مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
رضا نجاتی
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش برخط (برخط) به عنوان گونه ای از آموزش از راه دور و در دهه های گذشته موردتوجه مدیران، استادان، دانشجویان و دیگران بوده است. در شرایط حادث از بیماری همهگیر کوید 19، آموزش برخط به یک نیاز تبدیلشده است. از جمله عوامل مؤثر در کارآمدی این نوع آموزش مشارکت فعال دانشجویان در فرایند یادگیری است. مشارکت فعال ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش برخط (برخط) به عنوان گونه ای از آموزش از راه دور و در دهه های گذشته موردتوجه مدیران، استادان، دانشجویان و دیگران بوده است. در شرایط حادث از بیماری همهگیر کوید 19، آموزش برخط به یک نیاز تبدیلشده است. از جمله عوامل مؤثر در کارآمدی این نوع آموزش مشارکت فعال دانشجویان در فرایند یادگیری است. مشارکت فعال را تلاش صرف شده دانشجو در فرایند یادگیری تعریف میکنند. کارشناسان باور دارند که اجزاء مشارکت فعال عبارتاند از: تعامل با محتوای درس، تعامل با همکلاسیها و تعامل با استادان برای کسب نتیجه آموزشی مطلوب (کسب نمره و رضایت تحصیلی). صاحبنظران تعلیم و تربیت ادعا می کنند که مشارکت فعال دانشجویان در فرایند یادگیری پیشنیاز یادگیری و پایداری آن است. شواهدی وجود دارد که مشارکت فعال دانشجویان یکی از قویترین عوامل پیشبینی کننده پیشرفت تحصیلی است. در این نوشتار به نقش مشارکت فعال در یادگیری زبان انگلیسی در کلاس بر خط خواهیم پرداخت. نمایی از چگونگی پیشرفت تحصیلی و تلقی دانشجویان از مشارکت کلاسی نیز ارائه میشود.روشها: در این پژوهش که از نوع همبستگی است از پرسشنامه مقیاس «مشارکت فعال در آموزش بر خط» و آزمون «خواندن و درک مطلب» زبان انگلیسی استفادهشده است. این پرسشنامه در سال 2015 توسط دیکسون طراحیشده و مشتمل بر 4 سازه و 19 گویه است و مقیاس آن لیکرت 7 درجهای است. سازهها عبارتاند از: مهارت، عواطف، مشارکت و عملکرد. هیچگونه سابقهای اعم از اصل یا ترجمه این پرسشنامه در نشریات علمی-پژوهشی ایران به دست نیامد. بنابراین محقق آن را ترجمه نموده است. ترجمه معکوس این پرسشنامه توسط یکی از استادان انجامشده است. پرسشنامه یادشده با استفاده از گوگل فرم طراحی و از طریق سامانه آموزش مجازی دانشگاه به 297 نفر دانشجو که در نیم سال نخست سال تحصیلی 99 درس زبان عمومی داشتند ارسال شد.206 نفر از دانشجویان به پرسشنامه پاسخ دادند. پاسخهای 22 نفر از آنها مخدوش بود؛ به عنوان مثال به تمام گویه ها یک پاسخ داده بودند یا پاسخها یکی در میان تکراری بود. لذا پاسخنامههای آنها کنار گذاشته شد. جمعاً 184 پاسخنامه به همراه نمرات زبان انگلیسی همان افراد مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. ابزار دوم این پژوهش آزمون «خواندن و درک مطلب» زبان انگلیسی است. این آزمون را محقق بر اساس مطالعات نظری مربوط به مهارت مذکور طراحی و برای بررسی انطباق آزمون با نظریه های علمی و محتوی آموزشی از 5 نفر از استادان کمک گرفته است. این آزمون دارای 40 سؤال است و به عنوان آزمون پایانترم در سامانه آموزش مجازی دانشگاه انجامشده است.یافتهها: آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که پیشرفت تحصیلی دانشجویان در درس زبان انگلیسی و تلقی آنان از مشارکت کلاسی رضایتبخش است. بر اساس تحلیل رگرسیون چارکی میان مشارکت فعال و یادگیری زبان انگلیسی در دانشجویان دارای نمره بالا ارتباط معنیدار وجود دارد. اما تحلیل آماری همبستگی نشان میدهد که میان پیشرفت تحصیلی و مشارکت فعال در کلاس بر خط ارتباط آماری معنیدار وجود ندارد. نبود وجود ارتباط معنادار میان این دو متغیر با یافته های پژوهش های خارجی متفاوت است. دلایل گوناگونی برای این موضوع متصور است. آموزش برخط در پژوهش حاضر انتخابی نبوده است و دانشجویان انگیزه کافی و مهارت و ابزارهای لازم برای این شیوه آموزش نداشته اند. شاید دانشجویان به همین دلایل دچار ترس و اضطراب شده اند. این ترس و اضطراب احتمالاً موجب نارضایتی تحصیلی یا خودکمبینی شده است. اضافه میکند که تلقی دانشجویان از مشارکت فعال قابلقبول است. البته در مورد مشارکت در کلاس برخط هیچ گزارشی از پژوهش در ایران موجود نیست.نتیجه گیری: هدف این پژوهش برآورد ارتباط بین مشارکت فعال و یادگیری زبان انگلیسی در کلاس برخط بود. نتایج نشان داد که نظریه مشارکت فعال در ارتقاء پیشرفت درسی در مورد دانشجویان قوی صدق می کند اما در مورد دانشجویان حد متوسط و پایینتر صدق نمی کند. برای ارزیابی میزان مشارکت دانشجویان از پرسشنامه استفادهشده است. پژوهشگران بهخوبی می دانند که پرسشنامه مبتنی بر خود اظهاری است و در این روش احتمال خطای اندازهگیری وجود دارد.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش
مینا رنجبرفرد؛ مهشید زندوکیلی
چکیده
پیشینه و اهداف: امروزه حضور رایانه ها در کلاسهای آموزشی گسترش یافته است. لذا تهیه نرم افزارها و بازی های مناسب و انجام پژوهش هایی برای بررسی تأثیر آنها در امر آموزش و مقایسه آنها با روش آموزش سنتی (حضوری و استفاده از پاورپوینت) ضروری است. بااینحال، ارزشیابی روش آموزش مبتنی بر بازی و روش آموزش از طریق ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: امروزه حضور رایانه ها در کلاسهای آموزشی گسترش یافته است. لذا تهیه نرم افزارها و بازی های مناسب و انجام پژوهش هایی برای بررسی تأثیر آنها در امر آموزش و مقایسه آنها با روش آموزش سنتی (حضوری و استفاده از پاورپوینت) ضروری است. بااینحال، ارزشیابی روش آموزش مبتنی بر بازی و روش آموزش از طریق کار با نرم افزار تخصصی در مقایسه با آموزش سنتی از جنبه های مختلف شامل انگیزه، رضایت، تعامل، لذت و یادگیری از منظر دانشجویان بررسی نشده است. این پژوهش به مقایسه ارزشیابی روش های آموزش سنتی (حضوری و پاورپوینت)، آموزش ازطریق کار با نرم افزار تخصصی و آموزش مبتنی بر بازی از منظر دانشجویان می پردازد. ارزشیابی آموزشی هریک از این سه روش در یکی از درس های رشته مدیریت مالی با استفاده از سنجه هایی نظیر لذت، تعامل و غیره از منظر دانشجویان سنجیده شده است.روشها: ابتدا با مطالعه ادبیات پژوهش در زمینه سه روش آموزشی شامل روش سنتی (حضوری و پاورپوینت)، روش آموزش از طریق کار با نرم افزار تخصصی و روش آموزش مبتنی بر بازی، چارچوب نظری و فرضیه پژوهش تشکیل شد. جامعه آماری، فراگیران درس تحلیل تکنیکال در مرکز مالی ایران و همچنین کانون کارگزاران بورس اوراق بهادار بودند که در مجموع 70 نفر را تشکیل می دادند و کل آنها مورد بررسی قرار گرفتند. انتخاب این کلاس درس به دلیل امکان اجرای هرسه روش آموزشی در قلمروی زمانی انجام تحقیق صورت گرفت. داده های مربوط به ارزشیابی آموزشی هریک از سه روش، از طریق سه پرسشنامه بسته با طیف 5 تایی لیکرت برای هریک از سه روش آموزشی جمع آوری شد. پرسشنامه روش های سنتی و نرمافزار پس از گذشت 3 جلسه از کلاس و پرسشنامه روش مبتنی بر بازی پس از 14 روز از اجرای بازی، که یکی از بازه های زمانی تعریف شده در بازی بود، توزیع شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی و به کمک نرم افزار اسپیاساس و اکسل مورد تحلیل قرارگرفت. برای تجزیه و تحلیل تفاوت در ارزشیابی روش های آموزشی مختلف از آزمون تی زوجی در سطح معناداری 005/0استفاده شد. قبل از انجام آزمون تی وابسته، نرمال بودن داده ها (با استفاده از آزمون کولموگروف_اسمیرنوف) بررسی و تأیید شد.یافتهها: در مقایسه روش آموزش سنتی و آموزش ازطریق کار با نرم افزار تخصصی، با توجه به سطح معناداری 000/0 و آماره t برابر 454/6-، می توان گفت آموزش از طریق نرم افزار بهتر بوده است. در مقایسه روش آموزش مبتنی بر بازی و آموزش از طریق کار با نرم افزار، با توجه به سطح معناداری 000/0 و آماره t برابر 097/6-، این نتیجه حاصل میشود که آموزش مبتنی بر بازی بهتر بوده است. در مقایسه روش آموزش از طریق کار با نرم افزار و آموزش مبتنی بر بازی، با توجه به سطح معناداری 000/0 و آماره t برابر 861/4-، این نتیجه حاصل میشود که آموزش مبتنی بر بازی بهتر بوده است. میانگین روش آموزش مبتنی بر بازی از هر دو روش دیگر بسیار بیشتر و قابل توجه است. این بدان معناست که آموزش گیرندگان با توجه به توانایی های خود از روش مبتنی بر بازی رضایت بیشتری داشته اند، آن را تعاملی تر میدانند، از آن لذت بیشتری برده اند، انگیزه آنها را بالا برده است و آن را در یادگیری خود موثرتر دانسته اند.نتیجهگیری: باتوجه به تفاوت چشمگیر ارزشیابی روش آموزش مبتنی بربازی در مقایسه با دو روش دیگر، جا دارد که مؤسسات آموزشی، مدرسان و توسعه دهندگان بازیهای کامپیوتری، توجه بیشتری به آموزش مبتنی بر بازی و بازیسازی با اهداف آموزشی داشته باشند. دستکم با توجه به موضوع و محتوای درس، علاوه بر روش سنتی (حضوری و پاورپوینت) که روش متداولی در آموزش است، بهکارگیری تلفیقی از روشهای آموزشی مختلف شامل آموزش از طریق کار با نرم افزارهای تخصصی و بهویژه آموزش مبتنی بر بازی در کنار روش آموزش سنتی مفید خواهد بود و باعث افزایش میزان رضایت، یادگیری، انگیزه، توانایی، تعامل و لذت دانشجویان خواهد شد.یکی از عمده ترین مشکلاتی که در این پژوهش وجود داشت، کمبود بازیهای آموزشی مرتبط با درس های آکادمیک بود. در نتیجه امکان بررسی تأثیر عناصر بازی (تابلوهای رهبر، امتیاز و مدالها و ...) در روش آموزش مبتنی بر بازی فراهم نشد. به دلیل عدم امکان اجرای بازی آموزشی مرتبط با درس های آکادمیک در قلمروی زمانی پژوهش، قلمرو مکانی پژوهش محدود به دو سازمان در استان تهران شد و جمع آوری اطلاعات از مؤسسات آموزشی دیگر و در کلاسهای درسی دیگر، امکانپذیر نشد.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
