مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
ترجمه ماشینی
وحیدرضا میرزائیان؛ مجتبی مقصودی
چکیده
پیشینه و اهداف: ترجمه ماشینی یکی از فنون هوش مصنوعی است که با استفاده از رایانه، متون را از زبانی به زبان دیگر ترجمه می کند. مطالعات محدودی با هدف استفاده از خروجی ترجمه ماشینی برای اهداف زبان آموزی انجام شده است. یکی از جنبه های استفاده از ترجمه ماشینی در آموزش زبان به استفاده از خروجی ترجمه ماشینی برای درک مطلب در یادگیری زبان ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: ترجمه ماشینی یکی از فنون هوش مصنوعی است که با استفاده از رایانه، متون را از زبانی به زبان دیگر ترجمه می کند. مطالعات محدودی با هدف استفاده از خروجی ترجمه ماشینی برای اهداف زبان آموزی انجام شده است. یکی از جنبه های استفاده از ترجمه ماشینی در آموزش زبان به استفاده از خروجی ترجمه ماشینی برای درک مطلب در یادگیری زبان اشاره دارد. با توجه به این واقعیت که کیفیت خروجی ترجمه ماشینی موضوعی بحث برانگیز بوده است، پژوهش های بیشتری برای بررسی اینکه آیا خروجی آن واجد شرایط کافی برای استفاده به عنوان کمک در دوره های انگلیسی برای اهداف آکادمیک است، مورد نیاز است. این پژوهش با هدف ارزیابی کارایی خروجی ترجمه ماشینی برای دروس درک مطلب انگلیسی برای اهداف آکادمیک از طریق اثبات قابل درک بودن آن و بررسی ادراک دانشجویان انجام شد. این پژوهش تلاشی برای ارزیابی کیفیت خروجی ترجمه ماشینی از نظر قابل درک بودن خروجی ترجمه ماشینی برای دانشجویان شرکت کننده بود.روش: برای همگنسازی شرکتکنندگان از نظر تسلط به زبان انگلیسی، از آزمون تعیین سطح زبانی آکسفورد استفاده شد. دو نسخه از آزمون درک مطلب یعنی ترجمه انسانی و ترجمه ماشینی به 140 دانشجوی ایرانی در مقطع کارشناسی دانشگاه فرهنگیان داده شد. این آزمون شامل 25 آیتم چند گزینه ای بود که درک شرکت کنندگان از اطلاعات مندرج در متن و همچنین درک مرتبه بالاتری که مستلزم استنباط و نتیجه گیری بود را ارزیابی می کرد. به منظور بررسی پایایی آزمونها از فرمول KR-21 استفاده شد و نتایج نشان داد که هر دو آزمون ترجمه ماشینی (83/0) و آزمون ترجمه انسانی (78/0) پایایی دارند. به منظور بررسی ادراک شرکتکنندگان از کارایی خروجی ترجمه ماشینی که در آزمون با آن مواجه شدند، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با برخی از شرکت کنندگان انجام شد.یافتهها: از طریق آزمونهای ناپارامتریک مانند آزمونهای اسپیرمن و من ویتنی مشخص شد به طور کلی، خروجی ترجمه ماشینی با خروجی ترجمه انسانی قابل رقابت است. علاوه بر این، از نظر مهارتهای فرعی درک مطلب، کیفیت دو ترجمه قابل مقایسه بود. علاوه بر این، یافتههای حاصل از مصاحبه نشان داد دانشآموزان علیرغم مشکلات جزئی موجود در خروجی مانند خطاهای صرفی- نحوی یا معادلهای واژگانی نامناسب، ترجمه ماشینی را کمکی اساسی برای فعالیتهای درک مطلب خود می دانستند.نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد کارایی خروجی ترجمه ماشینی وابسته به خواننده هدف و وابسته به متن است، زیرا هم توسط ویژگی های خواننده و هم متن تعیین می گردد. این موضوع در نمرات کسب شده توسط دانشجویان در گروه های مختلف کاملا مشهود بود. بنا براین پژوهش حاضر درک پژوهشگران را از ترجمه ماشینی و تاثیر آن بر درک مطلب افزایش می دهد.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
فناوری آموزش- آموزش عالی
سعید مسلمی نژاد آرانی؛ عباسعلی زارعی؛ عبدالله سارانی
چکیده
پیشینه و اهداف: یکی از ملاحظات اساسی در یادگیری مبتنی بر مسئله عدم وجود یک راه حل واحد برای پاسخگویی به مسئله است که البته در آموزش زبان به آن سناریو نیز گفته میشود. با اینحال، شیوه یادگیری مبتنی بر حل مسئله دارای ویژگیهای دیگری نیز میباشد که آن را از دیگر شیوههای مرسوم یادگیری زبان متمایز میسازد. در این شیوه، به منظور برقراری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: یکی از ملاحظات اساسی در یادگیری مبتنی بر مسئله عدم وجود یک راه حل واحد برای پاسخگویی به مسئله است که البته در آموزش زبان به آن سناریو نیز گفته میشود. با اینحال، شیوه یادگیری مبتنی بر حل مسئله دارای ویژگیهای دیگری نیز میباشد که آن را از دیگر شیوههای مرسوم یادگیری زبان متمایز میسازد. در این شیوه، به منظور برقراری ارتباط پایدار و معنیدار میان کسب دانش لازم برای پاسخگویی به مسئله از طریق کشف و بررسی راه حلهای ممکن و انتخاب مناسبترین راه حل، لازم است تا زبانآموز صرفا از طریف خود اکتشافی به بررسی و ارزیابی اطلاعات لازم برای پاسخ به مسئله بپردازد. البته، معلم، صرفا در نقش تسهیلگر ظاهر شده و در صورت لزوم زبان آموزان را راهنمایی میکند. این شیوه از یادگیری میتواند دررابطه با مهارتهای تولیدی زبانآموزان بسیار موثر باشد، چرا که آنها در صورت مشارکت در فرایند یادگیری- آن چه که این شیوه بر آن تاکید میکند - شیوایی کلام بهتری را تجربه میکنند. بدینترتیب میتوان گفت که این شیوه از آموزش صفات روانشناختی فراگیران را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. از اینرو، مطالعه حاضر خلاء تحقیقاتی در مورد کاربرد شیوه مسئله محور و تاثیر آن بر عوامل روانشناختی از قبیل تمایل به برقراری ارتباط، خودکارامدی، و اضطراب کلاس درس میپردازد.روشها: تعداد 90 نفر از زبان آموزان سطح پیش متوسط زبان انگلیسی بر مبنای آزمون تعیین سطح آکسفورد و روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. افراد مورد نظر، به صورت تصادفی در سه گروه 30 نفره (1) گروه شیوه مبتنی بر مسئله برخط، (2) گروه شیوه مبتنی بر مسئله حضوری، و (3) گروه کنترل با شیوه تدریس غیر از یادگیری مبتنی بر مسئله تقسیم بندی شدند. زبان آموزان در هر سه گروه فوق در یک دوره 10 جلسهای آموزش مهارت گفتاری شرکت کردند. سه پرسشنامه تمایل به برقراری ارتباط، خودکارآمدی، و اضطرب در کلاس زبان در ابتدا و پایان دوره توسط زبان آموزان پاسخ داده شدند. برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از پرسشنامه ها از تحلیل کواریانس (انکووا) استفاده شد.