مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
آموزش الکترونیکی
فاطمه خدادادی آزادبنی؛ جواد کمالی
چکیده
پیشینه و اهداف: موضوع الکتریسیته اغلب یک مفهوم چالش برانگیز و انتزاعی در فیزیک در نظر گرفته میشود. یادگیری مفاهیم علمی غیر شهودی میتواند برای دانش آموزان چالش برانگیز باشد، زیرا آنها اغلب تصورات نادرستی در مورد پدیدههای طبیعی دارند که آنها را به سمت خطا سوق میدهد. شناسایی و اصلاح باورهای غلط فیزیک الکتریسیته برای ارتقای یادگیری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: موضوع الکتریسیته اغلب یک مفهوم چالش برانگیز و انتزاعی در فیزیک در نظر گرفته میشود. یادگیری مفاهیم علمی غیر شهودی میتواند برای دانش آموزان چالش برانگیز باشد، زیرا آنها اغلب تصورات نادرستی در مورد پدیدههای طبیعی دارند که آنها را به سمت خطا سوق میدهد. شناسایی و اصلاح باورهای غلط فیزیک الکتریسیته برای ارتقای یادگیری معنادار و درک مفهومی ضروری است. امروزه استفاده از فناوری در محیطهای آموزشی یکی از جنبههای ضروری آموزش و یادگیری محسوب میشود. استفاده از فناوری مانند نرمافزار شبیهسازی کامسول میتواند به تجسم و درک بهتر این مفاهیم کمک کند. این تحقیق با هدف شناسایی و اصلاح سوء تفاهمات دانشآموزان پایه یازدهم در یادگیری مفاهیم الکتریسیته با شبیهسازی نرمافزار کامسول انجام شده است.روشها: روش پژوهش حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر نوع روش، یک تحقیق ترکیبی است. بخش کیفی با روش تحلیل محتوا با هدف استخراج مقولههای کج فهمیهای فیزیک الکتریسیته انجام گرفته است. در این راستا، از پروتکل مصاحبههای نیمه ساختار یافته از 6 معلم با روش نمونهگیری هدفمند استفاده گردید. در این بخش از پژوهش، از سه نوع کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده گردید. مقولههای اصلی کج فهمیها از این نوع کدگذاری استخراج گردید. مقولههای اصلی الگوی سوء تفاهمهای مفاهیم فیزیک الکتریسیته عبارت شدند از: قانون کولن، شکل خطوط میدان بین دو بار نقطهای، میدان الکتریکی بین صفحات خازن، حرکت بار الکتریکی در میدان الکتریکی خارجی، توزیع بار روی سطوح و اثر میدان الکتریکی خارجی بر روی پوستههای رسانا و نارسانا. براساس این الگو، پرسشنامه 6 سوالی برای اعتباریابی الگوی سوء تفاهمهای مفاهیم فیزیک الکتریسته دانشاموزان طراحی گردید. برای اعتباریابی الگوی استخراجی و روایی محتوایی پرسشنامه از نظر متخصصان حوزه اموزش فیزیک استفاده شد. بخش کمّی پژوهش حاضر یک تحقیق شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانشآموزان پسر پایه یازدهم دبیرستان شهر بجنورد در سال تحصیلی 1401-1402 بود. با بهرهگیری از روش نمونهگیری تصادفی، 30 دانشآموزان برای هر گروه انتخاب شدند. در مرحله اول از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد. سپس بر روی گروه آزمایش، متغیر مستقل (آموزش مبتنی بر مدلسازی با نرمافزار شبیهساز کامسول) طی 6 جلسه، 90 دقیقهای انجام شد. همزمان، در گروه گواه از آموزش سنتی (سخنرانی) استفاده گردید. پس از مداخله، بر روی هر دو گروه ( آزمایش و کنترل) متغیر وابسته (آزمون سوء تفاهمهای مفاهیم فیزیک الکتریسته) اجرا شد. دادهها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس با کمک نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: نتایج پس از آزمون نشان دادهاند که استفاده از کامپیوتر و نرمافزار شبیهسازی کامسول، بهبود قابل توجهی در تمرکز دانشآموزان، اصلاح کجفهمی و افزایش سطح یادگیری آنها داشته است. همچنین، این روش به دانشآموزان در درک بهتر مفاهیم کمک کرده است. نتیجه حاصل از این تجزیه تحلیل نشان داد که میزان یادگیری و پیشرفت دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه تفاوت معناداری دارد (05/0>p). اشتباهات گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بهطور قابل توجهی تغییر کرده است. در مباحث مورد بررسی کمترین درصد اصلاح کج فهمی در گروه آزمایش %66/46 میباشد. در حالی که کمترین درصد اصلاح کج فهمی در گروه گواه % 66/36 مشاهده شده است.نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان دادهاند که با استفاده از نرمافزار شبیهسازی کامسول، دانشآموزان قادر به تصویرسازی و تعامل با مفاهیم انتزاعی میشوند که آنها را قابل درکتر و قابل فهمتر میکند. با استفاده از کامسول، دانشآموزان میتوانند متغیرهای مختلف در سیستمهای الکتریکی را تغییر داده، تأثیرات آن را مشاهده کرده و به اصول پایه آن بیشتر آگاه شوند. این رویکرد عملی به دانشآموزان در اصلاح کجفهمیها و بهبود درک آنان از الکتریسیته در فیزیک کمک میکند. با ارائه نمایش تعاملی و تصویری از پدیدههای الکتریکی، نرمافزار شبیهسازی موضوع را قابل دسترس و جذاب میسازد و در نتیجه، بهبود عملکرد و یادگیری دانشآموزان را به همراه دارد. بر اساس نتایج بدست آمده، پیشنهاد میشود که فناوری آموزشی و مدلسازی با استفاده از نرمافزار کامسول در برنامههای توسعه حرفهای معلمان ترویج یابد. این اقدام میتواند به توسعه دانش محتوای آموزشی و اصلاح کجفهمی مفاهیم کمک کند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
