آموزش الکترونیکی
میمنت عابدینی بلترک؛ ابراهیم صالحی عمران؛ نرجس کلبادی نژاد
چکیده
پیشینه و اهداف: دورههای برخط آزاد انبوه بهعنوان یکی از جدیدترین تکنولوژی آموزشی سبب تغییرات اساسی و کیفیت بخشی به فرایندهای آموزشی در سطح دانشگاههای مختلف شدهاند و به شدت در حال گسترش هستند. موکها یک محیط یادگیری آنلاینند که بهعنوان جدیدترین انقلاب در آموزش و یادگیری آنلاین در نظر گرفته میشوند. این دورههای یادگیری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: دورههای برخط آزاد انبوه بهعنوان یکی از جدیدترین تکنولوژی آموزشی سبب تغییرات اساسی و کیفیت بخشی به فرایندهای آموزشی در سطح دانشگاههای مختلف شدهاند و به شدت در حال گسترش هستند. موکها یک محیط یادگیری آنلاینند که بهعنوان جدیدترین انقلاب در آموزش و یادگیری آنلاین در نظر گرفته میشوند. این دورههای یادگیری فراگیر، دسترسی به دانـش را کـه در گذشـته راحـت نبـود، بـرای افراد بسیاری فراهم نموده است. موک، دورهای است که هدف آن مشارکت تعاملی فراوان و دسترسی آزاد از طریق اینترنت است. با وجود اهمیت این مسأله، هنوز مقیاسی استاندارد برای سنجش برنامهدرسی مبتنی بر موک وجود ندارد؛ لذا پژوهش حاضر با هدف ساخت و اعتباریابی مقیاس برنامهدرسی مبنی بر موک در آموزش عالی انجام شده است.روشها: طرح پژوهش، ترکیبی و روش پژوهش در بخشی کیفی، مرور اسناد بوده است. در این راستا در ابتدا دادههای کیفی، گردآوری و تحلیل، سپس بر مبنای نتایج کیفی بهدست آمده به تحلیل و گردآوری دادههای کمّی پرداخته شد و در ادامه از نتایج بخش کمّی برای تبیین بهتر یافتههای کیفی استفاده گردید. جامعه آماری نیز شامل منابع داخلی و خارجی موجود در حوزه آموزش مجازی، الکترونیکی و موک بود. جهت دستیابی به متون و مقالات مرتبط با کلیدواژههای فارسی و انگلیسی برنامهدرسی، موک، آموزشمجازی، یادگیری الکترونیکی، دورههای برخط در منابع الکترونیکی متعدد داخلی نمایه شده و منابع الکترونیکی در خارج از کشور سعی شد جدیدترین منابع در ارتباط با پژوهش حاضر استخراج شود. براین اساس از سال 2000 تا 2019 منابع موجود و غنی در راستای پژوهش حاضر مطالعه و با استفاده از روش تحلیل مضمون، 62 مضمون پایه، 7 سازمان دهنده و یک مضمون فراگیر کشف گردید. روش پژوهش بخش کمّی، توصیفی- پیمایشی و جامعه آماری 386 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاه مازندران بوده است که طبق جدول نمونهگیری مورگان و براساس نمونهگیری طبقهای نسبتی 181 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها، در بخش کمّی پرسشنامه محقق ساخته بوده که روایی محتوایی آن 83/0 و پایایی براساس ضریب آلفای کرونباخ بالای 92/0 بهدست آمد.یافتهها: نتیجه تحلیل عامل تأییدی نشان داد که برنامهدرسی مبنی بر موک، شامل مسائل مدیریتی، فناورانه، نیروی انسانی، هدف، محتوا، راهبردهای یاددهی یادگیری و ارزشیابی است. مقادیر شاخصهای TLI و CFI در سطح مطلوب و بیشتر از نقطه برش 90/0 هستند. بنابراین مدل دارای برازش مناسبی با داده ها است.نتیجهگیری: از آنجاکه موک، دورهای است که هدف آن مشارکت تعاملی فراوان و دسترسی آزاد از طریق اینترنت است و بهعنوان منبعی برای یادگیری و آموزش در نظر گرفته میشود؛ میتوان گفت این شیوه به نسـبت شـیوه سـنتی دارای جذابیتهای بسیار بیشتری است. از طرفی امروزه وجود اطلاعات بیش از حد و در دسترس بودن منبع اطلاعاتی نامعتبر در اینترنت برای افراد، به چالش بزرگی تبدیل شده که دسترسی به موکها، میتواند به آنهایی که به دنبال اطلاعات هستند، کمک کند؛ زیرا محتوای آن توسط مؤسسات معتبری تهیه شده است و به راحتی میتوان فهمید که آیا منبع معتبر و موثق است یا خیر؟.
آموزش الکترونیکی
مهدیه روحی؛ فیروز محمودی؛ کیومرث تقی پور
چکیده
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای شیوع ویروس کووید- 19 در آموزش عالی از دیدگاه دانشجویان دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی بود.روشها: پژوهش حاضر از نظر هدف جزو پژوهشهای کاربردی و از نظر ماهیت پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان رشتههای علوم تربیتی و روانشناسی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای شیوع ویروس کووید- 19 در آموزش عالی از دیدگاه دانشجویان دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی بود.روشها: پژوهش حاضر از نظر هدف جزو پژوهشهای کاربردی و از نظر ماهیت پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان رشتههای علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تبریز و براساس آمار دریافتی از دانشگاه به تعداد 882 نفر بودند. برای تعیین حجم نمونه آماری از جدول کرجسی و مورگان استفاده شد که بر مبنای آن برای جامعهای با 882 نفر، تعداد 268 نفر نمونه انتخاب شد. بعد از تعیین حجم نمونه از روش نمونهگیری در دسترس برای تکمیل پرسشنامهها استفاده شد. برای بهدست آوردن دادهها از پرسشنامه محقق ساخته 79 گویهای استفاده شد. برای این منظور، بعد از مطالعه منابع و پیشینه مرتبط با موضوع و مصاحبه با چند نفر از اساتید و دانشجویان، گویهها استخراج شد و در چهار بخش قوتها (S)، ضعفها (W)، فرصتها (O) و تهدید (T) تنظیم شد. روایی محتوایی و صوری پرسشنامه براساس نظر خبرگان، به ویژه استاد راهنما و مشاور مورد تأیید قرار گرفت. برای تعیین پایایی پرسشنامه نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. میزان پایایی هر چهارمؤلفه قوت، ضعف، فرصت و تهدید بیشتر از 9/0 است که میزان پایایی در حد عالی است. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از روش پیشنهادی حسین، ادنان و حاسین (2014) و SWOT استفاده شد.یافتهها: نتایج نشان داد که در نقاط قوت، گویه آگاهیبخشی به مؤسسات آموزش عالی در راستای کمبودهای زیرساختی مجازی با درصد وزن نرمال شده 83/6 در رتبه اول؛ گویه انعطافپذیری در مکان آموزش با درصد وزن نرمال شده 68/6 در رتبه دوم؛ گویه تسهیل دسترسی به مطالب با درصد وزن نرمال شده 58/6 در رتبه سوم؛ در نقاط ضعف گویه عدم امکان دسترسی دانشجویان به امکانات فیزیکی دانشگاه با درصد وزن نرمال شده 35/5 رتبه یکم، گویه عدم کسب تجربههای جدیدتر و متفاوت که تنها با حضور در دانشگاهها صورت میپذیرد با درصد وزن نرمال شده 29/5 رتبه دوم، گویه کاهش شدید روابط عاطفی در بین دانشجویان و اساتید بادرصد وزن نرمال شده 92/4 رتبه سوم؛ در فرصتها، گویه امکان تحصیل برای شاغلین با درصد وزن نرمال شده 71/5 در رتبه اول؛ گویه فرصتهای جهانی یادگیری برای نسل جدید با درصد وزن نرمال شده 23/5 در رتبه دوم؛ گویه ایجاد سیستمهای آموزش الکترونیکی یکپارچه در قالب محیطهای یادگیری مجازی با درصد وزن نرمال شده 21/5 در رتبه سوم و در تهدیدها، گویه آسیبهای جسمانی (آسیب چشمی، کمردرد) با درصد وزن نرمال شده 42/5 در رتبه اول؛ گویه کاهش رابطه بین استاد و دانشجو با درصد وزن نرمال شده 26/5 در رتبه دوم؛ گویه کاهش تعامل دانشجو با دانشجو با درصد وزن نرمال شده 21/5 در رتبه سوم قرار دارند، در آخر به بررسی عوامل داخلی (قوت و ضعف) و خارجی (فرصت و تهدید) پرداخته شده و راهبردهای مربوط با قوت- فرصت (SO)، قوت- تهدید (ST)، ضعف- فرصت (WO) و ضعف- تهدید (WT) ارائه شد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدست آمده، باید نسبت به استفاده بهینه از فرصتهای فراهم شده برای آموزش مجازی اقدام کرد و به توسعه زیرساختهای آموزش مجازی و گسترش محیط یادگیری تعاملی پرداخت تا با بهرهگیری از نقاط قوت و فرصتهای ایجاد شده، آموزش در مسیر رو به رشد و مطلوبی قدم بردارد. در این راستا میتوان با گروهبندی دانشجویان با رعایت پروتکلهای بهداشتی، بهرهگیری از ارزشیابیهای پروژهمحور و همچنین جذب منابع مالی برای تقویت زیرساختها نقاط ضعف و تهدیدها را کاهش داد.
آموزش الکترونیکی
امیر مرادی؛ سعید ضرغامی همراه
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش برخط در بستر مجازی و از طریق اینترنت انجام میشود و هدف آن فراهم آوردن فرصتهایی برای آموختن است و خودفرمانی فردی دانشجویان در فرایند یاددهی- یادگیری یکی از عوامل تحقق این هدف است. لذا یکی از رسالت های دانشگاه ها، پرورش دانشجویان دارای منش خودفرمانی بوده تا هماهنگ با ارزشهایی که پذیرفته اند زندگی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش برخط در بستر مجازی و از طریق اینترنت انجام میشود و هدف آن فراهم آوردن فرصتهایی برای آموختن است و خودفرمانی فردی دانشجویان در فرایند یاددهی- یادگیری یکی از عوامل تحقق این هدف است. لذا یکی از رسالت های دانشگاه ها، پرورش دانشجویان دارای منش خودفرمانی بوده تا هماهنگ با ارزشهایی که پذیرفته اند زندگی کنند و اگر در پرورش چنین دانشجویانی موفق عمل نکنند؛ در دو حوزه آموزش و پژوهش نیز موفقیت چندانی به دست نخواهند آورد. از سوی دیگر، فناوری آموزش برخط ابزاری خنثی نبوده و میتواند به ازای تضعیف برخی از جنبههای تجربه دانشجویان، ابعاد دیگری را رشد و توسعه دهد، گسترش آموزش برخط در دانشگاه ها میتواند فرصتها و تنگناهای آموزشی و تربیتی نوظهوری را برای دانشجویان به وجود آورد که نیازمند بررسی فلسفی است. بین صاحبنظران در مورد نقش آموزش برخط در پرورش خودفرمانی فردی توافق نظر وجود ندارد. برخی معتقدند که پرورش خودفرمانی فردی در محیط آموزش برخط مغفول مانده و اصولاً آموزش برخط را برای شبیهسازی فعالیتهای تربیتی مناسب نمیبینند. در مقابل موافقان بر این باورند که از طریق تجهیزات، امکانات و قابلیتهای فراوان آموزش برخط رشد خودفرمانی فردی دانشجویان امکانپذیر است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش آموزش برخط در پرورش خودفرمانی فردی با تأکید بر سازه گرایی اجتماعی است.روشها: پژوهش حاضر فلسفی و از نوع تحلیل مفهومی و زبانی و تحلیل منطقی فرارونده است. در گام نخست جهت پاسخ به سؤال پژوهش، روش ما تحلیل مفهومی و زبانی است که دربردارنده تحلیل، تفسیر و وضوح بخشی مفهوم آموزش برخط از یک طرف و تحلیل مفاهیم خودفرمانی فردی و سازه گرایی اجتماعی از طرف دیگر است. در گام دوم، با بهرهگیری از روش تحلیل منطقی فرارونده، شرط منطقی استفاده از یک مفهوم را بررسی می کنیم. در گام سوم، از روش استنتاجی بهصورت قیاس نظری جهت استنتاج شواهد سازنده و غیرسازنده آموزش برخط در پرورش خودفرمانی فردی استفاده میشود. جامعه منابع پژوهش شامل کلیه اسناد، مدارک و منابع مرتبط با آموزش برخط، خودفرمانی فردی و سازهگرایی اجتماعی و نمونه منابع شامل اسناد، مدارک و منابع فارسی و لاتین، چاپی و الکترونیکی معتبر و مرتبط با موضوع و مفاهیم پژوهش بود. با توجه به ماهیت پژوهش، ابزار و روش گردآوری داده ها شامل برگه های فیش و بهرهگیری از روش فیش برداری از منابع مذکور و روش تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده، کیفی و مبتنی بر تحلیل فلسفی و منطقی بود.یافتهها: براساس سازه گرایی اجتماعی آموزش برخط از یکسو با توسعه یادگیری مادام العمر، تغییر فرایند یاددهی- یادگیری، رشد ابعاد خودفرمانی فردی، انعطافپذیری در فراگیری و امکان گمنامی و پنهان کردن هویت دانشجویان زمینه پرورش خودفرمانی فردی را فراهم نموده است. از سوی دیگر، به علت اعتماد افراطی به داوری اخلاقی دانشجو، ترویج دانشجومحوری، شیوع انتخاب التقاطی به جای انتخاب آگاهانه و آزادانه، پیروی دانشجویان از رغبتهای شخصی و رشد افراطی خودمحوری نقشی غیرسازنده در پرورش خودفرمانی فردی داشته است.نتیجهگیری: بر بنیاد سازهگرایی اجتماعی و عاملیت همزمان فناوری و انسان، آموزش برخط از طریق تغییر ماهیت، علایق و قصدهای دانشجویان میتواند نقشی سازنده یا غیرسازنده در پرورش خودفرمانی فردی آنها داشته باشد. اما آموزش برخط تحت التزام قرائت خاصی نیست و میتواند از سوی بازیگران گوناگون و به روشهای متفاوت قرائت شود. بدین ترتیب امکان مداخله، اصلاح و جهتدهی به فرایند توسعه آموزش برخط در پرورش خودفرمانی فردی از سوی بازیگرانش فراهم شده است. در نتیجه میتوان نقش غیرسازنده آموزش برخط در پرورش خودفرمانی فردی را با بهرهگیری بیشتر از فناوریهای چندرسانهای و تعاملیتر کردن محیط یادگیری برخط کاهش و تبدیل به فرصت کرد.
