مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
محمد جعفرآبادی آشتیانی؛ منصور نعمانوف
چکیده
پیشینه اهداف: ازآنجاییکه روش آموزش مبتنی بر حل مسأله روشی کارا، پذیرفتهشده و دانشآموز محور میباشد و در این روش یادگیرنده در کل فرآیند آموزش و یادگیری فعال است، روشی مناسب برای آموزش مفاهیم ریاضی است. بااینحال پژوهشگران خاطرنشان کردهاند که اجرای این روش به شیوه سنتی با محدودیتهای جدی نظیر کمبود منابع مالی، کمبود زمان ...
بیشتر
پیشینه اهداف: ازآنجاییکه روش آموزش مبتنی بر حل مسأله روشی کارا، پذیرفتهشده و دانشآموز محور میباشد و در این روش یادگیرنده در کل فرآیند آموزش و یادگیری فعال است، روشی مناسب برای آموزش مفاهیم ریاضی است. بااینحال پژوهشگران خاطرنشان کردهاند که اجرای این روش به شیوه سنتی با محدودیتهای جدی نظیر کمبود منابع مالی، کمبود زمان و کمبود تعداد آموزشگران ماهر روبرو است. درنتیجه پیادهسازی این روش بهصورت الکترونیکی بهمنظور بهرهگیری از امکانات موجود در فضای مجازی ازجمله ابزار نوشتاری،دسترسی به منابع،بحث و تبادل نظر بین دانشآموزان و به اشتراکگذاری نظرات و ایدهها، یک ضرورت انکارناپذیر است. هدف اصلی پژوهش حاضر، طراحی نرمافزار جدید بر پایه یادگیری مبتنی بر حل مسأله (بنام نرمافزار تسهیلگر) و همچنین بررسی تأثیر این نرمافزار بر بهبود عملکرد ریاضی دانشآموزان پایه سوم متوسطه دوم میباشد. نرمافزار تسهیلگر با مشاوره گروهی از متخصصین زمینه فناوری آموزشی و ریاضی برای یادگیری برخی از مباحث ریاضی دوره متوسطه طراحی و تولید شده است. نرمافزار طراحیشده ضمن فراهم نمودن بستری مناسب برای آموزش ریاضی در محیطهای دیجیتال باعث افزایش فعالیت دانشآموزان در درس ریاضی، صرفهجویی در زمان و هزینههای آموزش، فراهم آوردن امکان برگزاری آزمونهای مستمر تشریحی برای دانشآموزان و خودارزیابی آنلاین در محیطهای الکترونیکی میشود.روشها: پژوهش به روش نمونهگیری تصادفی و با تکیه بر روش پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. به این منظور دو پیشآزمون و پسآزمون ریاضی محقق ساخته در قالب هشت سؤال 20 نمرهای از کتاب پایه سوم متوسطه طراحی شد. گردآوری دادهها با استفاده از آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته با ملاحظات تأمین روایی و پایایی، انجام شد. روایی محتوایی آزمونها با روش لاووشه بررسی و مورد تائید قرار گرفت. همچنین از روش دونیمه کردن برای بررسی پایایی آزمونهای ریاضی استفاده شد. بدین منظور از نرمافزار آماری به جهت بررسی و سنجش پایایی از ضریب دونیمه کردن استفاده گردید و درنهایت برای آزمونهای ریاضی پایایی به مقدار ۷۸/۰ به دست آمد. شرکتکنندگان در این تحقیق 65 دانشآموز دختر و پسر پایه سوم متوسطه دوم از دو مدرسه در شهر تهران بودند که با توجه به نمونهگیری تصادفی ساده و با تکیه بر فرمول کوکران، 32 دانشآموز بهعنوان گروه آزمایش و 31 نفر بهعنوان گروه کنترل از یک مدرسه و همچنین 33 دانشآموز بهعنوان گروه آزمایش و 30 دانشآموز بهعنوان گروه کنترل از مدرسه دیگر انتخاب شدند. در گروههای آزمایش، آموزش ریاضی به کمک نرمافزار تسهیلگر و در گروههای کنترل آموزش به روش سنتی انجام شد. دادهها از طریق آزمون ریاضی جمعآوری و تحلیل آنها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس و آزمون تعقیبی صورت گرفت.یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که بین میانگین نمرات پسآزمون دانشآموزان، در گروههای کنترل و گروههای آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد. میانگین نمرات پسآزمون گروههای آزمایش بیشتر از گروههای کنترل است.نتیجهگیری: درمجموع، یافتهها نشان داد که ایده طراحی نرمافزار تسهیلگر با تأکید بر آموزش مبتنی بر حل مسأله موفقیتآمیز بوده و استفاده از این نرمافزار در عملکرد ریاضی دانشآموزان پایه سوم متوسطه تأثیر مثبت و معناداری داشته است. درنتیجه میتوان از نرمافزار تسهیلگر بهعنوان یک مداخله مفید و کارآمد برای بهبود یادگیری درس ریاضی استفاده کرد.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
اسماعیل جعفری؛ نسرین همایونی بخشایش؛ جمیله علم الهدی
چکیده
پیشینه اهداف: امروزه، آموزش مجازی بهعنوان یکی از کاربردهای مهم فنآوریهای جدید اطلاعات و ارتباطات در جهان مطرح و فعالیتهای گستردهای در این راستا آغاز گردیده است این امکان میتواند یکی از گزینههای مورد توجه برای پر کردن خلأهای آموزشی، در نبود دسترسی به آموزش حضوری و در نهایت ارتقای عدالت آموزشی برای افراد در مناطق روستایی ...
بیشتر
پیشینه اهداف: امروزه، آموزش مجازی بهعنوان یکی از کاربردهای مهم فنآوریهای جدید اطلاعات و ارتباطات در جهان مطرح و فعالیتهای گستردهای در این راستا آغاز گردیده است این امکان میتواند یکی از گزینههای مورد توجه برای پر کردن خلأهای آموزشی، در نبود دسترسی به آموزش حضوری و در نهایت ارتقای عدالت آموزشی برای افراد در مناطق روستایی و دوردست باشد. مساله ای که ما در این پژوهش به دنبال دستیابی به آن بودیم این است که آیا کسانی که مخاطب این شکل از آموزش بودهاند نیز آن را به عنوان یک تجربه عادلانه درک کردهاند؟ یا در نگاهی دقیقتر کدام بخش از این نوع آموزشها به درک احساس عدالت در این افراد منجر شده و در کدام بخش بیعدالتی وجه پررنگ درک افراد در تجارب زیستهشان بوده است؟ در یک جمله هدف این پژوهش بررسی تجربیات دانشجویان مجازی دانشگاههای جامع تهران از وضعیت عدالت آموزشی در آموزش مجازی بود تا زوایا و ابعاد آن مشخص شود.روشها: این مطالعه به روش تحقیق کیفی با رویکرد پدیدارشناسی انجامشده است. یکى از موارد مناسب براى کاربرد روش پدیدارشناسى پاسخ به این سؤال است که آیا نیاز به روشنسازی بیشتر پدیدهای خاص وجود دارد؟ وضعیت عدالت در آموزشهای مجازی هنوز به درستی در هیچ پژوهشی بررسی نشده است؛ ازاینرو پژوهشگران حاضر رویکرد فوق را براى بررسى این مسأله انتخاب کردند. در این پژوهش با توجه به هدف مطالعه، شرکتکنندگان بر اساس نمونهگیری معیاری از بین دانشجویان مجازی که دورههای مجازی دانشگاههای جامع تهران (دانشگاههای امیرکبیر، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه علم و صنعت ایران، دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی و دانشگاه تهران) را تجربه نموده و معیارهای ورود به این مطالعه را دارا بودند انتخاب شدند. فرایند گزینش نمونهها ادامه پیدا کرد تا هنگامیکه دادهها در 32 مصاحبه به اشباع رسیدند. بهمنظور جمعآوری اطلاعات، از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. در این پژوهش متن مصاحبهها با استفاده از روش اسمیت مورد تحلیل قرار گرفت در ادامه کار جهت تائید روایی و دقت تحقیق، معتبر بودن، اطمینانپذیری و قابلیت تأیید دادهها مورد بررسی قرار گرفت. برای تضمین معتبر بودن، یافتههای این مطالعه به شرکتکنندگان ارائه شد و ایشان نظرات خود را در مورد هماهنگى یافتهها با تجربیات خود به پژوهشگر ابراز کردند، همچنین تعمق مشارکتی پیرامون مضمونهای پدیدار شده توسط پژوهشگر انجام شد. پژوهشگران با حفظ مستندات در تمام مراحل پژوهش قابلیت تأیید این پژوهش را تضمین نمودند. بهمنظور رعایت ملاحظات اخلاقی، قبل از شروع مصاحبه، شرکتکنندگان از اهداف و اهمیت تحقیق آگاه شدند و با رضایت آگاهانه در تحقیق شرکت نمودند. همچنین به شرکتکنندگان تأکید شد که مشخصات آنان در طول تحقیق و بعدازآن بهصورت محرمانه حفظ میگردد.