آموزش الکترونیکی
حسین پورمهدی قایم مقامی؛ آزاده خاکی قصر
چکیده
پیشینه و اهداف: در دروان پاندمی کووید-19، همه رشته ها از جمله معماری به صورت برخط تدریس شدند. در میان دروس رشته معماری، کارگاههای طراحی معماری چالش برانگیزترین دروسی بودند که به صورت برخط برگزار شدند. در طول دوران پاندمی و پس از آن، محققان حوزه آموزش معماری درباره بازخوردهای تجربه زیسته تدریس در کارگاه های طراحی معماری برخط پژوهش هایی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: در دروان پاندمی کووید-19، همه رشته ها از جمله معماری به صورت برخط تدریس شدند. در میان دروس رشته معماری، کارگاههای طراحی معماری چالش برانگیزترین دروسی بودند که به صورت برخط برگزار شدند. در طول دوران پاندمی و پس از آن، محققان حوزه آموزش معماری درباره بازخوردهای تجربه زیسته تدریس در کارگاه های طراحی معماری برخط پژوهش هایی انجام داده اند و مزایا و معایب آن را برشمرده اند. مطالعه پیش رو با تمرکز بر نقاط قوت کارگاه های برخط و توجه به اهمیت بازنمایی کلامی در فرایند طراحی معماری، سعی دارد با نظر به آنکه بازنمایی کلامی در فرآیند طراحی کاربرد دارد و توصیف کلامی یکی از ابزارهای آن است پاسخ این پرسش را بیابد : آیا با وجود محدودیت های انتقال محتوا و شرایطی که در برگزاری کارگاههای برخط داشتیم، امکان تقویت مهارت ارائه کلامی برای دانشجویان معماری فراهم شد؟روشها: روش به کار رفته، کیفی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و موردپژوهی تجربه زیسته کارگاه های برخط طراحی معماری در پاندمی کروناست. در مطالعات کتابخانه ای از مرور نظام مند استفاده شده است. در موردپژوهی از روش کیفی تحلیل مضمون به پشتوانه کدگذاری با استفاده از روش های مشاهده، یادداشت برداری، بررسی بروندادهای دانشجویان، پرسشنامه و خودارزیابی دانشجویان بهره گرفته شده است. مدت مطالعه، پنج نیمسال تحصیلی (دوران پاندمی کرونا : 2022-2019) در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهیدبهشتی است. جامعه آماری متشکل از 147 دانشجو است (111N= دانشجویان کارشناسی و 36N= دانشجویان کارشناسی ارشد).یافتهها: نتایج نشان میدهد که کارگاه های برخط طراحی معماری، به دلیل محدودیتهای به اشتراک گذاشتن محتوا به نسبت با کارگاه های حضوری و در جبران آن، اتکای بسیار به حواس شنیداری و ظرفیت های زبانی دارند. نتایج حاکی از ارتقای توان بازنمایی کلامی (شامل شفاهی و مکتوب) دانشجویان است که بسته به شرایط هر کارگاه آموزشی میزان آن متغیر است. از نگاه 86% از دانشجویان، توان بازنمایی کلامی آنها به صورت مکتوب در کارگاه های برخط پیشرفت داشته است و 73% از دانشجویان مهارت بازنمایی کلامی شفاهی خود را ارتقایافته ارزیابی کردند. شایان ذکر است مهارت بازنمایی کلامی به صورت مکتوب به عنوان دومین مهارت ارتقا یافته دانشجویان از میان 6 مهارت ارتقا یافته در کارگاه های برخط توسط دانشجویان ارزیابی شد. از دیگر نتایج آنست که سطح استفاده و مقبولیت بازنمایی های نوشتاری و گفتاری در فرآیند خلاقیت در کارگاههای برخط ثابت نبوده است و ممکن است به دلایل مختلفی تغییر کند. برخی از مولفه های توفیق این امر عبارتند از: ترجیح مدرس کارگاه برای به کارگیری مهارت بازنمایی کلامی در کارگاه، استعداد و ظرفیت بالفعل دانشجویان در توصیف کلامی، موضوع کارگاه طراحی و موقعیتی که کارگاه در فرآیند طراحی در آن قرار دارد. نتیجهگیری: کارگاه های برخط طراحی معماری، امکانی برای تقویت مهارت بازنمایی کلامی دانشجویان هستند. فراتر از آن، مهارت بازنمایی کلامی، از پایههای برپایی کارگاه های برخطِ طراحی معماری است و نقش جبرانی در تامین کیفیت آموزشی کارگاهها به ویژه در فرایند طراحی دارد. از این ویژگی می توان استفاده کرد و در کارگاه های آینده، به صورت حضوری یا ترکیبی بهره برد. پیشنهاد بر این است تمرین هایی هدفمند در این راستا تعریف و تجربه شوند تا در مراحل آغازین و میانی و نهایی فرایند طراحی به کار گرفته شوند. از آن جمله می توان به تمرین بیان سناریو، بیان صورت مساله طراحی، نوشتن بیانیه طراحی و تدارک جلساتی برای توصیف خوانی از میان متون نویسندگان برجسته و همچنین جلسات نقد کارهای دانشجویان و آثار معماران در کارگاه طراحی معماری برخط اشاره کرد.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
محیط های یادگیری مبتنی بر فناوری
ریحانه رئیسی؛ کاوه فتاحی؛ سید محمد حسین ذاکری؛ سارا دانشمند
چکیده