آموزش الکترونیکی
نسرین محمدحسنی
چکیده
پیشینه و اهداف: بزرگترین چالشی که شیوع ویروس کووید-19 برای نهادهای آموزشی به همراه آورد، اجبار در یک انتقال غیرمنتظره از آموزش رو در رو به آموزش و یادگیری بر بستر شبکه بود. تعطیلی ناگهانی آموزش حضوری، دانشگاهیان را به دلیل نیاز به سازگاری سریع با محیطهای یادگیری الکترونیکی به سمت «منطقهای ناآشنا» سوق داده است. زمانی، منافع ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: بزرگترین چالشی که شیوع ویروس کووید-19 برای نهادهای آموزشی به همراه آورد، اجبار در یک انتقال غیرمنتظره از آموزش رو در رو به آموزش و یادگیری بر بستر شبکه بود. تعطیلی ناگهانی آموزش حضوری، دانشگاهیان را به دلیل نیاز به سازگاری سریع با محیطهای یادگیری الکترونیکی به سمت «منطقهای ناآشنا» سوق داده است. زمانی، منافع محیطهای مزبور سبب افزایش تقاضا برای بهکارگیری آن در آموزش عالی بود؛ اما امروزه به سبب شرایط خاص شیوع ویروس کرونا، الزامی را به میان آورده که بیشک این تغییر به یکباره، چالشهایی را به جهت آشنایی با گستره وسیعی از فناآوریها برای نهادهای آموزشی به پیش کشیده است. چالشهایی که در یک نگاه عمیق به تأثیرات همبسته آنها، ادبیات پژوهش مبتنی بر مزیتهای این محیط را به چالش میکشد. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف واکاوی چالشهای اعضای هیأتعلمی در تدریس و مدیریت یادگیری در فضای برخط انجام شده است. روشها: پژوهش حاضر با روش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. جامعه هدف پژوهش، دانشگاه خوارزمی بود. در یک فراخوان سراسری از سوی معاونت پژوهشی، شرایط دسترسی به نمونه با حداکثر تنوع بهعنوان راهبردی در نمونهگیری هدفمند برای پژوهشگر فراهم شده و فرایند جمعآوری دادهها آغاز شد. برای جمعآوری دادهها از مصاحبه عمیق نیمهساختارمند استفاده شد و فرایند جمعآوری دادهها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت که بر این اساس، تعداد 19 مصاحبه انجام شد. دادهها با روش کدگذاری تحلیل شد. برای تأیید و برقراری روایی و قابلیت اعتماد دادهها از معیار قابلیت اطمینان و اعتبار نهایی استفاده شد.یافتهها: نتایج پژوهش منجر به شناسایی مقولههای ارتباط و تعامل، حضور و درگیرسازی، فنی، کیفیت، مهارت، ارزشیابی، اقتصادی، زمان و سازمانی شد. بهعنوان یک نتیجه مهم، تحلیل دادهها بر همافزایی و ارتباط متقابل مقولهها با یکدیگر و تأثراتی اشاره دارد که مجموع آنها بر کیفیت یادگیری برخط اثر میگذارد. پرتکرارترین کدها مربوط به مقولههای ارتباط و تعامل و حضور و درگیرسازی بود که خود وابسته به مقوله مهارت و تأثیرگذار بر سایر مقولات بود. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مقولههای بسیاری در شکل دادن به یک تجربه چالشبرانگیز از یادگیری برخط دخیل هستند. همچنین همافزایی و ارتباط متقابل مقولهها با یکدیگر متضمن این مفهوم مهم است که میشود با اولویتبندی این چالشها و توجه به مؤلفههای کلیدی به تبدیل چالشها به یک تجربه یادگیری مثبت کمک کرد. برآیند این واکاوی بر لزوم توجه به بحث تغییر یکباره که در مقوله زمان جای میگیرد، بروز چالشهای مرتبط با آن، تقسیم چالشهایی که به حوزه عمل اعضای هیأتعلمی بهصورت فردی یا در ارتباط با چالشهای سازمانی رخ میدهد که مهارت و کیفیت جزو آنها محسوب میگردد، تأکید دارد.نتیجهگیری: حال که همه گیری ویروس کرونا، عصر تحول فناوری را با دیجیتالی شدن سریع آموزش عالی در جهان همراه ساخته است، شناسایی چالشهای ورود یا انطباق با محیطهای برخط برای کیفیت بخشی به آینده نظام آموزش عالی ضروری است. در همین راستا پیشنهاد پژوهش حاضر بررسی چالشهای اعضای هیأت علمی در مدیریت یادگیری برخط طی یک مطالعه طولی و همچنین تطابق آنها با چالشهایی است که از سوی یادگیرندگان جمعآوری میشود.
آموزش الکترونیکی
کیومرث تقی پور؛ فیروز محمودی؛ میکائیل عباسی؛ مهری محمدی
چکیده
پیشینه و اهداف: شکاف دیجیتالی (Digital Divide) به نابرابری در عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) اشاره دارد. نابرابری میان افرادی که دسترسی مؤثر به فناوری دیجیتال و اطلاعات دارند و کسانی که دسترسی بسیار محدود دارند و یا دسترسی ندارند. با توجه به اینکه آموزش و پرورش ایران بدون آمادگی و برنامه ریزی لازم وارد عرصه ارائه آموزش در ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: شکاف دیجیتالی (Digital Divide) به نابرابری در عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) اشاره دارد. نابرابری میان افرادی که دسترسی مؤثر به فناوری دیجیتال و اطلاعات دارند و کسانی که دسترسی بسیار محدود دارند و یا دسترسی ندارند. با توجه به اینکه آموزش و پرورش ایران بدون آمادگی و برنامه ریزی لازم وارد عرصه ارائه آموزش در شرایط کرونایی شده است، بررسی وضعیت شکاف دیجیتالی و اطلاع از چگونگی اجرای آموزش در این شرایط می تواند به بهبود کیفیت ارائه آموزش در مدارس بی انجامد. براین اساس، پژوهش حاضر با هدف ارزیابی میزان شکاف دیجیتالی در آموزش متوسطه دوم شهر تبریز در شرایط کرونایی، و شناسایی عوامل مؤثر بر آن انجام گرفت.روشها: روش پژوهش در زمره تحقیقات توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان و دانشآموزان مدارس پسرانه متوسطه دوم- پایه ۱۲ شهر تبریز در نیمسال دوم سال تحصیلی ۱۳۹۸- ۱۳۹۹ بودند که با روش نمونه گیری خوشهای- تصادفی و از هر پنج ناحیه آموزشی 3 مدرسه و از هر مدرسه یک کلاس پایه 12 بهصورت تصادفی انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های حسینی و همکاران (1392)، گریگ (2016)، و زارعی زوارکی و سالمیان (1394) گردآوری شد. روایی پرسشنامهها مورد تأیید متخصصان قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها با استفاده از آلفای کرونباخ برای پرسشنامه حسینی و همکاران (1392)، پرسشنامه گریگ (2016)، و پرسشنامه زارعی زوارکی و سالمیان (1394) به ترتیب 796/0، 86/0، و 92/0 محاسبه شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره، آزمون T مستقل، و آزمون فریدمن استفاده شد.یافتهها: نتایج مرتبط با وضعیت شکاف دیجیتالی نشان داد که بین معلمان نواحی آموزشی پنجگانه تبریز صرفاً در میزان دسترسی، و میزان استفاده از کامپیوتر در طول روز شکاف دیجیتالی وجود دارد؛ اما بین دانشآموزان در نواحی آموزشی پنجگانه تبریز در اکثر ابعاد شکاف دیجیتالی، دسترسی به فاوا، میزان استفاده از کامپیوتر در طول روز و سال، و میزان مهارت آنان در استفاده از فاوا تفاوت معنیداری وجود دارد. میزان دسترسی معلمان به فاوا در اکثر نواحی آموزشی تبریز نسبت به دانشآموزان بیشتر است؛ اما میزان نگرش، مهارت، و میزان استفاده دانشآموزان از فاوا بهتر از معلمان در اکثر نواحی تبریز است. طبق نتایج مرتبط با عوامل مؤثر بر شکاف دیجیتالی از دیدگاه معلمان، به ترتیب ضعف تجهیزات- فنی، ضعف مالی و اقتصادی، ضعف فرهنگی، ضعف انگیزشی- آموزشی و ضعف زیرساختهای مدیریتی و برنامهریزی به عنوان مهمترین عوامل مؤثر بر ایجاد شکاف دیجیتال در آموزش متوسطه دوم شهر تبریز شناسایی شدهاند.نتیجهگیری: با توجه به یافته بهدست آمده، شکاف دیجیتالی در آموزش دوره متوسطه دوم شهر تبریز مشهود است و ضرورت دارد که آموزش و پرورش در کنار تجهیز مدارس، مراکز فاوا در نواحی محروم جهت دسترسی بهتر معلمان و دانشآموزان راه اندازی کند و همچنین دوره های مهارت افزایی در ارتباط با فاوا برگزار کند.
آموزش الکترونیکی
جعفر ترک زاده؛ مهدی آهنگری؛ مهدی محمدی؛ رحمت اله مرزوقی؛ ستار هاشمی
چکیده
پیشینه و اهداف: بهبود و سطح کیفیت و اثربخشی آموزش های الکترونیکی در دانشگاهها، مستلزم بررسی و شناخت عوامل درونی و بیرونی مؤثر بر آن است. به این منظور مدلها و چارچوبهایی برای ارزیابی اثربخشی نظام یادگیری الکترونیکی ایجاد شده است. با این حال تنوع ابعاد نظام اثربخشی در ادبیات پژوهشی و تعدد مدلها، نه تنها بر خلأ نظری در این حوزه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: بهبود و سطح کیفیت و اثربخشی آموزش های الکترونیکی در دانشگاهها، مستلزم بررسی و شناخت عوامل درونی و بیرونی مؤثر بر آن است. به این منظور مدلها و چارچوبهایی برای ارزیابی اثربخشی نظام یادگیری الکترونیکی ایجاد شده است. با این حال تنوع ابعاد نظام اثربخشی در ادبیات پژوهشی و تعدد مدلها، نه تنها بر خلأ نظری در این حوزه دلالت دارد؛ حوزه عملیاتی و فنی این موضوع را نیز با چالش روبرو ساخته است. هدف از این پژوهش کیفی، بررسی و واکاوی مؤلفههای اثربخشی بیرونی یادگیری الکترونیک بهمنظور ایجاد تحول کیفی در آموزش نظام دانشگاهی است.روشها: در این پژوهش تلاش شد تا به شناسایی مؤلفههای ارزیابی اثربخشی بیرونی دورههای الکترونیکی دانشگاهی با رویکرد مطالعه کیفی پرداخته شود. روش پژوهش، کیفی و بهطور ویژه «مطالعه موردی کیفی» است. در این راستا، مشارکتکنندگان بالقوه این پژوهش شامل تمامی اعضای هیأت علمی دانشکدههای مجازی دانشگاههای شیراز، پیام نور و مدرسین آموزشهای مجازی دانشگاه علامه طباطبایی و تعدادی از متخصصین و تولیدکنندگان محتوا و طراحان آموزش بودند، که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند از نوع معیار (تخصص و تجربه) و با لحاظ اشباع دادهها انتخاب شدند و در همین راستا متناسب با هدف مذکور، با 25 نفر از خبرگان این حوزه مصاحبههایی صورت گرفت. سپس دادههای بهدست آمده، از طریق فن تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت.یافتهها: بهمنظور رسیدن به این مهم، پژوهشگر با مطالعه روی مدلهایی از یادگیری ترکیبی و اکتشافی مرتبط و انجام مصاحبه با فعالان و اساتید خبره این حوزه و تحلیل داده های استخراج شده حاصل از این مصاحبهها ، بررسی اسناد، مبانی نظری و سوابق پژوهشی آموزش الکترونیک در دانشگاههای کشورهای پیشرفته و ایران، تأثیر مؤلفههای ارزیابی اثربخشی بیرونی بر آموزش الکترونیکی را بهعنوان یک مضمون سازماندهنده، شامل 12 مضمون پایه با عناوین زیر در این نظام یادگیری، امری مهم و ضروری برشمرده است: اقتصادی کردن و افزایش بهرهوری؛ پویایی و انعطافپذیری نسبت به تحولات و فناوریهای نوین آموزشی؛ فرهنگسازی آموزش الکترونیکی سازمانی؛ رقابتپذیری تولیدات، تربیت و بهکارگیری نیروی انسانی مختص یادگیری الکترونیکی؛ تشخیص و پاسخگویی به نیازهای محیطی؛ یادگیری مادامالعمر؛ تحقق الگوهای شایستگی؛ تحقق اهداف و تعالی سازمان بهره بردار؛ ارتقای توانمندیهای حرفهای در محیط کار؛ تقویت آموزشهای فنیوحرفهای؛ موفقیت؛ تاثیرگذاری و رقابتپذیری فراگیران. اعتبار نتایج با استفاده از روش همسوسازی دادهها، اعتبارپذیری، اعتمادپذیری و اتکاپذیری دادههای پژوهش بررسی شد. در گام بعدی محقق با استفاده از شاخص روایی محتوایی (CVI) به تعیین مناسبت و ضرورت مضامین و مضمون سازماندهنده استخراج شده پرداخت. بهمنظور اعتباریابی چارچوب حاصله از روش معیار مقبولیت و باورپذری استفاده شد. برای تعیین معیار مقبولیت چارچوب ارائه شده چهار شاخص تطبیق، قابلیت فهم، قابلیت تعمیم و کنترل مورد استفاده قرار گرفت. قطعاً شناخت این مؤلفهها میتواند در ارزیابی شایسته اثربخشی جامع دورههای یادگیری الکترونیکی ضروری و اطمینانبخش باشد.نتیجهگیری: در جمعبندی و نتیجهگیری از یافتهای پژوهش میتوان گفت این پژوهش نشان داد که ارزیابی اثربخشی آموزش الکترونیکی یک چرخه جامع است که تنها محدود به ارزیابی اثربخشی آنچه که در درون نظام آموزش الکترونیکی صورت میگیرد، نمیشود؛ بلکه باید دید آیا نظام آموزش الکترونیکی توانسته است به نیازهای جامعه نیز پاسخ دهد و رسالت و مأموریتی که برای سازمان در نظر گرفته شده است را به خوبی محقق کند یا خیر. در این پژوهش 12 مؤلفه جهت شناسایی و ارزیابی اثربخشی بیرونی نظام آموزش الکترونیکی دانشگاهی کشف شد که بررسی و ارزیابی هریک از این مؤلفهها میتواند بیانگر ابعاد مختلف اثربخشی بیرونی آموزش الکترونیکی باشد. همچنین رابطه تعاملی بین سطح بیرونی و درونی اثربخشی یادگیری الکترونیکی و تأثیر متقابل آن دو سطح بررسی و تحلیل شد. محدودیتهای پژوهش حاضر این بود که یافتهها بهصورت میدانی و در صحنه عملیاتی گردآوری نشده است و دیگر آنکه نمونههای مشابه جامعی وجود نداشته که مورد مقایسه و بررسی بیشتر قرار گیرد.