نجف طهماسبی پور؛ فریده حمیدی؛ زهرا کاظمی
چکیده
پیشینه و اهداف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی استفاده از محتوای الکترونیکی درس ریاضی بر یادگیری خودتنظیم و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نهم بود.روشها: این تحقیق از نوع نیمه آزمایشی پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل و جامعه مورد نظر، دانشآموزان سال سوم دوره اول متوسطه (نهم) دبیرستان دولتی پروین اعتصامی شهرستان الیگودرز بود که ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی استفاده از محتوای الکترونیکی درس ریاضی بر یادگیری خودتنظیم و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نهم بود.روشها: این تحقیق از نوع نیمه آزمایشی پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل و جامعه مورد نظر، دانشآموزان سال سوم دوره اول متوسطه (نهم) دبیرستان دولتی پروین اعتصامی شهرستان الیگودرز بود که در سال96-97 به تحصیل مشغول بودند. حجم نمونه ۴۰ نفر بود که به روش نمونهگیری در دسترس از بین کلاسهای سال سوم متوسطه اول انتخاب شدند.20 نفر بهعنوان گروه آزمایش و 20 نفر بهعنوان گروه کنترل تعیین شدند. گروه آزمایش در ده جلسه یک ساعته مورد آموزش الکترونیک درس ریاضی قرار گرفتند.پیش از اجرای پژوهش و با اتمام برنامه های آموزش گروهی، پرسشتامه خودتنظیمی بوفارد و پرسشنامه محققساخته برای تعیین نمره پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی بر روی شرکت کنندگان انجام گردید.یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش با استفاده از محتوای الکترونیکی بر روی گروه آزمایش که این برنامه را دریافت کردهاند، در مقایسه با دانشآموزان گروه کنترل که این برنامه را دریافت نکردهاند، تأثیر معنیداری داشت؛ بهطوریکه موجب افزایش یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی درس ریاضی در گروه آزمایش شد ( بهعبارت دیگر، پس از تعدیل نمرههای پیش آزمون، عامل بین آزمودنیهای دو گروه اثر معناداری داشت. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت، بهکارگیری محتوای الکترونیکی بر خودتنظیمی شناختی دانشآموزان پایه نهم مؤثر است. میزان اثر بهکارگیری محتوای الکترونیکی بر خودتنظیمی شناختی6/27 درصد بود. نتیجهگیری: در این رویکرد آموزشی، دانش آموزان بازخورد مناسبی اخذ کرده و با راهکارهای مطلوب، از وقت مورد نظر برای فرایند یادگیری درس ریاضی بهره می بردند. توجه به پتانسیلهای متعدد صوتی، تصویری، طراحی و انیمیشن، نرمافزارهای چند رسانه ای، بطور همزمان چندین حس را تحریک کرده، باعث می شود که دانشآموزان بتوانند مطالب را جذابتر، با تنوع بیشتر و جامع تر درک کرده و موجب افزایش انگیزش تحصیلی آنان، به منظور فراگیری و فهم مناسبتر شود. استفاده از تکنیک خودتنظیمی در چارچوب ابزارهای چندرسانهای، فرایندهای پردازش اطلاعات را تقویت می کند کاربرد بموقع و مناسب این ابزارها، موجب وسعت بخشیدن به فرایندهای درکی، آسان سازی موقعیتهای شناختی، روان شدن برنامه های حل مسأله، افزایش خودانگیختگی، احساس خودکارآمدی و گسترش میزان تمرکز و هشیاری، یا به عبارتی باعث ایجاد خودتنظیمی بالا در فرایند یادگیری می شود. شرایط بوجود آمده در مسیر آموزش و یادگیری و نیز در زمانی طولانی تقریباً ثابت و عموما پایدار می باشد.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش
سید علی فارغ؛ یاسمن صفاری؛ میلاد جعفری سیسی
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش از اجزای جدانشدنی زندگی بشر است. در حال حاضر، کتابها و رسانههای آموزشی تک بعدی موجود در آنها همچون تصاویر، نمودارها، تابلوها و موارد مشابه در این حوزه نقشی محوری دارند. بازیوارسازی به عنوان پدیدهای نوین و بالقوه فرصت جدیدی را به محدوده فنآوریهای آموزشی اضافه میکند که در آن مفاهیم آموزشی بهوسیله ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش از اجزای جدانشدنی زندگی بشر است. در حال حاضر، کتابها و رسانههای آموزشی تک بعدی موجود در آنها همچون تصاویر، نمودارها، تابلوها و موارد مشابه در این حوزه نقشی محوری دارند. بازیوارسازی به عنوان پدیدهای نوین و بالقوه فرصت جدیدی را به محدوده فنآوریهای آموزشی اضافه میکند که در آن مفاهیم آموزشی بهوسیله یک سناریوی بازیوار به کاربر آموزش داده میشوند. امروزه تلفیق فنآوریهای نوین با شیوههای آموزش و یادگیری موجود در راستای بهبود فرآیند یادگیری از اهم موضوعاتی است که مستلزم مطالعه همه جانبه است. در این میان، تعارض مسألهای است که در زندگی فردی و گروهی هر جامعهای رخ میدهد و مدیریت صحیح آن مستلزم آموزش و یادگیری است. پژوهش پیشرو در راستای استفاده از بازیهای دیجیتال بهمثابه ابزاری برای بازیوارسازی، قصد دارد تأثیر این شیوه را در فرآیند آموزش و یادگیری مدیریت تعارض را مورد بررسی قرار دهد و آن را با روش موجود (سنتی) مقایسه کند.روشها: پس از مطالعه یافتهها و روشهای پژوهشهای پیشین، یک تحقیق تجربی در چارچوب شبه آزمایشی پیشآزمون-پسآزمون روی دو بازی دیجیتال مدیریت تعارض انجام گرفت. برای این منظور 60 شرکت کننده بهطور تصادفی از جامعه بانوان 18 تا 55 ساله تهران و تبریز انتخاب شدند. شرکت کنندگان به سه دسته 20 نفری تقسیم شدند و هر دسته تحت آزمایش با یک بازی جداگانه قرار گرفتند که به شیوه میان گروهی به سه گروه مساوی (2 گروه آزمایش و یک گروه کنترل) تقسیم شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش، پرسشنامه هنجار شده توماس – کیلمن بود. روند آزمایش به این شکل است که دو بازی تحت وب هنجار شده به نام های «افزایش حقوق» و «پشتیبانی فروش» بهعنوان مداخله آزمایش استفاده شدند. گروه کنترل از طریق آموزش سنتی (مبتنی بر اسناد نوشتاری) و گروه آزمایش بهصورت آموزش به وسیله بازی رایانهای مورد تعلیم قرار گرفتند.یافتهها: تحلیل کواریانس نتایج در نرم افزار SPSS با آلفای 05/0 حاکی از آن است که بازی های رایانه ای با بهبود سطح مدیریت تعارض در افراد رابطه معناداری دارد. از طرفی با بررسی نمودارهای رشد سطح مدیریت تعارض افراد که براساس نتایج حاصل از پرسشنامه پیش آزمون و پس آزمون توماس-کیلمن استخراج شده بودند نیز تأثیرگذاری بیشتر بازیهای رایانه ای در آموزش مدیریت تعارض نسبت به آموزش آکادمیک و سنتی را نشان میدهند.نتیجهگیری: نتایج حاصل از تحلیل های انجام شده بر نتایج آزمایش ها در این پژوهش نشان داد ماهیت تعاملی چندرسانهای بازیهای دیجیتال، موجب افزایش جذابیت مباحث آموزشی میگردد؛ بهگونهای که آموزش مدیریت تعارض چه از طریق بازی افزایش حقوق و چه از طریق بازی خدمات مشتری نسبت به آموزش سنتی توانست بر سطح «همکاری»، «رقابت»، «تطبیقپذیری» و «اجتناب» افراد تأثیر بگذارد و در آموزش سبکهای مدیریت تعارض، مؤثرتر عمل کند. بررسی این مسائل بهصورت اکتشافی بین شرکتکنندگان نیز حاکی از آن است که مطالب آموزشی مبتنی بر آموزش سنتی و مبتنی بر نوشتار جذابیت کافی به منظور درگیری آنها را نداشته و بار شناختی بالایی برای آزموندهندگان بهمنظور درک مطلب تحمیل مینماید. این در حالی است که بازیهای رایانهای در گروههای آزمایش توانستند توجه بیشتری را معطوف یادگیری کرده و درک بهتری از مسائل را مهیا سازند. در نهایت، میتوان نتیجه گرفت بازیوارسازی در فرآیند آموزش و یادگیری مدیریت تعارض، تأثیر مثبتی دارد.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش
محمد امین قشمی؛ فخرالسادات نصیری
چکیده
پیشینه و اهداف: ترقی و توسعه یک کشور، بیش از هر چیز وابسته به منابع انسانی آن است. نیروی انسانی است که با قدرت اندیشه و بهره گیری بهینه از منابع مادی، موجبات ترقی جامعه میشود. این موارد موجب شده که سیاستگذاران و اندیشمندان مفهوم کارآفرینی را بیش از پیش مورد توجه قرار دهند تا آنجا که آخرین الگوی توسعه، توسعه برخاسته از کارآفرینی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: ترقی و توسعه یک کشور، بیش از هر چیز وابسته به منابع انسانی آن است. نیروی انسانی است که با قدرت اندیشه و بهره گیری بهینه از منابع مادی، موجبات ترقی جامعه میشود. این موارد موجب شده که سیاستگذاران و اندیشمندان مفهوم کارآفرینی را بیش از پیش مورد توجه قرار دهند تا آنجا که آخرین الگوی توسعه، توسعه برخاسته از کارآفرینی قلمداد می شود. از همین رو نیاز به دانش آموختگان و دانشجویان کارآفرین افزایش یافته و هدف بسیاری از دانشگاه های معتبر جهان، پرورش دانشجویان و در نتیجه دانش آموختگان کارآفرین است. در شکل گیری رفتار کارآفرینانه عوامل گوناگونی تاثیرگذارند که خودکارآمدی یکی از مهمترین عوامل موثر بر آن است. خودکارآمدی یکی از موارد استعداد شناختی کارآفرینی محسوب میشود. بنابراین شناخت عوامل مرتبط با رفتارکارآفرینانه دانشجویان همچون مهارتهای ارتباطی و سواد اطلاعاتی، میتواند بستر مناسبی برای رشد نگرش و رفتار کارآفرینی فراهم نماید و در نهایت با پرورش این استعدادها میتوان از زمینههای موجود کارآفرینی بهره برداری کرده و به پیامدهای مثبت در آموزش عالی دست یافت. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین مهارتهای ارتباطی با خودکارآمدی کارآفرینانه دانشجویان با نقش میانجی سواد اطلاعاتی بود.روشها: روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل 6701 نفر از دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه بوعلی سینا بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقهای و بر اساس جدول کرجسی و مورگان 364 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از پرسشنامه های استاندارد خودکارآمدی کارآفرینانه، مهارت های ارتباطی و سواد اطلاعاتی استفاده شد. روایی پرسشنامه ها با استفاده از روایی محتوایی و صوری، و پایایی آن نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ محاسبه و به ترتیب 95/0، 85/0 و 95/0 برآورد گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد.یافتهها: نشان داد کلیه روابط بین متغیرها معنیدار بوده و مدل نظری پژوهش تأیید و به عنوان مدل نهایی پذیرفته میشود. نقش میانجیگری سواداطلاعاتی نیز آشکار شد و رابطه بین مهارتهای ارتباطی با سواد اطلاعاتی و مؤلفه های آن مثبت و معنیدار بوده و مهارت های ارتباطی و مؤلفه های آن پیش بینی کننده سواد اطلاعاتی بود. همچنین بین مهارتهای ارتباطی با خودکارآمدی کارآفرینانه و مؤلفه های آن رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.نتیجهگیری: بین مهارتهای ارتباطی با خودکارآمدی کارآفرینانه دانشجویان با نقش میانجی سواد اطلاعاتی رابطه وجود دارد. پژوهش حاضر مانند هر پژوهش دیگر با محدودیتهایی همانند محدود بودن ابزار گردآوری داده ها به پرسشنامه و عدم استفاده از سایر ابزارها و محدویت های جغرافیایی و دوره تحصیلی مواجه بود. بنابراین پیشنهاد می شود پژوهش حاضر در سایر مناطق جغرافیایی و دورههای تحصیلی انجام شود تا قدرت تعمیم یافته ها افزایش یابد. در راستای نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد میشود با برگزاری کارگاه ها و کلاسهای آموزشی، دانشجویان را با شیوههای شایسته برقراری ارتباط و مهارت های آن آشنا نموده و در این زمینه توانمند سازند. توصیه میشود مسئولین و اساتید گرامی با عنایت به تاثیرات مهم مهارتهای ارتباطی و سواد اطلاعاتی، خود در درجه اول بیش از بیش به این امر مهم توجه کرده و آنها را بیشتر رعایت نمایند تا الگوی مناسبی برای دانشجویان باشند. پیشنهاد بعدی این است که دانشگاه باید نسبت به دسترسی مناسب تر و بهره گیری بهینه از اطلاعات اقدام کند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
سیده محبوبه سیدعلیان؛ کیوان صالحی
چکیده
پیشینه و اهداف: دانش و مهارت در ریاضیات به عنوان یکی از مهارت های فردی بسیار ضروری برای زندگی، در جوامع مدرن محسوب میشود. به همین دلیل، ریاضیات به عنوان یک رشته اصلی در آموزش و پرورش دیده میشود. یکی از معضلات امروز در عرصه آموزش و پرورش، کاهش علاقه دانشآموزان به یادگیری، به ویژه در دروسی چون ریاضی است. ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: دانش و مهارت در ریاضیات به عنوان یکی از مهارت های فردی بسیار ضروری برای زندگی، در جوامع مدرن محسوب میشود. به همین دلیل، ریاضیات به عنوان یک رشته اصلی در آموزش و پرورش دیده میشود. یکی از معضلات امروز در عرصه آموزش و پرورش، کاهش علاقه دانشآموزان به یادگیری، به ویژه در دروسی چون ریاضی است. به رغم حوزه های وسیع کاربرد آن، ریاضی و تفکر وابسته به ریاضیات، در سراسر دنیا امری بغرنج تلقی میشود و تدریس آن هم معمولاً کار سختی بهشمار میرود. بسیاری از دانش آموزان از ریاضیات اجتناب می کنند یا قابلیت و توانایی واقعی خود را در ریاضی کمتر از حد معمول نشان می دهند؛ لذا مطالعه عوامل مؤثر در یادگیری ریاضی در دهه های اخیر مورد توجه بسیاری از صاحبنظران و متخصصان آموزش قرار گرفته است. با توجه به کمبود مطالعات در کشورمان ایران و اهمیّت مواد آموزشی و اثرات آن، مقایسه روش تدریس سنتی و مبتنی بر استفاده از فناوری و وسایل کمک آموزشی، ضرورت داشت تا میزان تأثیر آن را در بهبود یادگیری درس ریاضی دانش آموزان دوره دوم متوسطه مورد بررسی قرار دهیم. بدین منظور فرضیه اصلی این مطالعه بر این اصل استوار است که استفاده از وسایل کمکآموزشی در یادگیری بهتر درس ریاضیات مؤثر است.روشها: بدینمنظور از مطالعهای با رویکرد کمّی، به روش شبه تجربی و طرح پیشآزمون ـ پس آزمون با گروه گواه استفاده شد؛ جامعه آماری شامل تمامی دانشآموزان دوره دوم متوسطه شهرستان مهدی شهر از استان سمنان هستند. آزمودنی ها 33 نفر از دانش آموزان دختر پایه دوازدهم رشته ریاضی هستند که از طریق نمونهگیری دردسترس انتخاب شده و با انتساب تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه قرار گرفتند. گردآوری داده ها با استفاده از آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته با ملاحظات تأمین روایی و پایایی، انجام شد. برنامه آموزش بعد از رواسازی پروتکل مداخله، با استفاده از وسایل کمکی در 12 جلسه 2ساعته به صورت هفتگی بر روی گروه آزمایش اجرا شد.یافتهها: برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری (مانکوا) و تک متغیری (آنکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد که تدریس ریاضی با کمک وسایل کمک آموزشی و استفاده از فناوری اطلاعات، در میزان فراگیری دانشآموزان به طور معناداری مؤثر است. گروه ها قبل از اعمال متغیر مستقل، تقریباً همسان بودند؛ اما بعد از طی دوره آزمایش بین نمراتشان تفاوت معنادار دیده شد که میتوان آن را به روش آموزش مربوط دانست 0.05)>(P. مقدار مجذور اتای بهدستآمده نشان میدهد که 71 درصد از واریانس متغیر وابسته از متغیر مستقل ناشی شدهاست. بررسیهای تکمیلی نشان داد که در سطح تکتک دروس، تفاوت مربوط به مباحث مقاطع مخروطی، و دایره، معنادار است 0.01)>P). بدین معنا که نمرات پس آزمون مقاطع مخروطی و دایره در گروه آزمایش بهطور معناداری بالاتر از گروه گواه بوده که حاکی از تأثیر مثبت برنامه مداخله است. همچنین با توجه به نمرات مجذور اِتا، می توان گفت که در آزمون مقاطع مخروطی 29درصد و در آزمون دایره 66درصد تغییرات، ناشی از تأثیر برنامه تدریس به کمک وسایل کمک آموزشی و فناوری اطلاعات است.نتیجهگیری: در مجموع، یافته ها نشان داد که آموزش به کمک وسایل کمک آموزشی و فناوری اطلاعات می تواند از طریق سهولت انتقال مطالب درسی، تسهیل جریان یادگیری و پایداری آموخته ها، افزایش انگیزه یادگیری، افزایش نمرات و بهبود مهارت حل مسأله باعث پیشرفت در یادگیری و موفقیت در این درس گردد که می توان از این برنامه بهعنوان یک مداخله مفید و کارآمد برای بهبود یادگیری درس ریاضی استفاده کرد.