پیشینه و اهداف: محیط یادگیری به هر گونه محیطی اطلاق می شود که فرایند یادگیری در آن اتفاق می افتد. در سال های اخیر، پژوهشهای متنوعی با رویکردهای متفاوت به تجزیه و تحلیل کیفیتهای محیط فیزیکی یادگیری به منظور بهبود و ارتقا عملکرد یادگیرندگان در محیط های یادگیری پرداخته اند. در همین راستا پیشرفتهای شکل گرفته در رویکرد معماری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: محیط یادگیری به هر گونه محیطی اطلاق می شود که فرایند یادگیری در آن اتفاق می افتد. در سال های اخیر، پژوهشهای متنوعی با رویکردهای متفاوت به تجزیه و تحلیل کیفیتهای محیط فیزیکی یادگیری به منظور بهبود و ارتقا عملکرد یادگیرندگان در محیط های یادگیری پرداخته اند. در همین راستا پیشرفتهای شکل گرفته در رویکرد معماری عصب محور، زمینه ای رو به رشد که اصول علوم اعصاب را در طراحی معماری ادغام می کند، منجر به کاربست این رویکرد جدید در بهینه سازی ویژگیهای محیطهای یادگیری و ارتقا عملکرد یادگیرندگان شده است. تحقیقات قبلی در زمینه معماری عصب محور، ویژگیهای فیزیکی مختلفی را در محیطهای آموزشی، از جمله اندازه کلاس، رنگ کلاس، نورو صدا،و آسایش حرارتی در محیطهای یادگیری را بررسی کردهاند و تأثیرات آنها را بر حافظه، توجه، واکنشهای عاطفی، عملکرد شناختی و پیشرفت یادگیری آشکار کردهاند. با این وجود، بررسی ها نشان داد که در این پژوهشها توجه محدودی به بررسی تاثیر شیب سقف کلاس بر سطح استرس و عملکردهای شناختی دانشجویان شده است. در همین راستا، هدف این پژوهش آنست که با ارزیابیهای شناختی و عملکرد فیزیولوژیکی مخاطبان در مواجهه با کلاس درس به این سوال پاسخ دهد که چگونه جهتگیریهای شیب سقف بر پاسخهای فیزیولوژیکی مرتبط با برانگیختگی استرس مخاطبان و همچنین عملکرد شناختی آنها تأثیر میگذارد؟ یافتههای این پژوهش به حوزه معماری عصب محور کمک میکند و بینش جدیدی در مورد اینکه چگونه عوامل فیزیکی، بهویژه شیب سقف کلاسها، بر سلامت روان و عملکرد شناختی یادگیرندگان تأثیر میگذارد، ارائه میکند.روشها: در این پژوهش از روش شبه آزمایشی برای بررسی تأثیر تغییرات مختلف شیب سقف بر برانگیختگی ناشی از استرس و عملکرد شناختی شرکتکنندگان استفاده شده است. در این راستا 18 شرکت کننده، شامل 9 دانشجوی مرد و 9 دانشجوی زن، در محیط واقعیت مجازی(VR) مورد آزمایش قرارگرفتند، که انتخاب آنها به صورت نمونه گیری دو مرحله ای از بین داوطلبین شرکت در آزمایش و بر اساس پنج معیار تعیین شده برای حفظ روایی و پایایی پژوهش شکل گرفت. فرایند آزمایش شامل سه گام جداگانه بود: 1) سطح استرس شرکتکنندگان از طریق استفاده از حسگر فیزیولوژیکی Emotibit و آزمون مقیاسهای آنالوگ دیداری (VAS) مورد ارزیابی قرار گرفت. این فرایند شامل ثبت تنوع ضربان قلب (HRV) و فعالیت الکترودرمال (EDA) آنها بود. 2) با استفاده از آزمون استاندارد N-back حین تجربه مجازی فضای کلاسها، به ارزیابی عملکرد شناختی شرکتکنندگان پرداخته شد. هدف این دو گام آن بود که بررسی شود چگونه جهت گیری های مختلف سقف بر عملکرد شناختی و سطح برانگیختگی استرس شرکتکنندگان تأثیر میگذارد.3) رابطه بین جهت گیری های مختلف سقف و پاسخهای شناختی و فیزیولوژیکی شرکتکنندگان با استفاده از آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. این بررسی با هدف تعیین ارتباط بین برانگیختگی ناشی از استرس و عملکرد شناختی در رابطه با جهتگیریهای متنوع شیب سقف انجام شد.یافتهها: یافته ها نشان می دهد که جهت شیب سقف، به سمت جلو و عقب کلاس درس، به طور معناداری بر سطح استرس و عملکرد شناختی شرکت کنندگان تأثیر می گذارد. طراحی سقف با شیب به سمت عقب کلاس درس، عملکرد شناختی بهتر و تعداد پاسخ های نادرست پایین تر در آزمون شناختی N-back را در مقایسه با کلاسهای درس با سقف بدون شیب و یا با شیب سقف به سمت جلو نشان می دهد. این مطالعه همچنین نشان میدهد که تغییرات شیب سقف باعث ایجاد تغییراتی در پاسخهای فیزیولوژیکی شرکت کنندگان میشود.از نتایج دیتالاگر Emotibit و آزمون VAS شرکتکنندگان مشخص میگردد، کلاس با سقف شیبدار به سمت عقب کلاس میتواند به طور قابلتوجهی سطح استرس را در شرکتکنندگان مورد بررسی کاهش دهد.نتیجهگیری: این پژوهش بر نقش کلیدی کیفیت طراحی محیطهای فیزیکی یادگیری در کاهش استرس و ارتقای عملکرد شناختی در بین یادگیرندگان تأکید میکند. نتایج نشان میدهند استفاده از طراحی سقف کلاسهای درس با شیب به سمت عقب کلاس میتواند منجر به کاهش سطح استرس و ارتقا عملکرد شناختی دانشجویان شود. این پژوهش هم راستا با مطالعات معماری عصب محور پیشین در زمینه محیطهای یادگیری، تاکید می کند که در طراحی کلاسهای درس، طراحان آموزشی باید به کیفیتهای فیزیکی محیطهای یادگیری از جمله جهت شیب سقف کلاسها توجه مضاعف داشته باشند تا محیطهایی را ایجاد کنند که فرآیندهای شناختی-احساسی-ادراکی یادگیرندگان را پشتیبانی کرده و به یادگیری، رشد، و در نهایت بهزیستی کلی دانشجویان و یادگیرندگان کمک کنند.
مقاله پژوهشی
تربیت بدنی
شیدا رنجبری؛ زین العابدین فلاح؛ وحید شجاعی
چکیده
تحقیق حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر توسعه فاوا در ورزش مدارس با استفاده از الگوی مدلسازی ساختاری تفسیری انجام گردید. تحقیق حاضر از نوع، تحقیقات ترکببی از توع اکتشافی میباشد که به صورت میدانی انجام گردید. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کارشناسان تربیت بدنی آموزش و پرورش، معلمان ورزش و خبرگان حوزه تربیتبدنی در آموزش و پرورش بودند ...