یافتهها: سوال اصلی پژوهش این بود: دانشجویان در مورد عدالت و بی عدالتی در آموزش مجازی چه تجربیاتی دارند؟ در این بخش از پژوهش اطلاعات جمعآوریشده از اجرای مصاحبهها مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. مصاحبهشوندگان در این پژوهش 32 نفر دانشجوی مجازی بودند که در دامنه سنى 23-49 سال قرار داشتند. در آنالیز مصاحبهها، مفاهیم اصلی از دل جملات ابراز شده توسط سوژهها بیرون کشیده شد و در قالب مفهومی تقلیل یافته بیان شد، در نتیجه 153 کد توصیفی حاصل شد. در مرحله بعد با تأمل در کدهای توصیفی کدهای متداخل و مشابه و مرتبط شناسایی شد. این مفاهیم بر اساس اشتراکات، تشابهات و همپوشی معنایی در قالب 20 کد تفسیری ادغام گردید . در نهایت در آخرین مرحله کدهای تفسیری به 7 کد تبیینی تقلیل یافت: برابری دانشجویان با ویژگیهای متفاوت (وضعیت جغرافیایی، وضعیت شغلی و توانایی یادگیری)، برابری دانشجویان در تعامل با اساتید (برابری باوجود ویژگیهای ظاهری و فرهنگهای متفاوت)، شکل نگرفتن تعامل واقعی (تعاملات کوتاه و شکننده)، مشکلات محتوایی (محتوای غیرکاربردی، عدم نظارت در تدوین محتوا و نداشتن برنامهریزی مدون و مشخص در ارائه دروس)، نگرش نادرست سازمانی به دانشجویان مجازی (نگرش سرمایهای داشتن به دانشجویان و عدم توجه به تواناییهای واقعی دانشجویان) نابرابری در استفاده از تسهیلات و میزان هزینهها (هزینههای بالای آموزشی و نابرابری در استفاده از تسهیلات) و نابرابری در ارائه خدمات آموزشی (نداشتن الگوی رفتاری سازمانی متناسب با آموزش مجازی، تعداد کم کارمندان جهت پاسخگویی به نیازهای آموزشی دانشجویان، تعداد بالای دانشجویان در کلاس و استفاده از اساتید نامناسب در تدریس).نتیجهگیری: عدالت و تحقق آن همواره یکی از اصلیترین شعارها در عرصه آموزش است. مشارکتکنندگان در پژوهش حاضر گاه آنرا در ارتباط جستجو کرده و گاه بر روی امکانات ارائه شده در فرایند آموزش تمرکز کردهاند. اگر نگاهی کلی بر مضامین به دست آمده داشته باشیم میتوان آنها را در دو طیف عدالت و بیعدالتی جای داد، هر چند مصادیق بیشتری در بخش بیعدالتی یافت شد. نتیجهگیری اصلی دیگری که از پژوهش حاضر حاصل شد پیوند غالب مصادیق عدالت به خصوصیات ذاتی آموزش مجازی و پیوند غالب مصادیق بیعدالتی به نحوه مدیریت در اجرای آموزش مجازی و نداشتن امکانات متناسب با این شکل از آموزش است. در نهایت باید متذکر شد که با توجه به استفادهی روزافزون از آموزش مجازی و تفاوت اساسی آن با آموزش حضوری، مسائل اخلاقی نیز به شکل متفاوتی در فرایند آن بروز مییابد که نیازمند شناخت و بررسی دقیق است.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
یونس سخاوت؛ فرشته علیزاده؛ صمد روحی
چکیده
پیشینه و اهداف: فناوری واقعیت مجازی بهعنوان ابزاری مؤثر در آموزش مهارتها و مفاهیم مختلف شناخته شده است. آموزش و نهادینه کردن فرهنگ ترافیک از طریق رویکردهای نوین، امری ضروری برای کنترل و به حداقل رساندن ضرر و زیان ناشی از مشکلات رانندگی است. طی سالهای اخیر عنصر مربی مجازی، جهت افزایش تعامل و بهبود یادگیری آموزندگان به سیستم ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: فناوری واقعیت مجازی بهعنوان ابزاری مؤثر در آموزش مهارتها و مفاهیم مختلف شناخته شده است. آموزش و نهادینه کردن فرهنگ ترافیک از طریق رویکردهای نوین، امری ضروری برای کنترل و به حداقل رساندن ضرر و زیان ناشی از مشکلات رانندگی است. طی سالهای اخیر عنصر مربی مجازی، جهت افزایش تعامل و بهبود یادگیری آموزندگان به سیستم هوشمند آموزشی افزوده شده است. آموزش از طریق مربی یا بهاصطلاح «ویدیو مدلینگ» که جزو محتواهای آموزشی چندرسانهای است به نمونههای آموزشی گفته میشود که در آن یک مربی رویه انجام عملی را شرح میدهد. بررسی اثرات بهکارگیری مربی هوشمند مجازی در محتوای آموزشی چندرسانهای، یکی از حوزههای ویژة پژوهش در زمینه آموزش و یادگیری است که به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است. از طرفی در سالهای اخیر استفاده از فناوری و روشهای نوین در امر آموزش ترافیک بسیار مورد توجه قرار گرفته و کشورهای مختلف در این زمینه سرمایهگذاری قابل توجهی داشتهاند. با توجه به این امر، در پژوهش حاضر با توسعه و آزمایش بازی شبیهساز آموزش قوانین ترافیک (ترافیک_سیم)، تأثیر حضور مدرس هوشمند مجازی بر بهبود یادگیری کاربران و افزایش حس حضور آنها بررسی شد. هدف این تحقیق بررسی اثر حضور آموزشگر مجازی در آموزش قوانین رانندگی است. همچنین در گام بعدی، محقق قصد دارد میزان تاثیر آموزشگر مجازی را بر یادگیری و حس حضور کاربر در سناریوهای رانندگی بررسی کند.روشها: برای ارائه محتوای آموزشی در بازی، شبیهساز ترافیک-سیم در دو نسخه شامل مدرس هوشمند مجازی (مربی محور) و فاقد آن (متنی-تصویری) طراحی و پیادهسازی شد. با استفاده از یک مطالعهی کاربر محور میزان یادگیری و حس حضور آزمون شوندگان در دو نسخهی مذکور از بازی ارزیابی و مقایسه شد. بهمنظور آزمون متغیرهای هدف، جامعه آماری 20 نفره از دانشجویان دانشگاه هنراسلامی تبریز انتخاب شد که بهصورت تصادفی به دو گروه کنترل یا آزمایش تخصیص یافتند. گروه آزمایش با استفاده از شبیهساز مربی محور و گروه کنترل با بهکارگیری شبیه ساز متنی-تصویری تحت آموزش قرار گرفتند. پس از تجربهی بازی شبیهساز توسط دو گروه، جهت تحلیل تأثیر حضور مربی هوشمند مجازی بر دو متغیر یادگیری و حس حضور، به ترتیب از دادههای مربوط به تعداد قوانین نقض شده در طول انجام بازی و نتایج پرسشنامه حس حضور برای دو گروه آزمایش و کنترل استفاده شد.یافتهها:تحلیلهای انجام شده در دو سطح آماری توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و استنباطی (آزمون t مستقل) نشان میدهد که استفاده از مدرس هوشمند مجازی، میتواند باعث بهبود یادگیری (05/0>p و 043/0=(18) tو00/3= SD و 00/5=M) و نیز افزایش حس حضور افراد (05/0>p و 023/0=(18) tو00/6= SD و 114=M) در روند آموزش مفاهیم ترافیک شود.نتیجهگیری: در پژوهش حاضر شبیهساز ترافیک_سیم به عنوان یک بازی جدی و با توجه به سناریوهای رانندگی در دنیای واقعی، جهت آموزش قوانین ترافیک طراحی و توسعه یافت. سپس به منظور بررسی تاثیر حضور آموزشگر مجازی بر یادگیری و حس حضور آموزندگان، دادههای مربوط به تعداد قوانین نقض شده در جریان بازی و پرسشنامه حس حضور گردآوری شد. نتایج حاصل از دادهها حاکی از این بود که حضور آموزشگر مجازی میتواند باعث افزایش حس حضور شرکتکنندگان و به تبع آن افزایش کیفیت فرایند یادگیری قوانین رانندگی شود. یافتههای ما حاکی از آن است که افراد پس از ارتکاب خطا و متذکر شدن توسط مربی مجازی سعی خواهند کرد استراتژیهای ایمنتری اتخاذ کرده و عملکرد خود را بهبود دهند. از طرفی حضور این عامل، سبب ایجاد تعامل اجتماعی میان کاربر و مدرس شده و میزان حس حضور فرد را افزایش میدهد. با توجه به نتایج بهدست آمده از مطالعات گذشته و پژوهش حاضر میتوان به این نکته پی برد که مداخله یک عامل آموزشی مجازی، میتواند تأثیر مثبتی بر میزان یادگیری و همچنین میزان حس حضور افراد در روند شبیهساز رانندگی آموزش ترافیک داشته باشد. بنابراین میتوان از این عامل جهت بهبود روند یادگیری در موضوعات آموزشی بهره گرفت.
