاً دشواریهایی در فهم مفاهیم ریاضی، حل مسائل ریاضی، استدلال منطقی و استفاده از روشهای ریاضی دارند. این مشکل میتواند باعث کاهش اعتماد به نفس و انگیزه تحصیلی آنان شود و در نهایت تأثیر منفی بر پیشرفت تحصیلی آنان در ریاضی خواهد داشت. پژوهش حاضر با هدف فراتحلیل تأثیر مداخلات آموزشی بر عملکرد تحصیلی دانشآموزان با اختلال یادگیری ریاضی دوره ابتدایی (مطالعات منتشر شده در سالهای 1390-1401) انجام شده است.روشها: روش بهکارگرفته شده در این پژوهش فراتحلیل بوده و جامعه آماری تحقیق شامل تمامی اسناد پژوهشی منتشر شده در بازه زمانی 1390 الی 1401 است. جهت غربالگیری و نمونهگیری از اسناد گردآوریشده ملاکهای ورودی شامل تناسب موضوعی، تناسب نوع روش تحقیق (مطالعات آزمایشی و نیمه آزمایشی)، بیان دقیق مختصات روشی، گزارش یافتههای آماری و محدوده انجام تحقیق (ایران) بوده و معیارهای خروجی شامل تحقیقات مرتبط به شیوعشناسی اختلال یادگیری ریاضی، تحقیقات موردی، مروری، رابطهای و توصیفی، عدم گزارش اطلاعات آماری مورد نیاز برای محاسبه اندازه اثر، تحقیقات مشابه و تحقیقات فاقد کفایت روشی بود. بر این مبنا، 49 سند پژوهشی بهعنوان اسناد پژوهشی معتبر در فرآیند فراتحلیل ورود یافته و دادهها با بهکارگیری نرم افزار CMA و با استفاده از رویکرد هانتر و اشمیت (آزمون تأمین اعتبار) به شاخص اندازه اثر تبدیل شد.یافتهها: میانگین اندازه اثر ترکیبی در مدل تصادفی مداخلات آموزشی بر عملکرد تحصیلی ریاضی دانشآموزان با اختلال یادگیری ریاضی برابر 687/0 بهدست آمد. این برآورد نقطهای حاصله براساس نظام تفسیری کوهن گویای اثرگذاری قوی و در سطح بالای مداخلات آموزشی موجود بر عملکرد تحصیلی دانشآموزان با اختلال یادگیری ریاضی است. همچنین، تحلیل متغیرهای تعدیلکننده نشان داد که ناهمگنی اندازه اثر در مطالعات پژوهش مرتبط به متغیرهای نوع جامعه آماری، جنسیت آزمودنی، پایه تحصیلی، موقعیت جغرافیایی، سال انجام پژوهش، راهبرد مداخلاتی و نوع مداخله آموزشی است.نتیجهگیری: روشهای مداخله آموزشی موجود با تمرکز بر راهبردهای فراشناختی و روشهای بازی محور و چندرسانهای، نقش مؤثری در بهبود عملکرد ریاضی دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ریاضی دارند و لازم است تا مداخلات مورد نیاز این گروه از دانش آموزان از پایه تحصیلی سوم ابتدایی به بعد اجرا شود. با توجه به یافتههای این تحقیق پیشنهاد میشود که در فرآیند سیاستگذاری کلان آموزشِ دانشآموزان دارای اختلال یادگیری، بر مقوله فراشناخت و بهکارگیری راهبردهای یادگیری فراشناختی توجه لازم مبذول شده و در عین حال، مداخلات آموزشی به سوی بهرهگیری هدفمند از بازی در اشکال مختلف آن از حرکتی تا رایانهای و چند رسانهای سوق یابد. همچنین، پیشنهاد میشود که مداخلات آموزشی از پایه تحصیلی سوم ابتدایی به بعد اجرا شده و در این میان گروههای با نیازهای ویژه همچون کودکان ناتوان ذهنی و حرکتی و نیز دانشآموزان آسیبدیده شنوایی و بینایی مورد توجه قرار گیرند.
مقاله پژوهشی
سوسن مهرزاد؛ زینب گلزاری؛ زهرا طالب
چکیده
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر استفاده از کتاب تعاملی بر یادگیری و یادداری هنرجویان صورت گرفته است. جامعه آماری شامل هنرجویان هنرستان امام حسن مجتبی (ع) پایه دهم در سال تحصیلی 97-1396 می باشد که از این تعداد حجم نمونه 60 نفر ( 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه گواه ) که به روش نمونه در دسترس انتخاب شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح ...