آموزش الکترونیکی
مهران محمدی؛ زهره خوش نشین؛ نسرین محمدحسنی
چکیده
پیشینه و اهداف: بازیوارسازی به معنای استفاده از عناصر و مکانیکهای بازی در محیط غیربازی به طور فزایندهای در محیطهای یادگیری به عنوان راهی برای افزایش انگیزه دانشآموزان و نتایج یادگیری به کار میرود. در حالی که تحقیقات متعددی با هدف بررسی اثربخشی بازیوارسازی در زمینه آموزش انجام شده است. اما در خصوص به کارگیری دقیق عناصر بازیوارسازی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: بازیوارسازی به معنای استفاده از عناصر و مکانیکهای بازی در محیط غیربازی به طور فزایندهای در محیطهای یادگیری به عنوان راهی برای افزایش انگیزه دانشآموزان و نتایج یادگیری به کار میرود. در حالی که تحقیقات متعددی با هدف بررسی اثربخشی بازیوارسازی در زمینه آموزش انجام شده است. اما در خصوص به کارگیری دقیق عناصر بازیوارسازی با استفاده از ابزارهای آموزشی جدید در زمینههای مختلف آموزشی، نقاط کوری وجود دارد. در مطالعه حاضر با بهرهگیری از ابزارهای آموزشی کاهوت و منتیمتر با تمرکز بر جدول پیشتازان به بررسی تاثیر عناصر رقابت و مشارکت بر یادگیری و انگیزه رغبتی دانش آموزان در درس ریاضی پرداخته شده است.روشها: جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانشآموزان پسر پایه چهارم شهرستان دیواندره در سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه مورد مطالعه با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی از بین کلاسهای سطح شهر مشتمل بر دو کلاس20 نفره انتخاب و در گروههای آزمایش جایگذاری شدند. روش تحقیق، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون بود. ابزار پژوهش شامل آزمونهای یادگیری محقق ساخته و پرسشنامه انگیزه امینیفر و صالح صادقپور بود که ضریب پایایی آن با معیار آلفای کرونباخ برای آزمون یادگیری 93/0 و انگیزه رغبتی 81/0 محاسبه شد. محیط یادگیری گروههای آزمایش به صورت همزمان و جداگانه به مدت ده جلسه با استفاده از ابزارهای آموزشی کاهوت و منتیمتر تحت تاثیر عناصر بازیوارسازی رقابت و مشارکت قرار گرفتند.یافتهها: برای بررسی آمار توصیفی از شاخصهای میانگین و انحراف معیار استفاده گردید. اختلاف میانگین پیشآزمون و پسآزمون یادگیری دانشآموزانی که در محیط بازیوارسازی شده با استفاده از ابزار آموزشی کاهوت مبتنی بر عنصر رقابت آموزش دیده بودند 45/19 و در محیط بازیوارسازی شده با استفاده از ابزار آموزشی منتیمتر مبتنی بر عنصر مشارکت 9/23 بود. در متغییر انگیزه رغبتی اختلاف میانگین پیشآزمون و پسآزمون در محیط بازیوارسازی شده با استفاده از ابزار آموزشی کاهوت مبتنی بر عنصر رقابت 95/4 و در محیط بازیوارسازی شده با استفاده از ابزار آموزشی منتیمتر مبتنی بر عنصر مشارکت 1/8 به دست آمد. بر اساس نتایج بدست آمده از آزمون کولموگروف -اسمیرونف برابری واریانسها برقرار بود و نرمال بودن توزیع دادهها تأیید گردید. با توجه به نتایج حاصل از آزمون همگنی واریانسها، از آنجایی که سطح معناداری بزرگتر از (05/0) می باشد، فرض صفر مبنی بر همگنی واریانسها مورد تایید قرار گرفته و در سطح اطمینان 95 درصد مفروضه همگنی واریانس ها مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها به روش تحلیل کوواریانس چند متغیره (مانکووا) در بسته آماری spss نشان داد، با سطح معناداری کوچکتر از 05/0 و در سطح اطمینان 95 درصد بین استفاده از ابزارهای آموزشی کاهوت و منتیمتر مبتنی بر عناصر بازیوارسازی رقابت و مشارکت در یادگیری و انگیزهرغبتی دانشآموزان تفاوت معنادارتری وجود داشته است. لذا فرض صفر رد و فرض مقابل مبنی بر عدم برابری میانگین میزان یادگیری و انگیزه رغبتی در محیط بازیوارسازی شده با تمرکز بر جدول پیشتازان با استفاده از ابزارهای آموزشی کاهوت و منتیمتر مبتنی بر عناصر رقابت و مشارکت، پذیرفته شد.نتیجهگیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد استفاده از ابزار آموزشی منتیمتر مبتنی بر عنصر مشارکت نسبت به ابزار آموزشی کاهوت مبتنی بر عنصر رقابت بر یادگیری و انگیزه رغبتی دانشآموزان در محیط بازیوارسازی شد، تاثیر معنادارتری داشته است. از این رو بهتر است طراحی محیطهای یادگیری بازیوارسازی شده با بهرهگیری از جدول پیشتازان مبتنی بر مشارکت و نه رقابت باشد.
آموزش الکترونیکی
مرجان معصومی فرد؛ مهدی محمودی؛ مهری پارسا سیرت
چکیده
پیشینه و اهداف: روشهای تدریس فناورانه در دنیای امروز، از قبیل تدریس معکوس، بهعنوان یک بخش مهم و جداییناپذیر از مجموعه فعالیتهای یاددهی- یادگیری، فرصتهای منحصر به فردی برای معلمان جهت تدریس بهتر و بهکارگیری شیوههای مختلف آموزشی برای یادگیری بیشتر و متناسب با نیاز هرکدام از دانشآموزان ایجاد کرده است، مطالعه حاضر با هدف ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: روشهای تدریس فناورانه در دنیای امروز، از قبیل تدریس معکوس، بهعنوان یک بخش مهم و جداییناپذیر از مجموعه فعالیتهای یاددهی- یادگیری، فرصتهای منحصر به فردی برای معلمان جهت تدریس بهتر و بهکارگیری شیوههای مختلف آموزشی برای یادگیری بیشتر و متناسب با نیاز هرکدام از دانشآموزان ایجاد کرده است، مطالعه حاضر با هدف مقایسة تأثیر استفاده از دو روش تدریس معکوس و روش تدریس سنتی بر میزان یادگیری و خودکارآمدی تحصیلی درس فارسی دانشآموزان پایه دوم ابتدایی انجام شد.روشها: این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از حیث ماهیت از نوع طرحهای نیمه تجربی با پیشآزمون و پسآزمون است. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر پایه دوم ابتدایی منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 98-97 است. نمونهگیری بهصورت تصادفی خوشهای چندمرحلهای انجام گرفت. دو کلاس بهعنوان نمونه تحقیق به تعداد 25 نفر و 35 نفرانتخاب شد، از تمامی دانشآموزان هر دو کلاس، پیش آزمون بعمل آمد، سپس دانشآموزان در دو کلاس به صورت همگن توزیع شدند، در یکی از کلاس ها درس فارسی به روش تدریس معکوس (یک رویکرد تدریس پیشرفته و مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات) و در کلاس دیگر درس به روش سنتی (تدریس به شیوه معمول سخنرانی و پرسش و پاسخ) آموزش داده شد و سپس پس آزمون گرفته شد، نکته قابل ذکر آن است که تمامی دانشآموزانی که در کلاس به شیوه تدریس معکوس قرار گرفتند، حداقل یک وسیله الکترونیکی از قبیل تبلت، گوشی تلفن همراه، دستگاه پخش دی وی دی یا سی دی، کامپیوتر و غیره در منزل داشتند تا فیلمها را توسط آنها تماشا کرده و بازخورد آن را روز بعد به کلاس آورند. ابزار گردآوری دادهها جهت بررسی میزان یادگیری درس فارسی شامل پرسشنامه پیشرفت تحصیلی محقق ساخته درخصوص درس فارسی دوم دبستان بود، همچنین ابزار گردآوری دادهها جهت سنجش خودکارآمدی دانشآموزان پرسشنامه استاندارد خودکارآمدی تحصیلی (MJSES) بود که روایی محتوایی آن توسط دوازده نفر از متخصصان تعلیم و تربیت مورد تأیید قرار گرفت، همچنین پایایی هر دو ابزار نیز با آزمون های آماری مورد بررسی و تائید قرار گرفت.یافتهها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که روش تدریس معکوس بر میزان یادگیری و خودکارآمدی دانشآموزان پایه دوم ابتدایی گروه آزمایش تأثیر مثبت دارد. بهگونهای که میزان یادگیری و خودکارآمدی در دانشآموزانی که با استفاده از روش تدریس معکوس، درس فارسی دوم دبستان را یادگرفته اند، نسبت به دانشآموزانی که به مطالعه درس فارسی با شیوههای سنتی و پرسش وپاسخ پرداختهاند بالاتر بوده است.نتیجهگیری: استفاده از روش تدریس معکوس بهعنوان یک روش تدریس فناورانه نوین بیش از روش سنتی می تواند منجر به تقویت یادگیری فرد شده و احساس خودکارآمدی را در شاگردان افزایش دهد؛ زیرا قبل از شروع کلاس درس یادگیرنده از طریق درگیری با محتوای درس فعالانه می آموزد و در حین شرکت در کلاس درس نیز با آمادگی بیشتری وارد کلاس میشود و آمادگی قبلی او موجب یادگیری عمیقتر و احساس کارآمدی میشود؛ بنابراین پیشنهاد میشود استفاده از این روش تدریس فناورانه به ویژه در زمان پاندمی کرونا که شرکت در کلاسهای حضوری محدود شده است، بهمنظور عمق بخشیدن به تجربیات یادگیری شاگردان در یادگیری زبان فارسی، در دستور کار آموزش و پرورش قرار گیرد.
آموزش الکترونیکی
سینا ترکاشوند؛ بهبود یاریقلی؛ وحیده مرادیان محمدیه
چکیده
پیشینه و اهداف: با رشد فناوریهای نوین اطلاعاتی، نظامهای آموزشی نیز دستخوش تغییراتی شده است. بدین صورت که به استفاده از فناوریهای نوین در آموزش و یادگیری پرداختهاند. فناوریهای نوین آموزشی این قابلیت را دارد که آموزش رایگان را در سرتاسر جهان فراهم آورد و تحققبخش عدالت آموزشی گردد. اما در کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: با رشد فناوریهای نوین اطلاعاتی، نظامهای آموزشی نیز دستخوش تغییراتی شده است. بدین صورت که به استفاده از فناوریهای نوین در آموزش و یادگیری پرداختهاند. فناوریهای نوین آموزشی این قابلیت را دارد که آموزش رایگان را در سرتاسر جهان فراهم آورد و تحققبخش عدالت آموزشی گردد. اما در کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته به دلیل چالشهای فراوان، موجب ایجاد شکاف دیجیتال بین شهرهای برخوردار و کمتر برخوردار و در نتیجه موجب ناعدالتی آموزشی شده است. بر همین اساس هدف پژوهش حاضر تبیین چالشهای شکاف دیجیتال بر اجرای عدالت آموزشی است تا بتواند مشکلات پیشروی تحقق عدالت آموزشی را در کشور برطرف سازد.روش ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است. لذا از جنس پژوهشهای کیفی و از نوع تحلیل فلسفی است. رویکرد پژوهش تحلیلی و انتقادی است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانهای- اسنادی است. جامعه پژوهش، کلیه پژوهشهایی است که به بررسی شکاف دیجیتال و عدالت آموزشی پرداخته بودند و با بررسی پیشینه، تعداد 30پژوهش بهصورت مستقیم در این زمینه یافت شد. روش تحلیل دادهها، پژوهشگرمحور است. روایی دادهها براساس تحلیل دیدگاه صاحبنظران بهدست آمد. پایایی پژوهش نیز در همسویی یافتهها با دیگر پژوهشهای انجام گرفته، صورت پذیرفت.یافته ها: بیانگر آن است که چالشهای گوناگونی بر شکاف دیجیتال و ناعدالتی آموزشی اثرگذار بوده است. از جمله چالشهای عمده که موجب شکاف دیجیتال در نظام آموزش و پرورش کشور شده است عبارتند از: چالشهای حاکمیتی- زیرساختی، آموزشی، فرهنگی و اقتصادی. چالش حاکمیتی- زیرساختی براساس شاخص توسعه ارتباطات و فناوری اطلاعات مورد تحلیل قرار گرفته است و گویای نابرابری در زیرشاخصهای دسترسی، استفاده و مهارت در میان استانهای کشور است. بدین صورت که استانهای مرکزی در رتبه بالا قرار دارند و استانهای محروم و مرزنشین در رتبه آخر در هر سه زیرشاخص قرار دارند. چالش آموزشی نیز مبتنی بر مؤلفههایی چون پایین بودن سطح سواد دیجیتال معلمان و خانوادهها، مدیریت آموزشی متمرکز، سیاستگذاری آموزشی و تکیه بر روشهای تدریس سنتی است. چالش فرهنگی نیز بر مؤلفههایی همچون جنسیت، نژاد و زبان مبتنی است. چالش اقتصادی نیز مبتنی بر مؤلفههایی چون سطح پایین درآمد خانوادهها، فقر، اولویت تأمین معاش بر یادگیری و گران بودن ابزارهای فناوری آموزشی معطوف است. راهکارهایی برای برونرفت از هریک از چالشها میتوان برشمرد که عبارتند از: بالابردن سطح سواد دیجیتال در دانشآموزان و والدین، تقویت انگیزه رقابت و تلاش، تأکید بر روشهای تدریس الکترونیکی و بهرهگیری از فناوری نوین آموزشی در تدریس. همچنین برخی راهکارهای دیگر مانند ارتقاء سطح باند استفاده از اینترنت، سرمایهگذاری در منابع انسانی و توسعه اینترنت داخلی؛، نظیر تهیه نقاط دسترسی به اینترنت در هر مدرسه و کتابخانه، ارائه وام با بهره کم برای تجهیزات عمومی در مناطق روستایی و مناطق فقیرنشین شهری، اقداماتی برای کاهش قیمت تجهیزات (برداشتن مالیات، ارائه یارانه) و وامهای کم بهره برای خانواده های کم درآمد، تشکیل جلسات آموزش وب رایگان برای محرومان و ارائه آدرس اینترنتی رایگان به همه دانشآموزان است.نتیجهگیری: گویای آن است که شکاف دیجیتالی در سه سطح قابل بررسی است: محلی، ملی و جهانی. در هر سه سطح، چهار عنصر در شکاف دیجیتال دخیل هستند که عبارتند از: آموزش، اقتصاد، حکمرانی و فرهنگ. لذا برای برونرفت از شکاف دیجیتال و تحقق عدالت آموزشی در نظام آموزشی کشور باید ابتدا شکافها را شناسایی کرد و سپس نسبت به برطرف کردن آنها اقدام نمود. بر همین اساس نظام تعلیم و تریت کشور زمانی میتواند به هدف غایی خود که جامعه عادل است دست یابد که بتواند مشکلات پیشروی عدالت را از میان بردارد.