یافتهها: نتایج نشان داد که کاربرد شیوه مبتنی بر مسئله در کلاس برخط به طور قابل توجهی موثرتر از شیوه مبتنی بر مسئله در کلاس حضوری بوده است. یافته ها همچنین نشان داد که فراگیران زبان انگلیسی در کلاسهای برخط و حضوری با بکارگیری شیوه مبتنی بر مسئله نسبت به زبان آموزان گروه کنترل در زمینه تمایل به برقراری ارتباط عملکرد بهتری داشتند. علاوه بر این، زبان آموزان در گروه های آموزش مبتنی بر مسئله برخط و حضوری به طور معناداری سطح پایینتری از اضطراب کلاس درس را در مقایسه با گروه کنترل تجربه کردند.نتیجهگیری: بر اساس یافته های مطالعه حاضر میتوان چنین استنباط کرد که شیوه مبتنی بر حل مسئله در ایجاد انگیزه در زبان آموزان در جهت ایجاد ارتباط کلامی در زبان مقصد موثر است. علاوه براین، زبان آموزانی که در کلاسهای برخط تحت تاثیر این شوه قرار میگیرند، حس مسئولیت بیشتری را نسبت به یادگیری خود پیدا میکنند و در نتیجه احساس خوشنودی بیشتری را نیز تجربه میکنند. از سویی دیگر، بهدلیل خود اکتشافی بودن این شیوه بویژه زمانی که زبان آموز به کشف راه حل پرداخته و آن را با هم کلاسیهای خود مورد بحث قرار میدهد، اضطراب بسیار کمتری را تجربه کرده که به فرایند یادگیری کمک میکند. کاربردهای استفاده از نتایج این مطالعه در پایان مورد بررسی و پیشنهاد قرار گرفته است.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
فناوری آموزش- تربیت معلم
مریم ضرابی؛ مجتبی محمدی؛ زهره سیفوری
چکیده
پیشینه و اهداف: فناوری تا حد زیادی در کلاسهای درس زبانهای خارجی وارد شده است و انتظار میرود معلمان بتوانند در استفاده از آن موضع مناسبی اتخاذ کنند. علاوه بر عوامل بیرونی مانند زمان، تجهیزات و آموزش، عوامل درونی مانند باورها، تجربه تدریس و تمایل به استفاده از فناوری معلمان می تواند استفاده آن ها از فناوری در کلاس را پیش بینی کند. ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: فناوری تا حد زیادی در کلاسهای درس زبانهای خارجی وارد شده است و انتظار میرود معلمان بتوانند در استفاده از آن موضع مناسبی اتخاذ کنند. علاوه بر عوامل بیرونی مانند زمان، تجهیزات و آموزش، عوامل درونی مانند باورها، تجربه تدریس و تمایل به استفاده از فناوری معلمان می تواند استفاده آن ها از فناوری در کلاس را پیش بینی کند. به نظر می رسد عوامل درونی می توانند دلیلی بر عدم توجه کافی معلمان به ادغام مؤثر فناوری در تدریس باشند. این مسئله هنوز به اندازه کافی مورد بررسی قرار نگرفته است. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین هویت حرفهای معلمان و درک آنها از کاربرد فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی در بین معلمان ایرانی زبان انگلیسی و شیوهها، چالشها و راهحلهایی که مدنظر آنها است، انجام شده است. روشها: در این پژوهش مختلط، از بین تمامی معلمان زبان انگلیسی شاغل در دانشگاهها، موسسات زبان و مدارس، 174 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. در مرحله کمّی، شرکت کنندگان دو پرسشنامه هویت حرفه ای معلمان و پرسشنامه درک استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات را تکمیل کردند. در مرحله کیفی، 39 معلم که سطح بالایی در استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در کلاس داشتند با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند وبه سئوالات مصاحبه ساختاریافته پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها روش رگرسیون خطی چندگانه استاندارد و تحلیل فراوانی به ترتیب در فاز کمّی و کیفی انجام شد.یافتهها: نتایج رگرسیون خطی چندگانه استاندارد نشان داد که هویت حرفهای پیشبینیکننده قوی برای استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات است. با این حال، مشخص شد که تجربه تدریس در این زمینه نقشی ندارد. نتیجه بررسی داده های حاصل از پرسشنامه و مصاحبه مشابهتی نشان نداد. به علاوه، دادههای کیفی، چندین شیوه متداول استفاده از فنآوری از سوی معلمان را در کلاسهای درسشان نشان میدهد که در دو دسته ابزارها و برنامههای آموزشی (مانند ابزارهای چند رسانهای، ویدئو پروژکتور، ...) و فعالیت های آموزشی مبتنی بر فناوری (ضبط صدا/فیلم، بازی های رایانه ای، ...) طبقهبندی میشوند. چالشهای عمده معلمان نیز به سه گروه تقسیم می شود: چالش های مرتبط با معلم (نظیر فقدان سواد فناوری اطلاعات و ارتباطات و آموزش حرفهای، عدم اعتماد به نفس، ...)، چالش های مرتبط با یادگیرنده (مانند عدم آگاهی و ناآشنایی با فناوری اطلاعات و ارتباطات،...) و چالش های مرتبط با نهادهای رسمی (ضعف اتصال به اینترنت، ناآشنایی مدیران با مفهوم و نفی مزایای فناوری و رفتار غیرحمایتی آنها،...). همچنین راه حلهایی برای رفع این چالشها پیشنهاد شد که در سه دسته طبقه بندی شدند: راهحلهایی که مسئولیت انجامش برعهده معلمان است (افزایش دانش فنی معلمان، ارتقاء نظم، سازماندهی، شکیبایی واعتماد به نفس، توجه کافی به نیازها و سبکهای یادگیری دانشآموزان،...). راهحلهای دیگر (ارائه امکانات و ابزارهای فنآوری بهروز، برگزاری دورههای آموزشی،...) بر عهده مؤسسات آموزشی است. برخی دیگر از راه حلهای ارائه شده از سوی معلمان باید مورد توجه قانون گذاران قرار گیرد ( تخصیص بودجه برای مؤسسات و مراکز آموزشی برای خرید تجهیزات فَناوری مناسب، ...).