مقاله پژوهشی
رویکردهای نوین آموزشی
محمد مجدم؛ زهره خوش نشین؛ سید عبدالله قاسم تبار؛ علی نجفی
چکیده
پیشینه و اهداف: جهش سازمانها و شرکتها برای دستیابی به بازارهای بزرگ جهانی آنها را بر آن داشته است که اثربخش ترین و کارآمدترین روشها را برای این هدف بهکارگیرند. یکی از این روشها، روشهای نوین تدریس برای کارکنان است، که در پژوهش حاضر به منظور امکانسنجی کاربرد روشهای نوین تدریس در شرکت صنایع ملی پتروشیمی بهمنظور بهرهمندی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: جهش سازمانها و شرکتها برای دستیابی به بازارهای بزرگ جهانی آنها را بر آن داشته است که اثربخش ترین و کارآمدترین روشها را برای این هدف بهکارگیرند. یکی از این روشها، روشهای نوین تدریس برای کارکنان است، که در پژوهش حاضر به منظور امکانسنجی کاربرد روشهای نوین تدریس در شرکت صنایع ملی پتروشیمی بهمنظور بهرهمندی شرکت و بهخصوص کارکنان از این روشهای تدریس مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است.روشها: پژوهش حاضر کاربردی و در قالب توصیفی - پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته تهیه شده است. پرسشنامه شامل پنج مؤلفه (سؤال) با 56 گویه است که به تفکیک آمادگی (17 گویه)، اثربخشی روشهای تدریس دورههای قبل (10 گویه)، کیفیت محتوای درسی (8 گویه)، فرصت توسعه روشهای نوین تدریس (12 گویه)، و فرصت توسعه روشهای نوین تدریس در تطابق با امکانات ساختاری و زیرساختی (9 گویه) مورد بررسی قرار داده است. پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 85/0، 87/0، 85/0 70/0، 90/0محاسبه شد. داده ها در نرم افزار SPSS با استفاده از نمونه آزمون t مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.جامعه پژوهش حاضر شامل 270 نفر از کارکنان و مدیران ستادی از پایه 9 تا B (سطحبندی خاص کارکنان شرکت) شرکت ملی صنایع پتروشیمی است. برای نمونهگیری از جدول مورگان استفاده شده است که در آن براساس جامعه 270 نفری 120 نفر بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند که از این میان پرسشنامه 91 دریافت گردید.یافتهها: نتایج بیانگر امکان پیادهسازی روشهای نوین تدریس در تطابق با ابعاد چندگانه است. در بین ابعاد امکانسنجی، به غیر از بعد انسانی که در وضعیت مطلوب قرار دارد؛ ابعاد دیگر در وضعیت مطلوبی قرار ندارد. برای این ابعاد t برابر با 40/8- در سطح معنیداری 000/0 پایینتر از میانگین فرضی(3) و نامطلوب گزارش شده است. پنج زمینه یا بُعد از امکانسنجی در حیطههای میزان آمادگی مدیران و کارکنان در استفاده از روشهای نوین تدریس، نگرش مدیران و کارکنان نسبت به کیفیت و اثربخشی روشهای تدریس در دورههای قبلی، نگرش مدیران و کارکنان نسبت به روشهای ارائه محتوا و کیفیت محتوای درسی، فرصتهای توسعه روشهای نوین تدریس در تطابق با نگرش مدیران و کارکنان، فرصتهای توسعه روشهای نوین تدریس در تطابق با امکانات ساختاری و زیرساختی مورد بررسی قرار گرفته است. بهجز سؤال اول بقیه سؤالات براساس آزمون t تکنمونه منفی بهدست آمد و نشان از وجود فاصله تا وضعیت مطلوب میباشد. همبستگی سؤالات 1 و 2و 3 و 4 و 5 به ترتیب 34/0، 69/0، 72/0، 66/0 و 53/0 گزارش شده است.آزمون فریدمن بهمنظور اولویتبندی و شناسایی مؤلفههایی که بیشترین مطلوبیت را دارد استفاده شد.نتیجهگیری: نتایج استنباطی منتج از یافتههای آماری حاکی از آن است که آمادگی مدیران و کارکنان نسبت به ترویج فرهنگ استفاده از روشهای نوین تدریس طبق یافتهها در وضعیت مطلوب است.بنا بر این امکان پیادهسازی روشهای نوین تدریس از نگاه مدیران و کارکنان وجود دارد. در سایر ابعاد از جمله آگاهی، فنی، سازمانی، ساختاری و زیرساختی نشان از مهیا نبودن شرایط برای بهرهگیری از روشهای نوین تدریس وجود دارد. با نگاهی به یافته ها در ابعاد انسانی، فنی، سازمانی و ساختاری، میتوان ادعا کرد که شاخصهای امکانسنجی در شرکت در وضعیت مطلوبی قرار ندارد. به جز نگرش، پذیرش و استفاده از روشهای نوین تدریس که در وضعیت مطلوب و مناسب قرار دارد؛ بقیه شاخصها کمتر از حد متوسط میانگین میباشند.
مقاله پژوهشی
آموزش فنی حرفه ای
زهراسادات منتظری؛ رضا آقاموسی؛ عبدا... نعامی؛ عادل فاطمی
چکیده
پیشینه و اهداف: مفهوم آموزش در سالهای اخیر موردتوجه همه متصدیان امور سازمان بوده است و همگان در مورد ضرورت طراحی و اجرای راهبردهای مؤثر و کاربردی آموزشی اتفاقنظر دارند؛ اما آنچه مهم است تدوین یک الگوی منسجم و یکپارچه اثربخش و شناسایی عوامل مؤثر در سیستم آموزش است که بتوان با استفاده از نتایج بهدستآمده آموزشهای مطلوب و اثربخشی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: مفهوم آموزش در سالهای اخیر موردتوجه همه متصدیان امور سازمان بوده است و همگان در مورد ضرورت طراحی و اجرای راهبردهای مؤثر و کاربردی آموزشی اتفاقنظر دارند؛ اما آنچه مهم است تدوین یک الگوی منسجم و یکپارچه اثربخش و شناسایی عوامل مؤثر در سیستم آموزش است که بتوان با استفاده از نتایج بهدستآمده آموزشهای مطلوب و اثربخشی را طراحی کرد. کیفیت آموزش در صورتی کارکرد مثبت خواهد داشت که بسان یک کلیت واحد بهتمامی ابعاد آن بهطور یکسان توجه شود. مقوله تحرک در آموزشگاهها به سیاستگذاری راهبردی درازمدت بهمنظور اقدامات مقتضی برای بهبود فعالیتهای پژوهشی، آموزشی و خدماتی نیاز دارد و از طرفی برای پویندگی و ایجاد بستری پویا برای هماهنگی میان بخشهای مختلف یک آموزشگاه ضروری به نظر میرسد. هدف از پژوهش حاضر طراحی و اعتبار یابی الگوی بهبود کیفی آموزش و اشتغالزایی در آموزشگاههای فنی و حرفهای شهر تهران است.روشها: ازلحاظ شیوه گردآوری دادهها اکتشافی ترکیبی است. جامعه آماری شامل مدیران و اساتید در آموزشگاههای فنی و حرفهای بودند که در حوزه آموزش، دانش و تجربه لازم را داشتند. روش نمونهگیری قضاوتی هدفمند بود. ابزار جمعآوری دادهها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که حجم نمونه براساس نمونهگیری نظری و رسیدن به اشباع نظری تعیین شد. تمامی مصاحبهها ضبط و برای کدگذاری، اصلاح و اخذ بازخورد، از آنها بهرهبرداری شده است. درمجموع با 13 نفر مصاحبه شده است. جهت تحلیل دادهها از کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. ابتدا مقولهها و دستهبندیها بعد از تأیید خبرگان در الگو کدگذاری شدند که درمجموع در این مرحله 230 کد از 13 مصاحبه و بررسی مستندات، تجربیات آموزشی مؤثر و سایر منابع، استخراجشده است. با مقایسه و طبقهبندی کدهای مشابه 90 مفهوم استخراجشده و درنهایت از طریق طبقهبندی مفاهیم مشابه 33 مقوله فرعی منفک شد که در 6 مقوله کلی شرایط علّی، پدیده محوری، شرایط زمینهای، شرایط مداخلهگر، راهبردها و پیامدها دستهبندی گردید.یافتهها: بر اساس نتایج بهدستآمده این الگو دارای شرایط علّی (توانمندیهای مربیان، سنجش و تفسیر عملکرد برند و شناسایی و تدوین ارزشها و موضع برند) شرایط زمینهای(طرحهای منابع انسانی و فرهنگ ارزشآفرینی در سازمان،اعتماد به برند و تجهیزات آموزشی سختافزاری و نرمافزاری)، شرایط مداخلهگر که شامل عوامل محیطی کلان ( تعهدات قانونی آموزشگاه ، اعتبار بینالمللی مدارک فنی و حرفهای) و عوامل محیط خرد(سطح مشتریان، سطح رقبا و دانش آنها، راهبردها (ارتباطات پایدار و بازاریابی رابطهمند، نوآوری تحولآفرین، برنامهریزی آموزشی، بازاریابی عملکردی) پیامدها(ارزش برای جامعه، ارزش برای سازمان و ارزش برای مشتری) است. نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد که پدیده طراحی و اعتبار یابی الگوی بهبود کیفی آموزش و اشتغالزایی، متأثر از عوامل گوناگونی همچون شخصیت و هویت برند است و برای پیریزی یک الگوی آموزشی ارزشآفرین و اثربخش در ابتدا باید به نشان و نشانواره مفهومی آن و اصالت و اعتباری که برای آموزشگاه ایجاد میکند توجه ویژه نمود. تعیین، تعریف و شفافسازی هویت بصری برند و جایگاهیابی مناسب آن در ادراک گروههای مخاطب مسألهای مهم بوده است. بهعلاوه ایجاد چهارچوب ارزشهای جامعهمحور و کارآفرینی و اخلاقی عمل کردن بهنحویکه اعتماد عمومی تقویت شود به معنای دنبال نمودن منافع عمومی با پاسخگویی و شفافیت و خدمت کردن بهصورت حرفهای همراه با شایستگی، کارایی و بیطرفی و احترام، برابری و عدالت در رفتار با مشتریان است. همچنین چگونگی عملکرد کارآفرینانه آموزش موضوعی است که بسیار حائز اهمیت است. سنجش و پایش مستمر عملکرد سازمان میتواند بهعنوان ابزار مدیریتی قدرتمندی به مدیران در جهت نیل به اهداف کلی و استراتژیک سازمانها کمک نماید. الگوی پژوهش، اعتبار سنجی شد و متخصصان، الگوی طراحیشده بهمنظور بهبود کیفی آموزش و اشتغالزایی درآموزشگاهها را مطلوب ارزیابی کردند. در نتیجه میتوان از این الگو در آموزشگاههای فنی و حرفهای بهره برد.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