آموزش الکترونیکی
پدرام حصاری؛ فرهاد چگنی
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش الکترونیک جدیدترین شکل آموزش از راه دور است و به رویکردی در برنامهریزی درسی گفته میشود که در آن علاوه بر استفاده از روشهای فراگیر محور، از ابزارهای رایانهای و اینترنت استفاده میشود. امروزه توجه روزافزونی به رویکرد آموزش مجازی در یادگیری و یاددهی به منظور پاسخگویی به تغییرات و چالشهای پیشروی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش الکترونیک جدیدترین شکل آموزش از راه دور است و به رویکردی در برنامهریزی درسی گفته میشود که در آن علاوه بر استفاده از روشهای فراگیر محور، از ابزارهای رایانهای و اینترنت استفاده میشود. امروزه توجه روزافزونی به رویکرد آموزش مجازی در یادگیری و یاددهی به منظور پاسخگویی به تغییرات و چالشهای پیشروی آموزشعالی وجود دارد. رویکردی که بهطور خاص متناسب با آموزش جدید میباشد و سبب بهبود آموزش در فضای آموزشعالی میشود. مؤلفههای متعددی در یادگیری و یاددهی در شیوه آموزش مجازی مؤثر میباشند و همچنین تأثیر آموزش و یادگیری مجازی در دروس با ماهیت مختلف متفاوت هست. این موضوعات پژوهشگران را بر آن داشت تا در مورد ماهیت آموزش مجازی در دروس مختلف تحقیق بهعمل آورند. این پژوهش در پی شناخت اثرگذاری آموزش مجازی در رشته معماری است. آموزش معماری در سطوح مختلف وجهی از آموزشعالی است که به دلیل نقش و جایگاه حرفهای این رشته در کشور از روش و فرآیند ویژهای برخوردار است. ماهیت این رشته به دلیل برگرفته بودن از دروس عملی و نظری از سایر رشتهها متفاوت است. بنابراین هدف از انجام این پژوهش، تبیین جایگاه آموزش مجازی در رشته معماری و بهطور خاص در دروس عملی و نظری این رشته است که برگرفته از ماهیت عملی و نظری است. همین موضوع ضرورت شناخت تأثیر آموزش مجازی در این رشته را آشکار میکند.روشها: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی و از نوع پیمایشی است. ابزار جمعآوری اطلاعات در این پژوهش از نوع کمّی و کیفی است. جامعه آماری این پژوهش 78 نفر از دانشجویان رشته معماری دانشگاه تربتحیدریه و ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش شامل موارد کیفی و کمّی است. به این صورت که مؤلفههای مؤثر در آموزش مجازی از مقالات معتبر در این زمینه استخراج شدهاند. همچنین برای سنجش تأثیر آموزش مجازی در دروس عملی و نظری معماری از نرمافزار Statistica و پرسشنامه استفاده شدهاست. پرسشنامه بهکار رفته در پژوهش بهصورت پنج گزینهای طیف لیکرت طراحی شده و از ضریب آلفای کرونباخ جهت بررسی اعتبار و پایایی پرسشنامه استفاده شده است. جهت تحلیل اطلاعات در این پژوهش اطلاعات جمعآوری شده وارد نرمافزار SPSS شده و پس از آن تجزیه و تحلیل اطلاعات در دو سطح توصیفی و استنباطی صورت میگیرد. یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان میدهد که شش شاخص تعاملپذیری، تفسیر، حمایت همتا، فهمیدن تمام جوانب موضوع، ارتباط و پشتیبانی مدرس در آموزش مجازی در رشته معماری و دروس عملی و نظری آن مؤثرند.نتیجهگیری: پژوهش حاضر با تمرکز بر تأثیر آموزش مجازی در دروس عملی و نظری معماری در دانشگاه انجام شده است که نتایج بهدست آمده در این پژوهش میتواند برای محیطهای یادگیری و همچنین دیگر دروس بهطور عام سودمند باشد. این پژوهش بیان میکند که آموزش مجازی تأثیرات فراوانی در یادگیری معماری و تعامل بیشتر در این رشته و در دروس عملی و نظری دارد؛ ولی میزان اثرگذاری مؤلفههای مرتبط با آموزش مجازی در هر دو درس عملی و نظری با یکدیگر متفاوت بوده، همچنین در دروس نظری اثرگذاری آموزش مجازی به مراتب بیشتر از دروس عملی است.
آموزش الکترونیکی
محمد احمدی ده قطب الدینی؛ مهدیه السادات حسینی زیدآباد؛ الهام محمودآبادی
چکیده
پیشینه و اهداف: شواهد پژوهشی نشان میدهد فناوری بهطور مؤثری در کلاسهای درس بهکار برده نمیشود و اساتید زیادی هستند که احساس میکنند آمادگی بهکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات را ندارند. این واقعیت یک اعلام خطر برای اساتید است؛ زیرا کاربرد فناوری در کلاس درس بهطور بیصدا و خاموش بر فرایندها و پیامدهای آموزشی تأثیر ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: شواهد پژوهشی نشان میدهد فناوری بهطور مؤثری در کلاسهای درس بهکار برده نمیشود و اساتید زیادی هستند که احساس میکنند آمادگی بهکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات را ندارند. این واقعیت یک اعلام خطر برای اساتید است؛ زیرا کاربرد فناوری در کلاس درس بهطور بیصدا و خاموش بر فرایندها و پیامدهای آموزشی تأثیر میگذارد. این بدین معناست که فناوری بهگونهای مثبت نمرات درسی را که نشانگر اصلی در جنبش پاسخگویی در طی سه دهة اخیر هستند تغییر نمیدهد؛ بلکه فناوری، درگیری فراگیران را که یکی از وظایف اصلی آموزش و پرورش یادگیرندگان است، بهطور مثبت افزایش میدهد. از جمله بازیگران اصلی در هرگونه ادغام مؤثر فناوری در فرایند آموزشی، اساتید هستند. ICT فرصتی برای اساتید فراهم میکند تا محیطهای جدید و نوین مجازی را برای یادگیرندگان فراهم کنند و امیدوارند بتوانند فرایند یادگیری را تحریک و تقویت کنند. از نظر حرفهای، از اساتید انتظار میرود، از امکانات فناوری برای حمایت از آموزش مؤثر و فعالیتهای مرتبط استفاده کنند. با برجستهتر شدن نقش فناوری در آموزش و یادگیری، خواستهها از اساتید برای استفاده از فناوری در انجام وظایف خود نیز برجسته خواهد شد. ادغام فناوری بهعنوان ترکیب فناوری با راهبردهای آموزشی و یادگیری بهمنظور برآورده کردن استانداردهای برنامة درسی و اهداف یادگیری هر درس است. از جمله مواردی که باید به آن توجه شود اثر ادغام فناوری در آموزش توسط اساتید بر پذیرش و کاربرد فناوری در یادگیری توسط دانشجویان است که میتواند موجب تسهیل یادگیری دانشجویان شود. این پژوهش با هدف بررسی نقش ادراک دانشجو از ادغام فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در فرایند آموزش توسط اساتید بر پذیرش و کاربرد ICT جهت یادگیری انجام گرفت. همچنین نقش واسطهای باورها، نگرش و نیت دانشجو در رابطه بین ادراک دانشجو از ادغام فناوری اطلاعات و ارتباطات در فرایند آموزش توسط استاد و کاربرد واقعی فناوری اطلاعات و ارتباطات برای یادگیری مورد بررسی قرار گرفت.روشها: این پژوهش، یک روش تحقیق همبستگی بود. یک نمونه 201 نفری از دانشجویان دانشگاههای آزاد و پیام نور به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند و دادههای مورد نیاز به کمک پرسشنامه TAM و مقیاس ادراک دانشجویان از ادغام ICT در فرایند آموزش جمعآوری شد. دادهها نیز با روش تحلیل مسیر تحلیل و بررسی شدند.یافتهها: نتایج نشان داد اثر مستقیم ادراک دانشجویان از ادغام و کاربرد ICT در فرایند آموزش توسط اساتید بر نگرش، سهولت و سودمندی ادراک شده ICT برای یادگیری مثبت و معنیدار و بر کاربرد واقعی ICT برای یادگیری منفی و معنیدار است؛ اما بر نیت رفتاری کاربرد ICT برای یادگیری اثر معنیداری نداشت. همچنین نتایج نشان داد نیت رفتاری کاربرد ICT برای یادگیری، نگرش نسبت به کاربرد ICTبرای یادگیری، سهولت و سودمندی ادراک شده کاربرد ICT برای یادگیری نقش واسطهای مثبت و معنیداری در رابطه بین ادراک دانشجو از ادغام ICT در فرایند آموزش توسط استاد و کاربرد واقعی ICT برای یادگیری توسط دانشجو داشتند.نتیجهگیری: بنابر نتایج، سهولت و سودمندی ادراک شده کاربردICT برای یادگیری توسط دانشجو میتواند اثر ادراک دانشجو از ادغام و بهکارگیریICT در فرایند آموزش توسط مدرس را بر کاربرد واقعی ICT برای یادگیری توسط دانشجو تسهیل کند.
آموزش الکترونیکی
ایوب محمدیان؛ محمد بشیر صدیقی؛ محمد سرکانی
چکیده
پیشینه و اهداف: با استقرار آموزش مبتنی بر اینترنت اشیا، دانشآموزان و دانشجویان میتوانند با استفاده از سنسورهای جاسازیشده محیط را بهتر کشف کنند. آنها میتوانند در هر زمان به محتوای آموزشی و سایر اطلاعات دسترسی پیدا کنند. معلمان همچنین میتوانند دستگاههای پوشیدنی و تلفنهای هوشمند را در کلاسهای درس برای بهبود آموزش و یادگیری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: با استقرار آموزش مبتنی بر اینترنت اشیا، دانشآموزان و دانشجویان میتوانند با استفاده از سنسورهای جاسازیشده محیط را بهتر کشف کنند. آنها میتوانند در هر زمان به محتوای آموزشی و سایر اطلاعات دسترسی پیدا کنند. معلمان همچنین میتوانند دستگاههای پوشیدنی و تلفنهای هوشمند را در کلاسهای درس برای بهبود آموزش و یادگیری استفاده کنند. با اینکه تکنولوژیهای نوین نظیر مدارس هوشمند، آموزشهای الکترونیکی، محتواهای آموزشی الکترونیکی و تجهیزات کلاسهای هوشمند توانستهاند تأثیر مثبتی بر روند آموزش و انتقال مفاهیم به فراگیران داشته باشند؛ اما نتوانستهاند چالشهای این حوزه را بهخوبی رفع کنند. با توجه به اینکه اینترنت اشیا علاوه بر بهکارگیری تکنولوژیهای اشارهشده از طریق همگرایی فناوری مانند رایانش ابری، عظیم دادهها، بلاک چین، تلفنهای هوشمند، اشیا و محیط کلاس و ... توانسته است روی صنعت آموزش از طریق خلق روشهای نوین آموزش و یادگیری، ارتقای سیستمهای نظارت و کنترل و بهبود تصمیمگیریها از طریق تحلیل دادهها، تأثیر شگرفی داشته باشد. بنابراین میتوان ادعا کرد که اینترنت اشیا از طریق ارائه راهکارهایی کاربردی، میتواند بخش آموزش را در حل مشکلات و چالشهای پیش رویش، توانمند سازد.روشها: این پژوهش از منظر هدف از نوع پژوهشهای کاربردی است و براساس نحوه جمعآوری دادهها از نوع پژوهشهای آمیخته (کیفی- کمّی) است. در ابتدای تحقیق برای شناسایی کاربردهای اینترنت اشیا در آموزش از روش فراترکیب استفادهشده است که در این روش ابتدا تعداد 4638 عنوان مقاله یافت شد که پس از بررسی 490 مقاله استخراج شد و از این تعداد 128 مقاله برای تحلیل نهایی مورداستفاده قرار گرفتند. همچنین با استفاده از ابزار پرسشنامه برای اولویتبندی کاربردهای اینترنت اشیا در آموزش، از روش تصمیمگیری چند معیاره بهترین – بدترین (BWM) استفادهشده است.یافتهها: تجزیهوتحلیل یافتهها نشان داد که کاربردهایی مانند «پردیس هوشمند»، «سلامت و بهداشت دانشآموزان یا دانشجویان» به ترتیب بالاترین اولویتها را به خود اختصاص دادهاند. کاربردهایی مانند «آموزش و یادگیری»، «کلاس هوشمند»و«سیستم ردیابی یا حملونقل هوشمند» در اولویتهای بعدی قرار داشتند.نتیجهگیری:. با توجه به یافتههای پژوهش میتوان برای رفع مشکلات صنعت آموزش پیشنهادهایی را ارائه کرد. در حوزه کاربردی به کمک فناوری اینترنت اشیا میتوان مشکلاتی از قبیل محدود بودن آموزش به یک مکان و زمان، هدر رفتن زمان کلاس به دلیل تراکم بالای افراد، هوشمند نبودن و هزینه زیاد نگهداری مراکز آموزشی، عدم نظارت دقیق بر سلامت و بهداشت دانشآموزان یا دانشجویان، مناسب نبودن فضاهای آموزشی برای افراد ناتوان جسمی (معلول)، عدم هوشمندی سیستم حملونقل را کاهش داد. همچنین میتوان به سیاستگذاران صنعت آموزش پیشنهاد کرد که با توجه به اینکه بخشهای «نظارت هوشمند بر سلامت»، « انرژی هوشمند» و « امنیت» دارای اهمیت بیشتری نسبت به سایر زیرکاربردها هستند و باید توجه ویژه به این بخشها داشته باشند. همچنین اقدام در جهت آموزش همگانی و عمومی و تبلیغات گسترده در آشنایی جامعه با محصولات هوشمند و فناوری اینترنت اشیا بهمنظور افزایش پذیرش کاربران و ایجاد تقاضا صورت پذیرد. از محدودیتهای پژوهش میتوان به تعداد محدود خبرگان آشنا با فناوری اینترنت اشیا در بخش آموزش کشور اشاره کرد و در تحقیقات آتی پیشنهاد میگردد روابط بین کاربردها و زیر کاربردها و اولویت آنها براساس شاخصهای امکانپذیری و جذابیت بررسی شود.
آموزش الکترونیکی
حبیب الله دلدار؛ مجید رضا رضوی؛ محمد علی فقیه نیا
چکیده
پیشینه و اهداف: نوجوانی، گذر از مرحله کودکی به بزرگسالی است که در آن بلوغ جسمانی، عاطفی و اجتماعی رخ میدهد و تواناییهای ذهنی و قابلیت های شناختی و عاطفی نوجوان شکل میگیرد. طبق بررسیها، کودکان و نوجوانان بیشترین مخاطبین رسانهها را تشکیل میدهند و از این رو میتوان گفت رسانهها و شبکهها اجتماعی نقش مهمی در جامعهپذیر کردن ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: نوجوانی، گذر از مرحله کودکی به بزرگسالی است که در آن بلوغ جسمانی، عاطفی و اجتماعی رخ میدهد و تواناییهای ذهنی و قابلیت های شناختی و عاطفی نوجوان شکل میگیرد. طبق بررسیها، کودکان و نوجوانان بیشترین مخاطبین رسانهها را تشکیل میدهند و از این رو میتوان گفت رسانهها و شبکهها اجتماعی نقش مهمی در جامعهپذیر کردن نوجوانان دارد. برای حفظ و مصونیت نوجوانان از صدمات فرهنگی و عقیدتی رسانهها، دو روش وجود دارد: یکی سانسور فناوری-های اطلاعاتی و دیگری افزایش دانش و مهارت نوجوانان در رویارویی با رسانهها (سواد رسانهای). هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش سواد رسانهای بر میزان استفاده از شبکههای اجتماعی و بهبود بلوغ عاطفی بود.روشها: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با استفاده از طرح پیش آزمون–پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهر سنگان در سال تحصیلی 98-1397 بودند (705= N). بر اساس معیارهای ورود به پژوهش، تعداد 30 نفر از این دانش آموزان به صورت هدفمند گزینش شدند و به صورت تصادفی دردوگروه 15 نفره آزمایش و گواه جایگزین گردیدند. ابزار مورد استفاده جهت اجرای پیش آزمون برای هر دو گروه عبارت بود از: از پرسشنامه وابستگی به شبکههای اجتماعی رضایی (1394) و پرسشنامه بلوغ عاطفی یاشویر سینگ و بهارگاوا (EMS). سپس گروه آزمایش در یک دوره 4 ماهه و طی 8 جلسه آموزش سواد رسانهای دریافت نمودند. گروه کنترل هیچ نوع آموزشی در این مدت دریافت نکردند. بعد از سپری شدن این دوره 4 ماهه، هر دو گروه در پس آزمون مورد بررسی قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش، از روش آماری تحلیل کوواریانس با نرمافزار spss-22 استفاده شد.یافتهها: یافتههای توصیفی تحقیق حاضر نشان داد از نمونه 30 نفری دانش آموزان دوره دوم متوسطه سال تحصیلی 98 -1397 شهر سنگان که بر اساس معیارهای ورود به پژوهش به صورت هدفمند گزینش شدند، 15 نفر پسر و 15 نفر دختر بودند. از کل این تعداد 8 نفر در سال دهم و 12 نفر در سال یازدهم و 10 نفر در سال دوازدهم دوره دوم متوسطه مشغول به تحصیل بودند. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش سواد رسانهای به طور معناداری منجر به کاهش استفاده از شبکههای اجتماعی و بهبود بلوغ عاطفی دانشآموزان در پنج عامل کلی از عدم بلوغ عاطفی (عدم ثبات عاطفی، بازگشت عاطفی، ناسازگاری اجتماعی، فروپاشی شخصیت و فقدان استقلال) در گروه آزمایش شد. نتیجهگیری: به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان دهنده تاثیر مثبت و معنادار آموزش سواد رسانهای در کاهش استفاده از شبکههای اجتماعی و بهبود بلوغ عاطفی دانشآموزان بود. به عبارت بهتر، دانشآموزان با شرکت در جلسات آموزش سواد رسانهای توانستند حضور خود در شبکههای اجتماعی را کاهش داده و همچنین بلوغ عاطفی نیز در آنها بهبود یابد. لذا میتوان گفت آموزش سواد رسانه ای به نوجوانان، میتواند تا حد زیادی از بروز مشکلات و آسیبهای روانشناختی آنها بکاهد. سواد رسانهای با تکیه بر فواید و مزایای خود با تجهیز دانش آموزان (رشد و ارتقای مهارتهای تفکر انتقادی) در خصوص پردازش پیامهای رسانهای، امکان استفاده درست و هوشمندانه آنها از رسانهها در فضای جهانی شدن و جامعه اطلاعاتی را فراهم میکند. سواد رسانهای همچنین باعث افزایش آگاهی اجتماعی، تصمیم گیری مسئولانه و مهارتهای اجتماعی مانند اشتراک، همدلی و مهربانی می شود. همچنین سواد رسانه ای با بهزیستی کامل روانی در ابعاد مختلف پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی و عاطفی ارتباط دارد در نتیجه سواد رسانهای سبب بهبود بلوغ عاطفی میشود. این پژوهش بطور همزمان به بررسی نقش سواد رسانهای بر بهبود بلوغ عاطفی و میزان استفاده از شبکههای اجتماعی در یک جمعیت مشخص به صورت همزمان پرداخته است. محدودیت زمانی و مکانی برای اجرای یک دوره پیگیری دو تا سه ماهه جهت بررسی دوام تاثیر مهارت آموزی سواد رسانهای، از محدودیتهای این پژوهش بود.