نتیجهگیری: نتایج این مطالعه به وضوح نشان داد که هویت حرفه ای بالا و تمام مولفه های آن (تخصص در موضوع، تخصص در ارزش آفرینی آموزشی، تخصص در تدریس) می تواند بر کاربرد فناوری در کلاس تأثیر مثبتی بگذارد. از بین این سه، تخصص در تدریس نقش مهمتری را نشان داد. این امر حاکی از آن است که از مدیران آموزشی انتظار می رود علاوه بر تجهیز مراکز آموزشی و تسهیل دسترسی به فناوری در کلاس، امکان برگزاری دوره های آموزشی پیش از خدمت و ضمن خدمت معلمان را نیز فراهم کنند تا آنان را در مهارت ها و راهبردهای آموزشی توانمند سازند. افزایش آگاهی معلمان در مورد سایر جنبه های حرفهای معلمان نظیر اخلاق یا ارزشهای حرفهای و تقویت بنیه علمی آنها نیز توصیه می شود. این چالشها چندان با چالشهایی که منجر به مطالعات مشابه در سایر نقاط جهان شد، تناقض نداشت. علیرغم این مشکلات، معلمان با استفاده از روشهای مختلف مانند استفاده از نرمافزارها و برنامههای کاربردی، ابزارهای فناوری و اینترنت به عنوان منبع اصلی هر فعالیت فناورانه، به تمرین فناوری در کلاسهای خود ادامه میدهند. از محدودیت های این مطالعه می توان به این نکته اشاره کرد که اگر داوطلبان بیشتری از سراسر کشور در آن شرکت می کردند، نتایج این مطالعه میتوانست قدرت تعمیمپذیری بیشتری داشته باشد.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
فناوری آموزش- ارزشیابی و آزمون سازی
محسن باقری؛ فاطمه صحرایی؛ مرمر خانمحمدی
چکیده
پیشینه و اهداف: تغییرات دنیای جدید به واسطه پیچیدگیهای اجتماعی، فرهنگی و توسعه فناوریهای اطلاعات و ارتباط منجر به تغییر در اهداف و رویکردهای آموزشی جهت تطابق با تغییرات ایجاد شده در محیط پیرامون یادگیرندگان شده است. از جمله رویکردهای جدید که در فرایند آموزش و یادگیری جهت ایجاد مهارتهای قرن بیست و یکم در یادگیرندگان مورد توجه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: تغییرات دنیای جدید به واسطه پیچیدگیهای اجتماعی، فرهنگی و توسعه فناوریهای اطلاعات و ارتباط منجر به تغییر در اهداف و رویکردهای آموزشی جهت تطابق با تغییرات ایجاد شده در محیط پیرامون یادگیرندگان شده است. از جمله رویکردهای جدید که در فرایند آموزش و یادگیری جهت ایجاد مهارتهای قرن بیست و یکم در یادگیرندگان مورد توجه قرار گرفته است همتاارزیابی است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر همتاارزیابی مبتنی بر وب بر مهارتهای یادگیری خودراهبری دانشجویان علوم تربیتی دانشگاه اراک انجام شد.روشها: محققان از روش پژوهش شبه تجربی و از طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه گواه استفاده کردند. جامعه پژوهش کلیه دانشجویان علوم تربیتی در سال تحصیلی 1401-1402 به تعداد 178 نفر بودند که از میان آنها 32 نفر به عنوان نمونه به صورت در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی توزیع شدند. جهت جمع آوری داده های مورد نیاز در این پژوهش از پرسشنامه آمادگی یادگیری خودراهبری استفاده شد. این پرسشنامه دارای 40 سوال و سه زیرمقیاس خود مدیریتی، لذت از یادگیری و خود کنترلی است. پرسشنامه پیش و پس از دوره به اجرا درآمد. در گروه آزمایش به مدت 10 جلسه فرایند آموزش همراه با همتاارزیابی مبتنی بر وب انجام شد. به این صورت که درس، دانشجویان و استاد درس در سامانه مدیریت دروس تعریف شدند. بعد از هر جلسه تدریس، استاد درس یک فعالیت (همتاارزیابی) در سامانه اضافه می کرد، به نحوی که دانشجویان در رابطه با موضوع درس تکلیفی را انجام میدادند، سپس استاد با استفاده از افزونه کارگاه آموزشی موجود در سامانه، فعالیت همتاارزیابی را اجرا می کرد. فرایند آموزش در گروه آزمایش و گواه به این صورت بود که استاد درس بر اساس طرح درس، موضوعات درسی را تدریس میکرد، در خلال تدریس امکان پرسش و پاسخ توسط یادگیرندگان وجود داشت. تفاوت دو گروه در بکارگیری همتاارزیابی در گروه آزمایش بود و دانشجویان تکالیف همکلاسیها را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دادند، در حالیکه در گروه گواه شیوه ارزیابی به شکل مرسوم صورت گرفت. به این صورت که مدرس در کلاس درس آموزشها را ارائه می داد، سپس تکالیفی برای دانشجویان تعریف می شد. آنها موظف به انجام تکالیف و ارسال آن به مدرس بودند، مدرس هر جلسه تکالیف دانشجویان را بررسی می کرد و به آنها بازخورد می داد. جهت تحلیل داده های پژوهش از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس) استفاده شد.یافتهها: داده های پژوهش نشان داد آموزش به همراه همتاارزیابی بر مهارتهای یادگیری خودراهبری و زیرمقیاس آن (خود مدیریتی، لذت از یادگیری، کنترل یادگیری) تاثیر معنی داری دارد(p<0.5).نتیجهگیری: با توجه به نتایج این مطالعه، روش همتاارزیابی به عنوان روشی جهت افزایش مهارتهای یادگیری خودراهبری دانشجویان، که از مهارتهای مورد نیاز در یادگیرندگان قرن بیست و یکم است، می تواند مورد استفاده قرار گیرد. اجرای همتاارزیابی مستلزم وجود شرایطی است که لازم است مورد توجه مدرسان قرار گیرد از جمله: پلتفرم آموزش الکترونیکی مناسب، تدوین معیارهای ارزیابی توسط مدرس و راهنمایی مناسب یادگیرندگان به عنوان ارزیاب. لازم است جنبه های مختلف چالش های اجرای همتاارزیابی در مطالعات تکمیلی مورد بررسی قرار گیرد.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
علوم شناختی
مجتبی قربانی؛ فاطمه سادات ایزدی؛ ستاره سادات روشن؛ رضا ابراهیم پور
چکیده
پیشینه و اهداف: تبدیلات هندسی در طول تاریخ نقش مهمی در جنبههای مختلف زندگی بشر داشتهاند. تقارن یکی از مفاهیم مهم در ریاضیات مدرسه است. واضح است که عملکرد تحصیلی دانشآموزان به طور پیچیدهای با دانش و مهارتهای مربیان آنها مرتبط است. با توجه به اهمیت نقش دانشجو معلمان به عنوان مربیان آینده، در مرحله اول، هدف این تحقیق بررسی و ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: تبدیلات هندسی در طول تاریخ نقش مهمی در جنبههای مختلف زندگی بشر داشتهاند. تقارن یکی از مفاهیم مهم در ریاضیات مدرسه است. واضح است که عملکرد تحصیلی دانشآموزان به طور پیچیدهای با دانش و مهارتهای مربیان آنها مرتبط است. با توجه به اهمیت نقش دانشجو معلمان به عنوان مربیان آینده، در مرحله اول، هدف این تحقیق بررسی و ارزیابی سطوح تفکر تبدیلات هندسی در بین دانشجو معلمان ابتدایی بر اساس نظریه یادگیری ون هیلی است. پس از آن، این تحقیق به دنبال بررسی فرآیند تفکر و ارزیابی الگوهای نگاه دانشجو معلمان آموزش ریاضی به عنوان گروه متخصص، با استفاده از روش علوم شناختیِ ردیاب چشم است.