مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
جعفر ترک زاده؛ مهدی آهنگری؛ مهدی محمدی؛ رحمت اله مرزوقی؛ ستار هاشمی
چکیده
پیشینه و اهداف: بهبود و سطح کیفیت و اثربخشی آموزش های الکترونیکی در دانشگاهها، مستلزم بررسی و شناخت عوامل درونی و بیرونی مؤثر بر آن است. به این منظور مدلها و چارچوبهایی برای ارزیابی اثربخشی نظام یادگیری الکترونیکی ایجاد شده است. با این حال تنوع ابعاد نظام اثربخشی در ادبیات پژوهشی و تعدد مدلها، نه تنها بر خلأ نظری در این حوزه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: بهبود و سطح کیفیت و اثربخشی آموزش های الکترونیکی در دانشگاهها، مستلزم بررسی و شناخت عوامل درونی و بیرونی مؤثر بر آن است. به این منظور مدلها و چارچوبهایی برای ارزیابی اثربخشی نظام یادگیری الکترونیکی ایجاد شده است. با این حال تنوع ابعاد نظام اثربخشی در ادبیات پژوهشی و تعدد مدلها، نه تنها بر خلأ نظری در این حوزه دلالت دارد؛ حوزه عملیاتی و فنی این موضوع را نیز با چالش روبرو ساخته است. هدف از این پژوهش کیفی، بررسی و واکاوی مؤلفههای اثربخشی بیرونی یادگیری الکترونیک بهمنظور ایجاد تحول کیفی در آموزش نظام دانشگاهی است.روشها: در این پژوهش تلاش شد تا به شناسایی مؤلفههای ارزیابی اثربخشی بیرونی دورههای الکترونیکی دانشگاهی با رویکرد مطالعه کیفی پرداخته شود. روش پژوهش، کیفی و بهطور ویژه «مطالعه موردی کیفی» است. در این راستا، مشارکتکنندگان بالقوه این پژوهش شامل تمامی اعضای هیأت علمی دانشکدههای مجازی دانشگاههای شیراز، پیام نور و مدرسین آموزشهای مجازی دانشگاه علامه طباطبایی و تعدادی از متخصصین و تولیدکنندگان محتوا و طراحان آموزش بودند، که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند از نوع معیار (تخصص و تجربه) و با لحاظ اشباع دادهها انتخاب شدند و در همین راستا متناسب با هدف مذکور، با 25 نفر از خبرگان این حوزه مصاحبههایی صورت گرفت. سپس دادههای بهدست آمده، از طریق فن تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت.یافتهها: بهمنظور رسیدن به این مهم، پژوهشگر با مطالعه روی مدلهایی از یادگیری ترکیبی و اکتشافی مرتبط و انجام مصاحبه با فعالان و اساتید خبره این حوزه و تحلیل داده های استخراج شده حاصل از این مصاحبهها ، بررسی اسناد، مبانی نظری و سوابق پژوهشی آموزش الکترونیک در دانشگاههای کشورهای پیشرفته و ایران، تأثیر مؤلفههای ارزیابی اثربخشی بیرونی بر آموزش الکترونیکی را بهعنوان یک مضمون سازماندهنده، شامل 12 مضمون پایه با عناوین زیر در این نظام یادگیری، امری مهم و ضروری برشمرده است: اقتصادی کردن و افزایش بهرهوری؛ پویایی و انعطافپذیری نسبت به تحولات و فناوریهای نوین آموزشی؛ فرهنگسازی آموزش الکترونیکی سازمانی؛ رقابتپذیری تولیدات، تربیت و بهکارگیری نیروی انسانی مختص یادگیری الکترونیکی؛ تشخیص و پاسخگویی به نیازهای محیطی؛ یادگیری مادامالعمر؛ تحقق الگوهای شایستگی؛ تحقق اهداف و تعالی سازمان بهره بردار؛ ارتقای توانمندیهای حرفهای در محیط کار؛ تقویت آموزشهای فنیوحرفهای؛ موفقیت؛ تاثیرگذاری و رقابتپذیری فراگیران. اعتبار نتایج با استفاده از روش همسوسازی دادهها، اعتبارپذیری، اعتمادپذیری و اتکاپذیری دادههای پژوهش بررسی شد. در گام بعدی محقق با استفاده از شاخص روایی محتوایی (CVI) به تعیین مناسبت و ضرورت مضامین و مضمون سازماندهنده استخراج شده پرداخت. بهمنظور اعتباریابی چارچوب حاصله از روش معیار مقبولیت و باورپذری استفاده شد. برای تعیین معیار مقبولیت چارچوب ارائه شده چهار شاخص تطبیق، قابلیت فهم، قابلیت تعمیم و کنترل مورد استفاده قرار گرفت. قطعاً شناخت این مؤلفهها میتواند در ارزیابی شایسته اثربخشی جامع دورههای یادگیری الکترونیکی ضروری و اطمینانبخش باشد.نتیجهگیری: در جمعبندی و نتیجهگیری از یافتهای پژوهش میتوان گفت این پژوهش نشان داد که ارزیابی اثربخشی آموزش الکترونیکی یک چرخه جامع است که تنها محدود به ارزیابی اثربخشی آنچه که در درون نظام آموزش الکترونیکی صورت میگیرد، نمیشود؛ بلکه باید دید آیا نظام آموزش الکترونیکی توانسته است به نیازهای جامعه نیز پاسخ دهد و رسالت و مأموریتی که برای سازمان در نظر گرفته شده است را به خوبی محقق کند یا خیر. در این پژوهش 12 مؤلفه جهت شناسایی و ارزیابی اثربخشی بیرونی نظام آموزش الکترونیکی دانشگاهی کشف شد که بررسی و ارزیابی هریک از این مؤلفهها میتواند بیانگر ابعاد مختلف اثربخشی بیرونی آموزش الکترونیکی باشد. همچنین رابطه تعاملی بین سطح بیرونی و درونی اثربخشی یادگیری الکترونیکی و تأثیر متقابل آن دو سطح بررسی و تحلیل شد. محدودیتهای پژوهش حاضر این بود که یافتهها بهصورت میدانی و در صحنه عملیاتی گردآوری نشده است و دیگر آنکه نمونههای مشابه جامعی وجود نداشته که مورد مقایسه و بررسی بیشتر قرار گیرد.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
مهران محمدی؛ زهره خوش نشین؛ نسرین محمدحسنی
چکیده
پیشینه و اهداف: بازیوارسازی به معنای استفاده از عناصر و مکانیکهای بازی در محیط غیربازی به طور فزایندهای در محیطهای یادگیری به عنوان راهی برای افزایش انگیزه دانشآموزان و نتایج یادگیری به کار میرود. در حالی که تحقیقات متعددی با هدف بررسی اثربخشی بازیوارسازی در زمینه آموزش انجام شده است. اما در خصوص به کارگیری دقیق عناصر بازیوارسازی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: بازیوارسازی به معنای استفاده از عناصر و مکانیکهای بازی در محیط غیربازی به طور فزایندهای در محیطهای یادگیری به عنوان راهی برای افزایش انگیزه دانشآموزان و نتایج یادگیری به کار میرود. در حالی که تحقیقات متعددی با هدف بررسی اثربخشی بازیوارسازی در زمینه آموزش انجام شده است. اما در خصوص به کارگیری دقیق عناصر بازیوارسازی با استفاده از ابزارهای آموزشی جدید در زمینههای مختلف آموزشی، نقاط کوری وجود دارد. در مطالعه حاضر با بهرهگیری از ابزارهای آموزشی کاهوت و منتیمتر با تمرکز بر جدول پیشتازان به بررسی تاثیر عناصر رقابت و مشارکت بر یادگیری و انگیزه رغبتی دانش آموزان در درس ریاضی پرداخته شده است.روشها: جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانشآموزان پسر پایه چهارم شهرستان دیواندره در سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه مورد مطالعه با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی از بین کلاسهای سطح شهر مشتمل بر دو کلاس20 نفره انتخاب و در گروههای آزمایش جایگذاری شدند. روش تحقیق، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون بود. ابزار پژوهش شامل آزمونهای یادگیری محقق ساخته و پرسشنامه انگیزه امینیفر و صالح صادقپور بود که ضریب پایایی آن با معیار آلفای کرونباخ برای آزمون یادگیری 93/0 و انگیزه رغبتی 81/0 محاسبه شد. محیط یادگیری گروههای آزمایش به صورت همزمان و جداگانه به مدت ده جلسه با استفاده از ابزارهای آموزشی کاهوت و منتیمتر تحت تاثیر عناصر بازیوارسازی رقابت و مشارکت قرار گرفتند.یافتهها: برای بررسی آمار توصیفی از شاخصهای میانگین و انحراف معیار استفاده گردید. اختلاف میانگین پیشآزمون و پسآزمون یادگیری دانشآموزانی که در محیط بازیوارسازی شده با استفاده از ابزار آموزشی کاهوت مبتنی بر عنصر رقابت آموزش دیده بودند 45/19 و در محیط بازیوارسازی شده با استفاده از ابزار آموزشی منتیمتر مبتنی بر عنصر مشارکت 9/23 بود. در متغییر انگیزه رغبتی اختلاف میانگین پیشآزمون و پسآزمون در محیط بازیوارسازی شده با استفاده از ابزار آموزشی کاهوت مبتنی بر عنصر رقابت 95/4 و در محیط بازیوارسازی شده با استفاده از ابزار آموزشی منتیمتر مبتنی بر عنصر مشارکت 1/8 به دست آمد. بر اساس نتایج بدست آمده از آزمون کولموگروف -اسمیرونف برابری واریانسها برقرار بود و نرمال بودن توزیع دادهها تأیید گردید. با توجه به نتایج حاصل از آزمون همگنی واریانسها، از آنجایی که سطح معناداری بزرگتر از (05/0) می باشد، فرض صفر مبنی بر همگنی واریانسها مورد تایید قرار گرفته و در سطح اطمینان 95 درصد مفروضه همگنی واریانس ها مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها به روش تحلیل کوواریانس چند متغیره (مانکووا) در بسته آماری spss نشان داد، با سطح معناداری کوچکتر از 05/0 و در سطح اطمینان 95 درصد بین استفاده از ابزارهای آموزشی کاهوت و منتیمتر مبتنی بر عناصر بازیوارسازی رقابت و مشارکت در یادگیری و انگیزهرغبتی دانشآموزان تفاوت معنادارتری وجود داشته است. لذا فرض صفر رد و فرض مقابل مبنی بر عدم برابری میانگین میزان یادگیری و انگیزه رغبتی در محیط بازیوارسازی شده با تمرکز بر جدول پیشتازان با استفاده از ابزارهای آموزشی کاهوت و منتیمتر مبتنی بر عناصر رقابت و مشارکت، پذیرفته شد.نتیجهگیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد استفاده از ابزار آموزشی منتیمتر مبتنی بر عنصر مشارکت نسبت به ابزار آموزشی کاهوت مبتنی بر عنصر رقابت بر یادگیری و انگیزه رغبتی دانشآموزان در محیط بازیوارسازی شد، تاثیر معنادارتری داشته است. از این رو بهتر است طراحی محیطهای یادگیری بازیوارسازی شده با بهرهگیری از جدول پیشتازان مبتنی بر مشارکت و نه رقابت باشد.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