بیشتر
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر استفاده از کتاب تعاملی بر یادگیری و یادداری هنرجویان صورت گرفته است. جامعه آماری شامل هنرجویان هنرستان امام حسن مجتبی (ع) پایه دهم در سال تحصیلی 97-1396 می باشد که از این تعداد حجم نمونه 60 نفر ( 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه گواه ) که به روش نمونه در دسترس انتخاب شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون با گروه گواه و آزمایش است. برای جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه محقق ساخته ( پیش آزمون و پس آزمون) با روایی مناسب و اعتبار 73/0 و 76/0 استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در سطح توصیفی از شاخصهای گرایش مرکزی، و پراکندگی و در سطح استنباطی نیز با استفاده از آزمون کوواریانس، استفاده گردیده است. علاوه بر این از آزمون تی همبسته، نمرات پس آزمون دوم که با فاصله یک ماه از پیش آزمون اول اجرا شد، مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج یافته ها حاکی از آن است که استفاده از کتاب تعاملی بر یادگیری هنرجویان تأثیر مثبت دارد. استفاده از کتاب تعاملی بر یادداری هنرجویان تأثیر مثبت دارد.
مقاله پژوهشی
جواد ایمانی؛ مهدی باقری؛ نادرقلی قورچیان؛ پریوش جعفری
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر شناسایی ابعاد مؤثر برای ارتقاء اثربخشی مدارس متوسطه دوم استان هرمزگان بود. این پژوهش نظر هدف، کاربردی بوده و از نظر شیوه جمعآوری اطلاعات، با رویکرد کمی- کیفی (آمیخته) انجام گرفته است. جامعه آماری شامل افراد خبره در حوزه اثربخشی مدارس بود. که در بخش کمی شامل تمامی اعضای هیات علمی دانشگاههای استان هرمزگان ...
بیشتر
هدف از انجام پژوهش حاضر شناسایی ابعاد مؤثر برای ارتقاء اثربخشی مدارس متوسطه دوم استان هرمزگان بود. این پژوهش نظر هدف، کاربردی بوده و از نظر شیوه جمعآوری اطلاعات، با رویکرد کمی- کیفی (آمیخته) انجام گرفته است. جامعه آماری شامل افراد خبره در حوزه اثربخشی مدارس بود. که در بخش کمی شامل تمامی اعضای هیات علمی دانشگاههای استان هرمزگان در رشته های مرتبط با تعلیم و تربیت بود که از بین ایشان 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید. همچنین در بخش کیفی نیز حجم نمونه با اشباع نظری 10 نفر برآورد شد. برای انتخاب نمونه از نمونهگیری هدفمند استفاده شد. ابزار گردآوری دادهها، مصاحبه و پرسشنامه بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها در بخش کمی از آزمون t تک نمونهای و در بخش کیفی از کدگذاری باز و محوری استفاده شد. نتایج به دست آمده به شناسایی 6 بُعد از 24 مفهوم منجر شد که نامگذاری آنها ترتیب زیر بود: مدیریت و رهبری، اعتقاد به خرد جمعی، ارتقای سطح سلامت، بهداشت و ایمنی در مدرسه، توانمندسازی نیروی انسانی، استقرار نظام یاددهی – یادگیری و فعالیتهای فوقبرنامه.
مقاله پژوهشی
ملیحه تقی پور؛ علی اکبر حیدری؛ خاطره سجادی
چکیده
یکی از مسائل اجتماعی امروز، بروز ناهنجاریهای رفتاری در نوجوانان است که این موضوع در قالب رفتارهای پرخاشگرانه نمود مییابد و پیشگری از وقوع آن یکی از مهمترین اولویتهای خانوادهها و ارگانهای تربیتی است. مدارس به عنوان اولین نهاد اجتماعی نقش بسزایی در ارتقا مهارتهای اجتماعی و مهار چنین رفتارهای پرخاشگرانهای دارد. در پژوهش ...