روشها: این مطالعه به بررسی و ارزیابی تفکر تبدیلات هندسی و مهارتهای حل مسئله در میان دانشجو معلمان متمرکز است. روش تحقیق مورد استفاده پیمایشی آمیخته است. نمونه آماری در دسترس شامل 50 دانشجو معلم ابتدایی و 21 دانشجو معلم آموزش ریاضی ایرانی است. دانشجو معلمان ابتدایی از دانشگاه فرهنگیان اصفهان انتخاب شده و به دو گروه شامل 42 نفر از دانشجویانی که مفهوم تبدیلات هندسی را در مقطع کارشناسی نیاموخته بودند و 8 نفر از دانشجویانی که این مفهوم را در مقطع کارشناسی آموخته بودند، تقسیم شدند. برای بررسی سطح تفکر هندسی شرکتکنندگان، از آزمونی محقق ساخته بر اساس نظریه ون هیلی استفاده شد. پایایی آزمون با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ ارزیابی شد که مقدار 0.68 بدست آمد. روایی آزمون نیز توسط اساتید مورد تایید قرار گرفت. در ارزیابی تفکر هندسی، یکی از روشهای علوم شناختی به کار گرفته شد. این روش شامل طراحی آزمون روان-فیزیک همراه ثبت حرکات چشم در گروه دانشجو معلمان آموزش ریاضی بود. آزمون روان-فیزیک در آزمایشگاه کامپیوتر دانشگاه تربیت معلم شهید رجایی تهران با دستگاه Eyelink و نرم افزار MATLAB بر روی دانشجو معلمان آموزش ریاضی این دانشگاه، انجام شد.یافتهها: یافتههای تحقیق نشان داد که دانشجویان، شکل با تقارن را به عنوان شکل متقارن تشخیص میدهند، اما در تعیین نوع تقارن اشکال متقارن عملکرد ضعیفی دارند، به ویژه زمانی که یک شکل دارای تقارن چرخشی یا تقارن محوری مایل یا ترکیبی از چندین نوع تقارن باشد. 34% از دانشجو معلمان آموزش ابتدایی در سطح اول و 18% در سطح دوم نظریه ون هیلی قرار گرفتند. یافتههای شناختی نشان داد که دانشجو معلمان آموزش ریاضی در تشخیص اشکال متقارنی که با یک نوع تقارن مشخص شدهاند نسبت به شکلهایی که شامل ترکیبی از تقارنهای مختلف هستند، عملکرد نسبتا موفقتری داشتهاند. بررسی تصاویر ثبتشده ردیابی چشم دانشجویان، تمایزی را در الگوهای نگاه، بین گروههایی که پاسخهای درست و نادرست در ارائه میدادند، نشان داد. علاوه بر این، این تفاوت در بین تصاویر با تقارنهای مختلف(خطی، مرکزی، چرخشی) نیز مشهود است.نتیجهگیری: پژوهش حاضر ضعف دانشجو معلمان در شناسایی نوع تقارن در اشکال را تائید میکند. همچنین بر نیاز به توجه بیشتر به امور برای رسیدگی به این موضوع، پیشنهاد میشود که برنامه درسی مربوط به تبدیلات هندسی در دوره آموزشی دانشگاه دانشجو معلمان مورد بازنگری قرار گیرد. علاوه بر این، استفاده از نرمافزارهایی مانند واقعیت افزوده و جئوجبرا میتواند به افزایش تواناییهای شناختی و بصری دانشجو معلمان در درک و تشخیص مفهوم تقارن کمک کند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
فناوری های آموزشی نوظهور
اسمعیل علی سلیمی
چکیده
پیشینه و اهداف: آیندهی ناپایدار و پیچیدهای که توسط روند های جهانی، فناوریها و پیشرفتهای تکنولوژیکی در حال شکل گیری است، درک عمیق انقلاب چهارم صنعتی و فناوریهای آن را ضروری می کند. امروزه، همه گیری کوید 19 نیز پیشرفت فناوری را به ویژه در حوزهی آموزش تسریع کرده و بر بخشهای مختلف زندگی بشر تأثیر گذاشته است به گونه ای که حوزهی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آیندهی ناپایدار و پیچیدهای که توسط روند های جهانی، فناوریها و پیشرفتهای تکنولوژیکی در حال شکل گیری است، درک عمیق انقلاب چهارم صنعتی و فناوریهای آن را ضروری می کند. امروزه، همه گیری کوید 19 نیز پیشرفت فناوری را به ویژه در حوزهی آموزش تسریع کرده و بر بخشهای مختلف زندگی بشر تأثیر گذاشته است به گونه ای که حوزهی آموزش، به ویژه، یک تغییر سریع از یادگیری سنتی به سکوهای برخط را تجربه کرده است. این پژوهش به بررسی اثرات و پیامدهای فناوری متاورس، در مقابله با چالشهای غیرمنتظرهی آینده میپردازد. هدف اصلی این مقاله بررسی این موضوع است که آیا فناوریهای واقعیت گسترده، به عنوان یکی از اجزای سازنده ی زیست بوم متاورس، می توانند بر آموزش عالی آینده تأثیر بگذارند و آیا فناوری متاورس قادر است باعث ارتقاء کیفیت آموزش در آینده شود.روشها: تحقیق کیفی حاضربا هدف یافتن درک جامعی از موضوع تحقیق با بهرهگیری از دیدگاه ها و تجربیات شرکت کنندگان صورت گرفت. برای دستیابی به این هدف، ۶۳ شرکت کنندهی ایرانی مرد و زن، شامل اساتید رشته زبان انگیسی، دانشجویان رشتهی زبان انگلیسی، متخصصان تکنولوژیهای آموزشی و آینده پژوهان حوزه علم و فناوری به صورت هدفمند با روش گلوله برفی از سازمان ها و موسسات آموزشی مختلف در شهر تهران انتخاب شدند. داده ها ازطریق دو روش مصاحبه و روایت-پژوهی جمع آوری شد. جمع آوری دادهها تا دستیابی به اشباع ادامه یافت که منجر به انتخاب ۲۵ شرکت کننده برای مصاحبهها و ۳۸ شرکتکننده برای روایت-پژوهی شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، محقق از روش تحلیل مضمون شامل کدگذاری باز، کد گذاری متمرکز و کد گذاری محوری استفاده کرد.یافتهها: تجزیه و تحلیل یافتههای تحقیق حاضر نشان داد که فناوری متاورس نقش بسیار مهمی در زمینهی آموزش دارد. درنتیجهی تجزیه وتحلیل دادهها چهاردسته مضمون اصلی شناسایی و استخراج شدند: 1) تجارب توانمند: واقعیت توسعه یافته، حس غوطه ور شدن، حضور و عاملیت را افزایش می دهد، 2) قدرت فراگیر: واقعیت توسعه یافته، باعث افزایش لذت، علاقه، انگیزه و خودکارآمدی می شود، 3) کاوش در مرزهای ادراک: واقعیت توسعه یافته، توهم مالکیت بدن و تجسم را در محیط های مجازی ایجاد می کند، 4) دگردیسی خود: واقعیت توسعه یافته، نگرش ها، رفتارها، شناخت و فیزیک افراد را متحول میکند. این دسته بندیها به وضوح تأثیر فناوری واقعیت توسعه یافته را بر آموزش عالی آینده نشان میدهند. درک مزایای گنجاندن متاورس در آموزش، میتواند محیطهای جذاب و فعالتری را در فضای آموزش عالی فراهم کند.نتیجهگیری: نتایج این مطالعه کاربردهای مهمی برای سیاستگذاران، اساتید، مربیان، مدیران، رهبران، دانشجویان، دست اندرکاران و تمامی ذینفعان آموزش عالی دارد و باعث افزایش بینش در مورد روندهای جهانی، فناوریها، فناوریهای نوظهور، نوآوریها و پیشرفتها و چگونگی تاثیر آنها درشکل دهی آیندهی آموزش می شود. با توجه به پیشرفت های سریع در فناوری و به ویژه تأثیر بیماری کووید 19 در آموزش، پذیرش این فناوریها و ایجاد تغییرات لازم برای بهبود کیفیت آموزش بسیار مهم است. امید است که این تحقیق منبعی قابل اعتماد و انگیزه ای برای مطالعات آتی در زمینه آموزش و تحول نظام آموزش عالی آینده کشورمان باشد.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