آموزش الکترونیکی
مهدی بدلی؛ مرضیه دهقانی
چکیده
پیشینه و اهداف: شیوع بیماری در ووهان چین با نام کرونا بحران در بهداشت عمومی منطقه ای و جهانی ایجاد کرد که این امر منجر به تغییرات در اکثر ابعاد زندگی شد. به دلیل فاصلهگذاری اجتماعی و مصون ماندن از بیماری، روش آموزش از حضوری به الکترونیکی تغییر یافت؛ همین امر که ناگهانی نیز رخ داده بود، مساله کاهش میزان یادگیری و عملکرد تحصیلی دانشجویان ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: شیوع بیماری در ووهان چین با نام کرونا بحران در بهداشت عمومی منطقه ای و جهانی ایجاد کرد که این امر منجر به تغییرات در اکثر ابعاد زندگی شد. به دلیل فاصلهگذاری اجتماعی و مصون ماندن از بیماری، روش آموزش از حضوری به الکترونیکی تغییر یافت؛ همین امر که ناگهانی نیز رخ داده بود، مساله کاهش میزان یادگیری و عملکرد تحصیلی دانشجویان را باعث شد. همچنین دانشجویان در آموزش عالی به علت اعمال محدودیتهای سفر و فاصلهگذاری اجتماعی، اقدامات ایزولهسازی، اعمال قرنطینه، بسته شدن پردیسهای دانشگاه و بسته شدن مرزها به شدت تحت تأثیر این ویروس قرار گرفتهاند و در راستای آن به انگیزش تحصیلی دانشجویان نیز لطمههایی وارد شده است که تعویق ورود به دانشگاه یکی از بیشترین آسیبهاست. مرور پژوهشها نشان از آن دارد که در ایام کرونا، میزان یادگیری و انگیزش تحصیلی دچار افت شده است، بنابراین نیاز به یک راهکار آموزشی برای رفع این مساله است. کلاس معکوس الکترونیکی در شرایط کرونا میتواند مورد توجه باشد. اگرچه تحقیقات بیانگر تأثیر بهتر کلاس معکوس بر عملکرد یادگیرندگان است؛ اما هنوز مشخص نیست که چگونه کلاس معکوس الکترونیکی منجر به عملکرد بهتر میشود و به پژوهشهای بیشتری در این زمینه نیاز است؛ از این رو این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی کلاس معکوس الکترونیکی بر میزان عملکرد و انگیزش تحصیلی دانشجویان انجام شد.روشها: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. از جامعه دانشجویان رشته علوم تربیتی دانشگاه تهران، 38 دانشجو با روش نمونهگیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شد و با استفاده از روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش آزمون عملکردی محقق ساخته و انگیزش تحصیلی (والرند و همکاران، 1989) بود. اجرای این پژوهش بدین ترتیب بود که بعد از هماهنگی با دانشجویان، ابتدا از هر دو گروه پیشآزمون در بستر محیط آنلاین و استفاده از وبسایت پرسلاین به عمل آمد؛ سپس به تدریس آموزش تولید محتوای الکترونیکی با استفاده از سامانه ایلرن دانشگاه تهران، ادوبیکانکت و یک مدرس برای هر دو گروه پرداخته شد. آموزش برای گروه کنترل با استفاده از روش متداول و به شکل مستقیم برگزار شد و برای گروه آزمایش از طریق کلاس معکوس الکترونیکی صورت گرفت. گفتنی است که برای هر دو گروه به مدت سه ماه و هر هفته یک جلسه (مجموعا 12 جلسه) آموزش برگزار شد. در نهایت پسآزمون عملکرد و انگیزش تحصیلی برای هر دو گروه اجرا شد. یافتههای پژوهش با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 23 و روش کواریانس تحلیل شد. شایان ذکر است که قبل از استفاده از روش تحلیل، مفروضههای آن با استفاده از آزمون کالموگراف اسمیرنوف و آزمون لوین بررسی شد.یافتهها: در این پژوهش 38 نفر در دو گروه آزمایش و کنترل شرکت کرده بودند که سن آنها بین 19 تا 22 بود (33/1= SD، 44/20=M). مقایسه دو گروه با آزمون تیمستقل (651/0=t) نشان داد که بین میانگین سنی گروه آزمایش70/0 ± 14/20 و گروه کنترل 49/0 ± 68/20 تفاوت معنیداری وجود نداشت. شایان ذکر است که 82 درصد شرکتکنندگان دختر بودند. نتایج نشان داد کلاس معکوس الکترونیکی بر عملکرد تحصیلی و انگیزش تحصیلی تأثیر معنادار داشته است (001/0≥P)؛ بهطوریکه پس از مداخله آزمایشی، میانگین گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در هر دو متغیر بیشتر بود.نتیجهگیری: کلاس معکوس الکترونیکی بر میزان عملکرد و انگیزش تحصیلی دانشجویان تأثیر دارد. بنابراین توصیه میشود برای بهبود عملکرد و انگیزش تحصیلی و همچنین موفقیت یادگیری الکترونیکی، از کلاس معکوس الکترونیکی استفاده شود.
آموزش الکترونیکی
فرزانه هاشمی؛ سید علی قریشی
چکیده
پیشینه و اهداف: یکی از مشکلات دانشآموزان در دوره ابتدایی ضعف مهارت درک مطلب است که این امر منجر به ضعف عملکرد در تمامی حوزه های یاگیری شده است. یادگیری الکترونیکی بهعنوان یک راهبرد مبتنی بر جستجوگری و سازندگی مفاهیم، یادگیرندگان را وادار به تفکر در سطوح بالا نموده تا به این ترتیب بتوانند اطلاعات پیچیده را تحلیل کرده و بهکار ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: یکی از مشکلات دانشآموزان در دوره ابتدایی ضعف مهارت درک مطلب است که این امر منجر به ضعف عملکرد در تمامی حوزه های یاگیری شده است. یادگیری الکترونیکی بهعنوان یک راهبرد مبتنی بر جستجوگری و سازندگی مفاهیم، یادگیرندگان را وادار به تفکر در سطوح بالا نموده تا به این ترتیب بتوانند اطلاعات پیچیده را تحلیل کرده و بهکار بندند و از این راه یک استراتژی آموزش و یادگیری برخطِ جذاب خلق کنند. محیط های یادگیری الکترونیکی در طراحی فعالیت ها نامحدود بوده و یادگیرندگان را به ارضای حس شهودی و کنجکاوی خود درگیر میسازند. در یادگیری از این طریق مهارت های تفکر در سطوح بالا که شامل تفکر محتوایی، تفکر انتقادی، تفکرخلاق و درک مطلب است ارتقا مییابد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر عوامل آموزشی مبتنی بر محیط های یادگیری الکترونیکی بر مهارت درک مطلب دانشآموزان پایة ششم ابتدایی درسال تحصیلی1399- 1398 انجام شده است.روشها: پژوهش در دو بخش کیفی و کمّی صورت گرفته است. در بخش کیفی، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، ویژگی های درونی و بیرونی عوامل آموزشی مبتنی بر محیط های یادگیری الکترونیکی از منابع و پژوهش های مربوطه استخراج و در قالب یک الگو به تأیید متخصصان رسید. جامعة آماری پژوهش را دانشآموزان پایة ششم ابتدایی استان قم شامل 22854 نفرتشکیل میدادند که از میان آنان 90 دانشآموز از 3 مدرسه با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس بهمنظور بررسی تأثیر این ویژگیها بر یادگیری دانشآموزان، از روش شبه آزمایشی با سه گروه (گروه آزمایش:30نفر، گروه کنترل یک:30 و گروه کنترل دو: 30نفر) استفاده شد. ابزار و مواد پژوهش شامل چندرسانهای های آموزشی با محتوای یکسان اما با الگوی متفاوتی از عوامل آموزشی و نیز سؤالات آزمون یادگیری بود. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس صورت پذیرفت.یافتهها: نتایج پژوهش حاکی از میانگین نمرات بیشتر گروه آزمایش(عامل آموزشی دارای ویژگیهای درونی و بیرونی) نسبت به گروه های کنترل و نیز درک مطلب بهتر گروه کنترل یک (عامل آموزشی فاقد ویژگی های درونی و بیرونی) نسبت به گروه کنترل دو(چندرسانه ای فاقد عامل آموزشی) بود. براساس نتایج پژوهش گفتار پویا (مکث کردن و بالا و پایین بردن صدای عامل) گفتار شخصیسازی شده (گفتار غیررسمی به جای رسمی) و صدای انسان در مقابل صدای رایانه مقبولیت بیشتری دارد و به درک بهتر منجر میشود. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که نزدیکی شایستگی عامل و یادگیرنده، مهارت متناسب با مهارت یادگیرنده و نقش متغیر عامل آموزشی (انگیزه دهنده، کارشناس و مربی) به یادگیری بیشتری منجر میشود.نتیجهگیری: عوامل آموزشی میتوانند محیطهای یادگیری غنی برای درگیرساختن و با انگیزه ساختن یادگیرندگان ایجاد کنند. براساس یافته های پژوهش، نتیجهگیری میشود تا در طراحی عوامل آموزشی در چندرسانهایها، دستورالعملهای طراحی براساس ویژگی های درونی و بیرونی عوامل آموزشی در نظر گرفته شود. همچنین، به طراحان و تولیدکنندگان نرم افزارهای چندرسانهای آموزشی توصیه میشود، به هنگام طراحی و تولید چندرسانهای ها ازاستانداردها و اصول علمی مربوط به این زمینه استفاده کنند.
آموزش الکترونیکی
افشین باباجانی؛ عاطفه شریف؛ محمد حسن زاده
چکیده
پیشینه و اهداف: استفاده از شبکههای اجتماعی در بین دانشآموزان و گروههای سنی مختلف در حال گسترش است. با توجه به آمارهای منتشرشده، 67 درصد از کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی را افرادی در سنین 12 تا 17 سال تشکیل میدهند. این افراد در سن تحصیل و بخش عمده ایشان دانشآموز هستند. با توجه به فعالیتهای اندکی که در حوزه طراحی و توسعه شبکه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: استفاده از شبکههای اجتماعی در بین دانشآموزان و گروههای سنی مختلف در حال گسترش است. با توجه به آمارهای منتشرشده، 67 درصد از کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی را افرادی در سنین 12 تا 17 سال تشکیل میدهند. این افراد در سن تحصیل و بخش عمده ایشان دانشآموز هستند. با توجه به فعالیتهای اندکی که در حوزه طراحی و توسعه شبکه اجتماعی علمی برای این گروه سنی وجود دارد؛ ضرورت توجه به طراحی و پیادهسازی شبکههای اجتماعی برای دانشآموزان با توجه به نیازهای آنها و براساس ارزشهای جامعه ایرانی بیش از پیش احساس میشود. هدف این پژوهش شناسایی ویژگیهای ضروری شبکه اجتماعی علمی دانشآموزی در سه سطح کلاسی، عمومی و بازی و پنج قابلیت مدیریتی شامل مدیریت اطلاعات هویتی، مدیریت محتوا، مدیریت ارتباطات، مدیریت جستجو و مدیریت اطلاعرسانی است. بر این اساس یک پرسش و چهار فرضیه ساخته شد.روشها: این پژوهش از نوع کاربردی است که به روش آمیخته اکتشافی (کیفی و کمّی) به انجام رسید. در بخش کیفی، ابزار مشاهده و مصاحبه ساختیافته مبنای گردآوری دادهها بود. پیشنویس مصاحبه از مشاهده شبکههای اجتماعی علمی بینالمللی و مستندات مرتبط با آنها بهدست آمد. برای مصاحبه، 15 متخصص بهصورت هدفمند انتخاب شدند و مورد مصاحبه ساختیافته قرار گرفتند. در نهایت براساس تحلیل محتوای شبکههای اجتماعی و دادههای حاصل از مصاحبهها، دستهبندی قابلیتهای مدیریتی و شاخصهای هر یک بهدست آمد. در بخش کمّی، روش پژوهش، پیمایش و ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه بود. نظرات دو گروه یعنی 15 متخصص مرحله کیفی و 43 نفر از مسئولان فناوری اطلاعات مدارس هوشمند شهر تهران پیرامون اهمیت شاخصهای بهدست آمده برای هر یک از قابلیتهای مدیریتی گردآوری و اولویتبندی شد. در بخش کیفی برای اعتبار دادهها از روش بازبینی توسط اعضا و بازبینی توسط همکاران پژوهش بهره گرفتیم. در بخش کمّی، روایی پرسشنامه بهصورت صوری تأیید شد و پایایی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ بهدست آمد.یافتهها: شاخصهای شناساییشده برای قابلیتهای مدیریتی در بخشهای اصلی شبکه اجتماعی علمی دانشآموزی شامل 36 شاخص در بخش کلاسی، 37 شاخص در بخش عمومی و 20 شاخص در بخش بازی است. در هر یک از بخشهای سهگانه، شاخصهای مربوط به قابلیتهای مدیریتی 5 گانه دستهبندی شدند. 11 شاخص مربوط به مدیریت اطلاعات هویتی، برای هر سه بخش مشترک است. یافتههای پژوهش نشاندهنده اهمیت تمامی شاخصهای شناساییشده در بخشهای اصلی شبکه اجتماعی علمی دانشآموزی است. بیشترین میانگین امتیازی کسب شده مربوط به بخش بازی با میانگین 66/8 در مقابل میانگین 30/8 برای بخش عمومی و 45/8 برای بخش کلاسی است. اگر چه درجه اهمیت آن شاخصها از نظر پاسخگویان یکسان نیست و بر همین اساس، اولویتدهی شاخصها انجام پذیرفت. مجموع امتیاز شاخصهای بخش بازی بیش از دو بخش عمومی و کلاسی است و میتوان از قابلیتهای بازی برای پیشبرد اهداف آموزشی بهره برد. همچنین میتوان بهمنظور تقویت و پشتیبانی بیشتر از آموزش درسی و عمومی دانشآموزان از عناصر بازی و قابلیتهایی که در پژوهش حاضر بهدست آمدهاند، استفاده کرد.نتیجهگیری: حضور شاخصهای مناسب برای استفاده از قابلیتهای سواد اطلاعاتی در شبکه اجتماعی علمی و همچنین استفاده از عوامل انگیزشی و بازیوارسازی نظیر بردهای امتیازی میتواند به افزایش مشارکت دانشآموزان در فعالیتهای آموزشی کمک کند. امکان به اشتراکگذاری مشکلات درسی، مشارکت کلاسی در تولید محتوا، اطلاعرسانی درباره فعالیتهای دوستان و گروه، امکان تعریف مسابقات و چالشهای شهری، امکان به اشتراکگذاری مسائل اجتماعی و پیشنهاد چالشها و مسابقات براساس علاقهمندیها که در این پژوهش بهعنوان شاخصهای مناسب در بخشهای مختلف شبکه اجتماعی پیشنهاد شد، میتواند به تقویت مشارکت گروهی، یادگیری پروژهمحور و حل مسأله گروهی یاری رساند. همچنین قابلیتهای به اشتراکگذاری و ارتباطی میتواند فرصتی برابر به منظور رشد و یادگیری در اختیار دانشآموزان مختلف قرار دهد. چارچوب پیشنهاد شده در این پژوهش میتواند با هدف ارزیابی شبکههای اجتماعی علمی دانشآموزی موجود مورد استفاده قرار گیرد. همچنین میتواند چارچوبی برای طراحی و توسعه نرمافزار شبکه اجتماعی علمی دانشآموزی با توجه به ویژگیهای بومی و الگوگیری از شبکههای اجتماعی دانشآموزی مشابه در سطح بین المللی فراهم آورد.
