مقاله پژوهشی
فناوری آموزش- تربیت معلم
محمدرضا رحیمی؛ مریم پورجمشیدی؛ اکبر مومنی راد
چکیده
پیشینه و اهداف: مهارت تلفیق فناوری در کلاس درس جزء صلاحیتهای ضروری معلمان در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات محسوب میشود و تحقق استانداردهای جدید یادگیری و برآورده شدن نیازهای یادگیرندگان در قرن حاضر در گروی این صلاحیت است. از مهمترین مسائل و چالش های موجود در این زمینه، پایین بودن دانش، مهارت و نگرش معلمان در دستبابی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: مهارت تلفیق فناوری در کلاس درس جزء صلاحیتهای ضروری معلمان در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات محسوب میشود و تحقق استانداردهای جدید یادگیری و برآورده شدن نیازهای یادگیرندگان در قرن حاضر در گروی این صلاحیت است. از مهمترین مسائل و چالش های موجود در این زمینه، پایین بودن دانش، مهارت و نگرش معلمان در دستبابی به سطح مطلوب تلفیق فناوری در کلاس درس ذکر شده است. این مسأله مانع بهره گیری از قابلیت های فناوری در راستای افزایش کیفیت فرایند یاددهی-یادگیری و نیز برآورده شدن نیازهای جامعۀ جهانی میشود. لذا ضرورت دارد تا روشها و راهبردهای توانمندسازی معلمان در این زمینه و بهبود سطح تلفیق فناوری آنها در کلاس درس مورد بررسی قرار گیرد. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر اجتماع یادگیری بهعنوان یک راهبرد یادگیری بر بهبود صلاحیت معلمان متوسطه در زمینه تلفیق فناوری آنها در کلاس درس انجام شد.روشها: این پژوهش از نوع آمیخته با طرح متوالی تبیینی انجام شد. در بخش کمّی از روش نیمه آزمایشی و استفاده از پیشآزمون پسآزمون با گروه آزمایش و گواه و در بخش کیفی از روش تحلیل مضمون استفاده شد. در اجرای پژوهش، دانش و مهارتهای مربوط به تلفیق فناوری در کلاس درس در گروه آزمایش از طریق اجتماع یادگیری و در گروه گواه، بهطور فردی ارائه شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان مرد شاغل در مقطع متوسطه اول ناحیه 2 شهر کرمانشاه در سال تحصیلی97-98، به تعداد 310 نفر بود که تعداد 30 معلم از جامعۀ آماری به شیوه نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند که 15 نفر آنها بهصورت جایگذاری تصادفی در گروه آزمایش و 15 نفر دیگر در گروه گواه قرار گرفتند. در بخش کیفی نیز تمام 15مشارکتکننده در گروه آزمایش بهعنوان نمونه در نظر گرفته شدند. ابزار جمعآوری دادهها در بخش کیفی، مصاحبۀ نیمه ساختارمند و در بخش کمّی پرسشنامۀ محقق ساخته بود که در 50 گویه تدوین شد. روایی پرسشنامه با استفاده از نظر متخصصان تأیید و پایایی آن نیز با استفاده از آلفای کرونباخ 97/0 بهدست آمد. در اجرای پژوهش نیز از الگوی طراحی اجتماع یادگیری مومنیراد (1399) استفاده شد. تجزیهو تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس از طریق نرم افزار SPSS و نیز کدگذاری باز با استفاده از نرم افزار MAXQDA انجام شد.یافتهها: نتایج نشان داد اجتماع یادگیری معلمان بر دانش تلفیق فناوری آنها (01/0>002/0=p و 465/3=F)؛ نگرش معلمان نسبت به تلفیق فناوری،(05/0>016/0=p و 698/6=F)؛ و نیز کاربرد فناوری در کلاس درس توسط معلمان (05/0>012/0=p و 358/7=F)، تأثیر مثبت دارد و باعث افزایش دانش، نگرش و مهارت معلمان در تلفیق فناوری در کلاس درس میشود. همچنین تحلیل دادههای کیفی از طریق کدگذاری باز منجر به استخراج شش مضمون اصلی شامل جستجوگری؛ حمایتگری؛ خودارزیابی؛ توسعه شناخت نظری و عملی؛ جسارت یادگیری؛ و همافزایی شد که بهعنوان دلایل تأثیر اجتماع یادگیری بر تلفیق فناوری از دیدگاه معلمان شناسایی شد.نتیجهگیری: با توجه به یافته های پژوهش، میتوان گفت اجتماع یادگیری در راستای افزایش دانش، نگرش و مهارت تلفیق فناوری معلمان در کلاس درس یک عامل مؤثر و حمایتی است و توانایی معلمان در بهره گیری از فناوری را بهبود می بخشد. این امر می تواند علاوه بر رشد حرفهای معلمان، زمینهساز افزایش یادگیری دانشآموزان در کلاس درس شود. بنابراین با تشکیل اجتماع های یادگیری معلمان و حمایت و پشتیبانی از آن میتوان رشد و توسعۀ صلاحیتهای حرفهای معلمان در زمینۀ تلفیق فناوری در برنامه درسی را افزایش داد.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش
حسن خوش اخلاق؛ منصوره اسلامی
چکیده
پیشینه و اهداف: تربیت دانشآموزان موفق، جستجوگر و پژوهشگر در مرحله نخست مستلزم ایجاد علاقه و انگیزه در آنهاست. برانگیزاندن صحیح دانشآموزان تنها در سایه رویکرد درست آموزشی و تربیتی محقق میشود. این انگیزه در دوران ابتدایی اهمیت بیشتری دارد؛ چرا که در این دوران زیربنای آموزشی دانشآموزان شکل میگیرد و بر مقاطع تحصیلی بالاتر اثر ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: تربیت دانشآموزان موفق، جستجوگر و پژوهشگر در مرحله نخست مستلزم ایجاد علاقه و انگیزه در آنهاست. برانگیزاندن صحیح دانشآموزان تنها در سایه رویکرد درست آموزشی و تربیتی محقق میشود. این انگیزه در دوران ابتدایی اهمیت بیشتری دارد؛ چرا که در این دوران زیربنای آموزشی دانشآموزان شکل میگیرد و بر مقاطع تحصیلی بالاتر اثر زیادی میگذارد. هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل تقویت انگیزش تحصیلی دانشآموزان مقاطع ابتدایی با تأکید بر فناوریهای آموزشی بود.روشها: پژوهش حاضر از حیث هدف یک پژوهش کاربردی است و از جنبه ماهیت و روش پژوهش در دسته تحقیقات کیفی قرار دارد. جامعه آماری پژوهش را، اساتید دانشگاهی و خبرگان حوزه آموزش و پرورش تشکیل دادهاند که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. افراد خبره نیز در این پژوهش افرادی بودند که حداقل سابقه 15 سال مطالعه و یا تدریس در زمینه ارائه مدلهای آموزشی را داشتهاند. نمونهگیری تا مرحله اشباع نظری ادامه پیدا کرد. در نهایت 20 نفر از اساتید دانشگاهی و خبرگان استان اصفهان به سؤالات پژوهش پاسخ دادند. برای بررسی روایی ابزار اندازهگیری، از روایی محتوا استفاده شد و سؤالات مصاحبه در اختیار اساتید و خبرگان قرار گرفت تا صحت سؤالات مورد تأیید قرار گیرد. همچنین برای تعیین پایایی ابزار اندازهگیری مقدار ضریب همبستگی بین کلاسی از لحاظ سازگاری و توافق مطلق مورد تأیید قرار گرفت. در این راستا، 70 درصد خبرگان پاسخگو را آقایان تشکیل دادهاند (14 نفر). از نظر سنی 30 درصد خبرگان پاسخگو (6 نفر) بیشتر از 50 سال سن داشتهاند. در کنار این گروه رده سنی 46 تا 50 سال نیز با 30% بیشترین پاسخگوها را تشکیل دادهاند. 40 درصد خبرگان پاسخگو (8 نفر) مدرک کارشناسی ارشد و 50 درصد دارای مدرک دکتری تخصصی بودهاند و با توجه به اینکه حداقل 15 سال سابقه کار داشتهاند از صلاحیت و دانش لازم برای پاسخگویی به سؤالات برخوردار بودهاند. مصاحبه با خبرگان در قالب چهار سؤال اصلی در رابطه با عوامل کلی مؤثر بر انگیزش دانشآموزان مقطع ابتدایی، عوامل مؤثر بر انگیزش دانشآموزان مقطع ابتدایی در ارتباط با فناوری اطلاعات و ارتباطات، عوامل مؤثر بر انگیزش دانشآموزان مقطع ابتدایی در ارتباط با معلم و عوامل مؤثر بر انگیزش دانشآموزان مقطع ابتدایی در ارتباط با خود دانشآموزان صورت گرفت. از رویکرد مدلسازی ساختاری تفسیری به کمک نرم افزار متلب جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید.یافتهها: یافتههای حاصل از تحلیل میک مک نشان داد 8 عامل مرتبط با تقویت انگیزش تحصیلی دانشآموزان مقاطع ابتدایی با تاکید بر فناوری های آموزشی از بعد قدرت نفوذپذیری و وابستگی به دو دسته عوامل نفوذی و پیوندی تقسیم میشوند. عوامل نگرش دانشآموزان، دانش فناوری اطلاعات و ارتباطات، نگرش معلمان، کیفیت محتوا و نیاز به زیر ساخت های فنی و مخابراتی در ارتباط با موضوع دارای قدرت هدایت زیاد و وابستگی زیاد هستند. افزون براین، عوامل سهولت ادراک شده، سودمندی ادراک شده و کیفیت سیستم بیشترین تأثیرگذاری و کمترین تأثیرپذیری را در مدل حاضر از سایر مؤلفهها دارند.نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد عواملی نظیر نگرش دانشآموزان، دانش فناوری اطلاعات و ارتباطات، نگرش معلمان، کیفیت محتوا و نیاز به زیرساختهای فنی و مخابراتی نقش بسیار مهمی در انگیزش دانشآموزان دارند؛ به نحویکه میتوانند سیر انگیزشی آنها را پیشبینی کنند. افزون براین، سهولت ادراک شده، سودمندی ادراک شده و کیفیت سیستم آموزشی براساس مدلسازی ساختاری تفسیری هم زمینه یادگیری بیشتر دانشآموزان باانگیزه و هم زمینه افزایش انگیزه دانشآموزان را برای یادگیری مهیا میسازد. افزایش آشنایی معلمان با دانش به روز فناوری اطلاعات و تصحیح نگرش دانشآموزان در راستای انگیزش تحصیلی از پیشنهادات کاربردی این مقاله میباشند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی- مجازی