آموزش الکترونیکی
رضا نجاتی
چکیده
پیشینه و اهداف: شناخت الزامات منحصر به فرد آموزش برخط به دلیل گستردگی آن بسیار ضروری است. خودتنظیمی در یادگیری برای این رویکرد آموزشی ضروری است، زیرا دانش آموزان و معلمان از نظر فیزیکی از هم جدا هستند. افراد برای مدیریت موثر زمان خود، ایجاد اهداف و حفظ انگیزه، باید راهبردهای عملی اتخاذ کنند. مشارکت فعال در فرآیند یادگیری نیز مهم است ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: شناخت الزامات منحصر به فرد آموزش برخط به دلیل گستردگی آن بسیار ضروری است. خودتنظیمی در یادگیری برای این رویکرد آموزشی ضروری است، زیرا دانش آموزان و معلمان از نظر فیزیکی از هم جدا هستند. افراد برای مدیریت موثر زمان خود، ایجاد اهداف و حفظ انگیزه، باید راهبردهای عملی اتخاذ کنند. مشارکت فعال در فرآیند یادگیری نیز مهم است و دانشجویان را ملزم به مشارکت فعال، مشارکت و تعامل با مربیان و همسالان می کند. ارزیابی خودتنظیمی و مشارکت دانشجویان میتواند به مدیران و استادان کمک کند تا بر روند آموزشی نظارت کنند و در مواقعی که مشارکت دانشجویان کم است، اقدامات لازم را انجام دهند. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر مشارکت و خودتنظیمی یادگیری بر نتایج یادگیری درک مطلب دانشجویان ایرانی در کلاسهای برخط انجام شده است.روشها: این پژوهش با استفاده از دو پرسشنامه و یک آزمون انجام شد. از پرسشنامه خودتنظیمی یادگیری، مقیاس مشارکت دانشجویی برخط و بخش خواندن آزمون زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی استفاده شد. پرسشنامه خودتنظیمی دارای سه سازه با 30 گویه و پرسشنامه مشارکت چهار سازه با 19 گویه بود. این مقیاس ها به فارسی ترجمه و برای 345 دانشجو ارسال شد. از 287 پرسشنامه برگشتی، 21 پرسشنامه به دلیل بی دقتی پاسخ دهندگان حذف شدند. 266 پاسخ باقیمانده، همراه با نمره آزمون آزمون آنها، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. آزمون درک مطلب و پرسشنامه ها از طریق سامانه آموزش مجازی دانشگاه در پاییز 1401 اجرا شد.یافتهها: برای ارزیابی پایایی، ضرایب آلفای کرونباخ برای سه متغیر کلیدی مشارکت فعال، خودتنظیمی یادگیری و خواندن و درک مطلب محاسبه شد. ضرایب به دست آمده به ترتیب 89/0، 94/0 و 86/0 بود. این مقادیر نشان میدهد که ابزار اندازهگیری مورد استفاده برای ارزیابی این سازهها قابل اعتماد هستند. روایی سازه نیز از طریق مقادیر ریشه میانگین مربعات خطای تقریب (RMSEA) برای متغیرها بررسی شد. مقادیر RMSEA گزارش شده به ترتیب 0.08، 0.07 و 0.01 بود. این مقادیر در محدوده قابل قبولی قرار میگیرند که نشان میدهد مدلهای اندازهگیری به اندازه کافی با دادههای مشاهدهشده تناسب دارند . هر سه متغیر (مشارکت فعال، خودتنظیمی و خواندن) مقادیر t آماری معنیداری را نشان دادند که بر توانی های فراگیران دلالت می کند. رابطه مثبت معناداری بین مشارکت نظارتی و درک مطلب مشاهده شد. این یافته نشان میدهد که سطوح بالاتر مشارکت نظارتی با مهارتهای درک مطلب بهتر در بین دانشآموزان مرتبط است. علاوه بر این، تحلیل رگرسیون نشان داد که سازه های «عملکرد» و «تعامل دانشجو-دانشجو» با درک مطلب ارتباط قوی و مثبتی دارند. ضرایب بتا برای این متغیرها به ترتیب 0.25 و 0.21 بود. این نشان میدهد که بهبود عملکرد و افزایش تعاملات دانشجویان با افزایش تواناییهای درک مطلب مرتبط است.نتیجهگیری: رابطه بین مشارکت نظارتی و درک مطلب، پیام مهمی برای استادان و مدیران دارد. درک این ارتباط به منظور طراحی برنامه های مؤثر و رویکردهای آموزشی برای افزایش تواناییهای مشارکت نظارتی دانشجویان ضروری است. با این حال، باید اذعان کنیم که مطالعه انجام شده دارای محدودیتهای خاصی بود که دامنه آن را محدود میکرد و از بررسی کامل همه عوامل مؤثر بر مهارتهای درک مطلب جلوگیری میکرد. برای به دست آوردن درک جامع تر از موضوع، تحقیقات آینده باید متغیرهای اضافی فراتر از مشارکت نظارتی را بررسی کند. برای مثال، در نظر گرفتن تأثیر پیشینه فرهنگی بر درک مطلب میتواند بینشهای ارزشمندی در مورد توانایی خواندن زبانآموزان ارائه دهد. به همین ترتیب، بررسی روشهای تدریس مختلف میتواند اثربخشی رویکردهای آموزشی خاص در تقویت مهارت درک مطلب را روشن کند. علاوه بر این، عوامل شناختی فردی مانند حافظه فعال و کنترل توجه نقش مهمی در درک مطلب دارند و بررسی آنها میتواند به شناسایی راهبردهایی برای حمایت از دانشجویان کمک کند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
فناوری آموزش- آموزش عالی
سید محمدعلی احمدی طباطبایی؛ سید محسن موسوی
چکیده