مقاله پژوهشی
آموزش فنی حرفه ای
افسانه پورنگ؛ نسیم اصغری؛ احمد شاهورانی سمنانی
چکیده
پیشینه و اهداف: استدلال تناسبی، پیش درآمد تفکر تابعی و ابزاری قدرتمند در جهت توسعه تفکر جبری است که مستلزم درک دانشآموزان از رابطه تابعی میان فضاهای اندازه میباشد. توانایی بازشناسی و تشخیص شباهت ساختاری و مقایسه های ضربی در فرایند استدلال تناسبی ، پایه ی جبر و ریاضیات پیشرو می باشد مفهوم تناسب و استلزامهای توسعه تفکر تناسبی، ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: استدلال تناسبی، پیش درآمد تفکر تابعی و ابزاری قدرتمند در جهت توسعه تفکر جبری است که مستلزم درک دانشآموزان از رابطه تابعی میان فضاهای اندازه میباشد. توانایی بازشناسی و تشخیص شباهت ساختاری و مقایسه های ضربی در فرایند استدلال تناسبی ، پایه ی جبر و ریاضیات پیشرو می باشد مفهوم تناسب و استلزامهای توسعه تفکر تناسبی، به لحاظ شناختی، پیچیده و تدریس آن نیازمند رویکردهای مفهوم مدار است. مطالعه کیفیت ادراک معلمان دورنمای شیوه ایجاد و توسعه ساختارهای مفهومی نزد فراگیران است. این پژوهش به بررسی میزان تشخیص موقعیتهای غیرتناسبی و نیز نوع استراتژیهای انتخابی برای حل مسائل کلامی تناسبی در فعالیت تدریس پرداخته است.بدلیل اهمیت زمینه مساله، مطالعه با تمرکز بر چهارگونه معنایی از مسائل این حوزه صورت گرفت. ملاحظه ی تفکر پداگوژی معلمان در حل مسائل تناسبی، بحث بر سر موانع بکارگیری استدلال تناسبی را در گونههای معنایی متفاوت فراهم می سازد.روشها: مطالعه به روش توصیفی از نوع زمینهیابی انجام گرفته است. نمونه آماری مورد بررسی، یک نمونه در دسترس، شامل 180 نفر از معلمان حین خدمت مقاطع ابتدایی، ریاضی متوسطه اول، و دانشجو معلمان بود که به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. ابزار پژوهش، آزمون محقق ساخته، شامل 17 مسأله متشکل از سه موقعیت غیرتناسبی از نوع جمعی و 14 مساله تناسب مستقیم از نوع مقدار مجهول که طراحی و یا از منابع پژوهشی معتبر انتخاب شد. روایی محتوای آزمون مورد تأیید استادانی از حوزه «آموزش ریاضی» و «آزمونسازی و روانسنجی» قرار گرفت. دادههای حاصل، با استفاده از آمار استنباطی و توصیفی تحلیل شد.یافتهها: نتایج بررسی نخست، نشان داد در تشخیص مسالههای کلامی غیرتناسبی، معلمان ابتدایی و دانشجو معلمان آموزش ابتدایی، با مشکلاتی مواجه هستند.. به نظر می رسد در مورد این دو گروه، مشخصههای سطحی مسائل کلامی اعم از داشتن ساختار مشابه با مسائل تناسبی از نوع مقدار مجهول و نیز ماهیت مضربی ساختار عددی، در تشخیص موقعیت بعنوان یک ساختار تناسبی دخیل است. در بررسی شیوه حل مسائل تناسبی، در فعالیت تدریس، پاسخ شرکتکنندگان مبتنی بر نه مورد از استراتژیهای حل مسائل این حوزه، مورد تحلیل توصیفی قرار گرفت. مبتنی بر تحلیلها، معلمان مقطع متوسطه اول و دانشجومعلمان هر دو مقطع، با تأثیرپذیری اندک از گونه معنایی مسأله، دستکم در یکی از دو اولویت نخست خود، در تدریس مسائل مذکور، روشهای الگوریتمی تناسبی و یا صورتبندی معادله جبری را بهکار گرفتند. معلمان ابتدایی تمایل کمتری به استفاده از روشهای الگوریتمی تناسبی داشتند. بکارگیری استدلالهای تناسبی عددی و تابعی، از سوی معلمان ابتدایی، بیش از سایر شرکت کنندگان بود؛ اما ترجیح به انتخاب استدلالهای تناسبی تابعی، در اقدام آنها مشاهده نشد. از سوی دیگر، دو اولویت نخست معلمان ابتدایی در هیچکدام از گونههای معنایی، انجام استدلالهای تناسبی پیچیدهتر «واحدپردازی» و «ضریب مقیاس» نبود.نتیجهگیری: نتایج این بررسی، بر لزوم توسعه برنامههای حرفه ای دانش پداگوژی محتوای معلمان در این حوزه، بهواسطه اشاعه بکارگیری استراتژیهای استدلال تناسبی تابعی توام با بازنمایی های مناسب اشاره دارد. نامانوس بودن رفتار دانشجو معلمان در این مطالعه، بر ایجاد حساسیت در طراحی برنامههای تعلیمی مرتبط، نسبت به پیامد تاخیر ظهور تفکر تناسبی دانشآموزان، تاکید میکند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
فرهاد سراجی؛ رضا مالمیر؛ حامد عباسی کسانی
چکیده
پیشینه و اهداف: کاربران با انگیزههای متفاوت وارد شبکههای اجتماعی میشوند و نحوه مشارکت آنها نیز در شبکههای اجتماعی از هم متفاوت است. معلمان بهعنوان کاربر شبکههای اجتماعی با اهداف و انگیزههای گوناگون، شیوه مختلفی را برای مشارکت در این شبکهها برمیگزینند. لذا پژوهش حاضر با تأکید بر نقش انگیزهها در نحوه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: کاربران با انگیزههای متفاوت وارد شبکههای اجتماعی میشوند و نحوه مشارکت آنها نیز در شبکههای اجتماعی از هم متفاوت است. معلمان بهعنوان کاربر شبکههای اجتماعی با اهداف و انگیزههای گوناگون، شیوه مختلفی را برای مشارکت در این شبکهها برمیگزینند. لذا پژوهش حاضر با تأکید بر نقش انگیزهها در نحوه استفاده از شبکههای اجتماعی معلمان به مطالعه انگیزهها و نحوه مشارکت معلمان در شبکههای اجتماعی میپردازد. اهداف ویژه آن عبارتند از:1. تعیین نحوه استفاده معلمان فعال در شبکههای اجتماعی مجازی از این شبکهها.2. تعیین نوع بازخوردهای معلمان در شبکههای اجتماعی.روشها: پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد کیفی انجام شده است. میدان پژوهش، گروهها و تالارهای گفتگوی شبکههای اجتماعی معلمان ایران میباشد. در این پژوهش با 30 نفر از معلمان فعال در شبکههای اجتماعی مصاحبه نیمهساختاریافته صورت گرفت که 14 نفر از آنان مرد و 16 نفر زن بودند که همه این افراد، مدیر کانال مجازی و ابرگروههای مختلف در شبکههای اجتماعی بودند و با استفاده از منطق نمونهگیری هدفمند و شیوه ملاکمحور انتخاب شدند. ملاک انتخاب آنها سابقه گروه یا کانال، تعداد دنبالکنندگان و تعداد بازدیدکنندگان بود. همچنین معلمانی برای مصاحبه انتخاب شدند که علاوه بر این ملاکها، در حوزه تولید محتوای الکترونیکی در شبکههای اجتماعی توسط سایت مرکز رشد به عنوان فرد فعال در تولید محتوا برگزیده شده بودند. هر مصاحبهشونده به مدت 40 الی 45 دقیقه حول محور سؤالات مصاحبه نظرات خود را مطرح کردند. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از روش تحلیل مضمون استفاده شد. در این روش ابتدا مفاهیم و کدهای مهم از متن مصاحبه استخراج میشود و سپس جایگاه هر مضمون از نوع فراگیر، سازماندهنده و پایه در شبکه مضامین مشخص میگردد. در این پژوهش برای انجام این فرایند گامهای زیر طی شد: 1) در ابتدا با مطالعه مکرر دادهها و خواندن فعال آنها، جستجوی معانی و کشف الگوها با یاداشتبرداری و علامتگذاری دادهها آغاز گردید (آشنایی با دادهها). 2) پس از خواندن دادهها، کدها و مفاهیم معرف دادهها ایجاد شد (ایجاد کدهای اولیه). 3) کدهای شناساییشده، سازمان داده شده و به مضمونهای مشخص تبدیل شدند (ایجاد مضمونها). 4. در این مرحله مضمونها نامگذاری و در صورت نیاز بازنگری شدند. 5) شبکه مضامین برای شناسایی مضامین پایه، سازماندهنده و فراگیر ایجاد شد و در ادامه گزارش نهایی دادهها تنظیم شد.یافتهها: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که معلمان از شبکههای اجتماعی با انگیزههای شخصی برای تفریح، دسترسی به اخبار و تعامل با آشنایان و با انگیزههای شغلی برای توسعه حرفهای و تعامل با همکاران بهره میگیرند. انگیزههای معلمان بر نحوه ارائه بازخورد و شیوه مشارکت آنها در شبکههای اجتماعی مؤثر است. بازخوردها و مشارکت آنها در شبکههای اجتماعی متنوع است که میتوان آنها را به شش سطح منتشرکنندگی، لایککنندگی، کنترلکنندگی، مشورتدهی، نقدکنندگی و کامنتگذاری مستدل طبقهبندی نمود.نتیجهگیری: سطوح مشارکت معلمان در شبکههای اجتماعی از منظر توسعه حرفهای و یادگیریهای شغلی آنها از این منظر حائز اهمیت است که هراندازه بتوان با طرحها و برنامههای مشخص، مشارکت معلمان در شبکههای اجتماعی را طوری سازماندهی کرد که از تعاملات ضعیف مانند منتشرکنندگی، لایککنندگی و کنترلکنندگی به سمت مشورتدهی، نقدکنندگی و استدلالورزی حرکت کنند؛ به شکل عمیق با مفاهیم شغلی خود در شبکههای اجتماعی درگیر میشوند و از ظرفیتهای هر زمانی، هر مکانی و تعاملی این محیط برای توسعه حرفهای خود بهره میگیرند.
مقاله پژوهشی
ترجمه ماشینی
محبوبه شمسی؛ مرضیه دیوانی؛ عبدالرضا رسولی کناری
چکیده
پیشینه و اهداف:زبان اشاره یک زبان دیداری است که از شکلهای دست، بیان چهرهای ژستها و زبان بدنی جهت برقراری ارتباط استفاده میکند. مطالعات زبانشناختی نشان دادهاند که زبانهای اشاره همچون زبانهای گفتاری، طبیعی و برطرفکننده نیاز ارتباطی گویشوران خود هستند. زبان اشاره نه یک زبان واحد است که جهانی باشد و نه هر کشوری زبان ...