صادق حامدی نسب؛ محسن آیتی؛ محمد علی رستمی نژاد؛ فرهاد سراجی
چکیده
پیشینه و اهداف: در چند سال اخیر سایت ها و نرمافزارهای شبکه های اجتماعی بهعنوان یکی از بانفوذترین پدیده ها در بین فناوری های جدید تبدیلشده است. یادگیریهای دانشجومعلمان و توسعۀ حرفهای آنها نیز در این بستر بهصورت رسمی و غیررسمی اتفاق میافتد. در این راستا هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی برنامه درسی برای استفاده ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: در چند سال اخیر سایت ها و نرمافزارهای شبکه های اجتماعی بهعنوان یکی از بانفوذترین پدیده ها در بین فناوری های جدید تبدیلشده است. یادگیریهای دانشجومعلمان و توسعۀ حرفهای آنها نیز در این بستر بهصورت رسمی و غیررسمی اتفاق میافتد. در این راستا هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی برنامه درسی برای استفاده از یادگیری غیررسمی مبتنی بر شبکههای اجتماعی مجاز در جهت توسعۀ حرفهای دانشجو معلمان است.روشها: این پژوهش با رویکرد چند روشی انجام شد. برای طراحی الگوی فوق، ابتدا از روش زمینه بنیاد استفاد گردید. مشارکتکنندگان این پژوهش کلیه دانشجو معلمان رشته آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان خراسان جنوبی بودند که در سال 1398-1397 مشغول به تحصیل بودند. براساس نمونهگیری هدفمند و با مصاحبه نیمه ساختار یافته، تا اشباع نظری داده ها، با 15 نفر از این دانشجویان مصاحبه انجام شد. برای تحلیل دادهها، با استفاده از رویکرد تحلیل ابعاد و طی مراحل کدگذاری باز، محوری و گزینشی، الگوی موجود مربوط به یادگیری غیررسمی مبتنی بر شبکه های اجتماعی دانشجو معلمان در جهت توسعۀ حرفه ای آنها استخراج شد. برای بهدست آوردن اعتبارپذیری و تأییدپذیری دادهها از دو روش بازبینی مشارکتکنندگان و مرور خبرگان غیر شرکتکننده در پژوهش استفاده شد. در پایان با روش پژوهش نظریهای و براساس یافتههای قبلی، در ابتدا عناصر نهگانه کلاین مبنای کار قرار گرفت و براساس آن، الگوی موردنظر طراحی شد. در مرحله بعد به شناسایی مفاهیم اساسی یا همان ویژگیهای عناصر برنامه درسی و مفاهیم ساختاری که در واقع همان شناسایی ارتباط بین این عناصر هست، پرداخته شد. درنهایت الگوی ارائهشده توسط متخصصان اعتباربخشی شد.یافتهها: یافتهها نشان داد که اهداف در شبکههای اجتماعی پیشبینینشده، انعطافپذیر و پیوسته هستند که خاصیت گلوله برفی دارند و باید اعتباریابی شوند. محتوا در شبکههای اجتماعی لازم است از ویژگیهایی مانند؛ هماهنگ با مخاطب، زمینهساز تفکر انتقادی، کنشگرا و غربالگر بودن برخوردار باشد. فعالیتهای یادگیری؛ زمینهساز خودکفایی و تعلق، برآوردهکننده خواستهها، برانگیزاننده و بسترساز آموزش فردی و گروهی است. مواد و منابع؛ متنوع، سهلالوصول، سیال و تعاملی است. گروهبندی فراگیران نیز غیرخطی، اختیاری و مبتنی بر تشریکمساعی و پاسخگویی آنلاین است. همچنین در شبکههای اجتماعی؛ زمان کافی برای تأمل در پاسخ، امکان برقراری ارتباط با گرههای ارتباطی در هرزمان، امکان هدر رفت زمان مفید با محتوای جذاب و دستیابی به حجم انبوهی از اطلاعات در زمان کم وجود دارد. علاوه بر این، دسترسی به اطلاعات و منابع آموزشی در هر مکان وجود دارد و مکان یادگیری، خالق فرصتها و مبتنی بر زیستبوم و ارتباطات تعاملی است. راهبردهای تدریس در این پزوهش، مسئله محور، تعاملی، مبتنی بر شناورسازی فراگیر و با هدایتمنعطف مدرس همراه است. شیوههای ارزشیابی هم کیفیت گرا، فرآیندمدار، خودارزیابانه، پیوسته و مبتنی بر بازخورد آنی است. همچنین یافتهها نشان داد که اکثر متخصصان اعتبار الگو را در سنجههای مربوط به اعتبار، انسجام، ادراکپذیری، نوآوری، کاربردپذیری، مقبولیت و جامعیت تأیید کردند.نتیجهگیری: با توجه به ویژگیهای عناصر برنامه درسی مبتنی بر شبکههای اجتماعی، به برنامه ریزان درسی پیشنهاد میشود که برای طراحی برنامه درسی مبتنی بر شبکههای اجتماعی در راستای تحقق توسعۀ حرفهای دانشجومعلمان از مختصات این عناصر استفاده کنند. همچنین پیشنهاد میشود دانشگاه فرهنگیان زیرساختهای لازم را برای استفاده هدفمند از شبکههای اجتماعی در جهت توسعه حرفهای دانشجومعلمان فراهم کند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
افسانه حبیبی آذر؛ جواد کیهان؛ بهنام طالبی
چکیده
پیشینه و اهداف: وجود معلمانی شایسته، متبحر و برخوردار از توانمندی حرفهای و آموزشی بالا، برای انجام آموزش های باکیفیت بسیار ضروری و حیاتی است. در این راستا، برنامه های توسعه حرفهای و دوره های آموزشی مادام العمر و مستمر در قالبهای مختلف من جمله دوره های آموزشی ضمن خدمت، برای معلمان برگزار میشود. علیرغم اهمیت ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: وجود معلمانی شایسته، متبحر و برخوردار از توانمندی حرفهای و آموزشی بالا، برای انجام آموزش های باکیفیت بسیار ضروری و حیاتی است. در این راستا، برنامه های توسعه حرفهای و دوره های آموزشی مادام العمر و مستمر در قالبهای مختلف من جمله دوره های آموزشی ضمن خدمت، برای معلمان برگزار میشود. علیرغم اهمیت این دوره ها، بررسی گزارش یافته های بسیاری از پژوهشها حاکی از آن است که دوره های ضمن خدمت آموزشوپرورش برای بسیاری از معلمان اثربخشی لازم را ندارند. ازاینرو پژوهش حاضر به مطالعه چالشهای برگزاری دوره های آموزش ضمن خدمت آموزشوپرورش از نظر معلمان پرداخته است.روشها: روش پژوهش حاضر، کیفی با رویکرد پدیدارشناسی از نوع تجربیات زیسته است. مشارکتکنندگان پژوهش حاضر تمام معلمان شاغل در استان آذربایجان غربی بودند. نمونه پژوهش باملاحظه معیارهایی از قبیل اشتهار معلمان، کسب مقامهای مرتبط با فناوری در جشنواره های استانی یا کشوری، تجربه تدریس دوره های آموزش فناوری در اداره آموزشوپرورش به روش نمونه گیری غیراحتمالی هدفمند انتخاب شدند و حجم نمونه با در نظر گرفتن قاعده اشباع نظری تعیین شد برای دریافت بازخورد کفایت و اشباع نظری داده ها، بعد از هر مصاحبه، در اسرع وقت، پیاده سازی، دستنویس و کدگذاری شدند؛ بعد از انجام 22 مصاحبه، (13 زن و 9 مرد) داده ها به اشباع نظری رسیدند. روش گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. دو تکنیک ضبط صدا و یادداشتبرداری (با تأکید بر ضبط صدا) برای روش گردآوری داده ها استفاده شد. برای آنالیز دادهها و استخراج مضامین اصلی رویکرد تحلیل مضمون طبق رویکرد چهار مرحلهای گیورگی (1970) در بستر نرمافزار MAXQDA10 انجام گرفت.یافته ها: یافته ها نشان دادند که چالش های برگزاری این دوره ها را میتوان در چهار مضمون یا چالش اصلی طبقه بندی و ارائه نمود؛ این چالشها عبارتند از: 1) «انگیزه معلمان برای حضور فعال و هدفمند در دورهها» (شامل زیر مقولههای چالش های درونی و چالش های بیرونی)؛ 2) «چگونگی و نحوه برگزاری دوره ها» (شامل زیر مقولههای عدم توجه به ماهیت موضوعی دوره ها، و عدم توجه به زیرساخت موردنیاز)؛ 3) «استمرار (موضوعی و زمانی) در برگزاری دوره ها» (شامل زیر مقولهها عدم پیوستگی سلسلهمراتب موضوعی، و عدم استمرار زمانی در برگزاری دورهها)؛ و 4) «انطباق محتوای دوره ها با نیازهای معلمان» (شامل نیاز محور نبودن دورهها، عدم توجه به تناسب دانش پیشنیاز معلمان برای مشارکت در دوره ها، و تخصصی نبودن دورهها).