مرجان معصومی فرد؛ مهدی محمودی؛ مهری پارسا سیرت
چکیده
پیشینه و اهداف: روشهای تدریس فناورانه در دنیای امروز، از قبیل تدریس معکوس، بهعنوان یک بخش مهم و جداییناپذیر از مجموعه فعالیتهای یاددهی- یادگیری، فرصتهای منحصر به فردی برای معلمان جهت تدریس بهتر و بهکارگیری شیوههای مختلف آموزشی برای یادگیری بیشتر و متناسب با نیاز هرکدام از دانشآموزان ایجاد کرده است، مطالعه حاضر با هدف ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: روشهای تدریس فناورانه در دنیای امروز، از قبیل تدریس معکوس، بهعنوان یک بخش مهم و جداییناپذیر از مجموعه فعالیتهای یاددهی- یادگیری، فرصتهای منحصر به فردی برای معلمان جهت تدریس بهتر و بهکارگیری شیوههای مختلف آموزشی برای یادگیری بیشتر و متناسب با نیاز هرکدام از دانشآموزان ایجاد کرده است، مطالعه حاضر با هدف مقایسة تأثیر استفاده از دو روش تدریس معکوس و روش تدریس سنتی بر میزان یادگیری و خودکارآمدی تحصیلی درس فارسی دانشآموزان پایه دوم ابتدایی انجام شد.روشها: این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از حیث ماهیت از نوع طرحهای نیمه تجربی با پیشآزمون و پسآزمون است. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر پایه دوم ابتدایی منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 98-97 است. نمونهگیری بهصورت تصادفی خوشهای چندمرحلهای انجام گرفت. دو کلاس بهعنوان نمونه تحقیق به تعداد 25 نفر و 35 نفرانتخاب شد، از تمامی دانشآموزان هر دو کلاس، پیش آزمون بعمل آمد، سپس دانشآموزان در دو کلاس به صورت همگن توزیع شدند، در یکی از کلاس ها درس فارسی به روش تدریس معکوس (یک رویکرد تدریس پیشرفته و مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات) و در کلاس دیگر درس به روش سنتی (تدریس به شیوه معمول سخنرانی و پرسش و پاسخ) آموزش داده شد و سپس پس آزمون گرفته شد، نکته قابل ذکر آن است که تمامی دانشآموزانی که در کلاس به شیوه تدریس معکوس قرار گرفتند، حداقل یک وسیله الکترونیکی از قبیل تبلت، گوشی تلفن همراه، دستگاه پخش دی وی دی یا سی دی، کامپیوتر و غیره در منزل داشتند تا فیلمها را توسط آنها تماشا کرده و بازخورد آن را روز بعد به کلاس آورند. ابزار گردآوری دادهها جهت بررسی میزان یادگیری درس فارسی شامل پرسشنامه پیشرفت تحصیلی محقق ساخته درخصوص درس فارسی دوم دبستان بود، همچنین ابزار گردآوری دادهها جهت سنجش خودکارآمدی دانشآموزان پرسشنامه استاندارد خودکارآمدی تحصیلی (MJSES) بود که روایی محتوایی آن توسط دوازده نفر از متخصصان تعلیم و تربیت مورد تأیید قرار گرفت، همچنین پایایی هر دو ابزار نیز با آزمون های آماری مورد بررسی و تائید قرار گرفت.یافتهها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که روش تدریس معکوس بر میزان یادگیری و خودکارآمدی دانشآموزان پایه دوم ابتدایی گروه آزمایش تأثیر مثبت دارد. بهگونهای که میزان یادگیری و خودکارآمدی در دانشآموزانی که با استفاده از روش تدریس معکوس، درس فارسی دوم دبستان را یادگرفته اند، نسبت به دانشآموزانی که به مطالعه درس فارسی با شیوههای سنتی و پرسش وپاسخ پرداختهاند بالاتر بوده است.نتیجهگیری: استفاده از روش تدریس معکوس بهعنوان یک روش تدریس فناورانه نوین بیش از روش سنتی می تواند منجر به تقویت یادگیری فرد شده و احساس خودکارآمدی را در شاگردان افزایش دهد؛ زیرا قبل از شروع کلاس درس یادگیرنده از طریق درگیری با محتوای درس فعالانه می آموزد و در حین شرکت در کلاس درس نیز با آمادگی بیشتری وارد کلاس میشود و آمادگی قبلی او موجب یادگیری عمیقتر و احساس کارآمدی میشود؛ بنابراین پیشنهاد میشود استفاده از این روش تدریس فناورانه به ویژه در زمان پاندمی کرونا که شرکت در کلاسهای حضوری محدود شده است، بهمنظور عمق بخشیدن به تجربیات یادگیری شاگردان در یادگیری زبان فارسی، در دستور کار آموزش و پرورش قرار گیرد.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
سینا ترکاشوند؛ بهبود یاریقلی؛ وحیده مرادیان محمدیه
چکیده
پیشینه و اهداف: با رشد فناوریهای نوین اطلاعاتی، نظامهای آموزشی نیز دستخوش تغییراتی شده است. بدین صورت که به استفاده از فناوریهای نوین در آموزش و یادگیری پرداختهاند. فناوریهای نوین آموزشی این قابلیت را دارد که آموزش رایگان را در سرتاسر جهان فراهم آورد و تحققبخش عدالت آموزشی گردد. اما در کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: با رشد فناوریهای نوین اطلاعاتی، نظامهای آموزشی نیز دستخوش تغییراتی شده است. بدین صورت که به استفاده از فناوریهای نوین در آموزش و یادگیری پرداختهاند. فناوریهای نوین آموزشی این قابلیت را دارد که آموزش رایگان را در سرتاسر جهان فراهم آورد و تحققبخش عدالت آموزشی گردد. اما در کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته به دلیل چالشهای فراوان، موجب ایجاد شکاف دیجیتال بین شهرهای برخوردار و کمتر برخوردار و در نتیجه موجب ناعدالتی آموزشی شده است. بر همین اساس هدف پژوهش حاضر تبیین چالشهای شکاف دیجیتال بر اجرای عدالت آموزشی است تا بتواند مشکلات پیشروی تحقق عدالت آموزشی را در کشور برطرف سازد.روش ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است. لذا از جنس پژوهشهای کیفی و از نوع تحلیل فلسفی است. رویکرد پژوهش تحلیلی و انتقادی است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانهای- اسنادی است. جامعه پژوهش، کلیه پژوهشهایی است که به بررسی شکاف دیجیتال و عدالت آموزشی پرداخته بودند و با بررسی پیشینه، تعداد 30پژوهش بهصورت مستقیم در این زمینه یافت شد. روش تحلیل دادهها، پژوهشگرمحور است. روایی دادهها براساس تحلیل دیدگاه صاحبنظران بهدست آمد. پایایی پژوهش نیز در همسویی یافتهها با دیگر پژوهشهای انجام گرفته، صورت پذیرفت.یافته ها: بیانگر آن است که چالشهای گوناگونی بر شکاف دیجیتال و ناعدالتی آموزشی اثرگذار بوده است. از جمله چالشهای عمده که موجب شکاف دیجیتال در نظام آموزش و پرورش کشور شده است عبارتند از: چالشهای حاکمیتی- زیرساختی، آموزشی، فرهنگی و اقتصادی. چالش حاکمیتی- زیرساختی براساس شاخص توسعه ارتباطات و فناوری اطلاعات مورد تحلیل قرار گرفته است و گویای نابرابری در زیرشاخصهای دسترسی، استفاده و مهارت در میان استانهای کشور است. بدین صورت که استانهای مرکزی در رتبه بالا قرار دارند و استانهای محروم و مرزنشین در رتبه آخر در هر سه زیرشاخص قرار دارند. چالش آموزشی نیز مبتنی بر مؤلفههایی چون پایین بودن سطح سواد دیجیتال معلمان و خانوادهها، مدیریت آموزشی متمرکز، سیاستگذاری آموزشی و تکیه بر روشهای تدریس سنتی است. چالش فرهنگی نیز بر مؤلفههایی همچون جنسیت، نژاد و زبان مبتنی است. چالش اقتصادی نیز مبتنی بر مؤلفههایی چون سطح پایین درآمد خانوادهها، فقر، اولویت تأمین معاش بر یادگیری و گران بودن ابزارهای فناوری آموزشی معطوف است. راهکارهایی برای برونرفت از هریک از چالشها میتوان برشمرد که عبارتند از: بالابردن سطح سواد دیجیتال در دانشآموزان و والدین، تقویت انگیزه رقابت و تلاش، تأکید بر روشهای تدریس الکترونیکی و بهرهگیری از فناوری نوین آموزشی در تدریس. همچنین برخی راهکارهای دیگر مانند ارتقاء سطح باند استفاده از اینترنت، سرمایهگذاری در منابع انسانی و توسعه اینترنت داخلی؛، نظیر تهیه نقاط دسترسی به اینترنت در هر مدرسه و کتابخانه، ارائه وام با بهره کم برای تجهیزات عمومی در مناطق روستایی و مناطق فقیرنشین شهری، اقداماتی برای کاهش قیمت تجهیزات (برداشتن مالیات، ارائه یارانه) و وامهای کم بهره برای خانواده های کم درآمد، تشکیل جلسات آموزش وب رایگان برای محرومان و ارائه آدرس اینترنتی رایگان به همه دانشآموزان است.نتیجهگیری: گویای آن است که شکاف دیجیتالی در سه سطح قابل بررسی است: محلی، ملی و جهانی. در هر سه سطح، چهار عنصر در شکاف دیجیتال دخیل هستند که عبارتند از: آموزش، اقتصاد، حکمرانی و فرهنگ. لذا برای برونرفت از شکاف دیجیتال و تحقق عدالت آموزشی در نظام آموزشی کشور باید ابتدا شکافها را شناسایی کرد و سپس نسبت به برطرف کردن آنها اقدام نمود. بر همین اساس نظام تعلیم و تریت کشور زمانی میتواند به هدف غایی خود که جامعه عادل است دست یابد که بتواند مشکلات پیشروی عدالت را از میان بردارد.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