بیشتر
پیشینه و اهداف:زبان اشاره یک زبان دیداری است که از شکلهای دست، بیان چهرهای ژستها و زبان بدنی جهت برقراری ارتباط استفاده میکند. مطالعات زبانشناختی نشان دادهاند که زبانهای اشاره همچون زبانهای گفتاری، طبیعی و برطرفکننده نیاز ارتباطی گویشوران خود هستند. زبان اشاره نه یک زبان واحد است که جهانی باشد و نه هر کشوری زبان اشاره معادل زبان گفتاری خود دارد. زبانهای اشاره بسیاری در جهان وجود دارند؛ از جمله زبان اشاره آمریکایی، انگلیسی، ژاپنی، ایتالیایی، ترکی، فارسی و... . زبان اشاره فارسی، زبان طبیعی ناشنوایان ایران میباشد.توانایی ارتباط مؤثر گامی پراهمیت در برقراری روابط و مشارکت ناشنوایان در اجتماع است. پشتیبانی و حمایت نشدن از جانب جامعه شنوا، افراد ناشنوا را به سمت منزوی شدن و سایر مشکلات اجتماعی میکشاند. بهمنظور غلبه بر موانعی که میان افراد شنوا و افراد دچار آسیب شنوایی وجود دارد، سیستم مترجمی نیاز است تا پیغامها را متناسب با زبان گفتاری به زبان اشارهای آن بازگرداند. یک سیستم مترجم زبان اشاره میتواند توسط ناشنوایان، خانوادهها و دوستان این دست از افراد، افراد نابینا – ناشنوا، افرادی که بر اثر عواملی، قدرت تکلم خود را از دست دادهاند، اساتید و معلمان، کادر پزشکی و نیز افرادی که علاقهمند به یادگیری این زبان هستند، مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گیرد. این مقاله، با ارائه یک سیستم مترجم خودکار جهت ترجمه زبان فارسی به زبان اشاره فارسی، درصدد آن است که ناشنوایان ایران را در برقراری ارتباط هرچه بهتر یاری رساند.روشها: سیستم مترجم پیشنهادی، به منظور تبدیل متن فارسی به زبان اشاره فارسی نیازمند استفاده از یک معماری میباشد. به دلیل ماهیت زبان فارسی به عنوان زبان ورودی سیستم مترجم و نیز مشکلات موجود در زبان اشاره فارسی به عنوان زبان خروجی سیستم مترجم، معماری سیستمهای مترجم ارائه شده در سایر زبانها قابل ارائه و توسعه در خصوص زبان فارسی نمیباشند. یکی از مهمترین مسائل در زبان اشاره فارسی، عدم وجود اشاره معادل برای برخی کلمات است. به منظور فایق آمدن بر این مشکلات، معماری متناسب با زبان فارسی و زبان اشاره فارسی ارائه شد. سیستم ارائه شده، با استفاده از معماری پیشنهادی، متن به زبان فارسی را در قالب کلمه یا جمله از کاربر دریافت کرده، پس از انجام پردازشهای اولیه و با استفاده از ماژول تبدیل واژگانی، آن را به معادل خود در زبان اشاره فارسی تبدیل و ترجمه مینماید. در نهایت، زبان اشاره معادلِ یک کلمه، عبارت یا جمله ورودی، توسط یک آواتار، نمایش داده خواهد شد. برای این منظور، از انتقال کلمات ترجمهشده به زبان میانی سیستم نشانگذاری هامبورگ (HamNoSys)، تبدیل زبان میانی به زبان نشانگذاری حالات اشاره (SiGML) و آنگاه به حرکت درآوردن شخصیت انیمیشنی به کمک آن، استفاده میشود.یافتهها: برای ارزیابی سیستم مترجم زبان فارسی به زبان اشاره فارسی، از یک مجموعه جمله تست استفاده شده است. پس از بررسیهای صورت گرفته مشخص شد سیستم پیشنهادی کارایی، فضای ذخیرهسازی و سرعت قابل قبولی دارد. نتیجهگیری: تحقیقات در زمینه علوم بین رشتهای زمانی بسیار کارآمد و مؤثر است که تحقیقات در تمام علوم درگیر، به میزان برابر انجام شده و هریک چالشهای مربوط به رشته خود را برطرف سازند. بهعنوان نمونه، مهمترین چالش در تکمیل سیستم مترجم زبان اشاره فارسی، عدم وجود پژوهش زبان شناختی در خصوص زبان اشاره فارسی میباشد. سیستم مترجم ارائه شده، ترکیبی از علوم زبانشناسی، علوم اجتماعی و علوم مهندسی است. تمرکز بر روی هریک از این بخشها و ارتقای آنها، باعث پیشرفت چشمگیر در سیستم ارائه شده میشود. با این وجود، سیستم ارائهشده، میتواند تا حد زیادی روابط میان افراد شنوا و ناشنوا را بهبود بخشد. میتوان روی هریک از ماژولهای معماری پیشنهادی تمرکز کرد و به ارتقا و بهبود هرکدام پرداخت. همچنین میتوان به یکپارچهسازی واحد اح
مقاله پژوهشی
رویکردهای نوین آموزشی
محمدعلی اشرف گنجوئی؛ حمید ندیمی
چکیده
پیشینه و اهداف: در فرایند طراحی، تصاویر به عنوان محرک بصری ابزار مهمی در رسیدن به ایدههای خلاق طراحی هستند. این موضوع باعث شده تا در حوزه فناوری آموزش، مطالعات وسیعی در خصوص روشهای استفاده از محرکهای بصری به عنوان ابزاری آموزشی انجام شود. از آنجا که محرک میتواند بر اساس نوع تشابه با مسأله طراحی و کیفیت(واضح، مبهم) تقسیمبندی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: در فرایند طراحی، تصاویر به عنوان محرک بصری ابزار مهمی در رسیدن به ایدههای خلاق طراحی هستند. این موضوع باعث شده تا در حوزه فناوری آموزش، مطالعات وسیعی در خصوص روشهای استفاده از محرکهای بصری به عنوان ابزاری آموزشی انجام شود. از آنجا که محرک میتواند بر اساس نوع تشابه با مسأله طراحی و کیفیت(واضح، مبهم) تقسیمبندی شود؛ در برخی از پژوهشها تأثیر انواع محرک بصری بر خلاقیت طراحی دانشجویان مورد بررسی قرار گرفته است. سطح دانشجویان موضوع دیگری بوده که در خلاقیت دانشجویان هنگام استفاده از انواع محرک، اثرگذار بوده است. همچنین برخی از مطالعات، ارتباط نوع تکلیف طراحی و محرک بصری را مورد کنکاش قرار دادهاند. با این حال ارزیابی جامعی از اثربخشی این روشها در حوزه آموزش طراحی معماری صورت نگرفته است. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی میزان اثربخشی روشهای استفاده از محرکهای بصری در آموزش طراحی است.روشها: در این پژوهش ابتدا چارچوبی برای استفاده از محرک بصری براساس پژوهشهای قبلی تدوین میشود که شامل دو بخش است: در بخش اول ارتباط انواع محرک با وجوه مربوط به خلاقیت مشخص شد؛ بخش دوم شامل مواردی بود که بر شیوه استفاده از محرک توسط دانشجویان اثر میگذارد و شامل سطح دانشجویان، نوع تکلیف و مسأله طراحی میشد. سپس از روش مرور همقطاران برای سنجش میزان اثربخشی روشهای استفاده از محرکهای بصری در آموزش طراحی گرفت. بنابراین مدرسین با تجربه معماری از دو کشور ایران و ایالات متحده، متن تدوین شده را ارزیابی کردند. در این راستا، نظرات مدرسان از طریق مصاحبه ضبط و سپس نظرات آنها نگاشته شد، و به روش کیفی و از طریق کدگذاری مورد تحلیل قرار گرفت. بنابراین نظرات شرکتکنندگان براساس بخشهای مختلف تفکیک شد و در مرحله بعد محتوای آن در ارتباط با تأیید، تجربیات مشابه، نقد و یا پیشنهادات، کدگذاری شد.یافتهها: نظرات معلمین باتجربه در خصوص دو بخش روشهای استفاده از محرک؛ و همینطور شرایط تأثیرگذار دراستفاده از آنها مورد تحلیل قرار گرفت. شرکتکنندگان ضمن تأیید موضوعات مربوط به انواع محرک و تکلیف طراحی، تجربیات متعددی در خصوص برداشت صحیح از انواع محرک ارائه نمودند. در بخش دوم، در ارتباط با تأثیر سطح دانشجو و نوع مسأله طراحی، ضمن تأیید نقش این دو عامل، برخی از معلمین نقدها و پیشنهاداتی به دستهبندی موضوع داشتند.نتیجهگیری: نتایج حاصل از مرور همقطاران علاوه بر تأیید شیوههای استفاده از محرکهای بصری، روشهایی ارائه میکند که میتواند اثربخشی از محرکهای بصری را در آموزش طراحی بالا ببرد. همچنین معلمین باتجربه نقدها و پیشنهاداتی نسبت به برخی موضوعات داشتند. بهطور مثال محرکی که تشابه بیشتری با مسأله طراحی دارد؛ تأثیر بیشتری نسبت به تصاویری دارد که تشابه کمتری با مسأله طراحی دارد و یا هنگام استفاده از ترسیمات مبهم مربوط به طراحان باتجربه، باید به این نکته توجه داشت که آنها چگونه از ترسیماتشان استفاده میکنند و طی چه فرایندی آن ترسیمات تبدیل به ایده نهایی میشود و این موضوع لازم است به دانشجویان آموزش داده شود. همچنین تقسیم مسائل به فرمی و عملکردی ابهاماتی دارد و باید از روشهای دیگر برای تقسیم مسائل استفاده نمود. نتایج حاصل از تحلیل نظرات معلمین با تجربه میتواند علاوه بر توسعه موضوع، برای پژوهشهای بعدی استفاده شود.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش
مریم حسین زاده نباتی؛ فیروز محمودی؛ یوسف ادیب
چکیده