مهدی رجبی؛ سید عبدالله قاسم تبار؛ یوسف مهدوی نسب
چکیده
پیشینه و اهداف: وضعیت جدید ناشی از شیوع ویروس کرونا شرایط بیسابقهای بر سیستم آموزشی کشورها تحمیل کرد؛ در حالی که تا قبل از آن در بیشتر مواقع، معلمان در کلاس خود حاضر میشدند و با استفاده از روشهای کلاسیک و بهطور خاص با روش سخنرانی به امر تدریس میپرداختند؛ ولی در حال حاضر با وضعیتی جدید روبرو شدهاند بهطوری که ادامه تحصیل ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: وضعیت جدید ناشی از شیوع ویروس کرونا شرایط بیسابقهای بر سیستم آموزشی کشورها تحمیل کرد؛ در حالی که تا قبل از آن در بیشتر مواقع، معلمان در کلاس خود حاضر میشدند و با استفاده از روشهای کلاسیک و بهطور خاص با روش سخنرانی به امر تدریس میپرداختند؛ ولی در حال حاضر با وضعیتی جدید روبرو شدهاند بهطوری که ادامه تحصیل فقط با استفاده از ابزارهای ارتباطی از راه دور ممکن است و معلمان مجبور هستند به تدریس آنلاین رو بیاورند و سبکهای تدریس خود را متناسب با این فضا تغییر بدهند. لذا در این شرایط و باتوجه به اهمیت استفاده کارآمد معلمان از این فضا و با توجه به اطلاعات نامعتبر فراوان در فضای دیجیتال و لزوم داشتن نگاه نقادانه و ارزیابانه به این فضا، معلمان باید مهارت مورد نیاز متناسب با این شرایط را داشته باشند، که این مهارت را اصطلاحا سواد دیجیتال مینامیم. در ایران وزارت آموزش و پرورش تصمیماتی برای جبران اثرات ناشی از تعطیلی مدارس گرفته است که یکی از این تصمیمات راهاندازی «شبکه آموزشی دانشآموز» با نام اختصاری "شاد" است که از همان ابتدا بحثهای زیادی پیرامون کارایی آن از دیدگاه کاربران مطرح شده است. در این راستا هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه بین میزان سواد دیجیتال معلمان و دیدگاه آنان نسبت به میزان کاربردپذیری شبکه آموزشی دانشآموز (شاد) است.روشها: روش تحقیق حاضر از لحاظ هدف از نوع کاربردی و نیز از لحاظ گردآوری اطلاعات از نوع توصیفی-همبستگی بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معلمان ابتدایی شهر تربت حیدریه در سال تحصیلی 1399-1400 است که تعداد آنها 585 نفر است. نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران 232 نفر تعیین شد و همچنین از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. بهمنظور جمعآوری دادهها و اطلاعات در رابطه با سواد دیجیتال از پرسشنامه استاندارد سواد دیجیتال اینجی (2012) و در رابطه با کاربردپذیری از مقیاس کاربردپذیری سیستم بانگر و همکاران (2009) استفاده شد. این آزمون شامل 10گویه است. سؤالهای فرد آزمون سؤالهای مستقیم و سؤالهای زوج، سؤالهای غیرمستقیم هستند.یافتهها: پس از تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نتایج بهدست آمده در آمار توصیفی حاکی از آن بود که میانگین سواد دیجیتال و ابعاد آن (فنی، نگرشی، عاطفی-اجتماعی و شناختی) و همچنین کاربردپذیری همگی بالاتر از سطح متوسط بوده است. نتایج آزمون همبستگی نیز که رابطه دو به دو متغیرها را بررسی میکند نشان داد که رابطه سواد دیجیتال و ابعاد آن با کاربردپذیری معنادار است و بیشترین مقدار مربوط به رابطه سواد دیجیتال و کاربردپذیری است که مقدار آن 49/0 میباشد. نتایج آزمون رگرسیون با هدف پیشبینی کاربردپذیری براساس سواد دیجیتال نیز نشان داد که سواد دیجیتال 24% از تغییرات متغیر کاربردپذیری را پیشبینی میکند. همچنین نتایج آزمون رگرسیون با هدف پیشبینی کاربردپذیری براساس ابعاد سواد دیجیتال نیز نشان داد که تأثیر ابعاد فنی و نگرشی بر کاربردپذیری تأیید شده و 26% از تغییرات متغیر کاربردپذیری را پیشبینی میکنند و تأثیر ابعاد شناختی و عاطفی-اجتماعی رد شد.نتیجهگیری: نتایج بهدست آمده از پژوهش حاکی از آن است که بین سواد دیجیتال و ابعاد فنی و نگرشی آن با کاربردپذیری رابطه معناداری وجود دارد و رابطه دو بعد شناختی و عاطفی-اجتماعی با کاربردپذیری رد شد. مزایای استفاده از یادگیری الکترونیکی منجر به ایجاد نگرش مثبت در افراد می شود و از طرفی کسانی که از لحاظ فنی مهارت لازم کار با نرم افزار را دارند آن را کاربردی میدانند. با توجه به نتایج بهدست آمده در این پژوهش اهمیت سواد دیجیتال معلمان مشخص میشود؛ زیرا معلمانی که سواد دیجیتال بالاتری دارند، در تدریس در فضای دیجیتال و استفاده از نرمافزارهای آموزشی مشکل چندانی نخواهند داشت و این امر موجب بهبود عملکرد آنها در این زمینه خواهد بود.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
مهدیه روحی؛ فیروز محمودی؛ کیومرث تقی پور
چکیده
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای شیوع ویروس کووید- 19 در آموزش عالی از دیدگاه دانشجویان دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی بود.روشها: پژوهش حاضر از نظر هدف جزو پژوهشهای کاربردی و از نظر ماهیت پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان رشتههای علوم تربیتی و روانشناسی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای شیوع ویروس کووید- 19 در آموزش عالی از دیدگاه دانشجویان دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی بود.روشها: پژوهش حاضر از نظر هدف جزو پژوهشهای کاربردی و از نظر ماهیت پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان رشتههای علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تبریز و براساس آمار دریافتی از دانشگاه به تعداد 882 نفر بودند. برای تعیین حجم نمونه آماری از جدول کرجسی و مورگان استفاده شد که بر مبنای آن برای جامعهای با 882 نفر، تعداد 268 نفر نمونه انتخاب شد. بعد از تعیین حجم نمونه از روش نمونهگیری در دسترس برای تکمیل پرسشنامهها استفاده شد. برای بهدست آوردن دادهها از پرسشنامه محقق ساخته 79 گویهای استفاده شد. برای این منظور، بعد از مطالعه منابع و پیشینه مرتبط با موضوع و مصاحبه با چند نفر از اساتید و دانشجویان، گویهها استخراج شد و در چهار بخش قوتها (S)، ضعفها (W)، فرصتها (O) و تهدید (T) تنظیم شد. روایی محتوایی و صوری پرسشنامه براساس نظر خبرگان، به ویژه استاد راهنما و مشاور مورد تأیید قرار گرفت. برای تعیین پایایی پرسشنامه نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. میزان پایایی هر چهارمؤلفه قوت، ضعف، فرصت و تهدید بیشتر از 9/0 است که میزان پایایی در حد عالی است. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از روش پیشنهادی حسین، ادنان و حاسین (2014) و SWOT استفاده شد.یافتهها: نتایج نشان داد که در نقاط قوت، گویه آگاهیبخشی به مؤسسات آموزش عالی در راستای کمبودهای زیرساختی مجازی با درصد وزن نرمال شده 83/6 در رتبه اول؛ گویه انعطافپذیری در مکان آموزش با درصد وزن نرمال شده 68/6 در رتبه دوم؛ گویه تسهیل دسترسی به مطالب با درصد وزن نرمال شده 58/6 در رتبه سوم؛ در نقاط ضعف گویه عدم امکان دسترسی دانشجویان به امکانات فیزیکی دانشگاه با درصد وزن نرمال شده 35/5 رتبه یکم، گویه عدم کسب تجربههای جدیدتر و متفاوت که تنها با حضور در دانشگاهها صورت میپذیرد با درصد وزن نرمال شده 29/5 رتبه دوم، گویه کاهش شدید روابط عاطفی در بین دانشجویان و اساتید بادرصد وزن نرمال شده 92/4 رتبه سوم؛ در فرصتها، گویه امکان تحصیل برای شاغلین با درصد وزن نرمال شده 71/5 در رتبه اول؛ گویه فرصتهای جهانی یادگیری برای نسل جدید با درصد وزن نرمال شده 23/5 در رتبه دوم؛ گویه ایجاد سیستمهای آموزش الکترونیکی یکپارچه در قالب محیطهای یادگیری مجازی با درصد وزن نرمال شده 21/5 در رتبه سوم و در تهدیدها، گویه آسیبهای جسمانی (آسیب چشمی، کمردرد) با درصد وزن نرمال شده 42/5 در رتبه اول؛ گویه کاهش رابطه بین استاد و دانشجو با درصد وزن نرمال شده 26/5 در رتبه دوم؛ گویه کاهش تعامل دانشجو با دانشجو با درصد وزن نرمال شده 21/5 در رتبه سوم قرار دارند، در آخر به بررسی عوامل داخلی (قوت و ضعف) و خارجی (فرصت و تهدید) پرداخته شده و راهبردهای مربوط با قوت- فرصت (SO)، قوت- تهدید (ST)، ضعف- فرصت (WO) و ضعف- تهدید (WT) ارائه شد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدست آمده، باید نسبت به استفاده بهینه از فرصتهای فراهم شده برای آموزش مجازی اقدام کرد و به توسعه زیرساختهای آموزش مجازی و گسترش محیط یادگیری تعاملی پرداخت تا با بهرهگیری از نقاط قوت و فرصتهای ایجاد شده، آموزش در مسیر رو به رشد و مطلوبی قدم بردارد. در این راستا میتوان با گروهبندی دانشجویان با رعایت پروتکلهای بهداشتی، بهرهگیری از ارزشیابیهای پروژهمحور و همچنین جذب منابع مالی برای تقویت زیرساختها نقاط ضعف و تهدیدها را کاهش داد.