پدرام حصاری؛ فرهاد چگنی
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش الکترونیک جدیدترین شکل آموزش از راه دور است و به رویکردی در برنامهریزی درسی گفته میشود که در آن علاوه بر استفاده از روشهای فراگیر محور، از ابزارهای رایانهای و اینترنت استفاده میشود. امروزه توجه روزافزونی به رویکرد آموزش مجازی در یادگیری و یاددهی به منظور پاسخگویی به تغییرات و چالشهای پیشروی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش الکترونیک جدیدترین شکل آموزش از راه دور است و به رویکردی در برنامهریزی درسی گفته میشود که در آن علاوه بر استفاده از روشهای فراگیر محور، از ابزارهای رایانهای و اینترنت استفاده میشود. امروزه توجه روزافزونی به رویکرد آموزش مجازی در یادگیری و یاددهی به منظور پاسخگویی به تغییرات و چالشهای پیشروی آموزشعالی وجود دارد. رویکردی که بهطور خاص متناسب با آموزش جدید میباشد و سبب بهبود آموزش در فضای آموزشعالی میشود. مؤلفههای متعددی در یادگیری و یاددهی در شیوه آموزش مجازی مؤثر میباشند و همچنین تأثیر آموزش و یادگیری مجازی در دروس با ماهیت مختلف متفاوت هست. این موضوعات پژوهشگران را بر آن داشت تا در مورد ماهیت آموزش مجازی در دروس مختلف تحقیق بهعمل آورند. این پژوهش در پی شناخت اثرگذاری آموزش مجازی در رشته معماری است. آموزش معماری در سطوح مختلف وجهی از آموزشعالی است که به دلیل نقش و جایگاه حرفهای این رشته در کشور از روش و فرآیند ویژهای برخوردار است. ماهیت این رشته به دلیل برگرفته بودن از دروس عملی و نظری از سایر رشتهها متفاوت است. بنابراین هدف از انجام این پژوهش، تبیین جایگاه آموزش مجازی در رشته معماری و بهطور خاص در دروس عملی و نظری این رشته است که برگرفته از ماهیت عملی و نظری است. همین موضوع ضرورت شناخت تأثیر آموزش مجازی در این رشته را آشکار میکند.روشها: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی و از نوع پیمایشی است. ابزار جمعآوری اطلاعات در این پژوهش از نوع کمّی و کیفی است. جامعه آماری این پژوهش 78 نفر از دانشجویان رشته معماری دانشگاه تربتحیدریه و ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش شامل موارد کیفی و کمّی است. به این صورت که مؤلفههای مؤثر در آموزش مجازی از مقالات معتبر در این زمینه استخراج شدهاند. همچنین برای سنجش تأثیر آموزش مجازی در دروس عملی و نظری معماری از نرمافزار Statistica و پرسشنامه استفاده شدهاست. پرسشنامه بهکار رفته در پژوهش بهصورت پنج گزینهای طیف لیکرت طراحی شده و از ضریب آلفای کرونباخ جهت بررسی اعتبار و پایایی پرسشنامه استفاده شده است. جهت تحلیل اطلاعات در این پژوهش اطلاعات جمعآوری شده وارد نرمافزار SPSS شده و پس از آن تجزیه و تحلیل اطلاعات در دو سطح توصیفی و استنباطی صورت میگیرد. یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان میدهد که شش شاخص تعاملپذیری، تفسیر، حمایت همتا، فهمیدن تمام جوانب موضوع، ارتباط و پشتیبانی مدرس در آموزش مجازی در رشته معماری و دروس عملی و نظری آن مؤثرند.نتیجهگیری: پژوهش حاضر با تمرکز بر تأثیر آموزش مجازی در دروس عملی و نظری معماری در دانشگاه انجام شده است که نتایج بهدست آمده در این پژوهش میتواند برای محیطهای یادگیری و همچنین دیگر دروس بهطور عام سودمند باشد. این پژوهش بیان میکند که آموزش مجازی تأثیرات فراوانی در یادگیری معماری و تعامل بیشتر در این رشته و در دروس عملی و نظری دارد؛ ولی میزان اثرگذاری مؤلفههای مرتبط با آموزش مجازی در هر دو درس عملی و نظری با یکدیگر متفاوت بوده، همچنین در دروس نظری اثرگذاری آموزش مجازی به مراتب بیشتر از دروس عملی است.
مقاله پژوهشی
مدیریت دانش
رضا موحدی؛ فروغ بختیاری همدانی؛ حشمت اله سعدی
چکیده
پیشینه و اهداف: بخش کشاورزی از جمله بخشهای مهم اقتصادی و اجتماعی کشور است که برای پیشبرد هدفهای خود در راستای توسعه کشاورزی و روستایی نیازمند داشتن مدیریت مناسب است. بررسی مدیریت دانش و چابکی سازمانی دو راهکار مهم در مسیر مدیریت سازمانهاست. ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ ﺑﻪ تلاشهایی اﺷﺎره دارد ﮐﻪ بهطور نظاممند ﺑﺮای ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: بخش کشاورزی از جمله بخشهای مهم اقتصادی و اجتماعی کشور است که برای پیشبرد هدفهای خود در راستای توسعه کشاورزی و روستایی نیازمند داشتن مدیریت مناسب است. بررسی مدیریت دانش و چابکی سازمانی دو راهکار مهم در مسیر مدیریت سازمانهاست. ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ ﺑﻪ تلاشهایی اﺷﺎره دارد ﮐﻪ بهطور نظاممند ﺑﺮای ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﯾﺎدﮔﯿﺮی ﻣﺴﺘﻤﺮ و ﺗﺴﻬﯿﻢ داﻧﺶ در ﺳﺎزﻣﺎن ﺻﻮرت میگیرد و شامل مؤلفههای کسب، ذخیره، انتقال و کاربرد دانش است. چابکی سازمانی نیز شامل مؤلفههای توانایی ایجاد تغییر، انعطافپذیری، پاسخگویی، همکاری، آموزش و یادگیری در سازمان است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه مدیریت دانش با چابکی سازمانی در سازمان جهاد کشاورزی استان تهران میباشدروشها: : این تحقیق ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش گردآوری دادهها از نوع پیمایشی میباشد. جامعه آماری پژوهش شامل 450 نفر از کارشناسان جهاد کشاورزی استان تهران بودند که به روش نمونهگیری طبقه ای و با استفاده از فرمول کوکران 207 نفر از آنها بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار تحقیق پرسشنامه استاندارد است که از سه بخش تشکیلشده است: 1- مشخصات بیوگرافی پاسخگویان، 2- سؤالات مربوط به چابکی سازمانی با تعداد 27 گویه و 3- سوالات مدیریت دانش با 23 گویه. منبع پرسشنامه استاندارد مدیریت دانش لاوسن (2003) با 23 گویه و 4 متغیر شامل: کسب دانش با 4 سوال، انتقال دانش با 6 سوال، ذخیره دانش با 6 سوال، و کاربرد دانش با 7 سوال میباشد که بر اساس طیف پنج گزینهای لیکرت به بررسی اثر مدیریت دانش میپردازد. پرسشنامه چابکی سازمانی این پژوهش مربوط ژانگ (2012) است که دارای 27 گویه و4 متغیر شامل: سرعت با 7 سوال، پاسخگویی 6 سوال، انعطافپذیری با 7سوال، شایستگی با 7 سوال و بر اساس طیف پنج گزینهای لیکرت سنجیده میشوند. تحلیل آماری با استفاده از نرمافزار اس پی اس اس و اسمارت پی ال اس انجام شد. متغیرهای اصلی این تحقیق شامل چابکی سازمانی، مدیریت دانش و متغیرهای فردی بودند.یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که بین چابکی سازمانی و مدیریت دانش رابطه معناداری وجود دارد و از میان مؤلفههای چابکی سازمانی، مؤلفه «توانایی ایجاد تغییر»، «انعطافپذیری» و «توانایی پاسخگویی» به ترتیب از مهمترین تبیینکنندهها بوده و نقش مهمی در این زمینه ایفا میکنند. نتایج در خصوص مؤلفه مدیریت دانش نیز نشان داد که «کاربرد دانش» با ضریب تأثیر 902/0 بیشترین تأثیر را در تبیین متغیر وابسته مدیریت دانش داشته است. پس از آن به ترتیب مؤلفه «انتقال دانش»، «کسب دانش»، و «ذخیره دانش» با ضرایب 894/0، 720/0 و 474/0 در رتبههای بعدی قرار گرفتند و این ارتباط مثبت و معنیدار است.