بیشتر
یکی از مسائل اجتماعی امروز، بروز ناهنجاریهای رفتاری در نوجوانان است که این موضوع در قالب رفتارهای پرخاشگرانه نمود مییابد و پیشگری از وقوع آن یکی از مهمترین اولویتهای خانوادهها و ارگانهای تربیتی است. مدارس به عنوان اولین نهاد اجتماعی نقش بسزایی در ارتقا مهارتهای اجتماعی و مهار چنین رفتارهای پرخاشگرانهای دارد. در پژوهش سعی شده که با ارزیابی نقش ویژگیهای محیطی مدارس، تاثیر آن را بر کاهش رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان مورد ارزیابی قرار گیرد. از میان فضاهای مدرسه، حیاط به عنوان جمعیترین فضا انتخاب و ویژگیهای فضایی-کالبدی آن در 6 مدرسه ابتدایی پسرانه در شهر شیراز مورد ارزیابی قرار گرفت. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی مبتنی بر استراتژیهای کمی و کیفی است و از پرسشنامه و مصاحبه نیمه ساختار یافته با دانشآموزان و معلمین بهره گرفته شد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که از میان ویژگیهای مختلف فضایی حیاط مدارس، پوشش گیاهی و فضای سبز موجود در حیاط و نیز تنوع فضاهای باز و نیمهباز در سطح حیاط مدارس، بیشترین تاثیر را در کاهش اختلال رفتاری دانشآموزان داشته است.
مقاله پژوهشی
شیدا رنجبری؛ زین العابدین فلاح؛ وحید شجاعی
چکیده
تحقیق حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر توسعه فاوا در ورزش مدارس با استفاده از الگوی مدلسازی ساختاری تفسیری انجام گردید. تحقیق حاضر از نوع، تحقیقات ترکببی از توع اکتشافی میباشد که به صورت میدانی انجام گردید. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کارشناسان تربیت بدنی آموزش و پرورش، معلمان ورزش و خبرگان حوزه تربیتبدنی در آموزش و پرورش بودند ...
بیشتر
تحقیق حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر توسعه فاوا در ورزش مدارس با استفاده از الگوی مدلسازی ساختاری تفسیری انجام گردید. تحقیق حاضر از نوع، تحقیقات ترکببی از توع اکتشافی میباشد که به صورت میدانی انجام گردید. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کارشناسان تربیت بدنی آموزش و پرورش، معلمان ورزش و خبرگان حوزه تربیتبدنی در آموزش و پرورش بودند که در عرصههای ورزش در آموزش و پرورش تجربه کافی و همچنین دانش مناسب را داشتند. بر اساس نمونهگیری گلولهبرفی، تعداد 17 نفر به عنوان نمونه تحقیق مشخص گردیدند. همچنین در بخش کمی تحقیق تعداد 250 نفر کارشناسان تربیت بدنی آموزش و پرورش، اساتید مدیریت ورزشی و برخی از معلمان ورزش کشور به عنوان نمونه تحقیق مشخص گردیدند. ابزار تحقیق پرسشنامهای محققساخته با 23 سوال که شامل 23 عامل موثر بر توسعه فاوا در ورزش مدارس، بود که بر اساس مطالعه جامع منابع شناسایی گردیدند. تمامی روند تجزیه و تحلیل دادههای تحقیق حاضر در نرم افزارهای SPSS و MicMac انجام گرفت. تحقیق حاضر مشخص نمود که برخی عوامل به عنوان عوامل مستقل کلیدی نقش بسیاری مهمی در جهت توسعه فاوا در ورزش مدارس دارد. در جهت توسعه فاوا در ورزش مدارس نیاز می باشد که برنامه ریزی جامع ای در جهت گسترش برخی عوامل مستقل کلیدی انجام گردد.