مقاله پژوهشی
بازی های رایانه ای آموزشی
علیرضا سلیمی؛ حسین زنگنه
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش زبان انگلیسی بهعنوان زبان دوم طی 2 دهه اخیر با کمک رایانه و موبایل در جهان رشد فزایندهای داشته است. تکنولوژیهای نوین یادگیری از طریق تعاملی کردن محتوای آموزش زبان در مهارتهایی نظیر مهارتهای شنیداری، گفتاری، نوشتاری و درک مطلب به محبوبیت خود افزوده و سعی داشته تا با افزایش کنترل یادگیرنده بر فرآیند ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش زبان انگلیسی بهعنوان زبان دوم طی 2 دهه اخیر با کمک رایانه و موبایل در جهان رشد فزایندهای داشته است. تکنولوژیهای نوین یادگیری از طریق تعاملی کردن محتوای آموزش زبان در مهارتهایی نظیر مهارتهای شنیداری، گفتاری، نوشتاری و درک مطلب به محبوبیت خود افزوده و سعی داشته تا با افزایش کنترل یادگیرنده بر فرآیند یادگیری، بر زمان و مکان یادگیری یا حتی در انتخاب رسانه و فعالیت یادگیری، زبانآموز آزادی عمل داشته باشد که خود باعث شخصیسازی بیشتر آموزش شده تا آنها از یادگیری از طریق تکنولوژی بیشتر استقبال کنند و این نوع یادگیری در زمره ترجیحات آنها قرار گیرد که این توجه به فعالیتهای مبنایی زبانآموزی نظیر واژهآموزی بهعنوان اساس و سنگ بنای یادگیری زبان، قابلتأمل است. زیرا واژهآموزی در زبانآموزی، فعالیتی کسلکننده، ملالآور و یکنواخت است که زبانآموزان بهطور مدام با آن روبرو هستند و درعینحال مهم و اساسی است؛ چراکه سایر مهارتهای زبان از طریق یادگیری آن امکانپذیر میشود. تکنولوژیهای نوین یادگیری در این زمینه هم اثربخش واقعشده و با بازیوارسازی فرآیند واژهآموزی و بهواسطه اضافه کردن عناصری همچون رقابت، زمانبندی، برنامه تقویت و پاداشدهی، ارائه بازخورد، چالش و نظایر آنها طی فضای یادگیری از طریق طراحی آموزشی، واژهآموزی را تبدیل به فعالیتی جذاب و لذتبخش نموده است. در واژهآموزی علاوه بر اینکه فعالیتی تکراری و خسته کننده است، زبانآموز باید بهخوبی بتواند واژه را تلفظ کرده، معنای صریح و ضمنی واژه را درک نموده، موقعیت کاربرد آن را خوب تشخیص داده، واژه را بهدرستی بنویسد، ریشه لغت را تمیز داده تا براساس آن در موقعیتهای موردنیاز، واژهسازی کند که این موارد همگی بر پیچیدگی واژهآموزی و دشواری آن میافزایند. زیرا تعداد متغیرهای دخیل در یادگیری صحیح واژه زیاده بوده و با یکدیگر هم در ارتباطند. واژهآموزی یک مهارت بسیار مهم است؛ چون ردپای آن در یادگیری سایر مهارتهای زبانآموزی بهخوبی قابلتشخیص است. از طرفی هم با گسترش دایره واژگان زبانآموز، درک ظرافتهای معنایی واژه گاهی برای او دشوار میشود که مستلزم بهکارگیری آنها در موقعیت کاربردی بهطور مداوم است، وگرنه فراموش میشوند. لذا براساس چنین دشواریهایی در مسأله زبانآموزی که زبانآموزان با آن مواجه هستند، تکنولوژی آموزشی بهعنوان یک راهحل و راهگشای مفید در این زمینه مدنظر قرار گرفته است که در بیشتر پژوهشها نشان داده که علاوه بر اثربخشی از منظر شناختی ازلحاظ عاطفی و انگیزشی هم ارزشمند است و میتواند با بازیوارسازی واژهآموزی، نقش بیبدیلی ایفا کند. بنابراین با توجه به آنچه گفته شد، هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر بازیوارسازی بر واژهآموزی زبان انگلیسی در دانشآموزان فارسیزبان کلاس پنجم است. روشها: روش در این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهر همدان در سال تحصیلی 99-98 به تعداد 8431 نفر بود که حجم نمونه به تعداد 40 نفر با روش نمونهگیری در دسترس و از مدارسی انتخاب شد که دانشآموزان آنها دسترسی به لپتاپ، تبلت، گوشی هوشمند یا رایانه ی رومیزی جهت اجرای بازی (بازی وارهای که برای واژهآموزی توسعه یافته بود.) داشتند و سپس بهطور تصادفی در دو گروه 20 نفری آزمایش و کنترل جایگذاری شدند. ابزار گردآوری داده (اجرا) در این پژوهش، آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته برای پیشآزمون و پسآزمون (شامل 30 سؤال 4 گزینهای) و در هر دو گروه بهطور یکسان بود که برای تعیین روایی آنها ازنظر متخصصان موضوع استفاده شد و میزان پایایی هم براساس آلفای کرونباخ 78/0 بهدست آمد. برای تحلیل دادهها نیز از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کورایانس) با استفاده از نرمافزار اسپیاساس نسخه 22 (2021) استفاده شد.یافتهها: براساس تحلیل دادههای حاصل از این پژوهش، نسبتf برای متغیر مستقل برابر با 956/5 و سطح معنیداری برابر با 02/0 بود و برای کوریت نسبت f برابر با 687/0 و سطح معنیداری برابر با 41/0 بود که میتوان گفت که اثر مداخله در گروه آزمایش معنیدار بوده است؛ ولی اثر کووریت غیر معنیدار.نتیجهگیری: بنابراین با توجه به اینکه نتایج نشان می دهد که نمرات پیشآزمون بهعنوان کووریت، دارای اثر غیر معنیداری بر نمرات پسآزمون بوده و از طرفی تأثیر مداخله بر نمرات پسآزمون معنی دار بوده است؛ پس براساس یافتههای حاصل از این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که استفاده از بازیوارسازی موجب بهبود میزان واژهآموزی زبانآموزان کلاس پنجم ابتدایی در زبان انگلیسی بهعنوان زبان دوم میشود.
مقاله پژوهشی
تحلیل محتوای آموزشی
زهرا کتابدار؛ منصور عبدی؛ سارا رمضانی
چکیده
پیشینه و اهداف: امروزه، مردم دنیا با پدیده فراگیر شدن رسانه های جمعی و پیشرفت فناوری های جدید ارتباطی در جامعه روبه رو شده اند. پدیدهای که توانسته است بخش زیادی از زندگی روزمره آنها را در بر بگیرد و به عنوان مهمترین راه ارتباطی آنها با جهان پیرامون، به همه حوزه های خصوصی و عمومی زندگیشان، اعم از دین، ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: امروزه، مردم دنیا با پدیده فراگیر شدن رسانه های جمعی و پیشرفت فناوری های جدید ارتباطی در جامعه روبه رو شده اند. پدیدهای که توانسته است بخش زیادی از زندگی روزمره آنها را در بر بگیرد و به عنوان مهمترین راه ارتباطی آنها با جهان پیرامون، به همه حوزه های خصوصی و عمومی زندگیشان، اعم از دین، اخلاق، سیاست، اجتماع و فرهنگ نفوذ کند. سواد رسانه ای به مخاطب کمک میکند تا با بالا بردن سطح دانش در این زمینه، به شناخت توأم با نگاه انتقادآمیز دست یافته شود. بنابراین سواد رسانه ای را می توان به عنوان توانایی مخاطب در تجزیه وتحلیل پیام رسانه های گوناگون توأم با نگاه انتقادی به محتوی این پیام ها عنوان کرد. لذا، آموزش سواد رسانه ای به دانش آموزان، به عنوان افرادی که مهمترین نقش را در آینده هر جامعه ایفا خواهند کرد، میتواند تأثیر بسزایی در ایجاد درک صحیح و کارآمد آنها نسبت به فضای جامعه امروزی و اتفاقات محیط پیرامون داشته باشد. از این رو، هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش کتاب تفکر و سوادرسانه ای بر توانایی مصرف بهینه از رسانه و تحلیل نقادانه پیام های آن در دانش آموزان پایه دهم شهرستان خمین است.روشها:پژوهش حاضر از لحاظ هدف تحقیق از نوع کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها از نوع روش شبه آزمایشی است. در تحقیق حاضر طرح پیش آزمون- پس آزمون به ترتیب با اجرای مراحل پیشآزمون، قراردادن آزمودنی ها در معرض متغیر مستقل، اجرای پس آزمون و مقایسه نتایج حاصل با استفاده از ابزار آماری مناسب در یک گروه استفاده شده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان پایه دهم شهرستان خمین در سال تحصیلی 99-1398 به تعداد 1173 نفر بوده است. روش نمونه گیری مورد استفاده در این پژوهش، نمونه گیری در دسترس است. حجم نمونه انتخابی این پژوهش در گروه ازمایش مورد بررسی، یک کلاس 30 نفری است. برای سنجش متغیر تحلیل نقادانه پیام های رسانه و مؤلفه های آن نیز از دو پرسشنامه استاندارد سوادرسانه ای عزیزی و فلسفی به ترتیب با 59 و 20 گویه (شاخص) استفاده شد. روایی پرسشنامه ها به تأیید کارشناسان این زمینه رسید و پایایی آنها نیز با ضریب آلفای کرونباخ 89/0 برای پرسشنامه عزیزی و 79/0 برای پرسشنامه فلسفی تأیید شد. سپس طی سال تحصیلی کتاب تفکر و سوادرسانه ای به دانشآموزان آموزش داده شد. در انتها پس آزمون نیز از گروه مورد آزمایش گرفته شد. تجزیه و تحلیل دادهها در بخش آمار توصیفی شامل فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و در بخش استنباطی شامل آزمونt همبسته یا زوجی است؛ همچنین تحلیل داده ها با نرم افزار spss 25 انجام شد.یافتهها: یافته های حاصل از این پژوهش نشان میدهند که میانگین نمرات توانایی مصرف بهینه از رسانه، تحلیل نقادانه پیام، ویژگیهای پیام و نقد پیام در پسآزمون نسبت به پیش آزمون افزایش چشمگیری داشته است. همچنین اختلاف میانگین زوج متغیرها در سطح اطمینان 95 درصد معنیدار است. به عبارت دیگر، در همه مؤلفه های دو متغیر مصرف بهینه از رسانه و تحلیل نقادانه پیام های رسانه، تفاوت معنادار وجود دارد. نتیجهگیری: با توجه به یافته های پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که آموزش کتاب تفکر و سوادرسانه ای میتواند بر مؤلفه های مورد استفاده در این پژوهش شامل توانایی مصرف بهینه از رسانه و تحلیل نقادانه پیام های رسانه در دانش آموزان مؤثر باشد.