نتیجهگیری نتایج این تحقیق نشان داد که با افزایش چابکی سازمانی مدیریت دانش سازمان جهاد کشاورزی استان تهران نیز افزایش مییابد و بالعکس. یعنی با افزایش هرکدام از مؤلفههای مدیریت دانش، مؤلفههای چابکی سازمانی نیز افزایش مییابد و سازمان به همان نسبت چابکتر خواهد شد. با توجه به اینکه مهمترین بعد چابکی سازمانی در این تحقیق «توانایی ایجاد تغییر» بود لذا یک سازمان چابک باید توانایی شناسایی و ایجاد تغییرات در محیط سازمانی را داشته باشد. علاوه بر این، مدیریت نیز خود باید به دنبال تغییر بوده و از آن استقبال کند. در همین راستا، استفاده از برنامههای آموزشی فنون مدیریت تغییر در جهت تحقق چابکی سازمانی پیشنهاد میشود.پیشینه و اهداف: بخش کشاورزی از جمله بخشهای مهم اقتصادی و اجتماعی کشور است که برای پیشبرد هدفهای خود در راستای توسعه کشاورزی و روستایی نیازمند داشتن مدیریت مناسب است. بررسی مدیریت دانش و چابکی سازمانی دو راهکار مهم در مسیر مدیریت سازمانهاست. ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ ﺑﻪ تلاشهایی اﺷﺎره دارد ﮐﻪ بهطور نظاممند ﺑﺮای ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﯾﺎدﮔﯿﺮی ﻣﺴﺘﻤﺮ و ﺗﺴﻬﯿﻢ داﻧﺶ در ﺳﺎزﻣﺎن ﺻﻮرت میگیرد و شامل مؤلفههای کسب، ذخیره، انتقال و کاربرد دانش است. چابکی سازمانی نیز شامل مؤلفههای توانایی ایجاد تغییر، انعطافپذیری، پاسخگویی، همکاری، آموزش و یادگیری در سازمان است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه مدیریت دانش با چابکی سازمانی در سازمان جهاد کشاورزی استان تهران میباشدروشها: این تحقیق ازنظر هدف کاربردی است و ازنظر روش گردآوری دادهها از شیوه پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل 450 نفر از کارشناسان جهاد کشاورزی استان تهران بودند که به روش نمونهگیری طبقهای و با استفاده از فرمول کوکران 207 نفر از آنها بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار تحقیق پرسشنامه استاندارد است که از سه بخش تشکیلشده است: 1- مشخصات بیوگرافی پاسخگویان، 2- سؤالات مربوط به چابکی سازمانی با تعداد 27 گویه و 3- سؤالات مدیریت دانش با 23 گویه. منبع پرسشنامه استاندارد مدیریت دانش لاوسن (2003) با 23 گویه و 4 متغیر شامل: کسب دانش با 4 سؤال، انتقال دانش با 6 سؤال، ذخیره دانش با 6 سؤال، و کاربرد دانش با 7 سؤال میباشد که براساس طیف پنج گزینهای لیکرت به بررسی اثر مدیریت دانش میپردازد. پرسشنامه چابکی سازمانی این پژوهش مربوط ژانگ (2012) است که دارای 27 گویه و4 متغیر شامل: سرعت با 7 سؤال، پاسخگویی 6 سؤال، انعطافپذیری با 7سؤال، شایستگی با 7 سؤال و براساس طیف پنج گزینهای لیکرت سنجیده میشوند. تحلیل آماری با استفاده از نرمافزار اس پی اس اس و اسمارت پی ال اس انجام شد. متغیرهای اصلی این تحقیق شامل چابکی سازمانی، مدیریت دانش و متغیرهای فردی بودند.یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که بین چابکی سازمانی و مدیریت دانش رابطه معناداری وجود دارد و از میان مؤلفههای چابکی سازمانی، مؤلفه «توانایی ایجاد تغییر»، «انعطافپذیری» و «توانایی پاسخگویی» به ترتیب از مهمترین تبیینکنندهها بوده و نقش مهمی در این زمینه ایفا میکنند. نتایج در خصوص مؤلفه مدیریت دانش نیز نشان داد که «کاربرد دانش» با ضریب تأثیر 902/0 بیشترین تأثیر را در تبیین متغیر وابسته مدیریت دانش داشته است. پس از آن به ترتیب مؤلفه «انتقال دانش»، «کسب دانش»، و «ذخیره دانش» با ضرایب 894/0، 720/0 و 474/0 در رتبههای بعدی قرار گرفتند و این ارتباط مثبت و معنیدار است.نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که با افزایش چابکی سازمانی مدیریت دانش سازمان جهاد کشاورزی استان تهران نیز افزایش مییابد و بالعکس. یعنی با افزایش هرکدام از مؤلفههای مدیریت دانش، مؤلفههای چابکی سازمانی نیز افزایش مییابد و سازمان به همان نسبت چابکتر خواهد شد. با توجه به اینکه مهمترین بعد چابکی سازمانی در این تحقیق «توانایی ایجاد تغییر» بود؛ لذا یک سازمان چابک باید توانایی شناسایی و ایجاد تغییرات در محیط سازمانی را داشته باشد. علاوه بر این، مدیریت نیز خود باید به دنبال تغییر بوده و از آن استقبال کند. در همین راستا، استفاده از برنامههای آموزشی فنون مدیریت تغییر در جهت تحقق چابکی سازمانی پیشنهاد میشود.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
محمد احمدی ده قطب الدینی؛ مهدیه السادات حسینی زیدآباد؛ الهام محمودآبادی
چکیده
پیشینه و اهداف: شواهد پژوهشی نشان میدهد فناوری بهطور مؤثری در کلاسهای درس بهکار برده نمیشود و اساتید زیادی هستند که احساس میکنند آمادگی بهکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات را ندارند. این واقعیت یک اعلام خطر برای اساتید است؛ زیرا کاربرد فناوری در کلاس درس بهطور بیصدا و خاموش بر فرایندها و پیامدهای آموزشی تأثیر ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: شواهد پژوهشی نشان میدهد فناوری بهطور مؤثری در کلاسهای درس بهکار برده نمیشود و اساتید زیادی هستند که احساس میکنند آمادگی بهکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات را ندارند. این واقعیت یک اعلام خطر برای اساتید است؛ زیرا کاربرد فناوری در کلاس درس بهطور بیصدا و خاموش بر فرایندها و پیامدهای آموزشی تأثیر میگذارد. این بدین معناست که فناوری بهگونهای مثبت نمرات درسی را که نشانگر اصلی در جنبش پاسخگویی در طی سه دهة اخیر هستند تغییر نمیدهد؛ بلکه فناوری، درگیری فراگیران را که یکی از وظایف اصلی آموزش و پرورش یادگیرندگان است، بهطور مثبت افزایش میدهد. از جمله بازیگران اصلی در هرگونه ادغام مؤثر فناوری در فرایند آموزشی، اساتید هستند. ICT فرصتی برای اساتید فراهم میکند تا محیطهای جدید و نوین مجازی را برای یادگیرندگان فراهم کنند و امیدوارند بتوانند فرایند یادگیری را تحریک و تقویت کنند. از نظر حرفهای، از اساتید انتظار میرود، از امکانات فناوری برای حمایت از آموزش مؤثر و فعالیتهای مرتبط استفاده کنند. با برجستهتر شدن نقش فناوری در آموزش و یادگیری، خواستهها از اساتید برای استفاده از فناوری در انجام وظایف خود نیز برجسته خواهد شد. ادغام فناوری بهعنوان ترکیب فناوری با راهبردهای آموزشی و یادگیری بهمنظور برآورده کردن استانداردهای برنامة درسی و اهداف یادگیری هر درس است. از جمله مواردی که باید به آن توجه شود اثر ادغام فناوری در آموزش توسط اساتید بر پذیرش و کاربرد فناوری در یادگیری توسط دانشجویان است که میتواند موجب تسهیل یادگیری دانشجویان شود. این پژوهش با هدف بررسی نقش ادراک دانشجو از ادغام فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در فرایند آموزش توسط اساتید بر پذیرش و کاربرد ICT جهت یادگیری انجام گرفت. همچنین نقش واسطهای باورها، نگرش و نیت دانشجو در رابطه بین ادراک دانشجو از ادغام فناوری اطلاعات و ارتباطات در فرایند آموزش توسط استاد و کاربرد واقعی فناوری اطلاعات و ارتباطات برای یادگیری مورد بررسی قرار گرفت.روشها: این پژوهش، یک روش تحقیق همبستگی بود. یک نمونه 201 نفری از دانشجویان دانشگاههای آزاد و پیام نور به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند و دادههای مورد نیاز به کمک پرسشنامه TAM و مقیاس ادراک دانشجویان از ادغام ICT در فرایند آموزش جمعآوری شد. دادهها نیز با روش تحلیل مسیر تحلیل و بررسی شدند.یافتهها: نتایج نشان داد اثر مستقیم ادراک دانشجویان از ادغام و کاربرد ICT در فرایند آموزش توسط اساتید بر نگرش، سهولت و سودمندی ادراک شده ICT برای یادگیری مثبت و معنیدار و بر کاربرد واقعی ICT برای یادگیری منفی و معنیدار است؛ اما بر نیت رفتاری کاربرد ICT برای یادگیری اثر معنیداری نداشت. همچنین نتایج نشان داد نیت رفتاری کاربرد ICT برای یادگیری، نگرش نسبت به کاربرد ICTبرای یادگیری، سهولت و سودمندی ادراک شده کاربرد ICT برای یادگیری نقش واسطهای مثبت و معنیداری در رابطه بین ادراک دانشجو از ادغام ICT در فرایند آموزش توسط استاد و کاربرد واقعی ICT برای یادگیری توسط دانشجو داشتند.نتیجهگیری: بنابر نتایج، سهولت و سودمندی ادراک شده کاربردICT برای یادگیری توسط دانشجو میتواند اثر ادراک دانشجو از ادغام و بهکارگیریICT در فرایند آموزش توسط مدرس را بر کاربرد واقعی ICT برای یادگیری توسط دانشجو تسهیل کند.