پیشینه و اهداف: توسعه نگرش مثبت نسبت به موضوع مورد مطالعه، یکی از اهداف آموزشی شایع امروز است. معلمان و همچنین والدین معتقدند که نگرش دانش آموز نسبت به موضوع درسی بر موفقیت دانش آموز در مدرسه تأثیر می گذارد. ادراکات دانشآموزان متوسطه در مورد یادگیری فناوری ممکن است تصمیم آنها را برای تحصیل در رشته دانشگاهی و کار در زمینه علم، ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: توسعه نگرش مثبت نسبت به موضوع مورد مطالعه، یکی از اهداف آموزشی شایع امروز است. معلمان و همچنین والدین معتقدند که نگرش دانش آموز نسبت به موضوع درسی بر موفقیت دانش آموز در مدرسه تأثیر می گذارد. ادراکات دانشآموزان متوسطه در مورد یادگیری فناوری ممکن است تصمیم آنها را برای تحصیل در رشته دانشگاهی و کار در زمینه علم، فناوری، مهندسی و ریاضی، که بهعنوان پایه توسعه اقتصادی کشورهای پیشرفته در نظر گرفتهشده، تحت تأثیر قراردهد. طی دهه های گذشته، بین مهارتهای علمی و فنی ارائه شده از سوی مدارس و تقاضای اقتصادی در این زمینه، شکاف رو بهرشدی دیده شدهاست، تعداد فراگیران و افراد آموزش دیده در زمینه فناوری و علم، در بعضی موارد کاهش یافته است. از آنجاکه اهداف اصلی حوزة تربیت و یادگیری برنامه درسی کار و فناوری در سند تحول بنیادین آموزش پرورش برای دورة اول متوسطه، کســب شایستگیها و نگرش مثبت به فناوری و کارآفرینی است، هدف این مطالعه بررسی رابطه نگرش به درس کار و فناوری با نگرش فناورانه و کارآفرینی دانشآموزان متوسطه منطقه یک تبریز در سال تحصیلی 1398-1397 است.روشها: این مطالعه از نوع همبستگی با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری است. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش حداقل مربعات انجام میشود. این روش الگو را در دو مرحله آزمایش میکند که شامل آزمون اندازهگیری و الگوی ساختاری است. مدل اندازهگیری، اعتبار و روایی ابزارهای اندازهگیری و ساختارهای تحقیق را بررسی کرده و الگوی ساختاری فرضیهها و روابط متغیرهای نهفته را آزمایش میکند. جامعه آماری این پژوهش را 15386 دختر و پسر دبیرستانی منطقه یک تبریز تشکیل میدادند که در سال تحصیلی 1398-1397 مشغول به تحصیل بودند. نمونه به روش نمونه گیری تصادفی متناسب (کلاس هفتم ، هشتم ، نهم) انتخاب شد و از آنجا که پرسشنامه اصلی دارای 40 مؤلفه بود، 10 نفر برای هر مؤلفه و 402 نفر در کل انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه نگرش به فناوری لی آ و کوآ (Liou & Kuo) 2014، پرسشنامه نگرش کارآفرینانه آتاید (Athayde) 2009 و پرسشنامه محقق ساخته نگرش به کار و فناوری جمع آوری شد. برای آزمون فرضیهها از تحلیل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار Smart PLS 3 استفاده گردید.یافتهها: یافتهها نشان داد بین برنامه درسی کار و فناوری، نگرش به فناوری و نگرش به کارآفرینی، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. فرضیهها در سطح معنیداری 001/0 و بالاتر بودن آماره t از 96/1، معنیدار هستند. نگرش به درس کار و فناوری، 44/0 خودکارآمدی یادگیری فناوری، 56/0 ارزش یادگیری فناوری، 56/0 راهبردهای یادگیری فناوری، 63 /0 جهتگیری هدف یادگیری فناوری، 64/0 محرک محیط یادگیری فناوری، 54/0 ایجاد خود تنظیمی یادگیری فناوری، 68/0 پیاده سازی خودتنظیمی یادگیری فناوری، 40/0 رهبری دیگران ، 56/0 دستاورد، 30/0 کنترل شخصی، 42/0 خلاقیت، 38/0 ابتکار دانشآموزان را تبیین میکند.نتیجهگیری: نگرش به درس کار و فناوری مؤلفه های نگرش فناورانه و مؤلفه های نگرش به کارآفرینی را تبیین میکند. اهمیت بالای نگرش مثبت به درس کار و فناوری در داشتن رابطه مثبت با مؤلفه های ارزشمند، خودکارآمدی، ارزش یادگیری، راهبردهای یادگیری، جهت گیری هدف، محرک محیط، ایجاد خودتنظیمی، پیادهسازی خودتنظیمی، رهبری دیگران، دستاورد، کنترل شخصی، خلاقیت و ابتکار است؛ لذا در اولویت قرارگرفتن این درس پیشنهاد میشود. دانستن عوامل نگرشی و ارتباط آنها با موضوعات درسی میتواند به معلمان در اصلاح برنامهدرسی و اثربخشی شیوه های تدریس کمککند تا دانش آموزان در یادگیری دروس، عملکرد تحصیلی و شغلی موفقتر باشند.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی
فاطمه نارنجی ثانی؛ جواد پورکریمی؛ سمانه حجازی
چکیده
پیشینه اهداف: یادگیری الکترونیکی ضرورت جامعه اطلاعاتی و یکی از شرایط اصلی برای تحقق هدف برنامه چهارم توسعه کشور (توسعه مبتنی بر دانایی) است. در برنامه ی مذکور به دانشگاه ها اجازه داده شده است که به منظور پاسخگویی مناسب به افزایش تقاضا برای ورود به نظام آموزش عالی از یک سو و دسترسی به فرصت های برابر آموزشی و ارتقای پوشش جمعیت دانشجویی ...
بیشتر
پیشینه اهداف: یادگیری الکترونیکی ضرورت جامعه اطلاعاتی و یکی از شرایط اصلی برای تحقق هدف برنامه چهارم توسعه کشور (توسعه مبتنی بر دانایی) است. در برنامه ی مذکور به دانشگاه ها اجازه داده شده است که به منظور پاسخگویی مناسب به افزایش تقاضا برای ورود به نظام آموزش عالی از یک سو و دسترسی به فرصت های برابر آموزشی و ارتقای پوشش جمعیت دانشجویی از سوی دیگر، توجه ویژهای به رویکرد یادگیری الکترونیکی در فرایند یاددهی-یادگیری مؤسسه های آموزش عالی و دانشگاه ها نمایند. همگام با توسعه یادگیری الکترونیکی در سطح دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، موضوع ارزشیابی نظام یادگیری الکترونیکی و توجیه اجرای برنامهها و لزوم تأمین الزامات و استانداردهای مورد نظر برای طراحی، توسعه و پیادهسازی یادگیری الکترونیکی در آموزش عالی دارای اهمیت است. با توجه به اینکه ساختار یادگیری الکترونیکی پیچیده بوده و از مؤلفه های گوناگونی تشکیل شده، لازم است برای ارزیابی نظام یادگیری الکترونیکی تمام این مؤلفه ها بررسی شوند، بنابراین ضروری است با انجام مطالعه ای جامع، شاخص های اصلی و عملی ارزشیابی نظام یادگیری الکترونیکی شناسایی و معرفی گردند تا با استفاده از آنها به طراحی و تدوین چارچوب و ابزارهایی مناسب برای ارزشیابی این نظام پرداخته شود. ارزشیابی نظام یادگیری الکترونیکی به دست اندرکاران و مدیران مربوطه در مراکز آموزش عالی این فرصت را می دهد تا نقاط قوت و ضعف این نظام را شناخته و برای تقویت نقاط قوت و یا رفع کاستی ها و نقص های احتمالی اقدام نمایند.روشها: این پژوهش جستاری در تجربه زیسته اعضای هیات علمی دانشگاه تهران در سال 1398 از ارزشیابی نظام یادگیری الکترونیکی بوده است. در این مطالعه تلاش شد تا با بهرهگیری از روششناسی کیفی مؤلفههای ارزشیابی نظام یادگیری الکترونیکی در دانشگاه تهران شناسایی شوند. داده های این پژوهش از طریق رویکرد کیفی و با روشی پدیدارشناسانه توصیفی و با ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته استخراج شده است و داده ها از طریق روش کدگذاری و مقوله بندی تجزیه و تحلیل شده اند.نمونه گیری در این پژوهش از طریق هدفمند و از نوع معیاری بوده و در مجموع 17نفر از متخصصان در زمینه یادگیری الکترونیکی دانشگاه تهران شرکت نموده اند. روایی دادههای کیفی با استفاده از چهار معیار قضاوت لینکن و گوبا (1985) شامل؛ باورپذیری، قابلیت انتقال/انتقالپذیری، قابلیت تأیید یا بیطرفی و قابلیت اطمینان یا سازگاری و پایایی دادههای کیفی توسط کدگذاری مجدد توسط کدگذار دوم و خودِ کدگذار تأیید شده است.یافتهها: بر اساس یافته های پژوهش عوامل مرتبط با ارزشیابی نظام یادگیری الکترونیکی در سه بعد پداگوژی، سازمانی و فناوری دسته بندی شده که در مجموع دارای 17 مؤلفه و 95 مفهوم بوده است. این مؤلفهها در قالب استاد، دانشجو، دستیار آموزشی، فرایند یاددهی- یادگیری، محتوا، ارزشیابی، خدمات پشتیبانی، تعامل، نظام آموزش و توانمندسازی، نظام انگیزش، اهداف و استراتژیهای دانشگاه، نظام مدیریت دانش، فرهنگ، منابع کالبدی، نرمافزار، سختافزار و زیرساخت شناسایی شدهاند.نتیجهگیری: به طور کلی نتایج این پژوهش بیانگر نکات مهمی است که می تواند اطلاعات ارزشمندی را برای مدیران و مسوولان دانشگاه تهران در حوزه یادگیری الکترونیکی فراهم آورد تا با اتخاذ سیاست های اصولی در خصوص ارزشیابی این نظام در جهت بهبود و ارتقاء کیفیت و اثربخشی یادگیری الکترونیکی گام های اساسی بردارند. توصیه میشود دانشگاه به منظور ارزشیابی نظام یادگیری الکترونیکی دانشگاه تهران، از الگوی ارائه شده در پژوهش حاضر استفاده نماید.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش
وحیده سادات واحدی
چکیده