مقاله پژوهشی
محیط های یادگیری مبتنی بر فناوری
سیدرسول عمادی؛ افسانه مختاری سمیع
چکیده
پیشینه و اهداف: عصر کنونی را عصر ارتباطات مینامند و بارزترین نماد آن رسانهها هستند. امروزه دستاندرکاران آموزشوپرورش و بهخصوص معلمان تلاش میکنند تا از رسانههای متنوع در جهت بهبود یاددهی و یادگیری استفاده کنند تا بتواند در کمترین زمان ممکن، بیشترین اطلاعات را به شکلی مؤثر به دانشآموزان ارائه کنند. در تحقیقات داخلی و خارجی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: عصر کنونی را عصر ارتباطات مینامند و بارزترین نماد آن رسانهها هستند. امروزه دستاندرکاران آموزشوپرورش و بهخصوص معلمان تلاش میکنند تا از رسانههای متنوع در جهت بهبود یاددهی و یادگیری استفاده کنند تا بتواند در کمترین زمان ممکن، بیشترین اطلاعات را به شکلی مؤثر به دانشآموزان ارائه کنند. در تحقیقات داخلی و خارجی بسیاری، اینفوگرافیکها بهعنوان یکی از رسانههای بسیار مؤثر در زمینه آموزش معرفی شده است و پژوهشگران در تحقیقات بسیاری به این نتیجه دستیافتهاند که اینفوگرافیکها میتوانند موجب پیشرفت درسی در دانشآموزان شوند و یادگیری دانشآموزان دارای معلولیت را تسهیل کنند. ما نیز در این پژوهش سعی داریم تا تأثیر کاربرد اینفوگرافیک در محیط یادگیری مبتنی بر الگوی گلاسرزفلد بر میزان انگیزش، یادگیری و یادداری درس مطالعات اجتماعی پایه پنجم ابتدایی را مورد بررسی قرار دهیم. این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی است.روشها: این پژوهش از نظر روش تحقیق، نیمهتجربی با استفاده از طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروههای مجزای آزمایش و کنترل بود. گروه آزمایش با استفاده از اینفوگرافیکهای طراحی شده (براساس اصول چندرسانهای مایر و اصول پنجگانه طراحی گرافیکی) در محیط یادگیری مبتنی بر الگوی گلاسرزفلد و گروه کنترل با شیوههای رایج آموزش دیدند. جامعه پژوهش تمامی دانشآموزان پایه پنجم شهرستان همدان و نمونه مورد نظر30 نفر از دانشآموزان همان پایه بودند که بهصورت تصادفی به دو گروه 15نفری (گروه کنترل و گروه آزمایش) تقسیم شدند. بهمنظور گردآوری دادهها از آزمونهای محقق ساخته که روایی آنها با نظر متخصصین موضوع، استادان تکنولوژی آموزشی و استاد راهنما و پایایی آزمونهای تستی با ضریب آلفای کرونباخ و برای سؤالات تشریحی از روش تصحیح مصححان استفاده شد. همچنین برای تجزیهوتحلیل دادههای جمعآوریشدۀ پژوهش از روشهای آمار توصیفی (میانگین، انحراف استاندارد، کجی و کشیدگی) و از روشهای آمار استنباطی (آزمون کالموگروف اسمیرنف، آزمون تی مستقل و تحلیل کوواریانس) به کمک نرمافزار spssاستفاده شد.یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت معنیداری بین میزان یادگیری و یادداری دانشآموزانی که در درس مطالعات اجتماعی به کمک اینفوگرافیک در محیط یادگیری مبتنی بر الگوی گلاسرزفلد آموزشدیدهاند، با دانشآموزانی که از اینفوگرافیک استفاده نکردهاند، وجود دارد (05/0P<). اما در مورد انگیزش با توجه به اینکه 87/0P= و 02/0F= است، تفاوت معنیداری بین دو گروه دیده نشد و فرضیه مورد نظر تأیید نشد (05/0P>).نتیجهگیری: آموزشی مؤثر است که بتواند توجه دانشآموزان را جلب کند و آنها را در فرایند یادگیری درگیر و فعال نگه دارد. اینفوگرافیکها ابزاری هستند که اطلاعات را به دو صورت متن و تصویر ارائه میدهند و به یادگیرندگان امکان میدهند که از ظرفیت کامل شناخت خود استفاده کنند و این موجبات یاددهی-یادگیری بیشتر و بهتر را فراهم میآورد. اینفوگرافیک تجسم اطلاعات یا ایدهها است که اطلاعات پیچیده را به مخاطبان منتقل میکند؛ بهطوریکه بیش از حد سریع و بهراحتی قابلدرک و در نتیجه به راحتی قابل بازیابی باشد. ازآنجاکه اینفوگرافیک مطالب دشوار را آسانتر میکند؛ در یادگیری و یادداری دروس پیچیده و سخت بسیار کمککننده است. در روش آموزش با اینفوگرافیک در محیط یادگیری مبتنی بر الگوی گلاسرزفلد، شرایطی فراهم میشود تا فراگیر درگیر در آموزش شود و فعالانه به ساخت دانش بپردازد و بتواند مطالب پیچیده و دشوار را به شکلی ساده، مختصر و ساختارمند در ذهن خود تصویرسازی کند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
امیر مرادی؛ سعید ضرغامی همراه
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش برخط در بستر مجازی و از طریق اینترنت انجام میشود و هدف آن فراهم آوردن فرصتهایی برای آموختن است و خودفرمانی فردی دانشجویان در فرایند یاددهی- یادگیری یکی از عوامل تحقق این هدف است. لذا یکی از رسالت های دانشگاه ها، پرورش دانشجویان دارای منش خودفرمانی بوده تا هماهنگ با ارزشهایی که پذیرفته اند زندگی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش برخط در بستر مجازی و از طریق اینترنت انجام میشود و هدف آن فراهم آوردن فرصتهایی برای آموختن است و خودفرمانی فردی دانشجویان در فرایند یاددهی- یادگیری یکی از عوامل تحقق این هدف است. لذا یکی از رسالت های دانشگاه ها، پرورش دانشجویان دارای منش خودفرمانی بوده تا هماهنگ با ارزشهایی که پذیرفته اند زندگی کنند و اگر در پرورش چنین دانشجویانی موفق عمل نکنند؛ در دو حوزه آموزش و پژوهش نیز موفقیت چندانی به دست نخواهند آورد. از سوی دیگر، فناوری آموزش برخط ابزاری خنثی نبوده و میتواند به ازای تضعیف برخی از جنبههای تجربه دانشجویان، ابعاد دیگری را رشد و توسعه دهد، گسترش آموزش برخط در دانشگاه ها میتواند فرصتها و تنگناهای آموزشی و تربیتی نوظهوری را برای دانشجویان به وجود آورد که نیازمند بررسی فلسفی است. بین صاحبنظران در مورد نقش آموزش برخط در پرورش خودفرمانی فردی توافق نظر وجود ندارد. برخی معتقدند که پرورش خودفرمانی فردی در محیط آموزش برخط مغفول مانده و اصولاً آموزش برخط را برای شبیهسازی فعالیتهای تربیتی مناسب نمیبینند. در مقابل موافقان بر این باورند که از طریق تجهیزات، امکانات و قابلیتهای فراوان آموزش برخط رشد خودفرمانی فردی دانشجویان امکانپذیر است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش آموزش برخط در پرورش خودفرمانی فردی با تأکید بر سازه گرایی اجتماعی است.روشها: پژوهش حاضر فلسفی و از نوع تحلیل مفهومی و زبانی و تحلیل منطقی فرارونده است. در گام نخست جهت پاسخ به سؤال پژوهش، روش ما تحلیل مفهومی و زبانی است که دربردارنده تحلیل، تفسیر و وضوح بخشی مفهوم آموزش برخط از یک طرف و تحلیل مفاهیم خودفرمانی فردی و سازه گرایی اجتماعی از طرف دیگر است. در گام دوم، با بهرهگیری از روش تحلیل منطقی فرارونده، شرط منطقی استفاده از یک مفهوم را بررسی می کنیم. در گام سوم، از روش استنتاجی بهصورت قیاس نظری جهت استنتاج شواهد سازنده و غیرسازنده آموزش برخط در پرورش خودفرمانی فردی استفاده میشود. جامعه منابع پژوهش شامل کلیه اسناد، مدارک و منابع مرتبط با آموزش برخط، خودفرمانی فردی و سازهگرایی اجتماعی و نمونه منابع شامل اسناد، مدارک و منابع فارسی و لاتین، چاپی و الکترونیکی معتبر و مرتبط با موضوع و مفاهیم پژوهش بود. با توجه به ماهیت پژوهش، ابزار و روش گردآوری داده ها شامل برگه های فیش و بهرهگیری از روش فیش برداری از منابع مذکور و روش تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده، کیفی و مبتنی بر تحلیل فلسفی و منطقی بود.یافتهها: براساس سازه گرایی اجتماعی آموزش برخط از یکسو با توسعه یادگیری مادام العمر، تغییر فرایند یاددهی- یادگیری، رشد ابعاد خودفرمانی فردی، انعطافپذیری در فراگیری و امکان گمنامی و پنهان کردن هویت دانشجویان زمینه پرورش خودفرمانی فردی را فراهم نموده است. از سوی دیگر، به علت اعتماد افراطی به داوری اخلاقی دانشجو، ترویج دانشجومحوری، شیوع انتخاب التقاطی به جای انتخاب آگاهانه و آزادانه، پیروی دانشجویان از رغبتهای شخصی و رشد افراطی خودمحوری نقشی غیرسازنده در پرورش خودفرمانی فردی داشته است.نتیجهگیری: بر بنیاد سازهگرایی اجتماعی و عاملیت همزمان فناوری و انسان، آموزش برخط از طریق تغییر ماهیت، علایق و قصدهای دانشجویان میتواند نقشی سازنده یا غیرسازنده در پرورش خودفرمانی فردی آنها داشته باشد. اما آموزش برخط تحت التزام قرائت خاصی نیست و میتواند از سوی بازیگران گوناگون و به روشهای متفاوت قرائت شود. بدین ترتیب امکان مداخله، اصلاح و جهتدهی به فرایند توسعه آموزش برخط در پرورش خودفرمانی فردی از سوی بازیگرانش فراهم شده است. در نتیجه میتوان نقش غیرسازنده آموزش برخط در پرورش خودفرمانی فردی را با بهرهگیری بیشتر از فناوریهای چندرسانهای و تعاملیتر کردن محیط یادگیری برخط کاهش و تبدیل به فرصت کرد.