مقاله پژوهشی
یادگیری سیار
مریم سادات قریشی خوراسگانی
چکیده
پیشینه و اهداف: یکی از فناوریهای پیشگام که در بحران کووید 19 نقش مهمی ایفا نموده است، یادگیری سیار است. یادگیری سیار بهعنوان ابزاری قدرتمند در آموزش و یادگیری پدیدار شده است و بهعنوان یکی از راهحلهای عملی جلوگیری از تعطیلی دانشگاهها قلمداد میشود. علیرغم اهمیت یادگیری سیار بهعنوان ابزاری که استراتژیهای یادگیری را تغییر ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: یکی از فناوریهای پیشگام که در بحران کووید 19 نقش مهمی ایفا نموده است، یادگیری سیار است. یادگیری سیار بهعنوان ابزاری قدرتمند در آموزش و یادگیری پدیدار شده است و بهعنوان یکی از راهحلهای عملی جلوگیری از تعطیلی دانشگاهها قلمداد میشود. علیرغم اهمیت یادگیری سیار بهعنوان ابزاری که استراتژیهای یادگیری را تغییر داده تا فراگیر بتواند با رویکرد انعطافپذیری، یادگیری خود را مدیریت کند و افقهای جدیدی را در حوزه نظام آموزشی گسترده است؛ چالشهایی را نیز همراه خواهد داشت؛ بنابراین، شناسایی این چالشها میتواند، به ارائه راهکارهای حل آن و بهرهمندی بیشتر از فناوری در فرایند یاددهی – یادگیری کمک کند. بر این اساس، پژوهش حاضر به شناسایی چالشهای یادگیری سیار از دیدگاه دانشجویان پرداخته است.روشها: پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و ازنظر رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی است. جامعه هدف، دانشجویان مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه الزهرا (س) بودند که تجربه استفاده از تلفن همراه برای آموزش الکترونیکی را داشتند. براین اساس، با استفاده از نمونهگیری هدفمند، با تعداد 32 دانشجو تا رسیدن به اشباع نظری مصاحبه انجام گرفت. برای تجزیهوتحلیل مصاحبهها از روش تحلیل محتوای کلایزی استفاده شد. برای اعتباربخشی دادهها، از روش بازبینی توسط همکاران و بررسی پایایی از روش توافق درون موضوعی دو کدگذار استفاده شد و میزان توافق بین دو کدگذاری برابر با 86 بهدست آمد.یافتهها: یافتهها نشان داد، از مجموع 315 کد استخراجشده، 68 کد به چالشهای جسمی، 35 کد به چالشهای روانشناختی، 31 کد به چالشهای کیفیت یادگیری، 63 کد به چالشهای سختافزاری،52 کد به چالشهای زیرساختی، 39 کد به چالشهای مهارتی،27 کد به چالشهای حمایتی اختصاص داشت. چالشهای جسمی شامل سردرد و سرگیجه، خستگی مفرط چشم، تشدید بیماریهای عصبی و اختلال خواب؛ چالشهای روانشناختی شامل استرس و اضطراب، افسردگی و ناامیدی و عدم تمرکز و حواسپرتی؛ چالشهای سختافزاری شامل مشکلات صفحهکلید، مشکلات باطری و شارژ آن، مشکلات میکروفن و صدا، مشکلات دانلود فایلها، مشکلات آی سی، مشکلات حجم کم حافظه موبایل؛ چالشهای زیرساختی شامل اینترنت ضعیف و امکانات و تجهیزات؛ چالشهای مهارتی شامل مهارتهای فردی؛ چالشهای کیفیت یادگیری شامل کیفیت امور آموزشی و پژوهشی و چالشهای حمایتی شامل حمایت سازمانی، حمایت خانواده و حمایت اساتید بوده است.نتیجهگیری: بحران کرونا بار دیگر بیعدالتی آموزشی و توزیعی را نمایان کرد و بسیاری از دانشجویان مناطق محروم برای حضور در کلاسهای مجازی و انجام امور آموزشی و پژوهشی با چالشهای جدی روبرو شدهاند. ازآنجاکه، استفاده از موبایل برای اکثر دانشجویان تنها گزینه برای شرکت در کلاسهای مجازی محسوب میشود؛ بنابراین، برای رفع یا کاهش چالشهای جسمانی؛ برنامهریزی کلاسها با فواصل معین، استفاده از اسلایدهایی با رنگهای شاد و روشن، ترکیبی از متن، فیلم و استفاده از روشهای ترکیبی آنلاین و آفلاین، برای کاهش چالشهای جسمانی پیشنهاد میشود. جهت رفع چالشهای زیرساختی استفاده رایگان از اینترنت پرسرعت، خرید یا اجاره سرورهای قدرتمند برای ارائه خدمات آموزش مجازی توصیه میشود. حمایتهای مالی دانشگاه و خریداری امکانات مناسب ازجمله رایانه و تلفن همراه میتواند در رفع بسیاری از چالشهای سختافزاری مؤثر واقع شود. برای رفع چالشهای مهارتی؛ مهارتآموزی کار با نرمافزارهای آموزشی و پیامرسان دانشگاهی و برگزاری کارگاههای مختلف مقدماتی و پیشرفته برای دانشجویان ضروری است. همچنین در راستای چالشهای حمایتی، پیشنهاد میشود دانشگاه با جذب منابع مالی از سازمانهای مختلف و جذب حمایتهای خیرین و اختصاص بودجه مناسب، ابتدا به شناسایی دانشجویان کم برخوردار و نا برخوردار خود پرداخته و سپس با اختصاص وامهایی با بهره کم به دانشجویان مذکور برای تهیه رایانه و تلفن همراه و وامهای بلاعوض جهت دانشجویان کم برخوردار، در رفع چالشهای حمایتی بیشازپیش همت گمارد. همچنین، اساتید با شناسایی دانشجویان مذکور در کلاسهای خود، با انعطاف بیشتر و کمکهای آموزشی، شرایط دانشجویان را درک کنند. درک خانوادهها از شرایط تحصیلی و مهیا نمودن محیط آرام و امکانات در حد توان، میتواند چالشهای روانشناختی را به حداقل رساند. علیرغم اینکه توجه و رفع چالشهای زیرساختی و سختافزاری بهعنوان پیشنیاز کیفیت یادگیری از اهمیت زیادی برخوردار است؛ اما برای رفع چالشهای کیفیت یادگیری؛ راهکارهایی ازجمله، اختصاص فعالیتهای مفید برای افزایش یادگیری دانشجویان، انجام کار گروهی با تقسیمکار عادلانه جهت جلوگیری از فشار کار روی دانشجویان، بازخوردهای مناسب و بهموقع اساتید، تنوع ارائه تکالیف بهصورت کتبی و شفاهی، توصیه میشود. درنهایت با رفع چالشهای مذکور، چالشهای روانشناختی ناشی از استرس و ناامیدی در دانشجویان نیز رفع خواهد شد.
مقاله پژوهشی
کارآقرینی
سروش رزقی؛ علیرضا مقدم؛ میثم مدرسی
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش مهارتهای کارآفرینی از عوامل کلیدی برای رسیدن به توسعه اقتصادی پایدار به حساب میآید. در اکثر کشورها علاوه بر آموزش کارآفرینی در دورههای دانشگاهی، تلاشهای گستردهای برای آموزش کارآفرینی به کودکان و دانشآموزان ابتدایی در حال انجام است. با این حال در کشورهایی با اقتصاد وابسته به منابع، سطح آموزش کارآفرینی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش مهارتهای کارآفرینی از عوامل کلیدی برای رسیدن به توسعه اقتصادی پایدار به حساب میآید. در اکثر کشورها علاوه بر آموزش کارآفرینی در دورههای دانشگاهی، تلاشهای گستردهای برای آموزش کارآفرینی به کودکان و دانشآموزان ابتدایی در حال انجام است. با این حال در کشورهایی با اقتصاد وابسته به منابع، سطح آموزش کارآفرینی در مدارس پایین است. طراحی و توسعه برنامههای آموزشی در حوزه کارآفرینی در مدارس میتواند به تقویت نگرش کارآفرینانه و پیش زمینههای مورد نیاز برای ورود به عرصه کارآفرینی و ترجیح کارآفرینی بهعنوان یک گزینه مناسب شغلی کمک کند. البته شواهد حاکی از این است که آموزشهای رسمی کارآفرینانه نمیتواند انگیزه لازم برای شروع یک کسب و کار جدید را ایجاد کند. مهارتهای بهدست آمده از طریق انجام بازیها میتوانند سریعتر از آن چیزی که در کلاسها یادگرفته میشود، بهدست آیند و دوام بیشتری دارند. امروزه از بازیها و ویژگیهای بازی برای ایجاد نوآوری در امر آموزش و یادگیری در کارآفرینی استفاده می شود و این یکی از جذابترین و چالش برانگیزترین کاربردهای بازی است. استفاده از بازیها، روش مناسبی برای تجربۀ زندگی و دنیای پیچیده و ناشناخته کارآفرینی است بهخصوص آنکه این تجربه در محیطی شکل میگیرد که از دانشآموز در برابر خطرات جدی مانند ورشکستگی یا آسیبهای عاطفی محافظت میکند. بنابراین، این پژوهش به بررسی اثر بازیهای ویدئویی بر تقویت خودکارآمدی کارآفرینانه و ترجیح شغلی کارآفرینی نوجوانان پرداخته است.روشها: در این تحقیق از روش شبه آزمایشی استفاده شده است. برای این منظور جمعی از دانشآموزان متوسطه اول شهرستان بیرجند در تحقیق مشارکت داشتند. برای انتخاب مشارکتکنندگان از روش نمونهگیری خوشهای مرحلهای و بهصورت هدفمند استفاده شد. بدین ترتیب، ابتدا دو مدرسه پسرانه سماء و دارالعلوم با توجه به همسانی جنسیت، ویژگیهای خانوادگی و سطح درآمد خانوارها بهعنوان خوشههای اصلی در نظر گرفته شدند. در هر مدرسه تعداد 24 نفر از بین دانشآموزان 13 تا 14 ساله بهصورت تصادفی انتخاب شده و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. در نهایت 20 نفر بهعنوان گروه آزمایش و 22 نفر بهعنوان گروه کنترل، از ابتدا تا انتهای تحقیق مشارکت داشتند. از هر چهار گروه پیشآزمون و پسآزمون گرفته شد و برای آزمون فرضیههای تحقیق از آزمون t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. دادههای بهدست آمده بهوسیله نرمافزار SPSS26 تجزیه و تحلیل شد.یافتهها: براساس نتایج آزمون t نمونههای مستقل تقویت خودکارآمدی کارآفرینانه نوجوانان گروه آزمایش به دلیل انجام بازیهای ویدئویی (و نه شرایط محیطی و عوامل خارجی) تأیید شد. همچنین، نتایج آزمون t نمونههای مستقل تأثیر انجام بازیهای ویدئویی بر ترجیح شغلی کارآفرینی نوجوانان را تأیید کرد. براساس نتایج آزمون همبستگی پیرسون نیز رابطه مثبت و معنیدار خودکارآمدی کارآفرینانه و ترجیح شغلی کارآفرینی نوجوانان تأیید شد. در مجموع نتایج پژوهش نشان داد انجام بازیهای ویدئویی بر تقویت خودکارآمدی کارآفرینانه و ترجیح شغلی کارآفرینی مشارکت کنندگان تأثیر مثبت و معنیداری دارد.نتیجهگیری: جنبه نوآوری تحقیق ما، انتخاب هوشمندانه بازیهای ویدئویی برای آموزش کارآفرینی بود. طی مشاهدات صورت گرفته تأثیر بازی بر ارتقای مهارتهای تیمی و کار گروهی کاملاً مشهود بود. همچنین، افزایش ترجیحات شغلی کارآفرینانه در گروه آزمایش را میتوان به بالا رفتن اعتماد به نفس و ارتقای مهارتهای رهبری نسبت داد. نتیجه جالب توجه دیگری که در مطالعه بهدست آمد مربوط به اهمیت نقش برنامهریزی و هماهنگی در افزایش اثربخشی بازیها برای آموزش است. بنابراین، پیشنهاد میشود بهمنظور افزایش اثربخشی بازیها در آموزش رضایت و پشتیبانی مسئولین مدرسه و اولیا، مشارکت بازیکنان و انجام بازی بهصورت تیمی، ایجاد فضای رقابتی و تسهیل خودارزیابی و انتخاب هوشمندانه بازیهای ویدئویی و برنامهریزی مدت بازی در نظر گرفته شود.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش
حمیدرضا قزلسفلو؛ سیدحسین علوی
چکیده
پیشینه و اهداف: بررسی روند رو به رشد بکارگیری فناوری درصنعت ورزش مبین آن است که استقرار فناوریهای مختلف ورزشی بهعنوان ابزاری چندجانبه توانسته است از طریق توسعه مهارت ادراکی و کاهش تصمیمات اشتباه و ناکارآمد، چالشهای موجود در سازماندهی مسابقات ورزشی را به حداقل برساند. استفاده از فناوری پرندههای بدون سرنشین، فناوری تشخیص ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: بررسی روند رو به رشد بکارگیری فناوری درصنعت ورزش مبین آن است که استقرار فناوریهای مختلف ورزشی بهعنوان ابزاری چندجانبه توانسته است از طریق توسعه مهارت ادراکی و کاهش تصمیمات اشتباه و ناکارآمد، چالشهای موجود در سازماندهی مسابقات ورزشی را به حداقل برساند. استفاده از فناوری پرندههای بدون سرنشین، فناوری تشخیص نقطه تماس توپ با زمین در ورزش گلف و راگبی و کمک داور ویدئویی در والیبال، تنیس و فوتبال جدیدترین فناوریهای کاربردی در حوزه داوری است. رشد این پدیده از یک سو ریشه در محدودیت تواناییهای انسانی داشته و از سوی دیگر بازتاب توانمندی در تعیین و پیشبینی نقطه توقف برای نقشآفرینی تکنولوژی در ایفای وظایف پیچیده و حساس است. لذا یکی از مهمترین حوزههای نفوذ فناوری مربوط به مقوله داوری در رویدادهای ورزشی است. مبهم بودن بسیاری از خطاها و نبود هیچ راهی برای تشخیص صحیح آن و سردرگمی داوران در اتخاذ تصمیم درست همیشه تیتر اول رسانههای ورزشی را به خود اختصاص است. علیرغم وجود مقاومتهای بیشمار، فناوریهای کنترل و تعقیب توپ و ورزشکاران در زمان اجرای حمله و دفاع از طریق بهکارگیری دوربینهای فوق پیشرفته و سیستم دوربین چشم شاهین بهطور گستردهای در مسابقات جهانی والیبال مورد استفاده قرار گرفته است. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر فناوریهای ورزشی رویداد محور بر ابعاد آموزش و ارتقای شغلی داوران سوپر لیگ والیبال کشور بود.روشها: تحقیق حاضر از نوع تحقیقات توصیفی است که به روش آمیخته اکتشافی عملیاتی شد. در فاز کیفی تعداد 10 نفر از داوران بینالمللی به روش نمونهگیری قضاوتی در مصاحبات نیمهسازمان یافته حضور داشتند. با توجه به محدودیتهای ناشی از شیوع کرونا ویروس، این فاز از پژوهش بهصورت مصاحبه تلفنی و ایجاد یک گروه پژوهش در شبکه مجازی تا دستیابی به اشباع نظری انجام گرفت. در فاز کمی پژوهش تعداد 130 داور رسمی فدراسیون والیبال به روش نمونهگیری هدفمند بهعنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته مستخرج از فاز کیفی پژوهش مشتمل بر متغیرهای کیفیت قضاوت، فرصت رشد و ارتقا، آموزش و یادگیری، امنیت قضاوت و پوشش رسانهای بود که پایایی درونی آن به روش آلفای کرونباخ تأیید شد (78/0≤α). درنهایت بهمنظور تجزیه وتحلیل دادهها، پس از اطمینان از شاخص برازش الگوی پژوهش بر مبنای شاخصهای سهگانه (برازش ساختاری، برازش اندازهگیری و برازش کلی الگوی پژوهش) نرم افزار PLS و نرمافزار اسپیاساس استفاده شد(05/0 ≥P).یافتهها: بررسی شاخصهای سهگانه روایی همگرا، روایی واگرا و روایی کلی الگوی پژوهش، مقادیر شاخصها مؤید توان مطلوب سازههای آشکار در پیشبینی سازه نهایی پژوهش (کارایی شغلی) بود. نتایج پژوهش حاکی از تأثیر مستقیم و معنادار فناوری بر ابعاد پنجگانه کارایی شغلی داوران بود. همچنین نتایج تحلیل مسیر الگو نشان داد که سازه آموزش و یادگیری(05/0≥P، 59/11t= ،67/0Lf=) و سازه کیفیت قضاوت (05/0≥P، 47/8t= ،65/0Lf=) بیشترین تأثیر را از فناوری های ورزشی داشتند.نتیجهگیری: محدودیت حضور داوران در کلیه صحنهها و همچنین زاویه دید نامناسب منشأ بسیاری از تصمیمات اشتباه است. علیرغم اینکه ایجاد توقفهای متعدد و درخواست کنترل ویدئو توسط مربیان به عنوان استراتژیای جهت ایجاد وقفه و مرور اهداف تاکتیکی خود بهطور مکرر مورد استفاده قرار میگیرد اما به دلیل پیامدهای غیرقابل انکار فناورها در ابعاد آموزش و قضاوت عاری از اشتباه، 93 درصد داوران دارای رویکرد موافق با کاربرد فناوری در مسابقات بودند. بنابراین مدیران کمیته داوران فدراسیون والیبال میتوانند از طریق استقرار فناوریهای مرتبط با مسابقات علاوه بر کاهش اشتباهات داوران، شرایط رشد و حضور هرچه بیشتر داوران ایرانی را در تورنمنتهای بینالمللی فراهم نمایند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
ایوب محمدیان؛ محمد بشیر صدیقی؛ محمد سرکانی
چکیده
پیشینه و اهداف: با استقرار آموزش مبتنی بر اینترنت اشیا، دانشآموزان و دانشجویان میتوانند با استفاده از سنسورهای جاسازیشده محیط را بهتر کشف کنند. آنها میتوانند در هر زمان به محتوای آموزشی و سایر اطلاعات دسترسی پیدا کنند. معلمان همچنین میتوانند دستگاههای پوشیدنی و تلفنهای هوشمند را در کلاسهای درس برای بهبود آموزش و یادگیری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: با استقرار آموزش مبتنی بر اینترنت اشیا، دانشآموزان و دانشجویان میتوانند با استفاده از سنسورهای جاسازیشده محیط را بهتر کشف کنند. آنها میتوانند در هر زمان به محتوای آموزشی و سایر اطلاعات دسترسی پیدا کنند. معلمان همچنین میتوانند دستگاههای پوشیدنی و تلفنهای هوشمند را در کلاسهای درس برای بهبود آموزش و یادگیری استفاده کنند. با اینکه تکنولوژیهای نوین نظیر مدارس هوشمند، آموزشهای الکترونیکی، محتواهای آموزشی الکترونیکی و تجهیزات کلاسهای هوشمند توانستهاند تأثیر مثبتی بر روند آموزش و انتقال مفاهیم به فراگیران داشته باشند؛ اما نتوانستهاند چالشهای این حوزه را بهخوبی رفع کنند. با توجه به اینکه اینترنت اشیا علاوه بر بهکارگیری تکنولوژیهای اشارهشده از طریق همگرایی فناوری مانند رایانش ابری، عظیم دادهها، بلاک چین، تلفنهای هوشمند، اشیا و محیط کلاس و ... توانسته است روی صنعت آموزش از طریق خلق روشهای نوین آموزش و یادگیری، ارتقای سیستمهای نظارت و کنترل و بهبود تصمیمگیریها از طریق تحلیل دادهها، تأثیر شگرفی داشته باشد. بنابراین میتوان ادعا کرد که اینترنت اشیا از طریق ارائه راهکارهایی کاربردی، میتواند بخش آموزش را در حل مشکلات و چالشهای پیش رویش، توانمند سازد.روشها: این پژوهش از منظر هدف از نوع پژوهشهای کاربردی است و براساس نحوه جمعآوری دادهها از نوع پژوهشهای آمیخته (کیفی- کمّی) است. در ابتدای تحقیق برای شناسایی کاربردهای اینترنت اشیا در آموزش از روش فراترکیب استفادهشده است که در این روش ابتدا تعداد 4638 عنوان مقاله یافت شد که پس از بررسی 490 مقاله استخراج شد و از این تعداد 128 مقاله برای تحلیل نهایی مورداستفاده قرار گرفتند. همچنین با استفاده از ابزار پرسشنامه برای اولویتبندی کاربردهای اینترنت اشیا در آموزش، از روش تصمیمگیری چند معیاره بهترین – بدترین (BWM) استفادهشده است.یافتهها: تجزیهوتحلیل یافتهها نشان داد که کاربردهایی مانند «پردیس هوشمند»، «سلامت و بهداشت دانشآموزان یا دانشجویان» به ترتیب بالاترین اولویتها را به خود اختصاص دادهاند. کاربردهایی مانند «آموزش و یادگیری»، «کلاس هوشمند»و«سیستم ردیابی یا حملونقل هوشمند» در اولویتهای بعدی قرار داشتند.نتیجهگیری:. با توجه به یافتههای پژوهش میتوان برای رفع مشکلات صنعت آموزش پیشنهادهایی را ارائه کرد. در حوزه کاربردی به کمک فناوری اینترنت اشیا میتوان مشکلاتی از قبیل محدود بودن آموزش به یک مکان و زمان، هدر رفتن زمان کلاس به دلیل تراکم بالای افراد، هوشمند نبودن و هزینه زیاد نگهداری مراکز آموزشی، عدم نظارت دقیق بر سلامت و بهداشت دانشآموزان یا دانشجویان، مناسب نبودن فضاهای آموزشی برای افراد ناتوان جسمی (معلول)، عدم هوشمندی سیستم حملونقل را کاهش داد. همچنین میتوان به سیاستگذاران صنعت آموزش پیشنهاد کرد که با توجه به اینکه بخشهای «نظارت هوشمند بر سلامت»، « انرژی هوشمند» و « امنیت» دارای اهمیت بیشتری نسبت به سایر زیرکاربردها هستند و باید توجه ویژه به این بخشها داشته باشند. همچنین اقدام در جهت آموزش همگانی و عمومی و تبلیغات گسترده در آشنایی جامعه با محصولات هوشمند و فناوری اینترنت اشیا بهمنظور افزایش پذیرش کاربران و ایجاد تقاضا صورت پذیرد. از محدودیتهای پژوهش میتوان به تعداد محدود خبرگان آشنا با فناوری اینترنت اشیا در بخش آموزش کشور اشاره کرد و در تحقیقات آتی پیشنهاد میگردد روابط بین کاربردها و زیر کاربردها و اولویت آنها براساس شاخصهای امکانپذیری و جذابیت بررسی شود.