نتیجه گیری: با توجه به اینکه همانند دیگر سازمانهای دولتی، در سازمان آموزشوپرورش نیز برگزاری دوره های آموزش ضمن خدمت معلمان به نوعی اجباری است؛ لذا تصور می رود برگزاری این دوره ها به نوعی «رفع تکلیف» بوده و به «اثربخشی» دوره ها زیاد توجهی نمی شود. لذا نتیجه گرفته میشود چالش اول این باشد که معلمان انگیزه مشارکت در دوره ها را ندارند. چالش دوم این است که چون زیرساختهای موردنیاز برگزاری عملی دوره ها فراهم نمیشود؛ لذا دوره ها اثربخشی مورد نظر را ندارند. چالش سوم این است که چون دورهها به لحاظ موضوعی و زمانی، بهطور مستمر برگزار نمی شوند؛ بنابراین باوجود صرف هزینه های کلان، اثربخشی آن مشهود نیست. بر اساس چالش چهارم، چون «پیشنیاز مشارکت در دوره» و «سطح بندی معلمان» رعایت نمی شود؛ لذا محتوای دوره ها در راستای توسعه توانمندی های حرفهای معلم تنظیم نمی شود. بر این اساس پیشنهاد می شود، برای برگزاری دوره ها، ابتدا عملیات نیازسنجی و پیشنیازهای دورهها تدوین شده، معلمان سطحبندی شوند، زیرساختهای مورد نیاز دوره ها تهیه شده و با در نظر گرفتن توالی موضوعات، دوره ها در زمانهای مناسب برگزار و سپس ارزشیابی لازم انجام گیرند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
الهه معصومی؛ محمد صالحی؛ مریم تقوایی یزدی
چکیده
پیشینه و اهداف: امروز باتوجه به ظرفیتِ اقتصادهای در حال توسعه، استارت آپهای فناورانه بهعنوان کسب و کارهای نوپا، نقش مهم و قابلتوجهی را بهخصوص در عرصه کارآفرینی ایفا مینمایند، اما بهدلیل عدم وجود بسترهای مناسب چه از منظر اجتماعی در بُعد آموزش و فرهنگ و چه از منظر اقتصادی دارای ریسکهای زیادی میباشند و این باعث میشود تا ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: امروز باتوجه به ظرفیتِ اقتصادهای در حال توسعه، استارت آپهای فناورانه بهعنوان کسب و کارهای نوپا، نقش مهم و قابلتوجهی را بهخصوص در عرصه کارآفرینی ایفا مینمایند، اما بهدلیل عدم وجود بسترهای مناسب چه از منظر اجتماعی در بُعد آموزش و فرهنگ و چه از منظر اقتصادی دارای ریسکهای زیادی میباشند و این باعث میشود تا تعداد زیادی از استارت آپها در فرآیند تجاریسازی خود با مشکل روبرو شده؛ در نهایت با شکست روبرو شوند. استفاده از اکوسیستمهای کارآفرینی در سطح دانشگاه یکی از راهکارهای توسعه اثربخش استارت آپها، بهخصوص استارت آپهای فناورانه است که با شناخت نیازمندیهای بازار هدف و باتوجه به سطح توانمندیها و قابلیتهای فردی و جمعی کارآفرینان و ایجاد تعادل میان آنها امکان توسعه اثربخش آنها را فراهم مینمایند. بنابراین هدف این پژوهش توسعه اکوسیستمهای کارآفرینی دانشگاه برمبنای تقویت استارت آپها به واسطه تحلیلی مبتنی بر تئوریهای مجموعه راف است. روشها: روششناسی این پژوهش ترکیبی است و برای انجام آن از تحلیلهای فراترکیب، دلفی و مجموعه راف استفاده شده است. جامعه هدف در بخش کیفی، پژوهشهای مشابه و خبرگان دانشگاهی در سطح کارآفرینی بودند؛ اما جامعه هدف در بخش کمّی ۲۰ نفر از مدیران و معاونان در سطوح مختلف دانشگاهی در سطح استان گلستان بودند که باتوجه به الزام تحلیل تئوری راف، این حد از جامعه آماری مورد قبول است.یافتهها: در این پژوهش ابتدا با غربالگری پژوهشهای انتخاب شده ۹ گزاره تقویت استارت آپها و ۵ مؤلفه اکوسیستمِ کارآفرینی در سطح دانشگاه تعیین گردیدند که باتوجه به تأیید حدکفایت نظری براساس تحلیل دلفی وارد فاز تحلیل مجموعه راف شدند. نتایج در این بخش مشخص ساخت، تأثیرگذارترین گزارههای تقویت استارت آپها دو گزاره وجود نیازهای فناورانه و تدوین استراتژیهای مناسبند که برای توسعه آن در قالب اکوسیستمهای کارآفرینی در سطح دانشگاه، نیاز است دو کارکرد آموزشی/پژوهشی و نوآورانه بهعنوان بستر توسعه استارت آپها مدنظر قرار گیرد.نتیجهگیری: کارآفرینانی که در قالب استارت آپهای فناورانه عمل میکنند؛ نیاز دارند تا از راه جمعآوری اطلاعات بومشناختی و توجه به رویکردهای اجتماعی، دادههای لازم را برای توسعه کسب و کار خود بهدست آورند تا براساس انتخاب استراتژی مدون در این زمینه، بتوانند به نیازهای فناروانه پاسخ بدهند. همچنین براساس تحلیل ویکور خاکستری مشخص شد، تأثیرگذارترین نقش دانشگاه بهعنوان یک اکوسیستم کارآفرینانه، تقویت سطح کارکردهای آموزشی و پژوهشی است. این به معنای آن است که دانشگاه در قالب سیاستهای کارآفرینانه ابلاغی معاونت فناوری و اطلاعات ریاست جمهوری، لازم است سطح آموزش و ارتقای پژوهشهای علمی را به سمت کارآفرینی هدایت نمایند، تا براساس آن دانشگاه را بستری برای شکلگیری و شکوفایی ایدههای کارآفرینانه در قالب استارت آپها نماید. بهعبارت دیگر دانشگاه میتواند در ایجاد شناخت و توسعه توانمندی و قابلیتهای تخصصی کارآفرینی مؤثر عمل کند و باعث شود افراد برای شروع کسب و کارهای نوپای خود، قابلیتهای مهارتی مناسبی در زمینههای دانشافزایی بهدست آورند. در واقع این نتیجه نشان میدهد دانشگاه در راستای ماهیت و فلسفه تعریف شدهای که دارد، باید کارکردهای آموزشی و پژوهشی را در جهت شکلگیری رویکردهای کارآفرینانه بهخصوص در مقاطع بالاتر تحصیلی در دستور کار قرار دهد و صرفاً از توسعه تئوریهای بدون کاربرد، پرهیز نماید. فلسفه وجودی اکوسیستمهای کارآفرینی در سطوح دانشگاهی بدین معناست که سطح شناخت دانشجویان با این هدف گسترش و ارتقا یابد که بتوانند بهعنوان یک کارآفرین در محیط اقتصادی بی ثبات امروز، نقش درخوری ایفا کنند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
محسن نوکاریزی؛ فاطمه تقی پناهی؛ محمد حسین دیانی
چکیده
پیشینه و اهداف: تغییر رویکرد کاربران در جستجو و دستیابی به اطلاعات، از جمله محتوای آموزشی، از روشهای سنتی به استفاده از قابلیت های شبکه های اجتماعی، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران حوزة تعامل انسان و اطلاعات قرار گرفته است. همچنین دسترس پذیری، کاربردپذیری، توانایی جذب مخاطب و ارائه محتوای مفید، شخصی سازی شده و قابل اعتماد؛ ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: تغییر رویکرد کاربران در جستجو و دستیابی به اطلاعات، از جمله محتوای آموزشی، از روشهای سنتی به استفاده از قابلیت های شبکه های اجتماعی، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران حوزة تعامل انسان و اطلاعات قرار گرفته است. همچنین دسترس پذیری، کاربردپذیری، توانایی جذب مخاطب و ارائه محتوای مفید، شخصی سازی شده و قابل اعتماد؛ فرصت های نوینی را برای تولید و اشاعة محتوای آموزشی به خصوص در اینستاگرام، یکی از پرکاربَرترین شبکه های اجتماعی در ایران فراهم کرده است. در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف کشف و شناخت مؤلفه های موفقیت در تولید و اشتراک محتوای آموزشی انجام شد. بررسی تجربههای صفحههای موفق در تولید و اشتراک اطلاعات، ترسیم شبکه مضامین اطلاعات، رفتار برچسبگذاری و استفاده از ابرداده جهت بهبود یافتپذیری و کشف عوامل و اولویتهای کاربران در پذیرش محتوا از اهداف این پژوهش به شمار میرود.