بیشتر
تحقیق حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر توسعه فاوا در ورزش مدارس با استفاده از الگوی مدلسازی ساختاری تفسیری انجام گردید. تحقیق حاضر از نوع، تحقیقات ترکببی از توع اکتشافی میباشد که به صورت میدانی انجام گردید. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کارشناسان تربیت بدنی آموزش و پرورش، معلمان ورزش و خبرگان حوزه تربیتبدنی در آموزش و پرورش بودند که در عرصههای ورزش در آموزش و پرورش تجربه کافی و همچنین دانش مناسب را داشتند. بر اساس نمونهگیری گلولهبرفی، تعداد 17 نفر به عنوان نمونه تحقیق مشخص گردیدند. همچنین در بخش کمی تحقیق تعداد 250 نفر کارشناسان تربیت بدنی آموزش و پرورش، اساتید مدیریت ورزشی و برخی از معلمان ورزش کشور به عنوان نمونه تحقیق مشخص گردیدند. ابزار تحقیق پرسشنامهای محققساخته با 23 سوال که شامل 23 عامل موثر بر توسعه فاوا در ورزش مدارس، بود که بر اساس مطالعه جامع منابع شناسایی گردیدند. تمامی روند تجزیه و تحلیل دادههای تحقیق حاضر در نرم افزارهای SPSS و MicMac انجام گرفت. تحقیق حاضر مشخص نمود که برخی عوامل به عنوان عوامل مستقل کلیدی نقش بسیاری مهمی در جهت توسعه فاوا در ورزش مدارس دارد. در جهت توسعه فاوا در ورزش مدارس نیاز می باشد که برنامه ریزی جامع ای در جهت گسترش برخی عوامل مستقل کلیدی انجام گردد.
مقاله پژوهشی
جامعه شناسی فناوری آموزش
حسین افلاکی فرد؛ محمد قلعه نوی؛ صفی اله رمضان خانی
چکیده
پیشینه و اهداف: زنان سرپرست خانوار زنانی عهده دار تأمین معاش مادی و معنوی خود و اعضای خانوار هستند. این زنان بدون حضور منظم و یا حمایت یک مرد بزرگسال سرپرستی خانوار را بر عهده میگیرند و مسئولیت اداره اقتصادی خانواده، تصمیمگیریهای عمده و حیاتی با آنهاست. این زنان به دلیل ایفای نقش دوگانه (پدر و مادر) برای فرزندان با مشکلاتی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: زنان سرپرست خانوار زنانی عهده دار تأمین معاش مادی و معنوی خود و اعضای خانوار هستند. این زنان بدون حضور منظم و یا حمایت یک مرد بزرگسال سرپرستی خانوار را بر عهده میگیرند و مسئولیت اداره اقتصادی خانواده، تصمیمگیریهای عمده و حیاتی با آنهاست. این زنان به دلیل ایفای نقش دوگانه (پدر و مادر) برای فرزندان با مشکلاتی از قبیل از دست دادن درآمد، تربیت فرزندان، اداره امور خانه، کار در خارج از خانه با دستمزد پایین و ... مواجه شده و تحمل این مشکلات زندگی به سبب سبک زندگی متفاوتی که نسبت به سایر زنان دارند منجر به عواملی شده که در آنها رخنمایی کرده است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه سرسختی روانشناختی، تمایزیافتگی خود و فرسودگی روانشناختی در زنان سرپرست خانوار و عادی شهر مرودشت است.روشها: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش علّی- مقایسهای است. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد شهر مرودشت بود. گروه نمونه متشکل از 80 نفر در دو گروه (40نفر زنان سرپرست خانوار و40 نفر زنان عادی) است که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند؛ ابزار گردآوری داده ها جهت بررسی میزان سرسختی روانشناختی پرسشنامه کوباسا و همکاران بود که روایی صوری و محتوایی آن در پژوهشهای مختلف مناسب گزارش شده است. همچنین میزان پایایی این ابزار به شیوه آلفای کرونباخ مطلوب بهدست آمد. برای سنجش تمایزیافتگی از مقیاس تمایزیافتگی خود (DSI) استفاده شد که روایی و پایایی آن مورد تأیید قرار گرفت. فرسودگی روانشناختی زنان هم از طریق پرسشنامه اسمتس مورد سنجش قرار گرفت که روایی و پایایی این پرسشنامه در گروههای مختلف جمعیت شناختی، ارزیابی شد. تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که سؤالات هر بعد، توصیفگر همان بعد بوده و پرسشنامه از همسانی درونی مناسبی برخوردار است. دادههای گردآوریشده در دو سطح مورد تجزیهوتحلیل (آمار توصیفی و آمار استنباطی) قرار گرفت. در سطح آمار از میانگین و انحراف معیار و در سطح آمار استنباطی از آزمون تحلیل مانوا استفاده شد.یافتهها: با توجه جدول توزیع حجم نمونه آماری براساس سن، درگروه زنان سرپرست خانوار (00/35 درصد) افراد کمتر از 30 سال و (5/12 درصد) افراد بیشتر از 40 سال سن داشتهاند. در گروه زنان عادی (00/30 درصد) زنان کمتر از 30 سال و (00/20 درصد) زنان بیشتر از 40 سال سن داشتهاند. طبق جدول توزیع حجم نمونه آماری از نظر تحصیلات (00/35 درصد) زنان سرپرست خانوار زیر دیپلم و (00/65 درصد) بالای دیپلم بودهاند و در گروه زنان عادی (5/32 درصد) زیر دیپلم و (5/67 درصد) بالای دیپلم بودهاند. نتایج نشان داد که بین سرسختی روانشناختی و ابعاد آن در زنان سرپرست خانوار و عادی تفاوت معناداری وجود دارد. بین تمایزیافتگی خود و ابعاد در زنان سرپرست خانوار و عادی تفاوت معناداری وجود ندارد. بین فرسودگی روانشناختی و ابعاد آن در زنان سرپرست خانوار و عادی تفاوت معناداری وجود دارد. میانگین سرسختی روانشناختی و فرسودگی روانشناختی در بین زنان سرپرست خانواده بیشتر از زنان عادی است.نتیجهگیری: نتایج این پژوهش میتواند مورداستفاده سازمانهای ذیربط با زنان سرپرست خانوار و محققین علاقهمند به این حوزه قرار گیرد.