مقاله پژوهشی
ریحانه سادات طباطبایی یگانه؛ مینو شفایی؛ فرهنگ مظفر؛ بهرام صالح صدق پور
چکیده
پیشینه و اهداف: اهمیت خلاقیت در عصر حاضر و در جوامع امروزی بر کسی پوشیده نیست. جامعه موفق، جامعه ای خواهد بود که اساس خود را بر خلاقیت نهاده باشد. همچنین محیط(محیط اجتماعی و محیط فیزیکی) می تواند نقش مؤثری در راستای افزایش خلاقیت افراد برعهده داشته باشد و فضای باز آموزشی یک نمونه مهم از محیط فیزیکی مؤثر برخلاقیت است. یکی از عواملی که ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: اهمیت خلاقیت در عصر حاضر و در جوامع امروزی بر کسی پوشیده نیست. جامعه موفق، جامعه ای خواهد بود که اساس خود را بر خلاقیت نهاده باشد. همچنین محیط(محیط اجتماعی و محیط فیزیکی) می تواند نقش مؤثری در راستای افزایش خلاقیت افراد برعهده داشته باشد و فضای باز آموزشی یک نمونه مهم از محیط فیزیکی مؤثر برخلاقیت است. یکی از عواملی که در تحقیقات انجام شده روی خلاقیت توجه شایانی نشده است بحث اختلاف جنسیتی است. تفاوت های جنسیتی از دوران جنینی آغاز می شود و تفاوت های بارزی بویژه در مغز و بدنبال آن در رشد یادگیری و خلاقیت ایجاد می کند. پژوهش حاضر به بررسی تأثیر محیط کالبدی فضاهای باز آموزشی کودکان، مانند مهد کودک ها و مراکز پیش دبستانی در رشد خلاقیت دختران و پسران 3-6 سال در شهر تهران می پردازد. ادبیات گسترده ای درباره طراحی فضای باز مدارس وجود دارد و از جنبه های مختلف به آن پرداخته شده اما توجه به موضوع تفاوت های جنسیتی در این حوزه در ایران کمرنگ است. هدف این پژوهش بسترسازی و ارتقاء کیفی فضاهای باز محیط های آموزشی در جهت تقویت نقش این فضاها در راستای رشد خلاقیت کودکان 3-6 سال با ملاحظه تفاوت های جنسیتی است. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که اصول طراحی فضای باز آموزشی جهت پرورش خلاقیت دختران و پسران 3 - 6 سال چیست؟ و چگونه عوامل کالبدی/عملکردی در فضای باز آموزشی می توانند بر خلاقیت دختران و پسران 3 - 6 سال موثر باشند؟ همچنین فرضیه اصلی تحقیق آن است که اصول طراحی فضای باز آموزشی با ایجاد تنوع در سامانه های معماری(کالبدی و عملکردی) بر خلاقیت دختران و پسران خردسال آثار متفاوتی دارد.
روش ها: تحقیق پیش رو کاربردی می باشد و روش تحقیق آن پیمایشی-اکتشافی با شیوه آمار استنباطی(توصیفی) است. ابتدا با استفاده از ادبیات موضوع و نگرش سنجی از معماران و روانشناسان متخصص در حوزه کودک، با استفاده از پرسشنامه باز پاسخ و به روش دلفی، به یک پرسشنامه بسته پاسخ به عنوان مبنای بخش کمی تحقیق رسیده شد. پرسشنامه بسته پاسخ جهت پیمایش از مربیان مهد کودک ها و پیش دبستانی های شهر تهران استفاده گردید و علاوه بر استفاده از نتایج، برای آمار توصیفی، تحلیل عاملی اکتشافی روی داده ها انجام شد.
یافته ها: عوامل مؤثر بر طراحی فضای باز آموزشی جهت رشد خلاقیت کودکان به تفکیک برای دختران و پسران معرفی گردید. بر اساس خروجی تحلیل عاملی اکتشافی، عوامل ساختاری اصلی مشخص گردید. با استفاده از این عوامل و اجرای تحلیل مسیر، مدل چرخشی شش وجهی به تفکیک برای دختران و پسران 3-6 سال ساخته شد. بر اساس مدل نهایی فرضیه پژوهش نیز بررسی شدند که تحلیل داده ها حاکی از تایید فرضیه بود.