روش ها: برای انجام این پژوهش، از پژوهش کیفی و تحلیل مضمون استفاده شد. 30 صفحه با محتوای آموزشی به صورت نمونة هدفمند و بر اساس رویکرد افزارسنجی رقابتی از رویکردهای پژوهش معماری اطلاعات، انتخاب شدند و روش سهسویهسازی برای روایی و پایایی پژوهش نیز به کار رفت. تجزیه و تحلیل دادهها با نرمافزار تحلیل کیفی مکسکیودا پرو 3/12 انجام پذیرفت. پژوهش در چارچوب معماری اطلاعاتِ روزنفلد و مورویل، و در سه بُعد بافت، محتوا و کاربر انجام شد. در بعد بافت، به اهداف و انگیزههای اشتراک اطلاعات با استفاده از نظریه استفاده و رضامندی پرداخته شد. در بُعد محتوا، یافتپذیری اطلاعات با تحلیل رفتار برچسب گذاری اجتماعی؛ مشخصه های تصویر در ُپرپسندترین پستهای صفحه های مورد بررسی با استفاده از نظریه های درگیر کردن کاربر و تجربه خوشایند، و میزان ارتباط آنها با موضوع اصلی صفحه مورد بررسی قرار گرفت. در بعد کاربر به مشخصه های تولیدکننده موفق محتوا و محتوای موفق در جلب نظر کاربر پرداخته شد. به این منظور از تحلیل نظرات کاربران، تولیدکنندگان موفق محتوا، کارشناسان تولید محتوا در شبکه اجتماعی اینستاگرام استفاده شد.یافته ها: یافتههای پژوهش نشان داد مؤلفههای متعددی باعث بهینهسازی جستجو و یافتپذیری اطلاعات شدهاند. مشخص شد در بعد بافت، کاربران در کنار اهدافی چون آگاهیبخشی و اطلاعرسانی به دنبال اهداف اقتصادی، بهره شخصی، منفعت بینفردی، شهرت، کسب موقعیت اجتماعی و برقراری تعامل اجتماعی نیز بودند. در بعد محتوا و یافتپذیری، و بررسی رفتار برچسبگذاری اجتماعی؛ نتایج نشان داد صفحه ها خطمشی مشخص و تقریباً ثابتی در استفاده از هشتگ داشتند، همچنین از هشتگهای موضوعی و مرتبط با محتوا، و انحصاری برای شخصیسازی و برندسازی محتوا استفاده کرده بودند. مشخص شد تولیدکنندگان محتوای این صفحه ها، بیشتر از برچسبها و هشتگهای موضوعی، متداول و انحصاری و کمتر از هشتگهای تأکیدی و انتقادی استفاده کرده بودند. نوع برچسبهای اختصاص داده شده بستگی به بافت صفحهها نیز داشت. همچنین یافتهها نشان داد 76 درصد از هشتگهای مورد بررسی با مضمون محتوای به اشتراک گذاشته شده همخوانی داشتند. در مورد مشخصههای تصویر در پُرپسندترین پستهای مورد بررسی، نتایج نشان داد استفاده از مشخصه تصویرِ انسان، شخصیتهای برجسته هنری، علمی و ادبی و طبیعت در مشخصههای تصویر و مضامین خانواده، عشق، و مذهبی در این پستها وجود داشتند و بیش از 80 درصد محتوای پسند شده از سوی کاربران به مضمون محتوای صفحههای مورد بررسی اختصاص داشت. مؤلفههای موفقیت پذیرش محتوا از سوی کاربران شامل کیفیت، آگاهیبخشی، اعتبار، داشتن ارزش افزوده، تخصصی، انگیزهبخش، سرگرمکننده، منحصربه فرد، مرتبط، واقعگرا، روزآمد، شخصیسازی شده و خلاقانه بودن، داشتن قابلیت اجرا و اشتراک بودند. برخورداری از تعهد، خلاقیت، اعتبار، تخصص، هویت مشخص، مولد بودن و پرهیز از نسخهبرداری بدون ذکر منبع، انتقادپذیر بودن، داشتن رفتار هوشمندانه، صبر و بردباری، روحیه همکاری و ارتباطات قوی، آشنایی با ابزارهای تحلیلی بستر ارائه و همسو بودن با تحولات و روزآمدسازی آن نیز از ویژگیهای تولیدکننده موفق محتوا بودند.نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد تجربههای موفق در سه بعد بافت، محتوا و کاربر، مشخصهها و مؤلفههای ویژهای را به کار بستند که میتواند الگوی مناسبی برای تولیدکنندگان محتوا در این شبکه باشد. این مؤلفه ها در 5 مرحله نظریه اشاعه نوآوری ها گنجانده شدهاند و شامل مواردی چون استفاده مناسب از هشتگهای موضوعی و انحصاری، شبکهسازی، استفاده از سامانه پیشنهادگر؛ وجود اطلاعاتی از هویت و تخصص نویسنده، تماس با وی، دنبال کنندگان معتبر، تعداد دنبالکننده، حضور در بسترهای دیگر، محتوای انگیزشی، اثربخش و جذاب از نظر بصری، ربط، استفاده مناسب از مشخصه های تصویر، محتوای اطلاع دهنده، آموزشی، دارای ارزش افزوده، کیفیت، صحت، و دقت می باشد.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش
امیر دانا؛ سعید قربانی؛ اعظم فتحی زادان
چکیده
پیشینه و اهداف: رشد فناوری و بهره مندی از این دانش، در آموزش تربیت بدنی در بین محققین علم ورزش در حال افزایش می باشد. اگرچه استفاده از شیوه های نوشتاری اولین گام در نفوذ فناوری در آموزش تربیت بدنی می باشد، با پیدایش رایانه و ظهور فناوری های جدید، نحوه آموزش رسانهای کاملا پیشرفت کرده و سبب ایجاد تعامل بین یادگیری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: رشد فناوری و بهره مندی از این دانش، در آموزش تربیت بدنی در بین محققین علم ورزش در حال افزایش می باشد. اگرچه استفاده از شیوه های نوشتاری اولین گام در نفوذ فناوری در آموزش تربیت بدنی می باشد، با پیدایش رایانه و ظهور فناوری های جدید، نحوه آموزش رسانهای کاملا پیشرفت کرده و سبب ایجاد تعامل بین یادگیری و برداشتن فاصله بین آموزش شنیداری و آموزش ترکیب دیداری و شنیداری شده است. تربیت بدنی یکی از دروس مهم و مورد اعتنا در حوزه آموزش در جهت اجتماعی بار آوردن دانش آموزان و به تبع آن مسئولیت پذیری دانش آموزان است. با توجه به اینکه استفاده از تکنولوژی آموزشی میتواند مشارکت دانش آموزان را فعالانه تر و درگیر در این درس کند، لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیرات ذکر شده و استفاده از تکنولوژی در یادگیری و آموزش درس تربیت بدنی در مدارس است. روشها: مطالعه حاضر از نوع کیفی مشاهدهای و مطالعه موردی میباشد که از طریق مصاحبه و مشاهده فعالیت صورت گرفت. جامعه آماری تمامی دانش آموزان و معلمان شهر گرگان میباشد که به صورت تصادفی سه مدرسه از میان مدارس مورد مطالعه انتخاب شدند و از میان کلاسهای هر مدرسه 8 دانشآموز به صورت کاملا تصادفی انتخاب شدند. برای مصاحبه با معلمین هم 6 نفر از میان معلمین هر مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شدند. سه روش برای جمعآوری دادهها برای این تحقیق استفاده شده است: (1) مصاحبه با معلم، (2) مصاحبه با شاگردان، (3) مشاهده کلاس در حین عمل. برای رسیدن به اهداف تحقیق، طبقه بندیهای خاصی انجام گرفت تا بر اساس آنها تحقیق انجام شود. این طبقه بندی به صورت زیر آمده است: 1- مشاهده کیفیت تربیت بدنی (سرگرمی، فعال بودن، پیشرفت). 2- مشاهده عملکرد خود و دیگران (خودکارآیی، انگیزش و پویایی گروه). در این تحقیق از دوربینهای فیلمبرداری برای ثبت عملکرد دانش آموزان استفاده شد تا سبب افزایش انگیزش و یادگیری تربیت بدنی در بین آنها شود. برای جمعآوری داده ها در طی دو دوره مشاهده مدارس و مصاحبه تلفنی با معلم چند روز بعد از مشاهده دوم صورت گرفت.یافتهها: نتایج نشان داد که دانش آموزان برای یادگیری مهارت های جدید در درس تربیت بدنی مانند مبارزه طلبی (5 نفر موافق) و سرگرمی (5 نفر موافق) ارزش قائل هستند و آنرا مؤلفه کلیدی برای تربیت بدنی با کیفیت قلمداد میکنند. جالبتر اینکه دانش آموزان معتقد بودند که استفاده از فیلمبرداری و فیلم گرفتن از عملکرد آنها باعث افزایش موفقیت در درس شده است. همچنین دانش آموزان استفاده از تکنولوژی در آموزش تربیت بدنی را یکی از راههای کسب موفقیت در تربیت بدنی میدانند. در این راستا معلمین استفاده از تکنولوژی در آموزش تربیت بدنی در مدارس را بیش از بیش مفید میدانند و معتقدند که رشد عاطفی و اجتماعی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می دهد. از یافته های تحقیق حاضر چنین به نظر می رسد که که دانش آموزان فعال بودن، در گروه بودن، سالم ماندن و سرگرمی را از مؤلفه های اصلی کیفیت تربیت بدنی دانسته اند. معلمان معتقدند که مربی مجازی راه خوبی برای انگیزه دادن به دانش آموزان میباشد.نتیجهگیری: تکنولوژی باید در جهت آگاهی و بهبود کیفیت تربیت بدنی و یادگیری باشد و استفاده توام این دو با هم سبب رشد و بهبود آموزش معلمین و یادگیری دانش آموزان میشود. این تحقیق میتواند استفاده از تکنولوژی در درس تربیتبدنی مدارس ابتدایی را توجیه و توصیه کند، که بیشتر تمرکز در افزایش کیفیت تجربه تربیت بدنی باشد، بنابراین هدف اصلی بر روی رشد مهارت های حرکتی باشد. استفاده از تکنولوژی در آموزش می تواند به معلمان کمک کند تا همه ابعاد یادگیری (جسمانی، عاطفی، اجتماعی و شناختی) در دانش آموزان را با استفاده از این امکان تقویت کنند.