مقاله پژوهشی
آموزش الکترونیکی- مجازی
سوسن مهرزاد؛ زینب گلزاری؛ زهرا طالب
چکیده
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر استفاده از کتاب تعاملی بر یادگیری و یادداری هنرجویان صورت گرفته است. جامعه آماری شامل هنرجویان هنرستان امام حسن مجتبی (ع) پایه دهم در سال تحصیلی 97-1396 می باشد که از این تعداد حجم نمونه 60 نفر ( 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه گواه ) که به روش نمونه در دسترس انتخاب شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح ...
بیشتر
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر استفاده از کتاب تعاملی بر یادگیری و یادداری هنرجویان صورت گرفته است. جامعه آماری شامل هنرجویان هنرستان امام حسن مجتبی (ع) پایه دهم در سال تحصیلی 97-1396 می باشد که از این تعداد حجم نمونه 60 نفر ( 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه گواه ) که به روش نمونه در دسترس انتخاب شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون با گروه گواه و آزمایش است. برای جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه محقق ساخته ( پیش آزمون و پس آزمون) با روایی مناسب و اعتبار 73/0 و 76/0 استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در سطح توصیفی از شاخصهای گرایش مرکزی، و پراکندگی و در سطح استنباطی نیز با استفاده از آزمون کوواریانس، استفاده گردیده است. علاوه بر این از آزمون تی همبسته، نمرات پس آزمون دوم که با فاصله یک ماه از پیش آزمون اول اجرا شد، مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج یافته ها حاکی از آن است که استفاده از کتاب تعاملی بر یادگیری هنرجویان تأثیر مثبت دارد. استفاده از کتاب تعاملی بر یادداری هنرجویان تأثیر مثبت دارد.
مقاله پژوهشی
علوم تربیتی
جواد ایمانی؛ مهدی باقری؛ نادرقلی قورچیان؛ پریوش جعفری
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر شناسایی ابعاد مؤثر برای ارتقاء اثربخشی مدارس متوسطه دوم استان هرمزگان بود. این پژوهش نظر هدف، کاربردی بوده و از نظر شیوه جمعآوری اطلاعات، با رویکرد کمی- کیفی (آمیخته) انجام گرفته است. جامعه آماری شامل افراد خبره در حوزه اثربخشی مدارس بود. که در بخش کمی شامل تمامی اعضای هیات علمی دانشگاههای استان هرمزگان ...
بیشتر
هدف از انجام پژوهش حاضر شناسایی ابعاد مؤثر برای ارتقاء اثربخشی مدارس متوسطه دوم استان هرمزگان بود. این پژوهش نظر هدف، کاربردی بوده و از نظر شیوه جمعآوری اطلاعات، با رویکرد کمی- کیفی (آمیخته) انجام گرفته است. جامعه آماری شامل افراد خبره در حوزه اثربخشی مدارس بود. که در بخش کمی شامل تمامی اعضای هیات علمی دانشگاههای استان هرمزگان در رشته های مرتبط با تعلیم و تربیت بود که از بین ایشان 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید. همچنین در بخش کیفی نیز حجم نمونه با اشباع نظری 10 نفر برآورد شد. برای انتخاب نمونه از نمونهگیری هدفمند استفاده شد. ابزار گردآوری دادهها، مصاحبه و پرسشنامه بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها در بخش کمی از آزمون t تک نمونهای و در بخش کیفی از کدگذاری باز و محوری استفاده شد. نتایج به دست آمده به شناسایی 6 بُعد از 24 مفهوم منجر شد که نامگذاری آنها ترتیب زیر بود: مدیریت و رهبری، اعتقاد به خرد جمعی، ارتقای سطح سلامت، بهداشت و ایمنی در مدرسه، توانمندسازی نیروی انسانی، استقرار نظام یاددهی – یادگیری و فعالیتهای فوقبرنامه.
مقاله پژوهشی
معماری
ملیحه تقی پور؛ علی اکبر حیدری؛ خاطره سجادی
چکیده
یکی از مسائل اجتماعی امروز، بروز ناهنجاریهای رفتاری در نوجوانان است که این موضوع در قالب رفتارهای پرخاشگرانه نمود مییابد و پیشگری از وقوع آن یکی از مهمترین اولویتهای خانوادهها و ارگانهای تربیتی است. مدارس به عنوان اولین نهاد اجتماعی نقش بسزایی در ارتقا مهارتهای اجتماعی و مهار چنین رفتارهای پرخاشگرانهای دارد. در پژوهش ...
بیشتر
یکی از مسائل اجتماعی امروز، بروز ناهنجاریهای رفتاری در نوجوانان است که این موضوع در قالب رفتارهای پرخاشگرانه نمود مییابد و پیشگری از وقوع آن یکی از مهمترین اولویتهای خانوادهها و ارگانهای تربیتی است. مدارس به عنوان اولین نهاد اجتماعی نقش بسزایی در ارتقا مهارتهای اجتماعی و مهار چنین رفتارهای پرخاشگرانهای دارد. در پژوهش سعی شده که با ارزیابی نقش ویژگیهای محیطی مدارس، تاثیر آن را بر کاهش رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان مورد ارزیابی قرار گیرد. از میان فضاهای مدرسه، حیاط به عنوان جمعیترین فضا انتخاب و ویژگیهای فضایی-کالبدی آن در 6 مدرسه ابتدایی پسرانه در شهر شیراز مورد ارزیابی قرار گرفت. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی مبتنی بر استراتژیهای کمی و کیفی است و از پرسشنامه و مصاحبه نیمه ساختار یافته با دانشآموزان و معلمین بهره گرفته شد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که از میان ویژگیهای مختلف فضایی حیاط مدارس، پوشش گیاهی و فضای سبز موجود در حیاط و نیز تنوع فضاهای باز و نیمهباز در سطح حیاط مدارس، بیشترین تاثیر را در کاهش اختلال رفتاری دانشآموزان داشته است.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش- دوره ابتدایی