مقاله پژوهشی
تحلیل محتوای آموزشی
سیده زهرا اجاق؛ فاطمه احمدی؛ مهناز هدایتی
چکیده
پیشینه و اهداف: ایجاد تغییرات توسعه ای در هر جامعه ای نیازمند تحولات نظام مند در آن جامعه است. آموزش نیروی محرکهای قوی برای رخداد این تحولات است. با توجه به محدودیت های بودجه و فضا در اغلب مدارس ایران، و زمانبر بودن تغییرات اساسی در شیوه آموزش باید به ظرفیت های آموزش غیررسمی برای جبران این کمبودها در راستای دستیابی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: ایجاد تغییرات توسعه ای در هر جامعه ای نیازمند تحولات نظام مند در آن جامعه است. آموزش نیروی محرکهای قوی برای رخداد این تحولات است. با توجه به محدودیت های بودجه و فضا در اغلب مدارس ایران، و زمانبر بودن تغییرات اساسی در شیوه آموزش باید به ظرفیت های آموزش غیررسمی برای جبران این کمبودها در راستای دستیابی به اهداف آموزشی و پرورشی دانشآموزان توجه داشت. موزه ها و مراکز علم از جمله این فرصت ها محسوب میشوند. موزه علوم و فناوری ایران به عنوان نهادی در نظام علم و نوآوری کشور تأسیس شده و میتواند با اتخاذ روشهای مختلف در بازنمایی علم، هم نقش مهمی در آموزش غیررسمی داشته باشد و هم با پیوند علم و جامعه موجب پرورش و رشد درک علمی شود؛ به طوریکه در کنار نهاد آموزش رسمی موجب تعمیق و گسترش فهم دانشآموزان از ماهیت علم شود. برای درک چگونگی ایفای این کارکرد، ارتباط موزه های علوم با مفاهیم علم و آموزش علوم باید از جنبه های مختلف مطالعه شود. با توجه به نوین بودن مطالعات علمی در این حوزه، پژوهش حاضر به مطالعه و تحلیل موزه ها از منظر میزان توجه به ماهیت علم و نحوه تبلور آن در نمایش های موزهای میپردازد. در این راستا، مسأله این پژوهش فهم و شناخت وضعیت گالری مکانیک موزه ملی علوم و فناوری ایران از نظر شمول مؤلفه های ماهیت علم است تا روشن شود که بازدیدهای آموزشی از این موزه چگونه به آموزش رسمی یاری میرساند.روشها: برای این منظور مفهوم «ماهیت علم» شرح داده شده و از طبقه بندی چیاپتا(Chiapetta) ، فیلمن (Fillman) و سنتا(Sentha) (1991) بهعنوان چارچوب مفهومی استفاده شده است. در این طبقهبندی، ماهیت علم شامل چهار مقوله است: علم به منزله مجموعهای از دانش، علم به منزله روش پژوهش، علم به منزله روش تفکر، و تعامل علم با جامعه. برای درک میزان حضور ویژگیهای ماهیت علم در نمایشهای موزهای از روش تحلیل محتوای کیفی قیاسی استفاده شده است. به این ترتیب که نمونه آماری پژوهش شامل (1) تمام برچسبهای توضیحدهنده نمایشها و اشیائی که در گالری مکانیک موزه ملی علوم و فناوری وجود دارند و (2) همه توضیحات شفاهی راهنماهای موزه به بازدیدکنندگان است که گردآوری و تحلیل شدهاند. لذا نمونه گیری به شیوه هدفمند انجام شده است.یافتهها: تحلیل محتوای 14 وسیله موجود در گالری مکانیک موزه ملی علوم و فناوری نشان میدهد که هر وسیله بعضی از مؤلفه ها را داراست و بعضی از مؤلفه ها را هم ندارد و کمتر وسیله ای در این گالری موجود است که هر چهار مؤلفه ماهیت علم را داشته باشد. این وضعیت درباره توضیحات راهنماها نیز صدق میکند. مقایسه دادهها نشان میدهند که هم در توضیحات راهنما و هم در برگه راهنما، میزان توجه به بعد «تعامل علم با جامعه و فناوری» از سایر ابعاد کمتر است. بیشترین توجه به ابعاد در برگه راهنما، به بعد «علم به منزله روش پژوهش» و در توضیحات راهنما به «علم به منزله مجموعه ای از دانش» بوده است. نتیجهگیری: موزه های علم به عنوان نهاد آموزش غیررسمی می توانند در افزایش سواد علمی، درک علمی و بهبود روند آموزش غیررسمی علوم در جامعه نقش داشته باشند و به آموزش رسمی یاری رسانند. اما موزه ملی علوم و فناوری ایران در صورتی می تواند این انتظار را برآورده سازد که نمایشهای موزهای، برگههای راهنماها و توضیحات شفاهی راهنمایان موزه مبتنی بر اصول ارتباطات، نمایشهای موزهای و آموزش غیررسمی طراحی، بازنمایی و تدوین شوند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی- مجازی
نازیلا خطیب زنجانی؛ نادر محمدی؛ افشین پاآهو
چکیده
پیشینه و اهداف: همبستگی بنیادی با دو مجموعه متغیر که به هریک از آنها میتوان یک معنای نظری داد، سروکار دارد. هدف از این مطالعه همبستگی بنیادی مجموعه خودتنظیمی آنلاین (تعامل آنلاین) و مؤلفههای انعطافپذیری شناختی در دوران آموزش مجازی (زمان شیوع ویروس کرونا)، در دانشآموزان دوره دوم متوسطه بود.روشها: جامعه آماری این تحقیق، کلیه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: همبستگی بنیادی با دو مجموعه متغیر که به هریک از آنها میتوان یک معنای نظری داد، سروکار دارد. هدف از این مطالعه همبستگی بنیادی مجموعه خودتنظیمی آنلاین (تعامل آنلاین) و مؤلفههای انعطافپذیری شناختی در دوران آموزش مجازی (زمان شیوع ویروس کرونا)، در دانشآموزان دوره دوم متوسطه بود.روشها: جامعه آماری این تحقیق، کلیه دانشآموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه استان اردبیل به تعداد 43098 نفر (19859 دختر و 23239 پسر) در سال تحصیلی 1400-1399 بود که 381 نفر دانشآموز (176 دختر و 205 پسر) بهصورت نمونهگیری طبقهای متناسب از میان کلیه دانشآموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه استان اردبیل (43098 نفر)، انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسش نامه خودتنظیمی آنلاین (OSRQ) و فهرست انعطافپذیری شناختی (CFI)، استفاده شد. دادههای بهدستآمده با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل همبستگی کانونی، در نرمافزار 26SPSS، تجزیهوتحلیل گردید.یافتهها: نتایج بهدستآمده از همبستگی پیرسون، به وجود رابطه معنیدار بین متغیرهای پیشبین و ملاک اشاره داشت (01/0p< ). همچنین تحلیل همبستگی کانونی نیز مشخص ساخت که مؤلفههای مجموعه خودتنظیمی آنلاین (تعامل بین دانشآموز و محتوا، تعامل بین دانشآموز و معلم و تعامل بین دانشآموز و دانشآموز) میتوانند تغییرات مؤلفههای مجموعه انعطافپذیری شناختی (راهکارهای متناوب در پردازش حل مسئله و ادراک کنترلپذیری) را در دانشآموزان دوره دوم متوسطه پیشبینی نمایند (01/0p< ).نتیجهگیری: نتایج این پژوهش مشخص میسازد که، هرقدر تعامل دانشآموزان در آموزش آنلاین و در فضای مجازی با محتوا، مربی و دانشآموزان دیگر بیشتر باشد، از قدرت انعطافپذیری شناختی بیشتری در یادگیری و حل مسائل پیش رو در امورات آموزشی و یادگیری برخوردار هستند. استفاده از راهبردهای شناختی میتواند دانشآموزان را در دستیابی به مفاهیم مبهم آموزش یاری رساند و دستیابی به سطوح بالاتر یادگیری را در آنان امکانپذیر سازد. آموزش مجازی در دوران کنونی اقتضا میکند که یادگیرنده در بعد انگیزشی، مهارتی و عملیاتی مراحل یادگیری در خود در راستای حصول به اهداف آموزشی تغییراتی را به وجود آورد. تعامل آنلاین دانشآموز با محتوا کانالی است که ساخت شناختی و محتوای ذهنی یادگیرنده را با ابعاد فراشناختی، انگیزشی و رفتاریاش آشتی میدهد. این تغییرات در شناخت میتواند یادگیرنده را در خودتنظیمی توانگر ساخته و او را از یک گیرنده منفعل و خشک به یک یادگیرنده فعال و منعطف تبدیل گرداند. و متعاقباً این ادراک از توانایی و قدرت درونی، یادگیرنده را یاری میرساند تا به باور ادراک کنترلپذیری خود در حل مسائل و مواجهه با موقعیتهای چالشبرانگیز برسد؛ نقطه عطفی که کل فرایند یادگیری را زیر سیطره اختیارات فراگیر آورده و یادگیرنده ساخت شناختی خود را شخصاً از روی فاکتورهای مطرح و موجود در موقعیت یادگیری و حل مسئله، از تعامل و تداوم گرفته تا تغییر و تحکیم را در بر دارد. دادههای این پژوهش در زمان شیوع بیماری کرونا و با استفاده از پاسخدهی دانشآموزان با کمک لینک پرسشنامه، در فضای کلاسهای مجازی در اپلیکیشن شاد گردآوری گردیده است. لذا پیشنهاد میگردد، در تحقیقات آتی، پرسشنامهها در حضور محققان و باراهنماییهای لازم ایشان تکمیل گردیده و نتایج مورد تجزیهوتحلیل قرار گیرد.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی- مجازی