مقاله پژوهشی
محیط یادگیری
اسماعیل ضرغامی؛ سیدمحمد بهروز
چکیده
پیشینه و اهداف: چشماندازهای علمی میانرشتهای یادگیری را به مثابه بخشی از فرایند شکل دادن به فیزیولوژی، ریختشناسی و رفتار فرد در محدودهی مرزهای ذات زیستی ارگانیسم، برای تطبیق یافتن با محیط تعریف کردند. که برای کودکان جوامع پیشازمدرن به واسطۀ بازی، کاوش و مشارکت در زمینههای بامعنای اجتماعی، در طول دورۀ مدید پیش از بلوغ رخ ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: چشماندازهای علمی میانرشتهای یادگیری را به مثابه بخشی از فرایند شکل دادن به فیزیولوژی، ریختشناسی و رفتار فرد در محدودهی مرزهای ذات زیستی ارگانیسم، برای تطبیق یافتن با محیط تعریف کردند. که برای کودکان جوامع پیشازمدرن به واسطۀ بازی، کاوش و مشارکت در زمینههای بامعنای اجتماعی، در طول دورۀ مدید پیش از بلوغ رخ میدادهاست. این نوع یادگیری موقعیتمند در جوامع مدرن کمرنگ شده است و جای خود را به نظام رسمی آموزش داده است. در گذشته، کودکان اکثر اوقات فراغت خود را در فضای باز میگذراندند؛ که این زمان صرف فعالیتهایی در فضاهای غیررسمی، بدون مدیریت و به تعبیری بیساختار میشد. این فضاها در زندگی اجدادی (پیش از برآمدن کشاورزی و یکجانشینی) طبیعت اجدادی و پس از آن محیط محله بود، که جایگاه مهمی برای بازی کودکان در طول تاریخ و در اکناف جهان بوده است. با اینحال، کودکان امروز اغلب ساعات فراغت خود را در فضاهای بسته، و بیشتر زمان فضای باز خود را به فعالیتهای زمانبندیشده و ساختارمند میگذرانند. این روال به مشکلات جسمی و عاطفی از جمله بیتناسبی اندام، دیابت نوع 2، چاقی و حس تنهایی دامن زده است. رشد سیمکشی عصبی مغز در نخستین سالهای کودکی از طریق حرکت و تحریک رخ میدهد، که نشاندهندۀ اهمیت تجربیات، فعالیتها و تعاملات روزمرة کودکان برای رشد جسمی، شناختی، اجتماعی و هیجانی آنها است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان فرصتهای یادگیری طبیعی کودکان در محیطهایی با درجات متفاوت شهریشدن استروشها: با استفاده از مفهوم فراهمسازی گیبسون و با استفاده از طبقهبندی فراهمسازیهای هِفت-کیتا بر مبنای پرسشنامههایی برای کودکان10 تا 12 سالهها در محیطهایی شامل مناطق کلانشهری، شهری، روستا-شهری و روستایی در دو شهرستان مشهد و شیروان در سال 1397 بررسی و تحلیل واریانس شد.یافتهها: تفاوتهای معناداری بین محلات موردبررسی به لحاظ دسترسی به فراهمسازیها و میزان به فعلیت رسیدن آنها، در توزیع درون مقولات طبقهبندی، و همچنین محل فراهمسازیها مشاهده شد.نتیجهگیری: یادگیری طبیعی و روزمرهی کودکان به واسطهی فراهمسازیهای محیطی رخ میدهد. در محیطهای تاریخ گذشتۀ بشر، کودکان آزادی زیادی برای استفاده از عناصر و عوارض طبیعی موجود داشتند، در حالیکه تنیده در روابط روزمرهی اجتماعی و کاری محلهی خود بودند؛ حال آنکه در محیطهای شهریشدهی امروز هم آزادی کودکان کاسته شده، و هم آن عناصر و عوارض طبیعی از دسترس دور شدهاند (یا به تعبیری با دقت از محیط زندگی روزمره حذف شدهاند)، و محیط تعاملات اجتماعی و کاری از محل سکونت آنها فاصله گرفته است. نتایج این مطالعه گواه شدت این سه اتفاق به خصوص در محیط های کلانشهری بود. این کاهش و فقدان به خصوص برای مواد ورز دادنی، اشیاء دستگرفتنی منفصل، سطوح و عوارض سرخوردنی، بالارفتنی، آویزان شدنی، و عوارض با تغییر ارتفاع مشهود بود. بر اساس یافتهها و تفسیر آنها، دسترسی به فضاهای «بههمریخته»، دسترسی به عوارض و عناصر متنوع ثابت فضایی، و عناصر و اشیاء منفصل میتواند باعث ارتقاء یادگیری طبیعی کودکان شود.
مقاله پژوهشی
محیط یادگیری
الهام کاظمی؛ حسن ستاری ساربانقلی؛ رحمت محمدزاده؛ افرا غریب پور
چکیده
پیشینه و اهداف: اهمیت فرایند آموزش دروس مقدمات طراحی معماری امری بدیهی است. بر همین اساس قبل از آموزش دروس طراحی معماری، گذراندن دروس مقدمات طراحی معماری پایه پیشنهاد شده است، تا دانشجویان قبل از ورود به دروس طراحی معماری با مؤلفههای مورد نیاز برای این دروس، آشنا شوند. در این میان درس مقدمات طراحی معماری2 بیشتر با آموزش مفاهیم معماری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: اهمیت فرایند آموزش دروس مقدمات طراحی معماری امری بدیهی است. بر همین اساس قبل از آموزش دروس طراحی معماری، گذراندن دروس مقدمات طراحی معماری پایه پیشنهاد شده است، تا دانشجویان قبل از ورود به دروس طراحی معماری با مؤلفههای مورد نیاز برای این دروس، آشنا شوند. در این میان درس مقدمات طراحی معماری2 بیشتر با آموزش مفاهیم معماری ارتباط دارد؛ لذا در این پژوهش کیفیت فرایند آموزش درس مقدمات طراحی معماری2 براساس ابعاد آموزشی، روانشناسی محیط، کالبدی و تجهیزاتی یا تکنولوژی در دو آتلیه5 و آتلیه6 مورد بررسی قرار گرفت، تا تأثیر ابعاد مختلف بر فرایند آموزش روشن شده و تلاش بیشتر در جهت هرچه بهتر شدن کیفیت فرایند آموزش هویدا گردد.روشها: این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است و از نظر نتایج یک تحقیق کاربردی است که در آن از روش تحقیق ترکیبی استفاده شده است و بخش اول شامل پرسشنامه و نظرسنجی از دانشجویان است. جمع آوری دادهها به روش میدانی با بهرهگیری از منابع و نیز مصاحبه و پرسشنامه با بهکارگیری طیف لیکرت انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه دانشجویان آتلیه5 و آتلیه6 نیمسال تحصیلی دوم 97-96، است که درس مقدمات طراحی معماری2 را گذراندهاند و با استفاده از فرمول کوکران و با ضریب خطای 5 درصد، برای اتلیه5، 30 نفر و اتلیه6، 28 نفر بوده است. برای مقایسه چهار بعد ذکر شده، در دو آتلیه5 و 6 از آزمون واریانس یکطرفه در برنامه spss استفاده شده است. بخش دوم تحلیل مربوط به تمرینهای دانشجویان است که براساس هفت مؤلفه (خلاقیت، مفهوم، ارتباط، عملکرد، ساختار، مصالح و مهارت) موردنظر سرفصل وزارت علوم برای تمرین های درس مقدمات طراحی معماری(2) بررسی شده است که هرکدام از اساتید هنگام شرح تمرین مفاهیم مرتبط با آن را نیز ذکر کردهاند.یافتهها: کیفیت بعد آموزشی در بازه 65-13 امتیاز، در آتلیه5 با میانگین40 کمتر از آتلیه6 با میانگین 52 است. کیفیت دو آتلیه5 و اتلیه6 از نظر بعد روانشناسی محیط، در بازه 26-5 امتیاز، به ترتیب دارای میانگین 16.7 و 22.1 است.. کیفیت فرایند آموزش دو آتلیه5 و آتلیه6 از لحاظ بعد کالبدی در بازه 26-5 به ترتیب دارای میانگین های 16.53و 20.85 است. دانشجویان آتلیه6 بیشتر از دانشجویان آتلیه5 به رعایت روابط فضایی آتلیه معتقد هستند و علت آن را انعطافپذیری بیشتر فضا می دانند. کیفیت فرایند آموزش دو آتلیه5 و آتلیه6 از لحاظ بعد تجهیزاتی در بازه 26-5 به ترتیب دارای میانگین های 16.53 و 20.85 است. بخش دوم تحلیل مربوط به تمرینهای دانشجویان است که براساس هفت مؤلفه (خلاقیت، مفهوم، ارتباط، عملکرد، ساختار، مصالح و مهارت) موردنظر سرفصل وزارت علوم برای تمرینهای درس مقدمات طراحی معماری2، بررسی شده است که هرکدام از اساتید هنگام شرح تمرین مفاهیم مرتبط با آن را نیز ذکر کردهاند. یافتهها نشان میدهد که در تمرینهای مربوط به آتلیه5 مفاهیم بهکار برده شده به ترتیب اهمیت خلاقیت و مهارت، مفهوم و عملکرد، ارتباط و مصالح و در نهایت سازه و در آتلیه6 مفهوم، خلاقیت و عملکرد و سازه، ارتباط و مهارت و در آخر مصالح است.