ماجده امیدی شال؛ بهار بندعلی؛ محمود ابوالقاسمی؛ سیما سعادتی
چکیده
پیشینه و اهداف: خواندن و نوشتن، علاوه بر آن که از ضروریات بشر برای زندگی امروز محسوب میشود، از ارکان حیطه سوادآموزی و از مهارتهای پایهای در آموزش و یادگیری است. یکی از اهداف درس فارسی در برنامه درسی مصوب نظام آموزش و پرورش، ایجاد و تقویت مهارت خواندن و نوشتن در دانشآموزان است، اما برخی پژوهشهای داخلی و ارزیابیهای بینالمللی، ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: خواندن و نوشتن، علاوه بر آن که از ضروریات بشر برای زندگی امروز محسوب میشود، از ارکان حیطه سوادآموزی و از مهارتهای پایهای در آموزش و یادگیری است. یکی از اهداف درس فارسی در برنامه درسی مصوب نظام آموزش و پرورش، ایجاد و تقویت مهارت خواندن و نوشتن در دانشآموزان است، اما برخی پژوهشهای داخلی و ارزیابیهای بینالمللی، ضعف دانشآموزان ایرانی را در این دو مهارت نشان دادهاند. مضاف بر آن، ضعف در خواندن و نوشتن، مشکلاتی را در فهم سایر دروس نیز، ایجاد میکند. ازاینرو بنابر نقش مهم مهارت خواندن و نوشتن بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و همچنین ضرورت بررسی عوامل اثرگذار بر عملکرد تحصیلی و کارایی نظام آموزشی، بررسی این مسأله در این پژوهش مدنظر قرار گرفت. با توجه به اجزای مهارت خواندن و نوشتن، همچنین بهکارگیری روشهای تدریس ناکارامد بهعنوان یکی از دلایل ایجاد این ضعف، یکی از فعالیتهایی که میتواند در رفع مسأله نقش موثری ایفا کند، فن داستانسرایی است. با توسعه فناوری در حوزههای مختلف، داستانسرایی به شکل دیجیتال نیز در آموزش مورد استفاده قرار گرفته است. پژوهشهای پیشین تأثیر مثبت استفاده از داستان سنتی و دیجیتال در آموزش موضوعات درسی مختلف و شایستگیها و مهارتهای گوناگون در یادگیرندگان را نشان دادهاند، اما مقایسهای میان آنها صورت نگرفته بود. ازاینرو هدف از انجام این پژوهش، مقایسه تأثیر دو روش تدریس مبتنی بر داستان دیجیتال و داستان سنتی بر مهارت خواندن و نوشتن درس فارسی دانشآموزان پایه اول ابتدایی بود.روشها: این پژوهش از نوع کاربردی بوده و با رویکرد کمّی و روش شبهآزمایشی انجام شده است. 50 نفر از دانشآموزان پایه اول یک دبستان دولتی پسرانه واقع در شهر رشت در سال تحصیلی 1402- 1401 از طریق نمونهگیری در دسترس برای شرکت در این پژوهش انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پنج مورد از نشانههای کتاب فارسی اول ابتدایی در گروه آزمایش با ارائه داستان دیجیتال تدریس شد. در گروه کنترل همان نشانهها با همان داستانها به صورت سنتی و توسط معلم روایت و تدریس شد. داستانها با تأیید متخصصان علوم تربیتی و معلمان پایه اول مدرسه برای آموزش نشانهها انتخاب شدند. پس از تدریس هر نشانه، هر دو گروه در آزمون پیشرفت تحصیلی در خواندن و نوشتن که توسط سرگروه معلمان پایه اول ناحیه یک آموزش و پرورش شهرستان رشت تدوین شده بود، شرکت کردند. روایی آزمونها به تائید متخصصان علوم تربیتی و معلمان همکار رسید. برای اطمینان از پایایی، فرایند اندازهگیری برای پنج نشانه از حروف الفبای فارسی تکرار شد، تمامی فرایندهای پژوهش مستندسازی و شرایط عادی آزمودنیها در فرایند ارزشیابی حفظ شد. دادههای حاصل از ارزشیابی گروهها با آزمون های آمار استنباطی شامل آزمون اندرسون-دارلینگ، آزمون یو من-ویتنی و t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان داد میانگین نمرات هر دو گروه در تمامی آزمونها بالاتر از 3 و در حد مطلوب بوده و علیرغم عملکرد بهتر گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در ارزشیابی خواندن و نوشتن، تفاوت معناداری بین میانگین دو گروه وجود نداشت.نتیجهگیری: با توجه به ظرفیتهایی که داستانسرایی در بهبود نتایج یادگیری دارد، میتوان گفت استفاده از داستان چه به صورت سنتی و چه به صورت دیجیتال، میتواند بهعنوان روشی کارامد در آموزش درس فارسی و ارتقای مهارت خواندن و نوشتن دانشآموزان اول دبستان به کار رود. همچنین دقت در طراحی آموزشی و فعالیتهای یادگیری مناسب میتواند استفاده از داستان سنتی و دیجیتال در فرایند آموزش را غنیتر سازد.