زهره منصوری خسرویه؛ علیرضا عراقیه؛ نادر برزگر؛ امیرحسین مهدیزاده؛ حسینعلی جاهد
چکیده
پیشینه و اهداف: از جمله حوزه های مرتبط با فناوری اطلاعات و ارتباطات که میتواند نقش مؤثری در انتقال دانش بشری داشته باشد، آموزشمجازی مبتنی بر وب است. بر این اساس و بهویژه از اسفندماه 1398 و با توجه به گسترش پاندومی کووید 19؛ بهرهگیری از آموزش مجازی در ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: از جمله حوزه های مرتبط با فناوری اطلاعات و ارتباطات که میتواند نقش مؤثری در انتقال دانش بشری داشته باشد، آموزشمجازی مبتنی بر وب است. بر این اساس و بهویژه از اسفندماه 1398 و با توجه به گسترش پاندومی کووید 19؛ بهرهگیری از آموزش مجازی در کنار آموزش حضوری در نظام آموزش عالی، ضرورت کاملاً محسوسی پیدا کرده است. در نتیجه بسیاری از دانشگاهها به تبع آن وارد عرصه آموزشمجازی برای دانشجویان خود شده اند. اما درباره چالشهای احتمالی این محیطها، هنوز اطلاعاتی در دسترس نیست تا بتوان با شناخت موانع و چالشها و رفع آنها از مزایای آنها به نحو احسن استفاده کرد. در پژوهش حاضر، پژوهشگران در صدد برآمدند تا با استفاده از روش کیفی به تبیین تجارب و دیدگاههای ذینفعان جهت استخراج چالشهای آموزشمجازی در دانشگاه بپردازند. بنابراین، پژوهش حاضر به واکاوی چالشها و آسیبهای آموزشمجازی در آموزشعالی در دوره همهگیری کرونا از منظر استادان پرداخته است.روشها: روش پژوهش حاضر، از نظر اهداف کاربردی و از نظر ماهیت و نوع مطالعه کیفی از نوع تحلیل محتوا و با استفاده از مصاحبههای نیمه ساختار یافته است. مشارکتکنندگان این پژوهش شامل استادان دانشگاه علامه طباطبایی بودند که تجربه تدریس در دورههای مجازی را داشتند و روش نمونهگیری بهصورت هدفمند بوده و حجم نمونه تا رسیدن به حد اشباع نظری ادامه یافته و بر این اساس تعداد 18 نفر از استادان دانشگاه علامه طباطبایی انتخاب شدند. ابزار پژوهش فرم مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده و برای تجزیه و تحلیل یافتهها از روش تحلیل محتوا استفاده شد. در این روش تحلیل، با توجه بهماهیت پرسش اصلی پژوهش آسیبهای برنامههایدرسی اجرا شده علتکاوی و تبیین شدند و در نهایت چالشها و آسیبهای آموزش مجازی در دانشگاهها در دوره همهگیری کرونا در قالب شش چالش اصلی ارائه شدند.یافتهها: بر اساس یافتههای پژوهش، چالشهای آموزشمجازی در قالب شش چالش اصلی طبقهبندی شدند و عبارتند از: 1) «مهارت ناکافی اعضای هیأتعلمی در انتخاب و استفاده از رسانههای مناسب»، 2) «ضعف دراستفاده نسبی اعضای هیأتعلمی از منابع مجازی، فناوریهای مبتنی بر وب، خدمات آنلاین مشاوره و پشتیبانیهای فنی»، 3) «ضعف در استفاده نسبی اعضای هیأتعلمی از بسترهای تولید محتوای آموزشی در فضایمجازی»، 4) «وضعیت نامناسب پهنای باند موجود در دانشگاهها»، 5) «سرعت ناکافی توسعه در زمینه بهروزکردن مطالب دیجیتال» و 6) «عدم انطباق ابعاد برنامهدرسی موجود با آموزشمجازی». نتیجهگیری: با توجه به شرایط کنونی جامعه (شیوع بیماری کرونا) و اهمیت یافتن کاربرد روشهای مجازی در آموزش دانشجویان، ضرورت دارد استادان در سیستم آموزش و یادگیری مجازی از انواع مهارتهای برنامه درسی اعم از اهداف، محتوا، روشهای تدریس، آموزش بهره مند باشند و آگاهی لازم را از چالشهای ابزار و وسایل آموزشی و ارزشیابی دارا باشند. همچنین در تبیین این یافتهها باید عنوان نمود با توجه به چالشهای جدی فرا روی استادان، پیشنهاد میشود یک واحد آشنایی با نرمافزارهای متنوع آموزش مجازی و ظرفیتهای آن برای آموزش مجازی در برنامه آموزشی ویژه استادان در نظر گرفته شود. توجه به زیرساختهایی نظیر پهنای باند، منابع الکترونیکی و محتوای دیجیتالی و همچنین مسأله به روز نگه داشتن ابزار و تجهیزات ارتباطی و بهرهگیری از فناوریهای نوین آموزش مجازی از جمله شبکههای اجتماعی مجازی در کنار سیستمهای آموزش مجازی در دانشگاهها از نکات مهم دیگر محسوب میشود.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش- دوره متوسطه
سید جعفر مهدیخانی سروجهانی؛ حسین دوستی؛ ابوالفضل تهرانیان؛ احمد شاهورانی؛ مهدی آژینی
چکیده
پیشینه و اهداف: استعارهها ابزارهای قدرتمندی هستند که برای ارائه دیدگاه معلمان درباره ریاضیات بهکار گرفته میشوند و منعکسکننده تجربیات معلمان هستند. درک استعارهای معلمان میتواند بسیاری از وقایع آموزشی را برای بررسی وضعیت فعلی آموزش، ملموستر سازد. مطالعات پیشین از معلمان آیندهنگر خواستند تا برای تدریس ریاضیات استعاره ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: استعارهها ابزارهای قدرتمندی هستند که برای ارائه دیدگاه معلمان درباره ریاضیات بهکار گرفته میشوند و منعکسکننده تجربیات معلمان هستند. درک استعارهای معلمان میتواند بسیاری از وقایع آموزشی را برای بررسی وضعیت فعلی آموزش، ملموستر سازد. مطالعات پیشین از معلمان آیندهنگر خواستند تا برای تدریس ریاضیات استعاره ارائه دهند و از این استعارهها برای درک نگرش آنها در مورد ریاضیات استفاده کنند. ازطرفی امروزه فناوریهای آموزشی بهسرعت فرصتهای جدیدی برای آموزش معنادار ریاضی بهوجود آورده است؛ از اینرو، نقش معلمان در تلفیق آموزش و فناوریها بیشازپیش اهمیت پیدا میکند. از آنجاکه تعبیر و تبیین دیدگاههای معلمان نسبت به حوزه فناوری درفرایند یاددهی - یادگیری حائز اهمیت است، از استعاره به جهت قیاس بین تعبیر محض و تعبیر عامیانه استفاده شد. انجمن ملی معلمان ریاضی اعلام کرده است که استفاده از فناوری در زمینه استدلال ریاضی، بیان، حل مسأله و ارتباط مؤثر، روش مناسبی است؛ بنابراین، استفاده متداول از فناوری، تقریباً در هر جنبهای از زندگی ما، نیازمند تغییر در محتوا و ماهیت برنامههای ریاضی مدرسه است و این امر برای دانشآموزان بسیار اهمیت دارد که از رایانه برای افزایش درک مفاهیم ریاضی مطابق با این تغییرات استفاده کنند و همچنین باید برای استفاده از رایانه در برنامههای آموزشی برنامهریزی و پشتیبانی شود؛ لذا هدف اصلی این تحقیق باتکیهبر روش ابزارسازی، هنجاریابی مقیاس درک استعارهای از کارآمدی نرمافزار آموزش ریاضی در فرایند یاددهی - یادگیری از دیدگاه دبیران ریاضی بود.