آموزش الکترونیکی
فخری زمانی؛ بهنام طالبی
چکیده
پیشینه و اهداف: کاربرد فنآوری اطلاعات و ارتباطات در مدارس از نمادهای هوشمندسازی کلاسهای درس است که با ظهور شبکههای اجتماعی مجازی نمود بیشتری پیدا کرده و با شیوع بیماری کووید 19، فراگیر شده است. یکی از پیامدهای عمده این فراگیری، کاربرد فنآوری اطلاعات و ارتباطات در مدارس است که میتواند موجب ارتقاء درگیری تحصیلی دانشآموزان ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: کاربرد فنآوری اطلاعات و ارتباطات در مدارس از نمادهای هوشمندسازی کلاسهای درس است که با ظهور شبکههای اجتماعی مجازی نمود بیشتری پیدا کرده و با شیوع بیماری کووید 19، فراگیر شده است. یکی از پیامدهای عمده این فراگیری، کاربرد فنآوری اطلاعات و ارتباطات در مدارس است که میتواند موجب ارتقاء درگیری تحصیلی دانشآموزان باشد. هدف از پژوهش حاضر تبیین اثرات استفاده زبانآموزان از شبکههای اجتماعی بر درگیری تحصیلی آنان در یادگیری زبان انگلیسی میباشد.روشها: این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری در این تحقیق شامل کلیه زبانآموزان مشغول به تحصیل در کانون زبان ایران – شعبات تبریز به تعداد 1874 نفر میباشد که در ترم بهار 1396 مشغول به تحصیل زبان انگلیسی بودهاند. از این تعداد براساس جدول کرجسی و مورگان و ابتدا با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای و بهطور مساوی برحسب شعبات کانون و در مرحله بعد با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی برحسب جنسیت، تعداد 204 نفرشامل 90 نفر دختر و 114 نفر پسر انتخاب شدهاند. معیار ورود به مطالعه، حضور منظم در کلاسهای آموزشی و امتحانات میان ترم و پایان ترم و نیز تمایل به ادامه مشارکت در پژوهش و ارائه اطلاعات بوده و معیار خروج از پژوهش، عدم حضور منظم در کلاسها و یا عدم تمایل به ارائه اطلاعات بوده است. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه درگیری تحصیلی (96/0₌α) و پرسشنامه استفاده آموزشی از شبکه اجتماعی (96/0₌α) بوده است. هر دو پرسشنامه براساس طیف لیکرت و 5 درجهای میباشد. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها، از آزمون روابط ساختاری و پیش بینی با نرم افزار PLS و در سطح معناداری 05/0 استفاده شده است.یافتهها: شاخصهای توصیفی نشان داد: میانگین درگیری تحصیلی82/93±2/14، میانگین درگیری رفتاری 27/30± 41/4، میانگین درگیری هیجانی 8/33 ± 8/5، میانگین درگیری شناختی 57/29 ± 47/5، میانگین استفاده آموزشی از شبکه اجتماعی برای فعالیت کلاسی 97/22 ± 7/9، میانگین استفاده آموزشی از شبکه اجتماعی برای فعالیت فراکلاسی 38/33 ± 95/8 میباشد. استفاده از آزمون روابط ساختاری با نرم افزار PLS نشان داد: درگیری تحصیلی، درگیری رفتاری و درگیری هیجانی زبانآموزان با افزایش میزان استفاده آموزشی آنان از شبکه اجتماعی برای فعالیت کلاسی، افزایش مییابد (05/0₌P). درگیری تحصیلی و درگیری هیجانی زبانآموزان با افزایش میزان استفاده آموزشی آنان از شبکه اجتماعی برای فعالیت فراکلاسی، افزایش مییابد(05/0₌P). اثرات استفاده آموزشی زبانآموزان از شبکه اجتماعی برای فعالیت کلاسی، بر درگیری شناختی و استفاده آموزشی زبانآموزان از شبکه اجتماعی برای فعالیت فراکلاسی، بر درگیری رفتاری و درگیری شناختی معنادار نمیباشد (05/0< P). با توجه به ضریب تعیین تصحیح شده میتوان 17 درصد تغییرات درگیری تحصیلی را براساس میزان استفاده آموزشی زبانآموزان از شبکه اجتماعی پیشبینی نمود.نتیجهگیری: با افزایش کاربست فنآوریهای مبتنی بر شبکه اجتماعی مجازی در کلاس درس، برنامهریزی اصولی و تنظیم محتوای مناسب میتوان درگیری تحصیلی را در زبانآموزان ارتقاء داد. راه اندازی نرمافزارهای مختلف آموزشی در دوران شیوع کرونا، فرصت مناسبی برای استفاده متناسب از فنآوری اطلاعات و ارتباطات در مدارس و کلاسهای آموزش زبان خارجی در مراکز آموزش زبان میباشد که سرمایهگذاری مناسبی برای ارتقاء درگیری تحصیلی در کلاسهای درس خواهد بود.
آموزش الکترونیکی
فاطمه فدایی؛ هانیه کلانتری دهقی؛ مهدی عبداله زاده رافی
چکیده
پیشینه و اهداف: کمک به کودکان مبتلا به اختلالهای یادگیری در سالهای اولیة تحصیل، با استفاده از راهکارهای جذاب، فناورانه، و در دسترس، ضرورتی است که میتواند برای غلبه بر اینگونه از مشکلات، در بسیاری از موقعیت ها مانند پاندمی کوید ۱۹، متولیان تعلیم و تربیت را در جهت پیشبرد اهدافشان یاری رساند. بدینترتیب، پژوهشگران پژوهش ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: کمک به کودکان مبتلا به اختلالهای یادگیری در سالهای اولیة تحصیل، با استفاده از راهکارهای جذاب، فناورانه، و در دسترس، ضرورتی است که میتواند برای غلبه بر اینگونه از مشکلات، در بسیاری از موقعیت ها مانند پاندمی کوید ۱۹، متولیان تعلیم و تربیت را در جهت پیشبرد اهدافشان یاری رساند. بدینترتیب، پژوهشگران پژوهش را حاضر با هدف بررسی تأثیر استفاده از روش ارائۀ متوالی حروف با استفاده از رایانه در بهبود توانایی خواندن دانش آموزان نارساخوان دورۀ ابتدایی طراحی و اجرا نمودند..روشها: پژوهش از نوع پژوهش های کمّی و در چهارچوب طرحهای پژوهشی تک آزمودنی، و از نوع A.B.A.B یا طرح بازگشتی است. جامعۀ پژوهش حاضر دانش آموزان نارساخوان شهر اراک که در سال تحصیلی 99-98 در این شهر مشغول به تحصیل بودند تشکیل دادند. از میان این جامعه تعداد 6 نفر (2 دختر و 4 پسر) به روش هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شده اند. ابزارهای اندازه گیری در این پژوهش، یک چک لیست لغت محقق ساخته، آزمون خواندن شیرازی و نیلیپور(1383)، آزمون آگاهی واجشناختی سلیمانی (1379) و آزمون نامیدن سریع بودند. ابزار اجرای پژوهش نرم افزاری محقق ساخته بود که با استفاده از برنامۀ مایکروسافت پاورپوینت تهیه شده بود و در قالب نهایی برنامۀ آدوبی کپتیویت به اجرا درآمد و در آن کلمات بصورت حرف به حرف، هجا به هجا و نهایتاً بصورت کامل به دانش آموز نمایش داده شده و تلفظ میشدند. مداخلۀ پژوهش 4 هفته به طول انجامید. در هفتۀ اول و سوم، فقط هر روز آزمون خوانش از کلمات اجرا میشد. در هفته های دوم و چهارم، آموزش همان کلمات آزمون شده در هفتۀ قبلی اجرا می شد. ضمناً در پایان هر هفته در جلسۀ پنجم آزمون واجشناسی تکرار میشد. آزمون های سیالی و دقت خواندن متن، آگاهی واجشناختی و نامیدن سریع نیز بهصورت پیش آزمون-پس آزمون در ابتدا و انتهای اجرای مداخله اجرا شدند. تجزیه و تحلیل نتایج با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری ویلکاگسون و فریدمن انجام شد.یافتهها: یافته های پژوهش گویای آن بود که استفاده از روش مبتنی بر رایانۀ ارائۀ متوالی حروف می تواند دقت خواندن کلمات بهطور جداگانه، و همچنین، دقت و سیالی خواندن متن را ارتقا بخشد و دانش آموز خواهد توانست در زمان کوتاهتر و با تعداد خطای کمتری بخواند. روش بهکار رفته، بر آگاهی واجشناختی دانش آموزان نارساخوان نیز پیشرفتی مشهود و صعودی در طول اجرای مداخله را نشان داد. همچنین، مشخص شد که دانش آموزان پس از استفاده از این روش، تکلیف نامیدن رنگ را با سرعت بیشتر و تعداد خطای کمتری انجام میدهند که این گویای تأثیر معنادار مثبت این روش بر سرعت پردازش اطلاعات بود.نتیجهگیری: مداخلۀ اجرا شده در پژوهش حاضر، که با استفاده از نرم افزار در دسترس پاورپوینت تهیه شده بود توانست اثربخشی قابل قبولی را برای بهبود مهارت خواندن، آگاهی واجشناختی و سرعت پردازش اطلاعات در کودکان نارساخوان به اثبات برساند. پیشبینی بودجه و نیروی متخصص جهت تولید محتواها، یا آموزش روال تهیه و بهکارگیری اینگونه برنامه ها به معلمان میتواند در دستور کار مراکز آموزش ابتدایی قرار گیرد. همچنین، پژوهش بر روی نمونه هایی با فراوانی بیشتر می تواند قابلیت تعمیم پذیری نتایج را افزایش دهد.
آموزش الکترونیکی
پرستو علیخانی؛ مرتضی رضایی زاده؛ راضیه شاهوردی
چکیده
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر، ارزیابی سامانه درس افزار دانشگاه شهید بهشتی از نظر پشتیبانی فنی و آموزشی- مشاورهای بر اساس بُعد منابع حمایتیِ چهارچوب یادگیری الکترونیکی خان بود. این ارزیابی بواسطه تجارب دانشجویان صورت گرفت.روشها: طرح پژوهش کیفی از نوع داده بنیاد اتخاذ شد. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان مقطع کارشناسی دانشکده ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر، ارزیابی سامانه درس افزار دانشگاه شهید بهشتی از نظر پشتیبانی فنی و آموزشی- مشاورهای بر اساس بُعد منابع حمایتیِ چهارچوب یادگیری الکترونیکی خان بود. این ارزیابی بواسطه تجارب دانشجویان صورت گرفت.روشها: طرح پژوهش کیفی از نوع داده بنیاد اتخاذ شد. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان مقطع کارشناسی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران بودند که تجربه فعالی در سامانه درس افزار داشتند. 32 نفر از دانشجویان به روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور انتخاب شدند و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته اطلاعات لازم تا دستیابی محقق به اشباع نظری بدست آمد. یافته ها با استفاده از روش کدگذاری اشتراس و کوربین، تا دوسطح کدگذاری باز و محوری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافتهها: یافته های حاصل از تحلیل مصاحبه های فرد به فرد دانشجویان، حاکی از این بود که 1. از دست رفتن اطلاعات بحثهای گروهی 2. عدم دسترسی به منابع و لینک های مفید در درون درس افزار 3. اطلاعات اندک در مورد حضور آنلاین و مشارکت کاربران و تیم پشتیبانی 4. کم توجهی به پشتیبانی آموزشی برای موفقیت دانشجویان در درسافزار 5. اطلاعات ناکافی در مورد فعالیت های میز خدمت، از جمله مسائلی است که بر میزان انگیزش و فعالیت مستمرشان در درس افزار تاثیرگذار بوده است. مهمتر آنکه، این مسائل بر نگرش کاربران نسبت به یادگیری الکترونیکی تأثیر خواهد گذاشت.نتیجهگیری: تحلیل تجارب دانشجویان نشان داد سامانه درسافزار از بعد حمایتی نیازمند بازبینی و توجه بیشتر است. نادیده انگاشتن این مسائل موجب ایجاد شکاف میان ظرفیت فناوری برای یادگیری و کاربست آن در عمل خواهد شد. به عبارت دیگر، ضعف در حمایت های آموزشی، مشاورهای و فنی، بر نگرش کاربران نسبت به یادگیری الکترونیکی تاثیر گذار است. طبق مدل پذیرش فناوری، سهولت کاربرد ادراک شده دانشجویان سامانه درسافزار از ضعف در مکانیسم های پشتیبانی میتواند تأثیر بگیرد و کاربران را نسبت به سودمندی این سامانه در یادگیری الکترونیکی دچار تردید خواهد کرد؛ بنابراین، به سمت استمرار فعالیت در آن متمایل نخواهند شد. لذا، پژوهش حاضر، ارزیابی سامانه درسافزار را بصورت مستمر توصیه مینماید تا از این طریق، الگوهای رفتاری کاربران در طول فعالیت در درس افزار شناسایی شده و مکانیسم های حمایتی موردنیاز اعمال شود. بعنوان مثال، برگزاری دوره های آموزشی اولیه برای آماده شدن دانشجویان به مشارکت در درس افزار.