پیشینه و اهداف: گنجاندن مجموعه متنوعی از برنامه های یادگیری زبان از طریق کامپیوتر در کلاس های آموزش زبان در طی پنج دهه اخیر سبب گردیده است تا اهمیت یافتن پاسخ روشن به سوالاتی نظیر اینکه تا چه میزان و تحت تاثیر کدام متغیرهای تعدیل کننده برنامه های یادگیری زبان از طریق کامپیوتر می توانند نتایج موثرتری در مقایسه با آموزش های سنتی زبان ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: گنجاندن مجموعه متنوعی از برنامه های یادگیری زبان از طریق کامپیوتر در کلاس های آموزش زبان در طی پنج دهه اخیر سبب گردیده است تا اهمیت یافتن پاسخ روشن به سوالاتی نظیر اینکه تا چه میزان و تحت تاثیر کدام متغیرهای تعدیل کننده برنامه های یادگیری زبان از طریق کامپیوتر می توانند نتایج موثرتری در مقایسه با آموزش های سنتی زبان داشته باشند، دو چندان شود. درمطالعه حاضر تلاش شده است تا با استفاده از الگوی پژوهشی فراتحلیل در قالب یک بررسی جامع، میزان اثربخشی لغتنامه الکترونیکیبر سطح یادگیری واژگان زبان آموزان، مورد ارزیابی قرار گیرد. بعلاوه شناسایی متغیرهای تعدیل کننده تاثیر گذار بر ناهمگونی اندازه اثر مطالعات مختلف نیز مورد بررسی قرار گرفت.روشها:جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مطالعات انجام شده در گذشته در زمینه رابطه لغتنامه الکترونیکی و میزان فراگیری واژگان زبانآموزان میباشد. لذا جستجوی جامعی از پایگاههای اطلاعاتی معتبر بهمنظور شناسایی مطالعات مرتبط با بررسی اثربخشی لغتنامه الکترونیکی بر فراگیری واژگان انجام گرفت. معیار اصلی انتخاب مطالعات جهت تحلیل در مطالعه حاضر انتشار در مجلات و یا مجموعه مقالات کنفرانسها در فاصله سالهای بین 1950 تا 2014 بود. بهعلاوه همزمان با متخصصان موضوع نیز جهت شناسایی مقالاتی که در جستجوی اولیه یافت نشده بودند مشورت گردید. این فرایند نهایتاً منجر به شناسایی 132 مقاله گردید. در مرحلۀ بعد، همۀ پژوهشهای بهدست آمده مورد بررسی دقیق تر قرار گرفتند و با چک لیست معیار انتخاب نهایی مطالعات ارزیابی گردیدند. در این مرحله و طبق معیارهای ورود تعداد 36 مقاله واجد شرایط تشخیص داده شده و برای ورود به تحلیل نهایی برگزیده شدند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نسخه دوم نرم افزار جامع فراتحلیل انجام گرفت.یافتهها:در رابطه با برآورد اندازه اثر کلی لغتنامه الکترونیکی بر فراگیری واژگان زبانآموزان، نتیجه تحلیل 36 مطالعه در فراتحلیل حاضر نشان داد که لغتنامه الکترونیکی اثر بزرگ و مثبت (40/1+) بر یادگیری واژگان زبانآموزان دارد. علاوه براین، ناهمگونی قابل توجهی بین اندازه اثر مطالعات در مجموعه مورد بررسی مشاهده گردید. به منظور شناسایی دقیقتر منابع ناهمگونیبین اندازه اثر مطالعات، تحلیل متغیرهای تعدیل کننده در قالب شش متغیر ( طرح پژوهش، حجم نمونه، سطح مهارت، سن، طول مدت برنامه، سال انتشار مقاله) اجرا گردید. نتایج نشان داد که متغیر حجم نمونه اثر معناداری بر ناهمگونی اندازه اثرها بین مطالعات جمع آوری شده داشته است تا حدی که مطالعات با حجم نمونه بیشتر از 60 نفر اندازه اثر بزرگ داشته اند، درحالی که مطالعات با حجم نمونه کمتر از 60 منجر به تولید اندازه اثر متوسط شده اند. یافته مهم دیگر این بود که میانگین اندازه اثر از نظر آماری در سطوح مختلف طول مدت زمان برنامه آموزش متفاوت است. بدین معنی که مطالعات با مدت زمان برنامه آموزش طولانی تر میانگین اثر بزرگتری نسبت به مطالعاتی داشته اند که مدت زمان آموزش پایین تری دارند. این یافته نشان می دهد که با افزایش طول مدت زمان آموزش ، پیشرفت واژگان فراگیران به میزان قابل توجهی افزایش می یابد. همچنین نتایج حاکی از تاثیر گذاری سال انتشار مطالعات به عنوان یک متغیر تعدیل کننده مهم بود، به طوری که مطالعات سال های اخیر اندازه اثر بزرگ تری در مقایسه با مطالعات سال های قبل داشته اند. یافته های بیشتر نشان دادند که عدم تجانس بین اندازه اثرها در فراتحلیل حاضر متاثر از تفاوت بین طرح پژوهش، سطح مهارت و سن زبان آموزان نمی باشد.نتیجهگیری: طبق نتایج بهدست آمده در فراتحلیل حاضر ادغام و کاربرد بیشتر برنامه آموزش زبان مبتنی بر کامپیوتر در کلاسهای درس سنتی برای دستیابی به نتایج بهتر ضروری بهنظر میرسد. برای تحقیقات آینده پیشنهاد می گردد محققان جزییات بیشتری از مطالعه را ارائه نمایند تا بتوان عواملی که بر تاثیرگذاری کامپیوتر بر یادگیری زبان دوم موثر هستند را تایید یا رد نمود.
مقاله پژوهشی
آموزش فنی حرفه ای
علی اصغر الیاسی؛ محمد صالحی؛ رضا یوسفی
چکیده
پیشینه و اهداف:هدف این پژوهش، تبیین ابعاد دانشگاه کارآفرین در دانشگاه فنیوحرفهای منطقه 8 (استانهای مازندران، گلستان و سمنان) میباشد. پژوهشگر در پژوهش حاضر با توجه به بررسی پژوهشها و مطالعات گذشته از جمله عطایی و همکاران(1396) که به این نتیجه رسیدند که بهکارگیری شاخصهای دانشگاههای کارآفرین در چارت سازمانی و آموزشی دانشگاهها ...
بیشتر
پیشینه و اهداف:هدف این پژوهش، تبیین ابعاد دانشگاه کارآفرین در دانشگاه فنیوحرفهای منطقه 8 (استانهای مازندران، گلستان و سمنان) میباشد. پژوهشگر در پژوهش حاضر با توجه به بررسی پژوهشها و مطالعات گذشته از جمله عطایی و همکاران(1396) که به این نتیجه رسیدند که بهکارگیری شاخصهای دانشگاههای کارآفرین در چارت سازمانی و آموزشی دانشگاهها باعث توسعه نیروی نوآوری و خلاقیت دانشجویان و دانش آموختگان جهت انجام فعالیتهای کارآفرینی خواهد شد؛ مهدی(1394) که معتقد است، شکلگیری و اثربخشی دانشگاه کارآفرین، بدون توسعه نظاممند آموزش کارآفرینی و مهارتآموزی مؤثر دانشجویان، استادان، مدیران و کارکنان نظام دانشگاهی و تقویت ویژگی های کارآفرینی منابع انسانی دانشگاه، امکانپذیر نیست؛ بهایانی(1394) بر این باور است که برای کارآفرین شدن دانشگاهها چهار عنصر زیر باید مورد توجه قرار گیرند: ساختار سازمانی و سبک مدیریت، آموزش و پژوهش، تسهیلات دولت از فعالیتهای کارآفرینی، فرهنگ کارآفرینانه. همچنین نادری و همکاران(1393) در نتیجه تحقیق خود بر قابلیتهای کارآفرینی دانشجویان در زمینه استقلال طلبی، کنترل درونی، انگیزه، توفیق طلبی، ریسکپذیری و خلاقیت در مقاطع مختلف آموزش عالی تأکید دارد و با ارائه یک مدل با ابعاد مختلف شش گانه، قصد دارد ابعاد و مؤلفههای دانشگاه کارآفرین را در دانشگاه فنی و حرفهای که تنها دانشگاه متولی آموزش عالی فنی و حرفهای در کشور میباشد و دانشکدهها و آموزشکدههای فنیوحرفهای بعنوان واحدهای زیر مجموعه این دانشگاه، سابقه بیش از 40 سال فعالیت آموزشی داشته و از اولین مراکز آموزش عالی کشور هستند، بررسی و احصا نماید. با تعیین ابعاد و مؤلفههای دانشگاه کارآفرین است که میتوان دریافت که به اهداف مدنظر دست یافتهایم یا خیر؟ روشها: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه رؤسا، معاونین، روسای ادارات یا کارشناس مسئولان و مدیران گروه دانشکدهها و آموزشکدههای فنی وحرفهای منطقه 8 (استان های مازندران، گلستان و سمنان) به تعداد 448 نفر تشکیل میدهند که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای و بر اساس فرمول کوکران تعداد 207 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدهاند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه محقق ساخته با 95 سؤال استفاده شدهاست. روایی و پایایی ابزار مورد تأیید قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تاییدی استفاده شدهاست.یافتهها: یافتههای پژوهش نشان میهد که؛ دانشگاه کارآفرین در دانشگاه فنی وحرفهای منطقه 8 دارای شش بعد «آموزشی و پژوهشی»، «ساختاری و تشکیلاتی»، «منابع انسانی»، «فرهنگی و اجتماعی»، «اقتصادی و مالی» و «فناوری اطلاعات و ارتباطات» و هجده مؤلفه (آموزشی و پژوهشی)، (ساختاری، چشم انداز، ماموریت و استراتژی و مدیریت و رهبری)، (اساتید، کارکنان، دانشجویان و دانش آموختگان)، (فرهنگی و اجتماعی)، (اقتصادی، مالی، امکانات و تجهیزات و قراردادهای پژوهشی) و (زیرساخت، دفترها و مراکز و شرکتها) میباشد.نتیجه گیری: از یافتهها میتوان نتیجه گیری کرد علاوه بر شناسایی ابعاد و مؤلفههای دانشگاه کارآفرین؛ بعد ساختاری و تشکیلاتی با بارعاملی 950/0 دارای بیشترین تأثیر و بعد فرهنگی و اجتماعی با بارعاملی 874/0 دارای کمترین تأثیر است.