مقاله مروری
ترجمه ماشینی
وحیدرضا میرزائیان
چکیده
پیشینه و اهداف: اگرچه تعداد فزایندهای از پژوهشها، به مزایای استفاده از فناوری ترجمه ماشینی برای زبانآموزی پرداخته است؛ لیکن پژوهشهای دیگری نیز وجود دارد که بر معایب استفاده از این فناوری در آموزش زبان اشاره داشته است. نگرش کلی در جوامع آموزش زبان، عدم استفاده از ترجمه چه سنتی و چه الکترونیکی برای یادگیری زبان است. بنابراین، ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: اگرچه تعداد فزایندهای از پژوهشها، به مزایای استفاده از فناوری ترجمه ماشینی برای زبانآموزی پرداخته است؛ لیکن پژوهشهای دیگری نیز وجود دارد که بر معایب استفاده از این فناوری در آموزش زبان اشاره داشته است. نگرش کلی در جوامع آموزش زبان، عدم استفاده از ترجمه چه سنتی و چه الکترونیکی برای یادگیری زبان است. بنابراین، پژوهش حاضر، سیر کاربرد این فناوری در زبانآموزی را مورد بررسی قرار داده است تا به این جمع بندی برسد که آیا استفاده از این فناوری در مجموع برای زبانآموزی مفید است یا خیر.روشها: یک صد مقاله در خصوص تاثیر ترجمه ماشینی بر آموزش زبان که در سالهای 2000 تا 2020 میلادی منتشر شده اند، مورد بررسی قرار گرفتند. جهت انتخاب این مقالات، کلیدواژگان مهم شناسایی و بهصورت خودکار در بانکهای اطلاعاتی مهم جستجو شد؛ سپس بهصورت دستی با جستجو در مجلات مهم در حوزه کاربرد فناوری در آموزش زبان یافت شد. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل دادهها از دو روش مرور علمی و فراتحلیل استفاده شد. در مرحله اول، اطلاعات آماری مثل تعداد شرکت کنندگان، زبانهای مورد آموزش، جفت زبانی مورد استفاده، متغیرهای مورد نظر و مهارت های زبانی مورد پژوهش استخراج شد. در مرحله دوم، فراتحلیل تاثیر این فناوری بر زبانآموزی صورت گرفت. از دوازده پژوهش برای انجام فراتحلیل و از مدل تصادفی پیروی از چارچوب فراتحلیل استفاده شد . با توجه به اندازه کوچک نمونهها ضریب جی هج بر روی کوهن مورد استفاده قرار گرفت.یافتهها: طبق یافتههای این پژوهش، اکثر پژوهشهای ترجمه ماشینی تاکید می کنند ترجمه ماشینی ابزاری مفید در زبانآموزی است. یافتههای این پژوهش همچنین نشان داد، زبانآموزان، نظرات متناقضی در مورد استفاده از ترجمه ماشینی برای یادگیری زبان دارند. این یافتهها دیدگاهها و نگرانیهای مختلفی را مطرح نمود. گرچه ترجمه ماشینی می تواند خطاهای واژگانی را در مهارت نوشتاری به زبان خارجی کاهش دهد، اما در نهایت ممکن است الزاما منجر به یادگیری زبان نشود. پژوهش حاضر، فقدان سناریوهای صحیح آموزشی برای پیاده سازی ترجمه ماشینی در آموزش زبان را مشخص نمود. از آنجا که صرفاً استفاده از ابزار، یادگیری را تضمین نمی کند، مدرسان زبان ابتدا باید ماهیت ترجمه ماشینی را درک نمایند و سپس سعی کنند روشهای مناسبی را برای استفاده از آن با زبانآموزان خود پیدا کنند. بر اساس پژوهشهای پیشین، عوامل مختلفی بر کیفیت خروجی ترجمه ماشین تأثیر می گذارد و مدرسان باید این عوامل را مد نظر داشته باشند. علاوه بر این، تنوع میان زبانآموزان نیز خود مسئله مهمی است که بایستی مورد توجه قرار گیرد. با این حال، طراحیهای آموزشی نباید فقط به روشهایی برای استفاده موثر از ترجمه ماشینی در انجام تکالیف زبانی محدود شود بلکه باید به دنبال راههایی برای پرورش یادگیری زبانآموزان در دراز مدت باشد.نتیجهگیری: وقتی ترجمه ماشینی بسیار دقیق می شود، مدرسان ممکن است با بی انگیزگی زبانآموزان نسبت به یادگیری زبان دیگر روبرو شوند. علاوه بر این، وقتی ترجمه ماشینی چه در زندگی روزمره و چه در محیطهای آموزشی شیوع بیشتری پیدا کند، زبانآموزان ممکن است استفاده از ترجمه ماشینی را غیراخلاقی ندانند و ترجمه ماشینی ممکن است در آینده نزدیک به ضرورتی در فرهنگ آموزش زبان تبدیل شود. در این زمینه، مدرسان باید رهنمودهای روشنی در مورد ملاحظات اخلاقی در خصوص استفاده از ترجمه ماشینی به زبانآموزان ارایه دهند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
حبیب الله دلدار؛ مجید رضا رضوی؛ محمد علی فقیه نیا
چکیده
پیشینه و اهداف: نوجوانی، گذر از مرحله کودکی به بزرگسالی است که در آن بلوغ جسمانی، عاطفی و اجتماعی رخ میدهد و تواناییهای ذهنی و قابلیت های شناختی و عاطفی نوجوان شکل میگیرد. طبق بررسیها، کودکان و نوجوانان بیشترین مخاطبین رسانهها را تشکیل میدهند و از این رو میتوان گفت رسانهها و شبکهها اجتماعی نقش مهمی در جامعهپذیر کردن ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: نوجوانی، گذر از مرحله کودکی به بزرگسالی است که در آن بلوغ جسمانی، عاطفی و اجتماعی رخ میدهد و تواناییهای ذهنی و قابلیت های شناختی و عاطفی نوجوان شکل میگیرد. طبق بررسیها، کودکان و نوجوانان بیشترین مخاطبین رسانهها را تشکیل میدهند و از این رو میتوان گفت رسانهها و شبکهها اجتماعی نقش مهمی در جامعهپذیر کردن نوجوانان دارد. برای حفظ و مصونیت نوجوانان از صدمات فرهنگی و عقیدتی رسانهها، دو روش وجود دارد: یکی سانسور فناوری-های اطلاعاتی و دیگری افزایش دانش و مهارت نوجوانان در رویارویی با رسانهها (سواد رسانهای). هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش سواد رسانهای بر میزان استفاده از شبکههای اجتماعی و بهبود بلوغ عاطفی بود.روشها: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با استفاده از طرح پیش آزمون–پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهر سنگان در سال تحصیلی 98-1397 بودند (705= N). بر اساس معیارهای ورود به پژوهش، تعداد 30 نفر از این دانش آموزان به صورت هدفمند گزینش شدند و به صورت تصادفی دردوگروه 15 نفره آزمایش و گواه جایگزین گردیدند. ابزار مورد استفاده جهت اجرای پیش آزمون برای هر دو گروه عبارت بود از: از پرسشنامه وابستگی به شبکههای اجتماعی رضایی (1394) و پرسشنامه بلوغ عاطفی یاشویر سینگ و بهارگاوا (EMS). سپس گروه آزمایش در یک دوره 4 ماهه و طی 8 جلسه آموزش سواد رسانهای دریافت نمودند. گروه کنترل هیچ نوع آموزشی در این مدت دریافت نکردند. بعد از سپری شدن این دوره 4 ماهه، هر دو گروه در پس آزمون مورد بررسی قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش، از روش آماری تحلیل کوواریانس با نرمافزار spss-22 استفاده شد.یافتهها: یافتههای توصیفی تحقیق حاضر نشان داد از نمونه 30 نفری دانش آموزان دوره دوم متوسطه سال تحصیلی 98 -1397 شهر سنگان که بر اساس معیارهای ورود به پژوهش به صورت هدفمند گزینش شدند، 15 نفر پسر و 15 نفر دختر بودند. از کل این تعداد 8 نفر در سال دهم و 12 نفر در سال یازدهم و 10 نفر در سال دوازدهم دوره دوم متوسطه مشغول به تحصیل بودند. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش سواد رسانهای به طور معناداری منجر به کاهش استفاده از شبکههای اجتماعی و بهبود بلوغ عاطفی دانشآموزان در پنج عامل کلی از عدم بلوغ عاطفی (عدم ثبات عاطفی، بازگشت عاطفی، ناسازگاری اجتماعی، فروپاشی شخصیت و فقدان استقلال) در گروه آزمایش شد. نتیجهگیری: به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان دهنده تاثیر مثبت و معنادار آموزش سواد رسانهای در کاهش استفاده از شبکههای اجتماعی و بهبود بلوغ عاطفی دانشآموزان بود. به عبارت بهتر، دانشآموزان با شرکت در جلسات آموزش سواد رسانهای توانستند حضور خود در شبکههای اجتماعی را کاهش داده و همچنین بلوغ عاطفی نیز در آنها بهبود یابد. لذا میتوان گفت آموزش سواد رسانه ای به نوجوانان، میتواند تا حد زیادی از بروز مشکلات و آسیبهای روانشناختی آنها بکاهد. سواد رسانهای با تکیه بر فواید و مزایای خود با تجهیز دانش آموزان (رشد و ارتقای مهارتهای تفکر انتقادی) در خصوص پردازش پیامهای رسانهای، امکان استفاده درست و هوشمندانه آنها از رسانهها در فضای جهانی شدن و جامعه اطلاعاتی را فراهم میکند. سواد رسانهای همچنین باعث افزایش آگاهی اجتماعی، تصمیم گیری مسئولانه و مهارتهای اجتماعی مانند اشتراک، همدلی و مهربانی می شود. همچنین سواد رسانه ای با بهزیستی کامل روانی در ابعاد مختلف پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی و عاطفی ارتباط دارد در نتیجه سواد رسانهای سبب بهبود بلوغ عاطفی میشود. این پژوهش بطور همزمان به بررسی نقش سواد رسانهای بر بهبود بلوغ عاطفی و میزان استفاده از شبکههای اجتماعی در یک جمعیت مشخص به صورت همزمان پرداخته است. محدودیت زمانی و مکانی برای اجرای یک دوره پیگیری دو تا سه ماهه جهت بررسی دوام تاثیر مهارت آموزی سواد رسانهای، از محدودیتهای این پژوهش بود.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
مهدی بدلی؛ مرضیه دهقانی