پیشینه و اهداف: پیشرفت سریع فناوری کامپیوتر، جنبههای مختلف کار و زندگی را متحول کرده و بر لزوم آموزش و استفاده صحیح از ابزارهای دیجیتال تاکید دارد. نرمافزارهای معماری به فرآیند طراحی تبدیل شدهاند و معماران را قادر میسازند تا روشهای جدید را کشف کنند. با این حال، نگرانیهایی در مورد تأثیر نرمافزار بر خلاقیت و نوآوری ایجاد ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: پیشرفت سریع فناوری کامپیوتر، جنبههای مختلف کار و زندگی را متحول کرده و بر لزوم آموزش و استفاده صحیح از ابزارهای دیجیتال تاکید دارد. نرمافزارهای معماری به فرآیند طراحی تبدیل شدهاند و معماران را قادر میسازند تا روشهای جدید را کشف کنند. با این حال، نگرانیهایی در مورد تأثیر نرمافزار بر خلاقیت و نوآوری ایجاد شده است. این مطالعه با هدف تعیین زمان و روش مناسب برای آموزش نرمافزار به دانشجویان معماری ضمن کاهش اثرات منفی بر خلاقیت انجام شده است. این یافتهها به توسعه رویکردهای آموزش نرمافزار موثرتر در دانشکدههای معماری و شرکتهای طراحی کمک خواهد کرد. در حالی که فناوری مزایایی مانند افزایش سرعت طراحی و تجسم را ارائه میدهد، تعادل بین ابزارهای دیجیتال و روشهای سنتی باید در آموزش معماری حفظ شود.روشها: این مطالعه رویکردی کیفی را اتخاذ میکند که شامل فعالیتهایی مانند مشاهده، مصاحبه و مشارکت گسترده در فعالیتهای پژوهشی برای به دست آوردن اطلاعات دست اول در مورد موضوع تحقیق است. تحقیق کیفی شامل روشهای مختلف گردآوری دادهها مانند تحقیق میدانی، مشاهده یا مشارکت و مصاحبههای عمیق است. در مرحله اول از روش اسنادی و مطالعه کتابخانهای برای ایجاد مبانی نظری موضوع تحقیق استفاده شد. مصاحبههای عمیق برای جمعآوری اطلاعات از کارشناسان در زمینه آموزش معماری انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها شامل تحلیل محتوا بود که در آن اجزای متن جمعآوری شده دسته بندی و شمارش شدند. متغیر مستقل تحقیق روش و زمان بندی صحیح آموزش نرمافزارهای معماری به دانشجویان و متغیر وابسته ارتقای کارایی و بهره مندی دانشجویان از یادگیری نرمافزار میباشد. یافتهها از تجزیه و تحلیل پاسخهای مصاحبه و استدلال منطقی به دست آمده است.یافتهها: یافتههای پژوهش حاکی از آن است که دانشجویانی که وارد رشته معماری میشوند، قبل از پرداختن به نرمافزارهای معماری، ابتدا باید پایهای محکم در اصول طراحی دستی و طراحی ایجاد کنند. استفاده زودهنگام از نرمافزار بدون درک صحیح از معماری میتواند مانع خلاقیت شود و منجر به تولید فرمهای پیچیده عاری از هدف و درک فضایی شود. توصیه میشود که دانشجویان قبل از شروع به استفاده نرمافزار دیجیتال، از طریق طراحی دست آزاد و تفکر خلاق، ارتباط قوی بین دست، چشم و ذهن خود برقرار کنند. مرحله مفهومی طراحی به بهترین وجه از طریق طرحهای دستی و مدل سازی انجام میشود؛ نرمافزار را میتوان در مراحل بعدی مورد استفاده قرار داد. آموزش همزمان نرمافزار در کنار سایر موضوعات معماری ممکن است منجر به اضافه بار اطلاعات و کاهش تمرکز شود. یک رویکرد مترقی و یکپارچه برای آموزش نرمافزار در برنامه درسی برای افزایش کاربرد عملی ابزارهای نرمافزاری توسط دانش آموزان پیشنهاد شده است. این تحقیق بینشهایی را برای توسعه یک روش آموزشی مؤثر ارائه میدهد که دانشجویان را برای بازار کار آماده میکند و در عین حال خلاقیت و درک معماری آنها را تقویت میکند.نتیجهگیری: یافتههای تحقیق نشان میدهد که دانشجویان باید نرمافزار معماری را پس از ایجاد پایهای در طراحی دستی و اصول طراحی بیاموزند. شروع زودهنگام آموزش نرمافزار میتواند مانع خلاقیت شود و منجر به طراحیهای سطحی شود. آموزش نرم افزار در کنار سایر دروس معماری به صورت پیش رونده و یکپارچه توصیه میشود. آموزش عملی و مبتنی بر پروژه به دانشآموزان کمک میکند ویژگیهای نرمافزار را درک کنند و یادگیری پایدار را ترویج میکند. برای جلوگیری از سردرگمی باید از اجزای نرم افزاری غیر ضروری اجتناب شود. دانشگاهها باید برنامههای خود را برای رفع نیازهای دانشجویان در بازار کار اصلاح کنند و آموزش نرمافزاری جامع ارائه دهند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
کاربست فناوری در آموزش زبان
زری سعیدی؛ نیلوفر نیکوبین
چکیده
پیشینه و اهداف: روانشناسی آموزشی یکی از مفاهیم اساسی در حیطه تدریس و یادگیری است و نقشی کلیدی در هر بافت آموزشی از جمله آموزش زبان ایفا می کند. ذهنیت (چه ذهنیت رشد و یا ثابت) فراگیران ممکن است روی فرایند یادگیری تاثیرگذار باشد و فناوری با قابلیت حضور همه جائی خود احتمالا بتواند در ذهنیت دانش آموزان تغییر ایجاد کند. علیرغم این دعوی که ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: روانشناسی آموزشی یکی از مفاهیم اساسی در حیطه تدریس و یادگیری است و نقشی کلیدی در هر بافت آموزشی از جمله آموزش زبان ایفا می کند. ذهنیت (چه ذهنیت رشد و یا ثابت) فراگیران ممکن است روی فرایند یادگیری تاثیرگذار باشد و فناوری با قابلیت حضور همه جائی خود احتمالا بتواند در ذهنیت دانش آموزان تغییر ایجاد کند. علیرغم این دعوی که فراگیران از طریق تمرین میتوانند در دروس خود پیشرفت کنند، بسیاری هنوز این امر را بدون داشتن هوش ذاتی بی فایده می شمارند. یافتن راه حلی برای تغییر چنین چارچوب ذهنی ضروری است، کاری که امکانات انگیزه بخش فناوری برای انجام آن مفید به نظر می رسد. به همین جهت هدف این مطالعه شفافسازی تأثیر استفاده از محتوای بازی گونه شدگی و تعاملی (H5P) در تغییر چارچوب ذهنی فراگیران نسبت به یادگیری به چارچوب ذهنی رشدی است. همچنین، هدف دیگر آن کشف ارتباط بین سطوح مختلف زبان عمومی فراگیران و نوع چارچوب ذهنی اولیه آنها و میزان آن، و مقدار تغییرات ایجاد شده در چارچوب ذهنیشان در طول دوره است.روشها: این پژوهش طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون/پس آزمون دارای گروه کنترل است. شرکتکنندگان شامل 225 دانش آموز 12-13 ساله دوره اول دبیرستان (111: گروه آزمایش ؛ 114: گروه کنترل) بودند. پس از انجام آزمون فلایرز کمبریج برای شناسایی سطح مهارت انگلیسی آنها، از پرسشنامه ذهنیت دوئک برای اندازه گیری نوع و میزان اولیه چارچوب ذهنی آنها استفاده شد. متعاقباً، هر دو گروه دوره 12 هفتهای را گذراندند و طی آن از هر لحاظ، به جز یک مورد، تدریس مشابهی را دریافت کردند. هر دو گروه از حالت همزمان سیستم مدیریت یادگیری برای تمرین کاربردهای زبان و از حالت ناهمزمان آن برای آزمون دادن و ارسال تکالیف خود استفاده کردند. تنها تفاوت در این بود که مرحله آموزش گروه آزمایش از طریق محتوای تعاملی در حالت ناهمزمان سیستم مدیریت یادگیری انجام گرفت، اما آموزش گروه کنترل به صورت زنده و با استفاده از تقریباً همان مطالب، از طریق وبینار انجام شد. پس از گذراندن دوره، فراگیران مجدداً پرسشنامه را تکمیل کردند. تحلیل آماری از طریق آزمونهای تحلیل واریانس (آنووا) و تحلیل کوواریانس (آنکووا) انجام شد.