آموزش الکترونیکی
سیده زهرا سیدی راد؛ امیرهوشنگ تاجفر
چکیده
پیشینه و اهداف: این پژوهش با هدف بررسی اثرگذاری عوامل کیفی مؤثر بر موفقیت سیستمهای آموزش الکترونیک انجام شده است. مدل این پژوهش براساس مدل EESS و اعمال تغییرات بهدست آمده از تحقیقات قبلی است و شامل مؤلفههای مختلف کیفی از جمله کیفیت فنی سیستم، کیفیت اطلاعات، کیفیت خدمات، کیفیت سیستم آموزشی، کیفیت عوامل حمایتی، کیفیت یادگیرنده و ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: این پژوهش با هدف بررسی اثرگذاری عوامل کیفی مؤثر بر موفقیت سیستمهای آموزش الکترونیک انجام شده است. مدل این پژوهش براساس مدل EESS و اعمال تغییرات بهدست آمده از تحقیقات قبلی است و شامل مؤلفههای مختلف کیفی از جمله کیفیت فنی سیستم، کیفیت اطلاعات، کیفیت خدمات، کیفیت سیستم آموزشی، کیفیت عوامل حمایتی، کیفیت یادگیرنده و کیفیت مربی و کیفیت محتوای آموزشی میشود.در این پژوهش تأثیرات این هشت عامل کیفی بر «سودمندی درکشده» و «رضایت درکشده» و همچنین میزان تأثیرات «سودمندی درکشده» بر «رضایت درکشده» بررسی شدهاند.روشها: جامعه آماری شامل 270 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات است که در نیم سال دوم سال تحصیلی 1399-1400 در دو دانشگاه مشغول به تحصیل بودند و از سیستم LMS با مشخصات تقریباً مشابه استفاده میکردند. تعداد 152 پرسشنامه معتبر جمعآوری شده است. از پرسشنامه با طیف لیکرت پنجتایی برای جمعآوری دادهها استفاده شد که شامل 3 سؤال عمومی و 51 سؤال مرتبط با متغیرهای مدل است.تجزیهوتحلیل فرضیههای تحقیق با استفاده از تکنیک حداقل مربعات جزئی انجام شده و از نرمافزار Smart PLS 3 برای انجام آزمونها و آزمایش فرضیهها استفاده شده است.یافتهها: نتایج تحلیل نشان میدهد کیفیت فنی، کیفیت یادگیرنده و کیفیت محتوای آموزشی بر میزان رضایت ادراک شده از سیستم آموزش الکترونیکی تأثیر میگذارد. کیفیت اطلاعات، کیفیت سرویس، کیفیت سیستم آموزشی، کیفیت خدمات حمایتی و کیفیت استاد بر میزان رضایت ادراک شده از سیستم آموزش الکترونیکی تأثیری ندارد. کیفیت اطلاعات، کیفیت یادگیرنده و استاد و کیفیت محتوای آموزشی بر سودمندی درکشده از سیستم آموزش الکترونیک مؤثر هستند. کیفیت فنی و کیفیت سرویس و کیفیت سیستم آموزشی و کیفیت عوامل حمایتی تأثیری بر میزان سودمندی درکشده ندارد.سودمندی ادراک شده به میزان قابل توجهی بر رضایت ادراک شده مؤثر است و همچنین سودمندی ادراک شده و رضایت ادراک شده، به میزان قابل توجهی بر منافع استفاده از سیستم آموزش الکترونیک تأثیر دارد.نتیجهگیری: نتایج این تحقیق، نتایج حاصل از سایر تحقیقات انجام شده در خصوص اثر کیفیت بر موفقیت سیستمهای آموزش الکترونیک را تأیید میکند و نشان میدهد که عوامل مختلف کیفی با اثرگذاری بر «رضایت درکشده» و «سودمندی درکشده» بر منافع یادگیرندگان مؤثرند و منجر به موفقیت سیستمهای آموزش الکترونیک خواهند شد. نتایج تحلیل آماری نشان میدهد که افزایش کیفیت سیستم آموزش الکترونیک میتواند منافع یادگیرندگان از جمله افزایش دانش و موفقیت تحصیلی، بهبود روند یادگیری، ارتباط اثربخش با سایر دانشجویان و اساتید، همچنین صرفهجویی در زمان و هزینه را تأمین کند.نتایج تحقیق اهمیت کیفیت یادگیرنده، کیفیت استاد و کیفیت محتوای آموزشی را در موفقیت سیستم آموزش الکترونیک به خوبی نشان میدهد و این موضوع نشانگر اهمیت آموزش در جهت بالا بردن توانایی فنی استفاده از سیستم و بررسی روشهایی برای افزایش اشتیاق و تشویق یادگیرندگان و استادان در استفاده از سیستم، همچنین تطبیق هرچه بیشتر محتوای درسی ارائه شده با سطح دانش و نیازمندی یادگیرندگان است. همچنین افزایش کیفیت اطلاعات شامل وجود و در دسترس بودن اطلاعات مورد نیاز، سهولت استفاده، بهروز بودن، وضوح و نحوه نمایش اطلاعات(قلمها، تصاویر،..) تا حد زیادی در موفقیت سیستم مؤثر است.انجام پژوهش مناسب در یک جامعه آماری با رشته تحصیلی متفاوت میتواند اطلاعات دقیقتری در خصوص ارتباط بین رشته تحصیلی با موفقیت سیستم آموزش الکترونیک ارائه دهد. در صورت تفاوت نتایج، در پژوهشهای آینده میتوان به بررسی میزان نیازمندی به سیستمهای سفارشیسازی شده برای رشتههای تحصیلی مختلف پرداخت.
آموزش الکترونیکی
سیده فاطمه نورانی؛ منیژه احمدی
چکیده
پیشینه و اهداف: مودل یک سیستم مدیریت یادگیری است که با هدف راهاندازی آسانِ آموزش از راه دور و آموزش الکترونیکی و نیز اجرای هر برنامه یادگیری الکترونیکی و آنلاین طراحی و اجرا شده است. این سیستم، متن باز بوده و در هر حوزه یادگیری قابل استفاده است. با توجه به اهمیت و تأثیر یادگیری مشارکتی بهعنوان یک پارادیم آموزشی، مودل نیز ابزارهایی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: مودل یک سیستم مدیریت یادگیری است که با هدف راهاندازی آسانِ آموزش از راه دور و آموزش الکترونیکی و نیز اجرای هر برنامه یادگیری الکترونیکی و آنلاین طراحی و اجرا شده است. این سیستم، متن باز بوده و در هر حوزه یادگیری قابل استفاده است. با توجه به اهمیت و تأثیر یادگیری مشارکتی بهعنوان یک پارادیم آموزشی، مودل نیز ابزارهایی چون ویکی، کارگاه و انجمن را جهت ایجاد فضای تعاملات و مراودات مشارکتی فراهم نموده است. یادگیری همتا، گونهای از یادگیری مشارکتی است که یادگیرندگانی که از نظر سطح اجتماعی یکسان هستند، به یکدیگر آموزش میدهند و از یکدیگر میآموزند. در این مقاله با استفاده از تئوری بازی، سازوکاری جهت ایجاد یک محیط یادگیری همتا در محیط مودل، طراحی و پیادهسازی شده است. سازوکار پیشنهادی GT-Moodle نام دارد و با تلفیق ابزار تالار گفتگو در محیط مودل و بازی معمای زندانی در تئوری بازی، یک محیط یادگیری همتا را با هدف افزایش انگیزه در فرآیند یادگیری ایجاد میکند. معمای زندانی از معروفترین بازیهای تئوری بازی است. با مطالعه تحقیقات انجام شده در حوزه تئوری بازی که محوریت آنها آموزش هستند، مشخص شد، تحقیقات انجام شده در این حوزه به مدل کردن تعامل استاد/استاد، استاد/یادگیرنده، یادگیرنده/یادگیرنده و کارمند/یادگیرنده پرداختهاند و تحقیقی جهت استفاده از تئوری بازی بهمنظور ایجاد فضای یادگیری همتا در محیط مودل، توسط نویسندگان مقاله حاضر مشاهده نشد. فضا و شرایط بازی معمای زندانی، شباهت زیادی به محیط یادگیری همتا دارد. همانند بازی معمای زندانیها که همکاری و مشارکت هر دو بازیکن، دستاورد بیشتری را نسبت به عدم مشارکت و تخاصم بازیکنان به همراه دارد، در یادگیری همتا نیز تلاش و مشارکت هر دو یادگیرنده در فعالیتهای طراحی شده برای آموزش، دستاورد آموزشی و یادگیری بیشتری را برای یادگیرندگان به همراه دارد. همچنین در معمای زندانی، تلاش در هدایت بازیکنان برای مشارکت بیشتر است، همین شرایط در یادگیری همتا، نیز مطلوب است. مشارکت بیشتر در یادگیری همتا، افزایش یادگیری را به همراه خواهد داشت که این هدف اصلی سازوکار GT-Moodle است.روشها: تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری دادهها و تجزیهوتحلیل، توصیفی و برحسب اجرا از نوع شبه تجربی با طرح پس آزمون با گروههای کنترل و آزمایش است. بهمنظور ارزیابی 26 نفر از دانشجویان درس ریاضیات گسسته در رشته مهندسی کامپیوتر بهصورت تصادفی بهعنوان گروه آزمایش و 27 نفر بهعنوان گروه کنترل انتخاب شدند. در سازوکار GT-Moodle از ابزار انجمن برای گروهبندی و تعریف فعالیتهای گروهی استفاده میشود. این سازوکار در چند جلسه مختلف درس، و روی گروه آزمایش اجرا شدند. بهمنظور ارزیابی سازوکار GT-Moodle یک پس آزمون از گروه کنترل و آزمایش اخذ شد و نتایج آزمون بهمنظور ارزیابی سازوکار پیشنهادی استفاده شد.یافتهها: با استفاده از آزمون گروه مستقل یو من وینتی، نمرات گروه آزمایش و گروه کنترل در پس آزمون، مقایسه شدند. با استفاده از آزمون یومن وینتی P-Value=0.000<0.05 حاصل شد که نشان میدهد بین نمرات پس آزمون گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنیداری در سطح 5 درصد وجود دارد. همچنین میانگین رتبه گروه آزمایش برابر 31/35 شد که این مقدار بیشتر از میانگین رتبه گروه کنترل با مقدار 19 است.؛ که نشاندهنده تأثیر مثبت سازوکار پیشنهادی در این پژوهش (GT-Moodle) برافزایش یادگیری است.نتیجهگیری: نتایج این تحقیق برای هر مؤسسه آموزشی به دنبال استفاده از یادگیری همتا و بهمنظور ایجاد یک فضای یادگیری ثمربخش ، مفید و قابل اجرا و پیادهسازی است. از آنجا که در طراحی سازوکار، از ابزارهای موجود مودل استفاده شده است، پیادهسازی آن نیاز به مهارت اضافهتر از مهارت کار کردن با مودل ندارد و هر استاد و مربی با دانش استفاده از فضای مودل میتواند بهراحتی از سازوکار GT-Moodle استفاده کنند.
آموزش الکترونیکی
رضا نجاتی
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش برخط (برخط) به عنوان گونه ای از آموزش از راه دور و در دهه های گذشته موردتوجه مدیران، استادان، دانشجویان و دیگران بوده است. در شرایط حادث از بیماری همهگیر کوید 19، آموزش برخط به یک نیاز تبدیلشده است. از جمله عوامل مؤثر در کارآمدی این نوع آموزش مشارکت فعال دانشجویان در فرایند یادگیری است. مشارکت فعال ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش برخط (برخط) به عنوان گونه ای از آموزش از راه دور و در دهه های گذشته موردتوجه مدیران، استادان، دانشجویان و دیگران بوده است. در شرایط حادث از بیماری همهگیر کوید 19، آموزش برخط به یک نیاز تبدیلشده است. از جمله عوامل مؤثر در کارآمدی این نوع آموزش مشارکت فعال دانشجویان در فرایند یادگیری است. مشارکت فعال را تلاش صرف شده دانشجو در فرایند یادگیری تعریف میکنند. کارشناسان باور دارند که اجزاء مشارکت فعال عبارتاند از: تعامل با محتوای درس، تعامل با همکلاسیها و تعامل با استادان برای کسب نتیجه آموزشی مطلوب (کسب نمره و رضایت تحصیلی). صاحبنظران تعلیم و تربیت ادعا می کنند که مشارکت فعال دانشجویان در فرایند یادگیری پیشنیاز یادگیری و پایداری آن است. شواهدی وجود دارد که مشارکت فعال دانشجویان یکی از قویترین عوامل پیشبینی کننده پیشرفت تحصیلی است. در این نوشتار به نقش مشارکت فعال در یادگیری زبان انگلیسی در کلاس بر خط خواهیم پرداخت. نمایی از چگونگی پیشرفت تحصیلی و تلقی دانشجویان از مشارکت کلاسی نیز ارائه میشود.روشها: در این پژوهش که از نوع همبستگی است از پرسشنامه مقیاس «مشارکت فعال در آموزش بر خط» و آزمون «خواندن و درک مطلب» زبان انگلیسی استفادهشده است. این پرسشنامه در سال 2015 توسط دیکسون طراحیشده و مشتمل بر 4 سازه و 19 گویه است و مقیاس آن لیکرت 7 درجهای است. سازهها عبارتاند از: مهارت، عواطف، مشارکت و عملکرد. هیچگونه سابقهای اعم از اصل یا ترجمه این پرسشنامه در نشریات علمی-پژوهشی ایران به دست نیامد. بنابراین محقق آن را ترجمه نموده است. ترجمه معکوس این پرسشنامه توسط یکی از استادان انجامشده است. پرسشنامه یادشده با استفاده از گوگل فرم طراحی و از طریق سامانه آموزش مجازی دانشگاه به 297 نفر دانشجو که در نیم سال نخست سال تحصیلی 99 درس زبان عمومی داشتند ارسال شد.206 نفر از دانشجویان به پرسشنامه پاسخ دادند. پاسخهای 22 نفر از آنها مخدوش بود؛ به عنوان مثال به تمام گویه ها یک پاسخ داده بودند یا پاسخها یکی در میان تکراری بود. لذا پاسخنامههای آنها کنار گذاشته شد. جمعاً 184 پاسخنامه به همراه نمرات زبان انگلیسی همان افراد مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. ابزار دوم این پژوهش آزمون «خواندن و درک مطلب» زبان انگلیسی است. این آزمون را محقق بر اساس مطالعات نظری مربوط به مهارت مذکور طراحی و برای بررسی انطباق آزمون با نظریه های علمی و محتوی آموزشی از 5 نفر از استادان کمک گرفته است. این آزمون دارای 40 سؤال است و به عنوان آزمون پایانترم در سامانه آموزش مجازی دانشگاه انجامشده است.یافتهها: آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که پیشرفت تحصیلی دانشجویان در درس زبان انگلیسی و تلقی آنان از مشارکت کلاسی رضایتبخش است. بر اساس تحلیل رگرسیون چارکی میان مشارکت فعال و یادگیری زبان انگلیسی در دانشجویان دارای نمره بالا ارتباط معنیدار وجود دارد. اما تحلیل آماری همبستگی نشان میدهد که میان پیشرفت تحصیلی و مشارکت فعال در کلاس بر خط ارتباط آماری معنیدار وجود ندارد. نبود وجود ارتباط معنادار میان این دو متغیر با یافته های پژوهش های خارجی متفاوت است. دلایل گوناگونی برای این موضوع متصور است. آموزش برخط در پژوهش حاضر انتخابی نبوده است و دانشجویان انگیزه کافی و مهارت و ابزارهای لازم برای این شیوه آموزش نداشته اند. شاید دانشجویان به همین دلایل دچار ترس و اضطراب شده اند. این ترس و اضطراب احتمالاً موجب نارضایتی تحصیلی یا خودکمبینی شده است. اضافه میکند که تلقی دانشجویان از مشارکت فعال قابلقبول است. البته در مورد مشارکت در کلاس برخط هیچ گزارشی از پژوهش در ایران موجود نیست.نتیجه گیری: هدف این پژوهش برآورد ارتباط بین مشارکت فعال و یادگیری زبان انگلیسی در کلاس برخط بود. نتایج نشان داد که نظریه مشارکت فعال در ارتقاء پیشرفت درسی در مورد دانشجویان قوی صدق می کند اما در مورد دانشجویان حد متوسط و پایینتر صدق نمی کند. برای ارزیابی میزان مشارکت دانشجویان از پرسشنامه استفادهشده است. پژوهشگران بهخوبی می دانند که پرسشنامه مبتنی بر خود اظهاری است و در این روش احتمال خطای اندازهگیری وجود دارد.