مقاله پژوهشی
تربیت معلم
حسین عابدینی علوی؛ محمدرضا نیلی احمدآبادی؛ محمد رضا نیستانی؛ محمد جواد لیاقت دار
چکیده
پیشینه و اهداف: هدف از آموزش معماری، آمادهسازی فارغالتحصیلان این رشته برای کارایی عمومی در این زمینه است. این در حالی است که بسیاری از فارغالتحصیلان معماری که جذب بازار کار میشوند، شکافی عمیق میان آنچه در دانشکده آموختهاند و آنچه در فعالیت حرفهای انجام میشود، مشاهده میکنند.در این تحقیق، ارزیابی دامنه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: هدف از آموزش معماری، آمادهسازی فارغالتحصیلان این رشته برای کارایی عمومی در این زمینه است. این در حالی است که بسیاری از فارغالتحصیلان معماری که جذب بازار کار میشوند، شکافی عمیق میان آنچه در دانشکده آموختهاند و آنچه در فعالیت حرفهای انجام میشود، مشاهده میکنند.در این تحقیق، ارزیابی دامنه ارتباط آموزش و کار حرفهای معماری مد نظر است تا با بررسی نحوه آموزش معماری در مقطع کارشناسی و وضعیت بازار کار در ایران به این سؤالات پاسخ داده شود که «۱- مشکلات آموزش معماری در مقطع کارشناسی در ایران که باعث کم کارآمدی دانشآموخته معماری در محیط حرفهای میشود، کدامند؟»، «2- کدام ویژگیها در محیط حرفهای برای دانشآموخته معماری لازم و ضروری است؟» و «3- چگونه میتوان آموزش معماری را به حرفه معماری نزدیک کرد؟».روشها: تحقیق از نوع کاربردی و روش آن زمینهیابی (پیمایشی) است. شیوه تحلیل دادهها، تحلیلی– توصیفی است. گردآوری اطلاعات بهوسیله پرسشنامه و مصاحبه با دانشجویان سال آخر مقطع کارشناسی معماری بهعنوان جامعه آماری که قرار است بهزودی وارد بازار کار معماری شوند، اساتید دانشکدههای معماری بهعنوان افرادی که دانشجویان این رشته را آموزش میدهند و معماران حرفهای بهعنوان افرادی که بهطور حرفهای در رشته معماری فعالیت دارند، انجام شده است. دانشجویان و استادان مورد مطالعه در این تحقیق از 3 دانشگاه با سطح متوسط ایران و معماران حرفهای نیز از مدیران شرکتهای معماری انتخاب شدهاند. معیار انتخاب اساتید و معماران، پیشکسوتی آنها بوده است. ملاک پیشکسوتی اساتید، تجربه و سنوات کاری، و درجه علمی اساتید، و ملاک پیشکسوتی معماران، تجربه و سنوات کاری، تعداد قابل توجه پروژههای اجرا شده و کسب جوایز بوده است.یافتهها: طبق نقطه نظرات مشترک سه گروه مورد سؤال قرار گرفته در این پژوهش، مشکلات محیط آموزشی معماری که باعث ایجاد فاصله بین آموزش و حرفه معماری و کم کارآمدی دانشآموخته معماری در محیط حرفهای شدهاند، دامنه گستردهای دارد و از ابتدای پذیرش دانشجوی معماری تا پس از فارغالتحصیلی را شامل میشود که اصلیترین آنها عبارتند از: 1- نحوه پذیرش دانشجو، 2- پذیرش بیرویه دانشجو، 3- عدم تناسب مباحث آموزشی با نیازهای بازار کار، 4- جدا شدن دانشگاه از جامعه، 5- عدم آموزش اخلاق حرفهای، 6- عدم آموزش مهارتهای تعاملی، 7- عدم تجربه حرفهای اساتید، 8- مشکلات کلی جامعه از جمله مسائل اقتصادی. بنابراین ویژگیهایی که برای دانشآموخته معماری در محیط حرفهای لازم و ضروری است عبارتند از: 1- آشنایی با مباحث مورد نیاز بازار کار مانند تسلط به نرمافزارهای معماری، آشنا بودن با قوانین و ضوابط و غیره، 2- دارا بودن اخلاق حرفهای، و 3- دارا بودن مهارتهای تعاملی.نتیجهگیری: بر اساس فواید آموزش مشارکتی، تبدیل دانشکدههای معماری به فضای «آموزشی مشارکتی» بهمنظور کاهش خلأ میان آموزش و کار حرفهای و کاهش کم کارآمدی دانشآموخته معماری در محیط حرفهای پیشنهاد میشود. در این خصوص میتوان از آموزش هم زمان دانشجویان سالهای مختلف در دروس معماری و حضور معماران حرفهای بهعنوان افرادی ماهر در بعضی از جلسات بهره برد. به این ترتیب دانشجویان میتوانند از مشارکت یکدیگر در طراحی، نقد آثار و ارتقاء مهارتهای مرتبط با رشته معماری و از حضور معماران حرفهای در راستای کسب تدریجی مهارتهای مورد نیاز بازار کار معماری بهره برند. همچنین میتوان از تأسیس «سازمانهای مردم نهاد» که مسئول برقراری ارتباط دانشگاه با دفاتر معماری، بازار کار و کارفرمایان باشند، در کاهش خلأ میان آموزش و کار حرفهای استفاده کرد.
مقاله پژوهشی
آموزش فنی حرفه ای
صبا حجازی؛ مینو شفایی
چکیده
پیشینه و اهداف: توانایی فضایی به دلیل کاربرد آن در زندگی روزمره و جایگاه آن در علوم و مهندسی اهمیتی ویژه دارد. در دهههای اخیر مطالعات زیادی در مورد توانایی فضایی در حوزه آموزش ریاضی صورت گرفته است. بخشی از این مطالعات در حوزهی ریاضیات مدرسهای بوده و در آن بر اهمیت جایگاه توانایی فضایی در فرآیند آموزش ریاضی مدرسهای تأکید ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: توانایی فضایی به دلیل کاربرد آن در زندگی روزمره و جایگاه آن در علوم و مهندسی اهمیتی ویژه دارد. در دهههای اخیر مطالعات زیادی در مورد توانایی فضایی در حوزه آموزش ریاضی صورت گرفته است. بخشی از این مطالعات در حوزهی ریاضیات مدرسهای بوده و در آن بر اهمیت جایگاه توانایی فضایی در فرآیند آموزش ریاضی مدرسهای تأکید شدهاست. البته لازم به ذکر است که تعداد پژوهش های مرتبط با آموزش ریاضی در کشور ایران چندان زیاد نیست و بیشتر پژوهشها در حیطه روانشناسی انجام شده است. در اسناد آموزشی نظیر سند اصول و استانداردهای ریاضیات مدرسهای نیز به این نکته اشاره شده است که دانشآموزان باید انواع بازنماییهای تجسمی را در تحلیل مسألهها و موضوعات ریاضی بهکار ببرند. تعاریف متعدد و متنوعی از توانایی فضایی ارائه شده و برای توصیف آن، از عبارات مختلفی نظیر تفکر تجسمی، تفکر شهودی و توانایی بصری استفاده شده است. همچنین برای توضیح ماهیت آن، عوامل و مؤلفههای گوناگونی بر شمرده شده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی توانایی فضایی در دانشآموزان، با ملاحظه جنسیت، رشته و پایه تحصیلی آنان و با توجه به عاملهای تجسم فضایی، دورانذهنی و جهتیابی فضایی است.روشها: روش این مطالعه روش پیمایشی است و شرکتکنندگان آن، 901 دانشآموز متوسطه دوم از شهرستان شهریار هستند که در سال تحصیلی 97-1396 در پایه دهم و یازدهم در دو رشته ریاضی و تجربی مشغول به تحصیل بودهاند. ابزار پژوهش، آزمونی محققساخته است که روایی صوری و محتوایی آن توسط تعدادی از اساتید آموزش ریاضی و نیز معلمان ریاضی، تأیید شد و معیار آلفای کُرونباخ با مقدار تقریبی 83/0، مؤید پایایی آن میباشد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (t مستقل) استفاده شد.یافتهها: یافتههای این مطالعه حاکی از تفاوت معنادار بین عملکرد دانشآموزان دختر و پسر در حوزه تواناییفضایی است. بهعلاوه دانشآموزان رشته ریاضی نسبت به دانشآموزان رشته تجربی و نیز دانشآموزان پایه یازدهم نسبت به پایه دهم بهشکل معناداری عملکرد قویتری داشتهاند. این تفاوت با توجه به آموزش ضمنی که در پایههای تحصیلی و در پایه دهم و یازدهم اتفاق میافتد و نیز دروسی که دانشآموزان دوره یازدهم تا زمان اجرای آزمون در درس هندسه گذراندهاند، قابل توجیه است. این یافتهها نشان میدهند که رشد توانایی فضایی به آموزش وابسته است و با توجه به جایگاه آن در زندگی روزمره و حرفهای نیازمند توجه بیشتری در ریاضیات مدرسهای است. یافتههای کیفی این مطالعه حاکی از آن است که تکالیف مرتبط با توانایی فضایی، بستری مناسب برای پرورش تفکر ریاضی و فرآیند های ریاضی نظیر حل مسأله، استدلال و اثبات است. به هر ترتیب به نظر میرسد آموزش و افزایش پایه تحصیلی بر رشد توانایی فضایی و بهبود عملکرد حل مسأله دانشآموزان تأثیری انکار ناپذیر دارد.نتیجهگیری: هرچند رویکرد حل مسأله در کتابهای درسی ریاضی ایران در دهه اخیر بهطور آشکاری حضور خود را تثبیت کرده است؛ اما مطالعات چندانی در مورد جایگاه و نقش توانایی فضایی در آموزش فرآیند حل مسأله ریاضی انجام نشده است و عرصه آموزش ریاضی مدرسهای نیازمند به پژوهشهای بیشتری در مورد توانایی فضایی در سطوح مختلف مانند برنامههای درسی، آموزش معلمان و یاددهی و یادگیری ریاضی است. یافتههای این پژوهش میتواند در تغییر و تقویت راهبردها، فرایندهای آموزشی، برنامهریزی درسی و ابزارهای آموزشی مناسب برای بهبود تجسم فضایی دانشآموزان، کارآمد باشد.