یافتهها: به منظور مقایسه سطوح انگلیسی عمومی (GE) بصورت دو به دو، از آزمون شفه (Scheffe test) استفاده شد. بر اساس نتایج آن، میتوان استنباط نمود که ضریب تفاوت میانگینهای ذهنیت برای سه سطح زبانی، ماقبل پیشرفته (Pre-A1) (001/0p=)، سطح پیشرفته 1 (001/0p=)، و سطح پیشرفته 2 (021/0p=) بود که همگی از جهت آماری معنادار بودند. با مقایسه میانگینهای تفاوتهای ذهنیت بین سه گروه و سطح زبان انگلیسی، میتوان به این نتیجه رسید که گروه ماقبل پیشرفته، بالاترین میانگین تفاوتهای ذهنیت را به خود اختصاص داد در حالی که سطح پیشرفت 2 (A2) دارای کمترین ضریب تفاوت بود. به عبارت دیگر، هر چه سطح انگلیسی عمومی (GE) دانش آموزان ضعیف تر بود، میزان تغییر در نوع ذهنیت آن ها به سمت شکلگیری ذهنیت رشد بیشتر می شد. یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از محتوای تعاملی (H5P) و بازی گونه (Gamified) در قالب سامانه مدیریت یادگیری دوزمانه (Bichronous LMS) میتواند تأثیر قابلتوجهی بر بهبود سطح ذهنیت رشد زبانآموزان دوره دبیرستان (39%) داشته باشد. مطالب و محتوائی که برای دانشآموزان در کلاسهای بازی گونه یا بازی واره شده و تعاملی ارائه میشد، منجر به تبادل بازخورد فوری گردید که سطح انگیزه را بالا برد و آنها را تشویق نمود به وظایف و فعالیتهای تعاملی مختلف ادامه دهند.نتیجهگیری: پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که استفاده از محتوای تعاملی به عنوان بخشی از فرایند یادگیری می تواند باعث ایجاد چارچوب ذهنی رشدی در فراگیران شود. دانش آموزان با مهارت انگلیسی عمومی بالاتر، میزان چارچوب ذهنی رشدی اولیه بالاتری داشتند، فراگیران ضعیف تر، میزان تغییر بیشتری را در چارچوب ذهنی خود از حالت ثابت به رشدی تجربه کردند. مطالعه حاضر می تواند زبان آموزان و معلمان را به استفاده از محتوای تعاملی و بازی گونه شده در دورههای آنلاین خود ترغیب کنند. همچنین به سیاستگذاران نظام آموزشی کمک می کند تا به تاثیری که کاربرد افزونه محتوای تعاملی و بازی گونه بر آموزش انگلیسی دارد توجه عمیق تری نمایند، زیرا این امرقابلیت آن را دارد که منجر به ایجاد برنامه درسی جدیدی برای مدارس شود.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
کاربست فناوری در آموزش زبان
سارا سادات حسینی؛ حسن سلیمانی؛ فاطمه همتی؛ جعفر افشین فر
چکیده
پیشینه و اهداف: در پاسخ به اهمیت روزافزون آموزش های زیست محیطی پایدار، چشم انداز های آموزشی دستخوش دگرگونی های سریعی می شود و فرصت های جدیدی را برای کلاس های درس زبان های خارجی ارائه می کند تا نقشی متمایز در آشنا کردن زبان آموزان با مفاهیم و اصول اساسی سواد زیست محیطی ایفا کنند. این پژوهش با بهره گیری از مقیاس توسعه یافته جدید ارزشیابی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: در پاسخ به اهمیت روزافزون آموزش های زیست محیطی پایدار، چشم انداز های آموزشی دستخوش دگرگونی های سریعی می شود و فرصت های جدیدی را برای کلاس های درس زبان های خارجی ارائه می کند تا نقشی متمایز در آشنا کردن زبان آموزان با مفاهیم و اصول اساسی سواد زیست محیطی ایفا کنند. این پژوهش با بهره گیری از مقیاس توسعه یافته جدید ارزشیابی یادگیری زبان به کمک کامپیوتردر زبان شناسی زیست محیطی، با هدف بررسی و پیاده سازی این مقیاس و تأثیر متقابل آن با زبان و با تکیه بریک تکلیف درسی مبتنی بر زبان شناسی زیست شناختی که تعامل بین زبان زیست شناختی و فناوری را نشان میدهد، صورت گرفته است. ملاحظات آموزشی معلمان شرکت کننده و هدف آنها از تشویق جنبههای عاملیت فراگیران در پرورش دیدگاههای زیست شناختی، جنبههای محتوایی و توانایی دانش زیست محیطی آن ها را نشان میدهد.روشها: یک طرح تحقیقی ترکیبی توضیحی متوالی برای پیادهسازی دیدگاه یادگیری زبان به کمک رایانه در زبان شناسی زیست محیطی برای ارتقاء سواد زیست محیطی در بین زبانآموزان اتخاذ شد. دو کلاس خارج از طرح کنترل شامل 30 دانشجو ی زبان انگلیسی به طور تصادفی به بررسی اجرای خرده مقیاس ها اختصاص داده شدند. برای تجزیه و تحلیل داده های کمی از آزمون تی زوجی استفاده شد. به عنوان بخشی از اجرای زبان شناسی زیست محیطی و تجزیه و تحلیل دادههای کیفی، به شرکتکنندگان یک تکلیف آموزشی مبتنی بر مفاهیم زیست محیطی به کمک فناوری محول شد که در آن دانشجویان در مورد مفاهیم اساسی حوزههای خرده مقیاس سواد زیستمحیطی آگاهی یافتند. همچنین برای به دست آوردن یک دیدگاه قویتر از دیدگاه های زیست محیطی, تجزیه و تحلیل موضوعی از شرکت کنندگان به عمل آمد.یافتهها: نتایج مطالعه تأثیر قابلتوجه و مثبتی بر دیدگاههای زیستمحیطی دانشجویان نشان داد، کماینکه تحلیل دقیق دادههای کمی و بازتاب تحلیل موضوعی شرکتکنندگان نیز حاکی ازین مسئله بود. اجرای موفقیتآمیز خرده مقیاسهای زیستمحیطی و تکلیف محوردر زبانشناسی به طور قابلتوجهی دیدگاههای زیستمحیطی دانشجویان را تقویت کرد و همزمان درک آنها را از مفاهیم پیچیده اکولوژیکی افزایش داد. نتایج این گزاره اثبات میکند که ادغام ابعاد زبانشناسی زیست محیطی در آموزش های مبتنی بر فناوری ظرفیت امیدوارکننده ای برای پرورش سواد زیست محیطی در بین زبان آموزان است.