مقاله پژوهشی
واقعیت مجازی
فرشید طهماسبی؛ سیدکاوس صالحی؛ اوژن گل پیرا
چکیده
پیشینه و اهداف: گسترش فناوریهای نوین، موجب ظهور و تنوع روزافزون روشهای آموزشی کارآمدی شده است که با بهرهگیری از قابلیتهای بالقوه این فناوریها، فرصتهای جدیدی برای انتقال مؤثر دانش و یادگیری تکالیف فراهم شده است. از جمله این فناوریها، فناوری واقعیت مجازی (اگزرگیم) است که پیشرفتهای اخیر آن با بهرهگیری از امکاناتی همچون ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: گسترش فناوریهای نوین، موجب ظهور و تنوع روزافزون روشهای آموزشی کارآمدی شده است که با بهرهگیری از قابلیتهای بالقوه این فناوریها، فرصتهای جدیدی برای انتقال مؤثر دانش و یادگیری تکالیف فراهم شده است. از جمله این فناوریها، فناوری واقعیت مجازی (اگزرگیم) است که پیشرفتهای اخیر آن با بهرهگیری از امکاناتی همچون شبیهسازی محیطهای آموزشی، ارائه بازخورد لحظهای، افزایش فعالیت، صرف انرژی و غوطهورسازی عمیق یادگیرنده، منجر به گشوده شدن راههای نوینی برای آموزش و یادگیری مؤثر مهارتها شده است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر تمرینات بر مبنای فناوری واقعیت مجازی و تمرینات واقعی بر یادگیری مهارتهای ادراکی – حرکتی منتخب فوتبال انجام شده است.روشها: پژوهش حاضر، از نوع نیمه تجربی و هدف آن، کاربردی است. در این مطالعه، از بین دانشآموزان پسر مشغول به تحصیل در پایه سوم تا پنجم ابتدایی آموزشوپرورش منطقه 4 تهران، تعداد 30 نفر به شکل در دسترس و متناسب با اهداف تحقیق، انتخاب و براساس نمرات پیشآزمون در سه گروه تمرینات اگزرگیم، تمرینات واقعی و کنترل گمارده شدند. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه مشخصات فردی، آزمون شوت، سرعت دریبلینگ و پاس مور - کریستین (دارای روایی محتوا و اعتبار آزمون – آزمون مجدد 93/0-90/0) و دستگاه ایکس باکس 360 استفاده شد. این تحقیق، شامل مراحل پیشآزمون، اکتساب، یادداری و انتقال بود. پس از تکمیل پرسشنامه اطلاعات فردی و رضایتنامه، شرکتکنندگان ابتدا مورد آموزش مقدماتی در مورد تکلیف ملاک قرار گرفتند و اطلاعات لازم را دریافت نمودند و پس از شرکت در پیشآزمون، وارد مرحله اکتساب شدند. در این مرحله، گروههای تجربی (تمرینات اگزرگیم، تمرینات واقعی) بهطور جداگانه به مدت 8 جلسه 45 دقیقهای مهارتهای مورد نظر (پاس، دریبل و شوت فوتبال) را تمرین نمودند. برای تمامی شرکتکنندگان، بعد از آخرین جلسه تمرینی، پسآزمون و 72 ساعت بعد نیز بهمنظور سنجش پدیده یادگیری حرکتی آزمون یادداری و ده دقیقه پس از آن، آزمون انتقال بهعمل آمد و نمرات آنها ثبت گردید. جهت تحلیل دادهها از آزمون شاپیرو ویلک (Shapiro-Wilk test)، آزمون لون (Levene's test) و آزمون تحلیل واریانس مرکب (Mixed ANOVA) استفاده شد.یافتهها: یافتهها، نشان داد هم در آزمون اکتساب و هم آزمون یادداری و انتقال، تفاوت معنیداری بین نمرات کسب شده توسط گروههای آزمودنی تمرینات واقعیت مجازی (اگزرگیم)، تمرینات واقعی و کنترل وجود داشت (p<0.05) و این تفاوت در گروههای تمرینات واقعیت مجازی و تمرینات واقعی بیشتر بود؛ بدین معنی که این گروهها هم در مرحله اکتساب و هم در آزمون یادداری و انتقال عملکرد بهتری نسبت به گروه کنترل داشتند. علاوه بر این، بین عملکرد گروه تمرینات واقعیت مجازی و تمرینات واقعی در هیچکدام از مراحل تحقیق تفاوت معنیدار آماری یافت نشد (P>0.05). نتیجهگیری: نتایج این تحقیق بر سودمندی و اهمیت استفاده از تمرینات بر مبنای فناوری واقعیت مجازی و تمرینات واقعی در آموزش مهارتهای ادراکی– حرکتی به کودکان تأکید دارد. بر مبنای نتایج، به معلمان و مربیان پیشنهاد میشود در آموزش مهارتهای حرکتی در کلاسهای تربیت بدنی مقطع ابتدایی در کنار استفاده از تمرینات واقعی از تمرینات بر مبنای فناوری واقعیت مجازی جهت بهبود یادگیری حرکتی کودکان استفاده نمایند.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش - هوش مصنوعی
مجید عابدین؛ احسان پازوکی؛ رضا ابراهیم پور
چکیده
پیشینه و اهداف: از بدو حیات بشر روی زمین، همواره یادگیری بهعنوان یکی از جنبههای توسعه و ترقی انسان، تمام جوانب زندگی او را دربرگرفته و جایگاه ویژهای در برنامههای زندگیاش پیدا کرده است. از طرف دیگر، پیشرفت سریع فناوری در دهههای اخیر، تغییرات اساسی و چشمگیری در عالم آموزش و یادگیری بهوجود آورده است. یکی از اصلیترین تأثیرات ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: از بدو حیات بشر روی زمین، همواره یادگیری بهعنوان یکی از جنبههای توسعه و ترقی انسان، تمام جوانب زندگی او را دربرگرفته و جایگاه ویژهای در برنامههای زندگیاش پیدا کرده است. از طرف دیگر، پیشرفت سریع فناوری در دهههای اخیر، تغییرات اساسی و چشمگیری در عالم آموزش و یادگیری بهوجود آورده است. یکی از اصلیترین تأثیرات پیشرفت فناوری در حوزه یادگیری، بهوجود آمدن یادگیری الکترونیکی است. یادگیری الکترونیکی، ابزاری است که دسترسی به منابع آموزشی را در هر زمان و مکانی برای یادگیرندگان ممکن میسازد. از آنجاکه هر شخص دارای ویژگیها، تمایلات و ترجیحات منحصربهفرد است، میتوان از رویکرد «ارائه یک آموزش برای همه»، بهعنوان یکی از ایرادات اساسی آموزش به شیوه سنتی نام برد. سبک یادگیری، بهعنوان یکی از مهمترین ویژگیهای تأثیرگذار در امر یادگیری، بیانگر تمایلات و ترجیحات یک شخص به هنگام جذب و فهم مطالب است. بر همین اساس، ارائه آموزش تطبیقی براساس سبک یادگیری یادگیرنده با هدف افزایش بازدهی آموزشی و کاهش بار شناختی هنگام آموزش، امری ضروری و اجتنابناپذیر است. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش تطبیقی براساس سبک یادگیری یادگیرندگان است. در همین راستا، با بهرهگیری از یک سامانه برخط، سبک یادگیری یادگیرندگان بهوسیله پرسشنامه شاخص سبک یادگیری فلدر- سیلورمن استخراج شده و براساس آن بهصورت خودکار محتوای آموزشی تطبیقی تولید و به یادگیرندگان ارائه شد. در نهایت، بار شناختی گزارش شده هنگام آموزش و عملکرد یادگیرندگان مورد بررسی قرار گرفت.روشها: در این پژوهش 37 خانم و آقای دانشجوی کارشناسی رشته کامپیوتر، با میانگین سنی ۳/۲۰ سال، بهعنوان شرکتکننده همکاری داشتند. ابتدا، شرکتکنندگان به دو گروه تقسیم شده و سبک یادگیریشان، بهوسیله پرسشنامه شاخص سبک یادگیری فلدر- سیلورمن، تعیین شد. در ادامه به یک گروه محتوای آموزشی منطبق براساس سبک یادگیریشان، و به گروهی دیگر، محتوای آموزشی نامنطبق بر سبک یادگیریشان ارائه شد. پس از مطالعه درس ارائهشده، بار شناختی و میزان یادگیری شرکتکنندگان، بهترتیب با استفاده از پرسشنامه شاخص بار کاری ناسا و آزمون عملکرد طراحیشده، تعیین گردید. در نهایت، سطح معناداری نتایج بهدست آمده دو گروه، با استفاده از آزمون آماری تی مستقل، مورد ارزیابی قرار گرفت.یافتهها: براساس نتایج بهدست آمده تفاوت معناداری بین نمرات آزمون عملکرد دو گروه مشاهده نشد. اما در مقایسه بار شناختی دو گروه، میانگین بار شناختی گروهی که محتوای آموزشی منطبق براساس سبک یادگیریشان دریافت کرده بودند، نسبت به گروهی که محتوای آموزشی نامنطبق دریافت کرده بودند، با مقدار ۰۲/۰=p بهصورت معناداری (0.05> p) بیشتر بود.نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش، ارائه محتوای آموزشی طبق سبک یادگیری یادگیرندگان، در زمان یادگیری، بار شناختی را به میزان قابل توجهی کاهش داد. بنابراین، ارائه آموزش شخصیسازیشده براساس سبک یادگیری، بهعنوان یکی از شیوههای آموزش تطبیقی در یادگیری الکترونیکی، نقش مهمی در بهبود عملکرد و کاهش بار شناختی یادگیرندگان ایفا میکند.