چکیده
پیشینه و اهداف: شیوع بیماری در ووهان چین با نام کرونا بحران در بهداشت عمومی منطقه ای و جهانی ایجاد کرد که این امر منجر به تغییرات در اکثر ابعاد زندگی شد. به دلیل فاصلهگذاری اجتماعی و مصون ماندن از بیماری، روش آموزش از حضوری به الکترونیکی تغییر یافت؛ همین امر که ناگهانی نیز رخ داده بود، مساله کاهش میزان یادگیری و عملکرد تحصیلی دانشجویان ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: شیوع بیماری در ووهان چین با نام کرونا بحران در بهداشت عمومی منطقه ای و جهانی ایجاد کرد که این امر منجر به تغییرات در اکثر ابعاد زندگی شد. به دلیل فاصلهگذاری اجتماعی و مصون ماندن از بیماری، روش آموزش از حضوری به الکترونیکی تغییر یافت؛ همین امر که ناگهانی نیز رخ داده بود، مساله کاهش میزان یادگیری و عملکرد تحصیلی دانشجویان را باعث شد. همچنین دانشجویان در آموزش عالی به علت اعمال محدودیتهای سفر و فاصلهگذاری اجتماعی، اقدامات ایزولهسازی، اعمال قرنطینه، بسته شدن پردیسهای دانشگاه و بسته شدن مرزها به شدت تحت تأثیر این ویروس قرار گرفتهاند و در راستای آن به انگیزش تحصیلی دانشجویان نیز لطمههایی وارد شده است که تعویق ورود به دانشگاه یکی از بیشترین آسیبهاست. مرور پژوهشها نشان از آن دارد که در ایام کرونا، میزان یادگیری و انگیزش تحصیلی دچار افت شده است، بنابراین نیاز به یک راهکار آموزشی برای رفع این مساله است. کلاس معکوس الکترونیکی در شرایط کرونا میتواند مورد توجه باشد. اگرچه تحقیقات بیانگر تأثیر بهتر کلاس معکوس بر عملکرد یادگیرندگان است؛ اما هنوز مشخص نیست که چگونه کلاس معکوس الکترونیکی منجر به عملکرد بهتر میشود و به پژوهشهای بیشتری در این زمینه نیاز است؛ از این رو این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی کلاس معکوس الکترونیکی بر میزان عملکرد و انگیزش تحصیلی دانشجویان انجام شد.روشها: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. از جامعه دانشجویان رشته علوم تربیتی دانشگاه تهران، 38 دانشجو با روش نمونهگیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شد و با استفاده از روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش آزمون عملکردی محقق ساخته و انگیزش تحصیلی (والرند و همکاران، 1989) بود. اجرای این پژوهش بدین ترتیب بود که بعد از هماهنگی با دانشجویان، ابتدا از هر دو گروه پیشآزمون در بستر محیط آنلاین و استفاده از وبسایت پرسلاین به عمل آمد؛ سپس به تدریس آموزش تولید محتوای الکترونیکی با استفاده از سامانه ایلرن دانشگاه تهران، ادوبیکانکت و یک مدرس برای هر دو گروه پرداخته شد. آموزش برای گروه کنترل با استفاده از روش متداول و به شکل مستقیم برگزار شد و برای گروه آزمایش از طریق کلاس معکوس الکترونیکی صورت گرفت. گفتنی است که برای هر دو گروه به مدت سه ماه و هر هفته یک جلسه (مجموعا 12 جلسه) آموزش برگزار شد. در نهایت پسآزمون عملکرد و انگیزش تحصیلی برای هر دو گروه اجرا شد. یافتههای پژوهش با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 23 و روش کواریانس تحلیل شد. شایان ذکر است که قبل از استفاده از روش تحلیل، مفروضههای آن با استفاده از آزمون کالموگراف اسمیرنوف و آزمون لوین بررسی شد.یافتهها: در این پژوهش 38 نفر در دو گروه آزمایش و کنترل شرکت کرده بودند که سن آنها بین 19 تا 22 بود (33/1= SD، 44/20=M). مقایسه دو گروه با آزمون تیمستقل (651/0=t) نشان داد که بین میانگین سنی گروه آزمایش70/0 ± 14/20 و گروه کنترل 49/0 ± 68/20 تفاوت معنیداری وجود نداشت. شایان ذکر است که 82 درصد شرکتکنندگان دختر بودند. نتایج نشان داد کلاس معکوس الکترونیکی بر عملکرد تحصیلی و انگیزش تحصیلی تأثیر معنادار داشته است (001/0≥P)؛ بهطوریکه پس از مداخله آزمایشی، میانگین گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در هر دو متغیر بیشتر بود.نتیجهگیری: کلاس معکوس الکترونیکی بر میزان عملکرد و انگیزش تحصیلی دانشجویان تأثیر دارد. بنابراین توصیه میشود برای بهبود عملکرد و انگیزش تحصیلی و همچنین موفقیت یادگیری الکترونیکی، از کلاس معکوس الکترونیکی استفاده شود.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی- مجازی
شهرام ملانیا جلودار؛ محمد امیری
چکیده
پیشینه و اهداف: دانشجویان بهعنوان رکن و محور اصلی نظام آموزشی و دانشگاه هستند که توجه به شرایط آنها و شناسایی موانع دستیابیشان به اهداف نظام آموزشی از اهمیت ویژهای برخوردار است. با توجه به شیوع ویروس کرونا از سال 2019 استفاده از ابزارهای یادگیری الکترونیک توسط استادان و دانشجویان مورد توجه قرار گرفت و با اینکه مزایای ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: دانشجویان بهعنوان رکن و محور اصلی نظام آموزشی و دانشگاه هستند که توجه به شرایط آنها و شناسایی موانع دستیابیشان به اهداف نظام آموزشی از اهمیت ویژهای برخوردار است. با توجه به شیوع ویروس کرونا از سال 2019 استفاده از ابزارهای یادگیری الکترونیک توسط استادان و دانشجویان مورد توجه قرار گرفت و با اینکه مزایای زیادی این نوع از آموزشها میتوانند داشته باشند، در سوی دیگر میتوانند مخاطراتی را هم برای دانشجویان و جوانان ایجاد کنند. از مزایای استفاده از آن میتوان به دسترسی دانشجویان به منابع مطالعاتی بیشتر و امکان گوش کردن به تدریس برای دفعات زیاد و همچنین صرفه جویی در وقت و هزینه به دلیل عدم نیاز به حضور فیزیکی اشاره کرد. یکی از مهمترین مضرات آن استفاده بیش از حد و غیرضروری از اینترنت به بهانه مطالعه و شرکت در کلاسهای آموزش مجازی است که امکان کنترل میزان استفاده از آن توسط والدین را مشکلتر میکند. پدیده استفاده بیش از اندازه و غیرضروری از اینترنت و فضای مجازی میتواند منجر به اختلال عملکرد روانی و آموزشی دانشجویان شود که بهعنوان استفاده اینترنتی شناخته میشود. هدف از این پژوهش بررسی رابطه استفاده نادرست از اینترنت با برنامه مطالعه دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه فنی و حرفهای استان مازندران در زمان شیوع پاندمی کوید19 است.روشها: تحقیق از نوع پیمایشی بود. از میان حدود13500 نفر از دانشجویان کارشناسی دانشگاه فنی و حرفهای مازندران در سال تحصیلی 1400-1399، تعداد 550 دانشجو براساس انتخاب تصادفی برگزیده شده و مورد آزمون قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها، در قسمت متغیر مستقل پرسشنامه استاندارد یانگ (1998) و قسمت متغیر وابسته پرسشنامه محققساخته است که دارای اعتبار صوری بوده که در آن پایایی متغیر اعتیاد به اینترنت 0.88 و متغیر برنامه مطالعه دانشجویان برابر 0.91 محاسبه شد. در این مطالعه برای بررسی رابطه میان متغیرهای پیشبین و ملاک علاوه بر آزمونهای پیرسون، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر از روش اندازهگیری اشتراک اطلاعاتی (Mutual Information) نیز استفاده شده است. این روش نه تنها میزان وابستگی خطی بین دو متغیر تصادفی را بررسی میکند؛ بلکه وابستگی غیر خطی را هم اندازهگیری میکند. این روش کاربرد بسیار زیادی در نظریه اطلاعات دارد.یافتهها: نتایج نشان داد که متغیر کل استفاده از اینترنت رابطه معکوس و معنیداری در حد متوسط با متغیر برنامه مطالعه دانشجویان دارد (0.35- = ضریب پیرسون). و اینکه هر 5 مؤلفۀ متغیر استفاده از اینترنت) تأثیر اینترنت بر تأخیر کارها، ترجیح بودن در اینترنت نسبت به کارها، میزان وابستگی به اینترنت ، اعتراض دیگران در استفاده افراطی از اینترنت و پناه آوردن به اینترنت به دلیل شرایط) رابطه معکوس و معنیداری با متغیر برنامه مطالعه دانشجویان دارند. این 4 مؤلفۀ اول توانستند 0.17 درصد از واریانس متغیر برنامه مطالعه دانشجویان را تبیین نمایند. در اندازهگیری وابستگی بین متغیرهای استفاده از اینترنت و برنامه مطالعه دانشجویان با دو روش اندازهگیری اشتراک اطلاعاتی و سایر روشها با وجود تفاوتهای جزئی به هم نزدیک بودند.نتیجهگیری: به نظر میرسد وابستگی و استفاده نادرست از اینترنت به دو حالت متفاوت ناخودآگاه و خودآگاه با نتیجه برنامه مطالعه دانشجویان ارتباط دارد. نتیجه نشان میدهد که در بین مؤلفههای استفاده از اینترنت، تأثیر اینترنت بر تاخیر کارها بیشترین رابطه را با متغیر برنامه مطالعه دانشجویان دارد. مؤلفه اعتراض دیگران در استفاده افراطی از اینترنت به دلیل تأثیرپذیری از اعتراض خانواده و اطرافیان روی برنامه مطالعه دانشجویان رابطه مستقیم و مثبتی را نشان میدهد؛ اما با تأثیرپذیری غیرمستقیم از ابعاد دیگر استفاده اینترنتی، اثر مستقیم و مثبت بر روی متغیر برنامه مطالعه دانشجویان کمرنگ شده است.