نتیجه گیری: نتایج تحقیق بر اساس مدل شش وجهی(چرخشی)، منجر به تهیه یک فهرست از اصول طراحی فضاهای باز آموزشی در جهت رشد خلاقیت دختران و پسران 3-6 سال شد. این اصول در ده دسته طبیعت گرایی، همدلی با طبیعت، حضور آب، تنوع فضایی، مبلمان، فضاهای اختصاصی، فعالیت پذیری، تنوع رنگی، ترکیب پذیری فضا و امکانات بصری به تفکیک برای دختران و پسران 3-6 ساله با رویکرد رشد و ارتقاء خلاقیت آنها تدوین گردید.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
رضا باقری نویسی؛ رضا شازده احمدی
چکیده
پیشینه و اهداف: تحقیقات آموزشی توجه زیادی به فناوری در یادگیری زبان، به ویژه یادگیری زبان به کمک رایانه، داشته است. یادگیری زبان به کمک رایانه بستری پویا و تعاملی برای دانشآموزان فراهم میکند تا با فعالیتهای یادگیری زبان، منابع چندرسانهای و کانالهای ارتباطی درگیر شوند. این نوع یادگیری پتانسیل عظیمی در کمک به زبانآموزان ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: تحقیقات آموزشی توجه زیادی به فناوری در یادگیری زبان، به ویژه یادگیری زبان به کمک رایانه، داشته است. یادگیری زبان به کمک رایانه بستری پویا و تعاملی برای دانشآموزان فراهم میکند تا با فعالیتهای یادگیری زبان، منابع چندرسانهای و کانالهای ارتباطی درگیر شوند. این نوع یادگیری پتانسیل عظیمی در کمک به زبانآموزان انگلیسی به عنوان زبان خارجی برای توسعه مهارتهایشان از طریق فرآیند خلاصهنویسی دارد. یادگیری زبان به کمک رایانه به عنوان یک رویکرد برجسته در آموزش زبان ظهور کرده است که از فناوری رایانه و مواد تعاملی برای پشتیبانی از یادگیری زبان استفاده میکند. این مطالعه ترکیبی با هدف بررسی اثربخشی یادگیری زبان به کمک رایانه در افزایش توانایی خلاصهنویسی زبانآموزان انگلیسی به عنوان زبان خارجی در مقایسه با ارزیابی یکپارچه بدون کمک رایانه انجام پذیرفت. مطالعه به هدف دریافت نتایج شایستهای درباره کارایی فعالیتهای نوشتاری مبتنی بر رایانه و ارزیابی یکپارچه غیر- رایانه در بهبود توانایی نوشتن خلاصه در زبان انگلیسی برای زبانآموزان میپردازد.روشها: این مطالعه از رویکرد روشهای ترکیبی، شامل ترکیب تحلیل دادههای کمی و بینشهای کیفی، استفاده کرد. دو کلاس از زبانآموزان سطح متوسط، شامل 40 شرکتکننده، بر اساس مهارت زبانی متوسطشان انتخاب شدند. معیارهای مختلفی از جمله آزمونهای تعیین سطح، مطالب خواندن و درک مفاهیم، دستورالعملهای نمرهدهی، مصاحبهها و گزارشهای خودارزیابی مورد استفاده قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها شامل تحلیل کوواریانس یکطرفه برای بررسی تأثیر روشهای آموزشی بر عملکرد خلاصهنویسی بود.یافتهها: یافتهها نشان داد که ارزیابیهای یکپارچه با استفاده از فناوری قابلیت برگزاری آموزش شخصیسازی شده، بازخورد بهموقع، تمرین نوشتاری متعارف، یادگیری همکارانه، توسعه مهارتهای زبانی یکپارچه و طراحی برنامه درسی را دارا بودند.نتیجهگیری: پیامدهای این مطالعه به آموزش شخصیسازیشده، تمرین اصیل، یادگیری مشارکتی، مهارتهای زبانی یکپارچه، طراحی برنامه درسی و ارزیابی تکوینی گسترش مییابد. نتایج به گفتمان جاری در مورد فناوری در یادگیری زبان کمک میکند و تأثیر مثبت یادگیری زبان با کمک رایانه را بر توانایی خلاصهنویسی زبانآموزان نشان میدهد. رویکرد ارزیابی یکپارچه برای غیرحضوریها شامل خوداندیشی است. دانشآموزان تشویق میشوند تا با بررسی پیشرفت، نقاط قوت و ضعف خود، نوشتههای خود را تجزیه و تحلیل کنند. دانشآموزان میتوانند از استقلال بیشتری دریادگیری زبان برخوردار شوند و آن را به روش خود بیاموزند. این امر زبانآموزان را قادر میسازد تا اهدافی را تعیین کرده و پیشرفت خود را در طول زمان پیگیری کنند. تأمل در مهارتهای نوشتاری میتواند خودآگاهی زبان آموزان و رویکرد پیشگیرانه آنها را در یادگیری زبان افزایش دهد.