مقاله پژوهشی
فناوری آموزش- یادگیری تلفیقی
محمدرضا حیدری؛ اسماعیل زارعی زوارکی؛ مهدی واحدی
چکیده
پیشینه و اهداف: پس از همهگیری کرونا، نظامهای آموزشی به اجبار به سمت آموزش و یادگیری برخط حرکت کردند. آموزش برخط با وجود مزایایی که داشت نتوانست بر برخی چالشهای خود از جمله حس حضور یادگیرندگان غلبه کند؛ از اینرو اهمیت بهرهگیری از رویکرد یادگیری تلفیقی برای نظامهای آموزشی جهان بهخصوص نظام تعلیموتربیت کشور ما به وضوح ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: پس از همهگیری کرونا، نظامهای آموزشی به اجبار به سمت آموزش و یادگیری برخط حرکت کردند. آموزش برخط با وجود مزایایی که داشت نتوانست بر برخی چالشهای خود از جمله حس حضور یادگیرندگان غلبه کند؛ از اینرو اهمیت بهرهگیری از رویکرد یادگیری تلفیقی برای نظامهای آموزشی جهان بهخصوص نظام تعلیموتربیت کشور ما به وضوح روشن شد. یادگیری تلفیقی که با ادغام یادگیری برخط و حضوری بر چالشهای یادگیری برخط و یادگیری چهره به چهره غلبه میکند و مزایایی همچون افزایش انعطافپذیری، افزایش اثربخشی هزینهها و صرفهجویی در زمان را به دنبال دارد، توجه معلمان و یادگیرندگان را به خود جلب کرده است. با این حال، یک چالش اساسی که رو به روی معلمان قرار دارد، طراحی، اجرا و ارزشیابی یک یادگیری تلفیقی به منظور دستیابی به یادگیری و حضور سطح بالا است. در این راستا توجه به حضور شناختی و حضور تدریس که از عناصر چارچوب اجتماع کاوشگر هستند، حائز اهمیت است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر یادگیری تلفیقی بر میزان حضور شناختی و حضور تدریس دانشآموزان دوره ابتدایی در درس علوم بود. روشها: روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان پایه پنجم ابتدایی در شهرستان شهریار بودند که در سال تحصیلی 1402-1401 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 60 دانشآموز انتخاب شدند و بهصورت تصادفی 30 دانشآموز در گروه آزمایش و 30 دانشآموز در گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش شش جلسه را بهصورت یادگیری تلفیقی و گروه کنترل شش جلسه را بهصورت یادگیری چهره به چهره گذراندند. بهمنظور بررسی تغییرات قبل از مداخله، یک پیشآزمون بر روی هر دو گروه اجرا شد و پس از مداخله از هر دو گروه پسآزمون بهعمل آمد. ابزار جمعآوری دادهها در این پژوهش پرسشنامه حضور شناختی و حضور تدریس آرباق و همکاران (2008) بود. پایایی پرسشنامههای حضور شناختی و حضور تدریس براساس آلفای کرونباخ بهترتیب مقدار 91/0 و 83/0 محاسبه شد. برای تجزیهوتحلیل دادههای پژوهش از روشهای آماری در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون تی همبسته و تحلیل کوواریانس چند متغیری) استفاده شد.یافتهها: براساس آزمون تی همبسته در متغیر حضور شناختی در دو گروه آزمایش و کنترل و در متغیر حضور تدریس تنها در گروه آزمایش بین مرحلۀ پیشآزمون و پسآزمون اختلاف معنیداری وجود داشت (001/0 ≥p). نتایج تحلیل کوورایانس نشان داد که تأثیر یادگیری تلفیقی بر حضور شناختی و حضور تدریس بیشتر از یادگیری چهره به چهره بوده است (01/0≥p).نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان داد یادگیری تلفیقی و یادگیری چهره به چهره هر دو در افزایش حضور شناختی مؤثر هستند؛ اما تنها یادگیری تلفیقی بر حضور تدریس مؤثر است. یادگیری تلفیقی نسبت به یادگیری چهره به چهره تأثیر بیشتری بر میزان حضور شناختی و تدریس دارد. بنابراین یادگیری تلفیقی با ادغام یادگیری چهره به چهره و برخط دارای اثربخشی بیشتری در میزان حضور شناختی و تدریس بوده و میتواند جایگزین مناسبی برای یادگیری کاملاً حضوری در نظام آموزشی کشور ما باشد و پیشنهاد میشود نظام تعلیموتربیت از این رویکرد در آموزش رسمی استفاده کند.