روشها: روش پژوهش، توصیفی و متدلوژیک و از نوع ابزارسازی و هنجاریابی است. باتکیه برنمونهگیری خوشهای دومرحلهای و جدول مورگان، 198 دبیر ریاضی مرد و زن شاغل به خدمت در کلیه مدارس متوسطه اول و دوم دولتی و غیردولتی شهر تهران در مناطق 1، 2، 3، 4 آموزشوپرورش در سال تحصیلی 1400-1399بهعنوان حجم نمونه در نظر گرفته شدند. پژوهشگران، پرسشنامهای با 44 گویه باتکیهبر مبانی نظری و فناوریهای مربوطه در زمینه آموزش ریاضی تهیه و طراحی کردند. در مرحله اول، شاخصهای روایی محتوایی CVIو CVR بررسی شدند.یافتهها: نتایج پس از دو دوره برگزاری و توزیع پرسشنامهها در میان هشت متخصص در زمینه آموزش و تکنولوژی آموزش ریاضی نشان داد که برخی از گویهها به دلیل به حدنصاب نرسیدن به سطح استاندارد، حذف شدند و در نهایت 28 گویه مطابق با مؤلفههای مورد نظر در پرسشنامه، مورد تأیید واقع شد. سپس پرسشنامه در میان دبیران ریاضی در شبکههای مجازی توزیع شد. نتایج پایایی و تحلیل عاملی اکتشافی، چهار عامل با 26 گویه را تأیید کرد و مقادیر پایایی هر عامل بین 78/0 تا 94/0 اثبات و ثبت شد. چهار عامل اصلی اعم از درک استعارهای از میزان دسترسی و آشنایی، میزان مهارت و تسلط، میزان علاقهمندی و نگرش و تأثیر و کاربرد استفاده از نرمافزارهای ریاضی، تعیین شدند.نتیجهگیری: نتایج این بررسی و ابزارسازی باتکیهبر دیدگاههای دبیران ریاضی نشان داد که چهار عامل ذکر شده از اهمیت بسیاری در میزان کارایی و کاربرد فناوریها و نرمافزارهای آموزش ریاضی در تدریس دوره متوسطه برخوردار است. تعیین و تبیین چنین عواملی میتواند موجبات بررسی دقیقتری از تشخیص چالشها و منابع موجود در تهیه و توزیع فناوریهای آموزش ریاضی در مدارس شود.روشها: روش پژوهش، توصیفی و متدلوژیک و از نوع ابزارسازی و هنجاریابی است. باتکیه برنمونهگیری خوشهای دومرحلهای و جدول مورگان، 198 دبیر ریاضی مرد و زن شاغل به خدمت در کلیه مدارس متوسطه اول و دوم دولتی و غیردولتی شهر تهران در مناطق 1، 2، 3، 4 آموزشوپرورش در سال تحصیلی 1400-1399بهعنوان حجم نمونه در نظر گرفته شدند. پژوهشگران، پرسشنامهای با 44 گویه باتکیهبر مبانی نظری و فناوریهای مربوطه در زمینه آموزش ریاضی تهیه و طراحی کردند. در مرحله اول، شاخصهای روایی محتوایی CVIو CVR بررسی شدند.یافتهها: نتایج پس از دو دوره برگزاری و توزیع پرسشنامهها در میان هشت متخصص در زمینه آموزش و تکنولوژی آموزش ریاضی نشان داد که برخی از گویهها به دلیل به حدنصاب نرسیدن به سطح استاندارد، حذف شدند و در نهایت 28 گویه مطابق با مؤلفههای مورد نظر در پرسشنامه، مورد تأیید واقع شد. سپس پرسشنامه در میان دبیران ریاضی در شبکههای مجازی توزیع شد. نتایج پایایی و تحلیل عاملی اکتشافی، چهار عامل با 26 گویه را تأیید کرد و مقادیر پایایی هر عامل بین 78/0 تا 94/0 اثبات و ثبت شد. چهار عامل اصلی اعم از درک استعارهای از میزان دسترسی و آشنایی، میزان مهارت و تسلط، میزان علاقهمندی و نگرش و تأثیر و کاربرد استفاده از نرمافزارهای ریاضی، تعیین شدند.نتیجهگیری: نتایج این بررسی و ابزارسازی باتکیهبر دیدگاههای دبیران ریاضی نشان داد که چهار عامل ذکر شده از اهمیت بسیاری در میزان کارایی و کاربرد فناوریها و نرمافزارهای آموزش ریاضی در تدریس دوره متوسطه برخوردار است. تعیین و تبیین چنین عواملی میتواند موجبات بررسی دقیقتری از تشخیص چالشها و منابع موجود در تهیه و توزیع فناوریهای آموزش ریاضی در مدارس شود.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
نسرین محمدحسنی
چکیده
پیشینه و اهداف: بزرگترین چالشی که شیوع ویروس کووید-19 برای نهادهای آموزشی به همراه آورد، اجبار در یک انتقال غیرمنتظره از آموزش رو در رو به آموزش و یادگیری بر بستر شبکه بود. تعطیلی ناگهانی آموزش حضوری، دانشگاهیان را به دلیل نیاز به سازگاری سریع با محیطهای یادگیری الکترونیکی به سمت «منطقهای ناآشنا» سوق داده است. زمانی، منافع ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: بزرگترین چالشی که شیوع ویروس کووید-19 برای نهادهای آموزشی به همراه آورد، اجبار در یک انتقال غیرمنتظره از آموزش رو در رو به آموزش و یادگیری بر بستر شبکه بود. تعطیلی ناگهانی آموزش حضوری، دانشگاهیان را به دلیل نیاز به سازگاری سریع با محیطهای یادگیری الکترونیکی به سمت «منطقهای ناآشنا» سوق داده است. زمانی، منافع محیطهای مزبور سبب افزایش تقاضا برای بهکارگیری آن در آموزش عالی بود؛ اما امروزه به سبب شرایط خاص شیوع ویروس کرونا، الزامی را به میان آورده که بیشک این تغییر به یکباره، چالشهایی را به جهت آشنایی با گستره وسیعی از فناآوریها برای نهادهای آموزشی به پیش کشیده است. چالشهایی که در یک نگاه عمیق به تأثیرات همبسته آنها، ادبیات پژوهش مبتنی بر مزیتهای این محیط را به چالش میکشد. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف واکاوی چالشهای اعضای هیأتعلمی در تدریس و مدیریت یادگیری در فضای برخط انجام شده است. روشها: پژوهش حاضر با روش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. جامعه هدف پژوهش، دانشگاه خوارزمی بود. در یک فراخوان سراسری از سوی معاونت پژوهشی، شرایط دسترسی به نمونه با حداکثر تنوع بهعنوان راهبردی در نمونهگیری هدفمند برای پژوهشگر فراهم شده و فرایند جمعآوری دادهها آغاز شد. برای جمعآوری دادهها از مصاحبه عمیق نیمهساختارمند استفاده شد و فرایند جمعآوری دادهها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت که بر این اساس، تعداد 19 مصاحبه انجام شد. دادهها با روش کدگذاری تحلیل شد. برای تأیید و برقراری روایی و قابلیت اعتماد دادهها از معیار قابلیت اطمینان و اعتبار نهایی استفاده شد.یافتهها: نتایج پژوهش منجر به شناسایی مقولههای ارتباط و تعامل، حضور و درگیرسازی، فنی، کیفیت، مهارت، ارزشیابی، اقتصادی، زمان و سازمانی شد. بهعنوان یک نتیجه مهم، تحلیل دادهها بر همافزایی و ارتباط متقابل مقولهها با یکدیگر و تأثراتی اشاره دارد که مجموع آنها بر کیفیت یادگیری برخط اثر میگذارد. پرتکرارترین کدها مربوط به مقولههای ارتباط و تعامل و حضور و درگیرسازی بود که خود وابسته به مقوله مهارت و تأثیرگذار بر سایر مقولات بود. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مقولههای بسیاری در شکل دادن به یک تجربه چالشبرانگیز از یادگیری برخط دخیل هستند. همچنین همافزایی و ارتباط متقابل مقولهها با یکدیگر متضمن این مفهوم مهم است که میشود با اولویتبندی این چالشها و توجه به مؤلفههای کلیدی به تبدیل چالشها به یک تجربه یادگیری مثبت کمک کرد. برآیند این واکاوی بر لزوم توجه به بحث تغییر یکباره که در مقوله زمان جای میگیرد، بروز چالشهای مرتبط با آن، تقسیم چالشهایی که به حوزه عمل اعضای هیأتعلمی بهصورت فردی یا در ارتباط با چالشهای سازمانی رخ میدهد که مهارت و کیفیت جزو آنها محسوب میگردد، تأکید دارد.نتیجهگیری: حال که همه گیری ویروس کرونا، عصر تحول فناوری را با دیجیتالی شدن سریع آموزش عالی در جهان همراه ساخته است، شناسایی چالشهای ورود یا انطباق با محیطهای برخط برای کیفیت بخشی به آینده نظام آموزش عالی ضروری است. در همین راستا پیشنهاد پژوهش حاضر بررسی چالشهای اعضای هیأت علمی در مدیریت یادگیری برخط طی یک مطالعه طولی و همچنین تطابق آنها با چالشهایی است که از سوی یادگیرندگان جمعآوری میشود.