آموزش الکترونیکی
نجف طهماسبی پور؛ فریده حمیدی؛ زهرا کاظمی
چکیده
پیشینه و اهداف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی استفاده از محتوای الکترونیکی درس ریاضی بر یادگیری خودتنظیم و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نهم بود.روشها: این تحقیق از نوع نیمه آزمایشی پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل و جامعه مورد نظر، دانشآموزان سال سوم دوره اول متوسطه (نهم) دبیرستان دولتی پروین اعتصامی شهرستان الیگودرز بود که ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی استفاده از محتوای الکترونیکی درس ریاضی بر یادگیری خودتنظیم و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نهم بود.روشها: این تحقیق از نوع نیمه آزمایشی پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل و جامعه مورد نظر، دانشآموزان سال سوم دوره اول متوسطه (نهم) دبیرستان دولتی پروین اعتصامی شهرستان الیگودرز بود که در سال96-97 به تحصیل مشغول بودند. حجم نمونه ۴۰ نفر بود که به روش نمونهگیری در دسترس از بین کلاسهای سال سوم متوسطه اول انتخاب شدند.20 نفر بهعنوان گروه آزمایش و 20 نفر بهعنوان گروه کنترل تعیین شدند. گروه آزمایش در ده جلسه یک ساعته مورد آموزش الکترونیک درس ریاضی قرار گرفتند.پیش از اجرای پژوهش و با اتمام برنامه های آموزش گروهی، پرسشتامه خودتنظیمی بوفارد و پرسشنامه محققساخته برای تعیین نمره پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی بر روی شرکت کنندگان انجام گردید.یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش با استفاده از محتوای الکترونیکی بر روی گروه آزمایش که این برنامه را دریافت کردهاند، در مقایسه با دانشآموزان گروه کنترل که این برنامه را دریافت نکردهاند، تأثیر معنیداری داشت؛ بهطوریکه موجب افزایش یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی درس ریاضی در گروه آزمایش شد ( بهعبارت دیگر، پس از تعدیل نمرههای پیش آزمون، عامل بین آزمودنیهای دو گروه اثر معناداری داشت. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت، بهکارگیری محتوای الکترونیکی بر خودتنظیمی شناختی دانشآموزان پایه نهم مؤثر است. میزان اثر بهکارگیری محتوای الکترونیکی بر خودتنظیمی شناختی6/27 درصد بود. نتیجهگیری: در این رویکرد آموزشی، دانش آموزان بازخورد مناسبی اخذ کرده و با راهکارهای مطلوب، از وقت مورد نظر برای فرایند یادگیری درس ریاضی بهره می بردند. توجه به پتانسیلهای متعدد صوتی، تصویری، طراحی و انیمیشن، نرمافزارهای چند رسانه ای، بطور همزمان چندین حس را تحریک کرده، باعث می شود که دانشآموزان بتوانند مطالب را جذابتر، با تنوع بیشتر و جامع تر درک کرده و موجب افزایش انگیزش تحصیلی آنان، به منظور فراگیری و فهم مناسبتر شود. استفاده از تکنیک خودتنظیمی در چارچوب ابزارهای چندرسانهای، فرایندهای پردازش اطلاعات را تقویت می کند کاربرد بموقع و مناسب این ابزارها، موجب وسعت بخشیدن به فرایندهای درکی، آسان سازی موقعیتهای شناختی، روان شدن برنامه های حل مسأله، افزایش خودانگیختگی، احساس خودکارآمدی و گسترش میزان تمرکز و هشیاری، یا به عبارتی باعث ایجاد خودتنظیمی بالا در فرایند یادگیری می شود. شرایط بوجود آمده در مسیر آموزش و یادگیری و نیز در زمانی طولانی تقریباً ثابت و عموما پایدار می باشد.
آموزش الکترونیکی
سیده محبوبه سیدعلیان؛ کیوان صالحی
چکیده
پیشینه و اهداف: دانش و مهارت در ریاضیات به عنوان یکی از مهارت های فردی بسیار ضروری برای زندگی، در جوامع مدرن محسوب میشود. به همین دلیل، ریاضیات به عنوان یک رشته اصلی در آموزش و پرورش دیده میشود. یکی از معضلات امروز در عرصه آموزش و پرورش، کاهش علاقه دانشآموزان به یادگیری، به ویژه در دروسی چون ریاضی است. ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: دانش و مهارت در ریاضیات به عنوان یکی از مهارت های فردی بسیار ضروری برای زندگی، در جوامع مدرن محسوب میشود. به همین دلیل، ریاضیات به عنوان یک رشته اصلی در آموزش و پرورش دیده میشود. یکی از معضلات امروز در عرصه آموزش و پرورش، کاهش علاقه دانشآموزان به یادگیری، به ویژه در دروسی چون ریاضی است. به رغم حوزه های وسیع کاربرد آن، ریاضی و تفکر وابسته به ریاضیات، در سراسر دنیا امری بغرنج تلقی میشود و تدریس آن هم معمولاً کار سختی بهشمار میرود. بسیاری از دانش آموزان از ریاضیات اجتناب می کنند یا قابلیت و توانایی واقعی خود را در ریاضی کمتر از حد معمول نشان می دهند؛ لذا مطالعه عوامل مؤثر در یادگیری ریاضی در دهه های اخیر مورد توجه بسیاری از صاحبنظران و متخصصان آموزش قرار گرفته است. با توجه به کمبود مطالعات در کشورمان ایران و اهمیّت مواد آموزشی و اثرات آن، مقایسه روش تدریس سنتی و مبتنی بر استفاده از فناوری و وسایل کمک آموزشی، ضرورت داشت تا میزان تأثیر آن را در بهبود یادگیری درس ریاضی دانش آموزان دوره دوم متوسطه مورد بررسی قرار دهیم. بدین منظور فرضیه اصلی این مطالعه بر این اصل استوار است که استفاده از وسایل کمکآموزشی در یادگیری بهتر درس ریاضیات مؤثر است.روشها: بدینمنظور از مطالعهای با رویکرد کمّی، به روش شبه تجربی و طرح پیشآزمون ـ پس آزمون با گروه گواه استفاده شد؛ جامعه آماری شامل تمامی دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهرستان مهدی شهر از استان سمنان هستند. آزمودنی ها 33 نفر از دانش آموزان دختر پایه دوازدهم رشته ریاضی هستند که از طریق نمونهگیری دردسترس انتخاب شده و با انتساب تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه قرار گرفتند. گردآوری داده ها با استفاده از آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته با ملاحظات تأمین روایی و پایایی، انجام شد. برنامه آموزش بعد از رواسازی پروتکل مداخله، با استفاده از وسایل کمکی در 12 جلسه 2ساعته به صورت هفتگی بر روی گروه آزمایش اجرا شد.یافتهها: برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری (مانکوا) و تک متغیری (آنکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد که تدریس ریاضی با کمک وسایل کمک آموزشی و استفاده از فناوری اطلاعات، در میزان فراگیری دانشآموزان به طور معناداری مؤثر است. گروه ها قبل از اعمال متغیر مستقل، تقریباً همسان بودند؛ اما بعد از طی دوره آزمایش بین نمراتشان تفاوت معنادار دیده شد که میتوان آن را به روش آموزش مربوط دانست 0.05)>(P. مقدار مجذور اتای بهدستآمده نشان میدهد که 71 درصد از واریانس متغیر وابسته از متغیر مستقل ناشی شدهاست. بررسیهای تکمیلی نشان داد که در سطح تکتک دروس، تفاوت مربوط به مباحث مقاطع مخروطی، و دایره، معنادار است 0.01)>P). بدین معنا که نمرات پس آزمون مقاطع مخروطی و دایره در گروه آزمایش بهطور معناداری بالاتر از گروه گواه بوده که حاکی از تأثیر مثبت برنامه مداخله است. همچنین با توجه به نمرات مجذور اِتا، می توان گفت که در آزمون مقاطع مخروطی 29درصد و در آزمون دایره 66درصد تغییرات، ناشی از تأثیر برنامه تدریس به کمک وسایل کمک آموزشی و فناوری اطلاعات است.نتیجهگیری: در مجموع، یافته ها نشان داد که آموزش به کمک وسایل کمک آموزشی و فناوری اطلاعات می تواند از طریق سهولت انتقال مطالب درسی، تسهیل جریان یادگیری و پایداری آموخته ها، افزایش انگیزه یادگیری، افزایش نمرات و بهبود مهارت حل مسأله باعث پیشرفت در یادگیری و موفقیت در این درس گردد که می توان از این برنامه بهعنوان یک مداخله مفید و کارآمد برای بهبود یادگیری درس ریاضی استفاده کرد.
آموزش الکترونیکی
صادق حامدی نسب؛ محسن آیتی؛ محمد علی رستمی نژاد؛ فرهاد سراجی
چکیده
پیشینه و اهداف: در چند سال اخیر سایت ها و نرمافزارهای شبکه های اجتماعی بهعنوان یکی از بانفوذترین پدیده ها در بین فناوری های جدید تبدیلشده است. یادگیریهای دانشجومعلمان و توسعۀ حرفهای آنها نیز در این بستر بهصورت رسمی و غیررسمی اتفاق میافتد. در این راستا هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی برنامه درسی برای استفاده ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: در چند سال اخیر سایت ها و نرمافزارهای شبکه های اجتماعی بهعنوان یکی از بانفوذترین پدیده ها در بین فناوری های جدید تبدیلشده است. یادگیریهای دانشجومعلمان و توسعۀ حرفهای آنها نیز در این بستر بهصورت رسمی و غیررسمی اتفاق میافتد. در این راستا هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی برنامه درسی برای استفاده از یادگیری غیررسمی مبتنی بر شبکههای اجتماعی مجاز در جهت توسعۀ حرفهای دانشجو معلمان است.روشها: این پژوهش با رویکرد چند روشی انجام شد. برای طراحی الگوی فوق، ابتدا از روش زمینه بنیاد استفاد گردید. مشارکتکنندگان این پژوهش کلیه دانشجو معلمان رشته آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان خراسان جنوبی بودند که در سال 1398-1397 مشغول به تحصیل بودند. براساس نمونهگیری هدفمند و با مصاحبه نیمه ساختار یافته، تا اشباع نظری داده ها، با 15 نفر از این دانشجویان مصاحبه انجام شد. برای تحلیل دادهها، با استفاده از رویکرد تحلیل ابعاد و طی مراحل کدگذاری باز، محوری و گزینشی، الگوی موجود مربوط به یادگیری غیررسمی مبتنی بر شبکه های اجتماعی دانشجو معلمان در جهت توسعۀ حرفه ای آنها استخراج شد. برای بهدست آوردن اعتبارپذیری و تأییدپذیری دادهها از دو روش بازبینی مشارکتکنندگان و مرور خبرگان غیر شرکتکننده در پژوهش استفاده شد. در پایان با روش پژوهش نظریهای و براساس یافتههای قبلی، در ابتدا عناصر نهگانه کلاین مبنای کار قرار گرفت و براساس آن، الگوی موردنظر طراحی شد. در مرحله بعد به شناسایی مفاهیم اساسی یا همان ویژگیهای عناصر برنامه درسی و مفاهیم ساختاری که در واقع همان شناسایی ارتباط بین این عناصر هست، پرداخته شد. درنهایت الگوی ارائهشده توسط متخصصان اعتباربخشی شد.یافتهها: یافتهها نشان داد که اهداف در شبکههای اجتماعی پیشبینینشده، انعطافپذیر و پیوسته هستند که خاصیت گلوله برفی دارند و باید اعتباریابی شوند. محتوا در شبکههای اجتماعی لازم است از ویژگیهایی مانند؛ هماهنگ با مخاطب، زمینهساز تفکر انتقادی، کنشگرا و غربالگر بودن برخوردار باشد. فعالیتهای یادگیری؛ زمینهساز خودکفایی و تعلق، برآوردهکننده خواستهها، برانگیزاننده و بسترساز آموزش فردی و گروهی است. مواد و منابع؛ متنوع، سهلالوصول، سیال و تعاملی است. گروهبندی فراگیران نیز غیرخطی، اختیاری و مبتنی بر تشریکمساعی و پاسخگویی آنلاین است. همچنین در شبکههای اجتماعی؛ زمان کافی برای تأمل در پاسخ، امکان برقراری ارتباط با گرههای ارتباطی در هرزمان، امکان هدر رفت زمان مفید با محتوای جذاب و دستیابی به حجم انبوهی از اطلاعات در زمان کم وجود دارد. علاوه بر این، دسترسی به اطلاعات و منابع آموزشی در هر مکان وجود دارد و مکان یادگیری، خالق فرصتها و مبتنی بر زیستبوم و ارتباطات تعاملی است. راهبردهای تدریس در این پزوهش، مسئله محور، تعاملی، مبتنی بر شناورسازی فراگیر و با هدایتمنعطف مدرس همراه است. شیوههای ارزشیابی هم کیفیت گرا، فرآیندمدار، خودارزیابانه، پیوسته و مبتنی بر بازخورد آنی است. همچنین یافتهها نشان داد که اکثر متخصصان اعتبار الگو را در سنجههای مربوط به اعتبار، انسجام، ادراکپذیری، نوآوری، کاربردپذیری، مقبولیت و جامعیت تأیید کردند.نتیجهگیری: با توجه به ویژگیهای عناصر برنامه درسی مبتنی بر شبکههای اجتماعی، به برنامه ریزان درسی پیشنهاد میشود که برای طراحی برنامه درسی مبتنی بر شبکههای اجتماعی در راستای تحقق توسعۀ حرفهای دانشجومعلمان از مختصات این عناصر استفاده کنند. همچنین پیشنهاد میشود دانشگاه فرهنگیان زیرساختهای لازم را برای استفاده هدفمند از شبکههای اجتماعی در جهت توسعه حرفهای دانشجومعلمان فراهم کند.