مقاله پژوهشی
رویکردهای نوین آموزشی
ابراهیم ریحانی؛ فرج اله قاسمی؛ زهرا رحیمی
چکیده
پیشینه و اهداف:از آغاز قرن حاضر تغییرات شگرفی در آموزش و پرورش و جامعه صورت گرفته است. از این تغییرات میتوان به تغییر جامعه صنعتی به جامعه دانش بنیان، تغییر در فناوری اطلاعات و اطلاعات جدید در حوزههای مختلف علمی و تغییر در مشاغل اشاره کرد. در نتیجه آموزش و پرورش با توجه به سطح انتظارات جامعه و بروندادهای آن با کاستیهای زیادی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف:از آغاز قرن حاضر تغییرات شگرفی در آموزش و پرورش و جامعه صورت گرفته است. از این تغییرات میتوان به تغییر جامعه صنعتی به جامعه دانش بنیان، تغییر در فناوری اطلاعات و اطلاعات جدید در حوزههای مختلف علمی و تغییر در مشاغل اشاره کرد. در نتیجه آموزش و پرورش با توجه به سطح انتظارات جامعه و بروندادهای آن با کاستیهای زیادی مواجه شده است. با توجه به تغییر اهداف نظامهای آموزشی و تغییرات در ابعاد زندگی مردم، راهبرد معلم پژوهنده در سالهای اخیر مورد توجه اغلب نظامهای تربیت معلم قرار گرفته است و به همین دلیل موجب اصلاحاتی در برنامههای تربیت معلم شده است. برنامه درسی تربیت معلم متشکل از مؤلفههای اهداف، محتوا، روش تدریس و ارزشیابی میباشد که یکی از مؤلفههای اصلی و مهم، اهداف برنامه درسی است. پژوهش حاضر به تبیین اهداف برنامه درسی مبتنی بر تربیت معلم پژوهنده در دانشگاه فرهنگیان پرداخته است. اهداف در سه حیطه دانش، توانش و نگرش مورد تبیین قرار گرفته است. با توجه به اهداف پژوهش، از روش پژوهش ترکیبی از نوع اکتشافی استفاده شده است، که از دو مرحله کیفی و کمّی تشکیل شده است. در مرحله کیفی از روش پدیدارشناسی تفسیری تدوین ابزار جمع آوری اطلاعات بهره گرفته شده و در مرحله کمّی روش توصیفی پیمایشی بهکار رفته است.روشها: در بخش کیفی پژوهش، جامعه پژوهش متخصصان حوزه تربیت معلم میباشند، که از طریق نمونهگیری هدفمند موارد مطلوب نمونه انتخاب گردید و از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته، اطلاعات مورد نیاز جمع آوری شد. اشباع نظری از مصاحبه با 15 نفر از صاحبنظران حاصل گردید. در تحلیل متن مصاحبهها از روش تحلیل محتوای تفسیری استفاده شد. برای اعتباربخشی به دادهها از قابلیت اعتبار، انتقال پذیری، اعتماد و تأیید بهره گرفته شد. در مرحله کمّی، جامعه پژوهش اعضای هیأت علمی واحدهای دانشگاه فرهنگیان میباشند که چهار استان به عنوان نمونه انتخاب گردید. روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای برای انتخاب نمونه بهکار رفته و از بین اعضای هیأت علمی پردیسها و مراکز استانها با استفاده از فرمول کوکران 274 نفر انتخاب شدند. جمعآوری اطلاعات از طریق پرسشنامه محقق ساخته استخراج شده از بخش کیفی پژوهش انجام گردید. دادهها از طریق آزمون Tتک نمونه و فریدمن تحلیل شد.یافتهها: در این پژوهش اهداف برنامه درسی در ابعاد دانش، توانش و نگرش مورد تبیین قرار گرفت. نتایج نشان داد که حیطه دانش شامل بازتابی بودن، تفکر نقادانه، تخصص علمی و دانش پژوهش است. حیطه توانش دربرگیرنده توانایی پژوهشگری، نوشتن، خلاقیت، سیستمی عمل کردن و استقلال و خودکارآمدی؛ و حیطه نگرش مشتمل بر علاقهمندی به پژوهش و عدم تعصب و کلیشهای عمل نکردن است. نتایج کمّی تحقیق نیز نشان داد که مؤلفههای توجه و دقت نسبت به مسائل تعلیم و تربیت در حیطه دانش؛ توانایی خودارزیابی دانشجویان در حیطه توانش؛ و دوری از تعصب و تفکر سیاه و سفید در حیطه نگرش از بیشترین توجه در نزد اعضای هیأت علمی برخوردارند. شواهد حاکی از فاصله اهداف دانشگاه فرهنگیان در سطح اجرایی در ابعاد دانش، توانش و نگرش میباشد.نتیجهگیری: این تحقیق نشان داد اهداف برنامه درسی تربیت معلم در سطح اجرا نیازمند یک اصلاح کلی میباشد و توجه به همه حیطههای اهداف شامل دانش، توانش و نگرش از اهمیت بالایی برخوردار است و نیاز است بهطور برابر به همه حیطهها
مقاله پژوهشی
عدالت آموزشی
مجید کریم زاده؛ بهزاد کریم زاده
چکیده
پیشینه و اهداف:بخش آموزش و شاخصهای آن، به عنوان یکی از مهمترین مؤلفههای بعد اجتماعی توسعه پایدار، با ایفای نقش اساسی و سرنوشتساز خود در روند توسعه همهجانبه، نقش بسیار کلیدی و محوری داشته و شرط لازم برای رسیدن به توسعه جوامع است. آموزش همواره دغدغه دولتها در دستیابی به توزیع عادلانه امکانات و تخصصها بوده است و به همین ...
بیشتر
پیشینه و اهداف:بخش آموزش و شاخصهای آن، به عنوان یکی از مهمترین مؤلفههای بعد اجتماعی توسعه پایدار، با ایفای نقش اساسی و سرنوشتساز خود در روند توسعه همهجانبه، نقش بسیار کلیدی و محوری داشته و شرط لازم برای رسیدن به توسعه جوامع است. آموزش همواره دغدغه دولتها در دستیابی به توزیع عادلانه امکانات و تخصصها بوده است و به همین دلیل در زمره مهمترین سیاستهای عمومی قرار گرفته است. آموزش عمومی، بهرهوری افراد کمدرآمد و بیبضاعت را ارتقا میدهد؛ چرا که موقعیت آنها را در بازار کار بهبود میبخشد و در نتیجه از طریق آموزش میتوان شکافهای درآمدی و رفاهی را کاهش داد که این خود بر درجه توسعهیافتگی کشورها تأثیر میگذارد. متأسفانه در اکثر کشورهای در حال توسعه، یک یا دو منطقه و در نهایت چند منطقه وضعیت مناسب خدمات عمومی و بالتبع شکوفایی اقتصادی، اجتماعی دارند و نقش عمدهای در ایجاد درآمد و تولید ملی ایفا میکنند. این امر به بهای عقب نگهداشتن مناطق دیگر و افزایش شکاف و نابرابری بین مناطق و نواحی انجام شده است. بنابراین، مسأله نابرابری در بسیاری از کشورها چالش اساسی در مسیر توسعه میباشد؛ بهویژه برای آن دسته از کشورها که قلمروی حاکمیت آنها مناطق جغرافیایی وسیعی را شامل میشود؛ این نابرابریها، تهدیدی جدی برای حصول توسعه متعادل و متوازن مناطق است و دستیابی به وحدت و یکپارچگی ملی را دشوار مینماید. پژوهش حاضر با هدف بررسی سطح توسعهیافتگی شهرستانهای استان سیستان و بلوچستان از امکانات و خدمات آموزشی براساس جمعیت دانشآموز مناطق مختلف انجام گرفته است.روشها: روش تحقیق در این پژوهش توصیفی–تحلیلی است. به منظور جمعآوری اطلاعات از روشهای مختلف اسنادی مبتنی بر مطالعات کتابخانهای استفاده شده است. آمار و اطلاعات مرتبط با شاخصهاَی آموزشی از سالنامه آماری استان در سال 2015 گردآوری و با استفاده از تکنیک تاپسیس وضعیت برخورداری شهرستانهای استان سیستان و بلوچستان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل شهرستانهای استان سیستان و بلوچستان در سال 2016 است. در پژوهش حاضر جهت دستیابی به جواب منطقی به سؤالات اصلی پژوهش از 23 شاخص مؤثر در بخش آموزش استفاده شد. به این صورت که ابتدا برای تحلیل دادهها با استفاده از تکنیک آنتروپی شانون به وزندهی شاخصها پرداخته و سپس بر اساس تکنیک تاپسیس به کمک نرمافزارهای TOPSIS Solver و Excel به تحلیل و تعیین میزان توسعهیافتگی شهرستانها از لحاظ برخورداری آنها از امکانات آموزشی اقدام شد.یافتهها:نتایج تحقیق نشان میدهد که شهرستان زاهدان برخوردارترین و شهرستان دلگان کم برخوردارترین شهرستانهای استان میباشند. براساس این تکنیک به ترتیب شهرستانهای زاهدان، هامون، کنارک، زابل و سرباز برخوردارترین شهرستانها و دلگان، قصرقند، مهرستان و فنوج کم برخوردارترین شهرستانهای استان هستند.نتیجهگیری: نتایج پژوهش در مجموع نشان داد که 21/84 درصد از شهرستانهای استان در سطح نسبتاً محروم و محروم از توسعه هستند و هیچ یک از شهرستانهای این استان در سطح توسعهیافته و یا نسبتاً توسعهیافته قرار ندارد. یافتههای این تحقیق نشان دهنده توزیع نامناسب امکانات و خدمات آموزشی در سطح استان سیستان و بلوچستان است. تمرکز و توزیع ناعادلانه منابع و امکانات آموزشی در مناطق مختلف استان، باعث وخیمتر شدن توسعهنیافتگی شهرستانها و عقبماندگیهای بیشتر آنها خواهد شد. بنابراین با عنایت به محرومیت مضاعف شهرستانهای این استان در زمینه شاخصهای آموزشی نیاز است تا مسئولین استانی و کشوری تلاش جدیتری در رفع این نابرابریها در سطوح ملی و استانی داشته باشند تا شاهد رفع غبار کمتر توسعهیافتگی آموزشی این استان پهناور باشیم.