مقاله پژوهشی
جامعه شناسی فناوری آموزش
فیض الله منوری فرد؛ امیر حسین علی بیگی
چکیده
پیشینه و اهداف: مهارتهای اندیشه گری انتقادی دارایی های ذهنی ارزشمندی هستند که هر فرد مستقلی باید به آنها مجهز باشد. مهارت های اندیشه گری انتقادی به افراد کمک می کند تا به جای انجام اقدامات واکنشی، قبل از انجام هر فعالیتی پیامدهای ناشی از آن را پیشبینی کنند. مجهز بودن افراد به مهارت های اندیشه گری انتقادی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: مهارتهای اندیشه گری انتقادی دارایی های ذهنی ارزشمندی هستند که هر فرد مستقلی باید به آنها مجهز باشد. مهارت های اندیشه گری انتقادی به افراد کمک می کند تا به جای انجام اقدامات واکنشی، قبل از انجام هر فعالیتی پیامدهای ناشی از آن را پیشبینی کنند. مجهز بودن افراد به مهارت های اندیشه گری انتقادی نه تنها از اهمیت ویژه ای برای خود آنها، بلکه برای اطرافیان و نسلهای آینده نیز برخوردار است؛ زیرا، افرادی که دارای سطوح پایینی از مهارتهای اندیشه گری انتقادی هستند دست به اقداماتی می زنند که مبتنی بر تحلیل عمیق مسائل و پیامدهای ناشی از اجرای آن نیست که این امر به نوبه خود، دیگران را نیز در معرض خطر قرار می دهد. از اینرو، پرورش مهارت های اندیشهگری انتقادی در میان هنرجویان رشته های فنی و حرفهای کشاورزی با توجه به ماهیت و اهداف این رشته ها از اهمیت ویژهای برای مقابله با مشکلات و نابسامانی های بخش کشاورزی برخوردار است. با در نظر گرفتن این نکته، تلاشهای بسیاری برای توسعه و نهادینه سازی این مهارتها در هنرجویان کشاورزی انجام شده است. با این وجود، این تلاش ها به اهداف خود نرسیده و بخش کشاورزی همچنان با چالش های بیشماری روبرو است. گروه پژوهش بر این باور است که پایین بودن مهارتهای اندیشه گری انتقادی در هنرجویان کشاورزی به دلیل توجه بیش از اندازه پژوهشهای این حوزه بر مسائل آموزشی و محیط خرد درون مدرسه است؛ در حالی که محیط بیرونی و ویژگیهای جمعیت شناختی طبق انگارههای شناختی اجتماعی بندورا و نظام های خودکار لومان جایگاه ویژهای در پرورش مهارتهای اندیشه گری انتقادی دارد. با چنین استدلالی، این پژوهش تلاش میکند که مهمترین عاملهای جمعیت شناختی اثرگذار بر مهارتهای اندیشه گری انتقادی هنرجویان رشته های کشاورزی را شناسایی کند تا از این طریق به بهبود برنامه ریزی های آموزشی و تقویت مهارتهای اندیشه گری انتقادی در هنرجویان کشاورزی یاری رساند.روشها: با توجه به هدف، از روش تحقیق کمّی در این پژوهش استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل هنرجویان فنی و حرفهای کشاورزی ایران بود (5720 =N). از میان آنها، 282 هنرجو با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای چند مرحلهای بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامهای محقق ساخته بود که روایی و پایایی آن به ترتیب با استفاده از آماره نسبت روایی محتوا (75/ 0 CVR≥) و ضریب آلفای کرونباخ (71/0 ≤ α) تأیید شد. پرسشنامه دارای سه بخش بدین شرح بود: الف) بخش راهنما که در آن نحوه پاسخگویی به پرسشها توسط پاسخگویان تشریح شده بود؛ ب) بخش مربوط به ویژگیهای جمعیت شناختی؛ و ج) بخش مربوط به ارزیابی مهارتهای اندیشه گری انتقادی هنرجویان کشاورزی. در بخش سوم پرسشنامه از پاسخگویان خواسته شد که میزان موافقت خود را با هر یک از گویههای پرسشنامه با دادن نمرهای از 1 (کمترین موافقت) تا 10 (بیشترین موافقت) در مقیاس فاصلهای مشخص کنند. در نهایت امتیازات بهدست آمده مبنای تجزیه و تحلیل های بعدی در محیط نرمافزار SPSSVer20 قرار گرفت.یافتهها: یافتههای تحلیل واریانس یکطرفه نشان داد که بین هنرجویان هنرستانهای مورد مطالعه از نظر مهارت ارزیابی انتقادی مشکلات و اجرای عملی ایدهها و انگارهها تفاوت معنیداری در سطح پنج درصد خطا وجود دارد. با این وجود، تفاوت معنیداری بین هنرجویان از نظر نابرابریهای آموزشی مشاهده نشد. در بین ویژگیهای مورد بررسی، جنسیت (مرد یا زن بودن) و محل سکونت (روستایی یا شهری بودن) تفاوت معنیداری در مهارتهای اندیشهگری هنرجویان ایجاد نکرد. در مقابل، سابقه کار کشاورزی بهطور معنیداری موجب ایجاد تفاوت در مهارتهای اندیشهگری هنرجویان شد.نتیجهگیری: یکی از نقاط ضعف پژوهشهای پیشین درباره مهارتهای اندیشهگری انتقادی فراگیران، استفاده از ابزارها و شاخصهای یکسان برای ارزیابی مهارتهای اندیشهگری انتقادی برای تمام رشتههای تحصیلی علیرغم تفاوت در محتوا و ماهیت آنها است. با چنین دیدگاهی، این پژوهش با مبنا قرار دادن پژوهشهای کالما و کاترونی-بایرد (Calma, Cotronei-Baird) (2021)، چهار مهارت ارزیابی انتقادی مشکلات، توسعه و ارائه استدلالها، اجرای ایدهها و انگارهها برای یک زمینه واقعی، و آمیختن ایدهها و انگارهها را بهعنوان چهار مهارت اصلی رشتههای فنی و حرفهای کشاورزی شناسایی کرد. با توجه به مهارتهای چهارگانه شناسایی شده، مصداقهای عینی برای آنها تعریف و در قالب یک ابزار کاربردی برای پژوهشهای آینده ارائه شد. همچنین، یافتههای این پژوهش نشان داد که مهارتهای اندیشهگری انتقادی هنرجویان تنها تابع مسائل آموزشی و محدود به محیط مدرسه (محیط خرد) نیستند؛ بلکه عاملهای گوناگون دیگری بر آنها اثرگذارند که برنامه ریزان آموزشی در برنامه ریزی های خود برای توسعه مهارتهای اندیشه گری انتقادی فراگیران باید به آنها توجه داشته باشند.
مقاله پژوهشی
تهیه و تدوین محتوای الکترونیکی
حامد عباسی؛ محمدرضا نیلی احمدآبادی؛ علی دلاور؛ اسماعیل زارعی زوارکی
چکیده
پیشینه و اهداف: با توجه به نیاز روزافزون یادگیرندگان به فناوریهای نوین دیجیتالی در آموزش، بهویژه فناوری واقعیت افزوده که پتانسیلهای قابل توجهی دارد؛ نارسایی محتواهای الکترونیکی رایج، عدم برخورداری آنها از اصول و استانداردهای آموزشی و فقدان الگوی مناسب تولید محتوای واقعیت افزوده در آموزش با رویکرد سازندهگرایی براساس ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: با توجه به نیاز روزافزون یادگیرندگان به فناوریهای نوین دیجیتالی در آموزش، بهویژه فناوری واقعیت افزوده که پتانسیلهای قابل توجهی دارد؛ نارسایی محتواهای الکترونیکی رایج، عدم برخورداری آنها از اصول و استانداردهای آموزشی و فقدان الگوی مناسب تولید محتوای واقعیت افزوده در آموزش با رویکرد سازندهگرایی براساس مطالعات صورت گرفته، پژوهشگران ضرورت دیدند بهمنظور پر کردن این خلأ و یافتن راه حل مسأله، پژوهشی با هدف طراحی و اعتباریابی الگوی تولید محتوای محیط واقعیت افزوده با تأکید بر رویکرد سازندهگرایی انجام دهند.روشها: پژوهش حاضر براساس هدف، کاربردی و براساس روش، آمیخته یا ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی بود. جهت استخراج مؤلفههای الگو از روش تحلیل محتوای کیفی از نوع استقرایی استفاده شد. در بررسی متون و مقالهها روش مرور نظاممند و برای تعیین اعتبار درونی روش پیمایشی نظرسنجی بهکار رفت. جامعه آماری برای تحلیل محتوا شامل منابع علمی، کتب، مقالات، رسالهها و اسناد معتبر علمی در زمینه واقعیت افزوده بین سالهای 2022-2000 بود. با انتخاب کلمات کلیدی مرتبط با موضوع، جستجو در پایگاههای استنادی داخلی و خارجی صورت گرفت. نمونه آماری به روش هدفمند انتخاب شد و شامل 232 مورد بود. جامعه آماری برای مصاحبه شامل اساتید، متخصصین و تولید کنندگان واقعیت افزوده بود و نمونه آماری از جامعه مورد نظر با روش نمونهگیری هدفمند به تعداد 21 نفر انتخاب شد. همچنین جامعه آماری جهت اعتباریابی الگو شامل متخصصین واقعیت افزوده و اساتید دانشگاه بود که نمونه آماری از بین آنها با روش نمونهگیری هدفمند به تعداد 33 نفر انتخاب شد. ابزارهای گردآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته سنجش اعتبار درونی و مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. برای پایایی بین کدگذاران از دو روش بازکدگذاری و کدگذار دوم استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه توسط متخصصین تأیید شد. بهمنظور تعیین ضریب پایایی پرسشنامه از آزمون آلفای کرونباخ و برای تعیین اعتبار درونی الگو، از فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد، خطای استاندارد میانگین و آزمون تی تک نمونهای استفاده شد.یافتهها: در روش اول بازکدگذاری پایایی کدگذاران 91 درصد و در روش دوم 87 درصد محاسبه شد. شاخص نسبت روایی محتوایی 93 درصد و شاخص روایی محتوایی 96 درصد بهدست آمد. ضریب پایایی پرسشنامه از طریق آزمون آلفای کرونباخ 96 درصد بهدست آمد. مقدار آزمون تی برای تمام سؤالها مثبت بوده و با توجه به سطح معناداری بهدست آمده (0.001 :Sig)، تفاوت میانگین سؤالها با میانگین نظری معنادار بود. نتایج تحلیل محتوا نشان داد تعداد 13 مقوله اصلی و 55 زیر مقوله برای الگوی تولید محتوای واقعیت افزوده استخراج شد. مقولههای اصلی الگوی تولید محتوای واقعیت افزوده شامل مدیریت، طراحی آموزشی، طراحی محیطهای یادگیری سازندهگرا، اصول طراحی چند رسانهای، کنترل بار شناختی، طراحی فنی، تولید، اجرا، نمایانسازی (نمایش)، انتشار، توسعه، ارزشیابی و پیشرفت تحصیلی است.نتیجهگیری: با مشخص شدن زیر مقولهها و مقولهها، ابتدا یک الگوی مفهومی و سپس یک الگوی روندی طراحی شد. نوآوری الگوی طراحی شده جامعیت در طراحی آموزشی و فنی، توجه همزمان به ابعاد آموزشی و فنی است. در الگوی مذکور مقولههای مربوط به ابعاد آموزشی بهصورت محیطی و مقولههای مربوط به ابعاد فنی بهصورت مرکزی قرار گرفتهاند. نتایج تحلیل آماری نشان داد که از دیدگاه متخصصین الگوی طراحی شده از اعتبار بالایی برخوردار بوده و اعتبار آن تأیید شد. بنابراین پیشنهاد میشود از این الگو برای تولید محتوای واقعیت افزوده الکترونیکی، بهویژه زمانی که آموزشهای مبتنی بر موقعیت، مبتنی بر رویکرد سازندهگرایی و با محتوای واقعیت افزوده طراحی شدهاند، استفاده شود.