نتیجهگیری: این تحقیق بیانگر نیاز مبرم به مفهومسازی مجدد و حل چالشهای زیست محیطی میباشد و بیانگر چارچوب فلسفی مثبت و عملی سنت گرایی در جریان اصلی تحقیقات, میباشد. اهمیت ادغام متفکرانه فناوریهای مناسب در محیطهای فراگیری زبان برای غنیسازی تجربیات یادگیری دانشجویان و انگیزه آنان, همسو با علایق فردی شان میشود . لذا این مطالعه بیانگر اهمیت کاربرد تکنیکهای ارزشیابی عملی برای ارزیابی سواد زیست محیطی دانشجویان میباشد. نتایج این مطالعه، پذیرش یک استراتژی زیستبعدی را که نگرانیهای مربوط به نوسانات زیستگاه انسانی و افزایش ظرفیتهای اکوسیستم از طریق ادغام مفاهیم فنی، روششناسی و زبانشناسی است را هماهنگ, تسهیل و حمایت میکند. تکنیک های تجزیه و تحلیل این رویکرد ابزارهای قابل اجرای جهانی جهت تلاشهای بشردوستانه از طریق فناوری به ما ارائه میدهد. تکنیک های تجزیه و تحلیل این رویکرد، ابزارهای قابل اجرای جهانی و دیدگاه های ارزشمندی را جهت تلاشهای بشردوستانه از طریق فناوری به ما ارائه می کند تا درک ما از سواد زیست محیطی افزایش یابد و در نتیجه، کارایی فرآیندهای تصمیمگیری ما در تقویت بینش مان از تلاشهای تحولآفرین در حوزههای طراحی برنامه درسی و سیاست گذاری تقویت می شود. بررسی چندین محدودیت قابل توجه در این مطالعه اهمیت دارد. در ابتدا، این تحقیق نتوانست نتایج بالقوه دیگر سازهها را در خرده مقیاسهای زبان شناسی زیست محیطی تأیید کند. ثانیاً، تحقیق در مورد سواد زیست محیطی شرکت کنندگان از محدوده قلمرو مطالعاتی فراتر نرفت. علیرغم محدودیتها، یافتههای این مطالعه و روششناسی، درک ما را از سواد زیست محیطی به افق های جدیدی سوق داده است. لذا، اقدامات بیشتر برای تقویت فرآیندهای تصمیم گیری در مورد طراحی برنامه درسی و ضرورت تدوین سیاستهای مناسب احساس میشود. این مطالعه کاربردهای قابل توجهی برای آموزش و دانشگاه دارد که شامل افزایش سواد زیست محیطی در بین دانشجویان و پرورش یک رویکرد جامع برای فراگیری زبان است. تحقیقات بیشتری برای بررسی ترجیحات آموزشی مربیان، تنظیم متغیرها و در بر گرفتن حجم نمونه گسترده تر ضروری است. مربیان تشویق میشوند تا آموزشهای دانشجو محور و نوآورانه را اتخاذ کنند و همچنین به منظور اطمینان از دسترسی عادلانه به منابع فناوری، تلاش نمایند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
فناوری آموزش- دوره متوسطه
مصطفی نورالهی؛ حسین زنگنه؛ مریم پورجمشیدی
چکیده
پیشینه و اهداف: تمام تلاشهای نظام آموزشی در راستای موفقیت، پیشرفت تحصیلی و ایجاد یادگیریهای عمیق و لذت بخش در دانشآموزان است. این امر بدون درگیر شدن دانشآموزان در فرآیند یادگیری امری غیرممکن است که نتیجهای جز شکست و عدم موفقیت در پی نخواهد داشت. اما کمّیت و کیفیت درگیری تحصیلی دانشآموزان متأثر از عوامل گوناگون و مختلفی است ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: تمام تلاشهای نظام آموزشی در راستای موفقیت، پیشرفت تحصیلی و ایجاد یادگیریهای عمیق و لذت بخش در دانشآموزان است. این امر بدون درگیر شدن دانشآموزان در فرآیند یادگیری امری غیرممکن است که نتیجهای جز شکست و عدم موفقیت در پی نخواهد داشت. اما کمّیت و کیفیت درگیری تحصیلی دانشآموزان متأثر از عوامل گوناگون و مختلفی است که توجه و بررسی آن ها امری لازم و ضروری است. چنین ضرورتی با شیوع کووید 19 و آغاز آموزشهای مجازی که همراه با افت تحصیلی و عدم علاقه و لذت یادگیری در دانشآموزان بود بیش از گذشته آشکار شد. با بررسی و مطالعه عوامل تاثیرگذار بر درگیری تحصیلی میتوان به حمایت معلمان، والدین و همکلاسیها و همچنین فناوریهای نوینی که امروزه جز جدایی ناپذیر جریان آموزش شدهاند اشاره کرد که قادر هستند باعث ارتقا کمی و کیفی درگیری تحصیلی شوند؛ اما استفاده از فناوریها نوین نیز، چالشهای پیش روی خود را دارا بود. یکی از این چالشها اضطراب فناوری بود. زمانی که دانشآموزان هنگام مواجه با فناوریها، دچار اضطراب و ترس میشدند و لزوم حل چنین مشکلی اجتناب ناپذیر بود. لذا این پژوهش با هدف بررسی رابطهی بین حمایت اجتماعی با میزان درگیرسازی تحصیلی یادگیرنده با نقش تعدیلگری و میانجی اضطراب فناوری انجام شد تا راهکارهای متفاوت و بروزی را ارائه کند که در چنین شرایطی نیز حمایتهای اجتماعی اثرگذار باشند و در نتیجه شاهد موفقیت امر آموزش و یادگیری باشیم.روشها: روش پژوهش کمّی و از نوع پیمایشی- همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل 528 نفر (264 دختر و 264 پسر) دانش آموزان پایه هشتم متوسطه شهرستان فامنین بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان 225 نفر و به روش خوشهای تصادفی انتخاب گردید، اما به دلیل اطمینان بیشتر این نمونه به 402 نفر (221 دختر و181 پسر) تغییر یافت. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه درگیرسازی تحصیلی ریو 2013، پرسشنامه حمایت اجتماعی دیمرای و مالکی 2002 و پرسشنامهی اضطراب رایانه باندالوس و بنسون 1990 بود. روایی ابزاهای پژوهش بر اساس روایی همگرا و واگرا موردسنجش قرار گرفت. پایایی ابزارها نیز بر اساس آزمون آلفای کرونباخ، آزمون پایایی ترکیبی و آزمون اسپیرمن موردسنجش قرار گرفت و مدل ارائه شده و نتایج حاصل از طریق معادلات ساختاری و آزمون همبستگی اسپیرمن مورد بررسی قرار گرفت.یافتهها: نتایج معادلات ساختاری نشان داد که بین حمایت اجتماعی با میزان درگیرسازی تحصیلی یادگیرنده با نقش میانجی اضطراب فناوری رابطه معناداری وجود دارد و حمایت اجتماعی والدین، معلمان و همکلاسیها نیز به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر درگیرسازی تحصیلی دانشآموزان تاثیرگذار است. حمایت اجتماعی والدین، معلمان و همکلاسیها که به صورت حمایتهای ابزاری، اطلاعاتی، عاطفی و ارزیابی ارائه شدند در سه بخش ارتباط دهی با فناوری، موفقیت کار در فناوری و اطمینان و صمیمت در فناوری موجب کاهش اضطراب فناوری و افزایش درگیری تحصیلی دانشآموزان در چهار بعد درگیری رفتاری، شناختی، عاطفی و عاملی شد. همچنین این تاثیر به صورت مستقیم و بدون در نظر گرفتن اضطراب فناوری نیز صادق بود.نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش والدین، معلمان و همکلاسیها با ارائه حمایتهای لازم میتوانند در حل مشکلات و چالشهای پیش روی دانشآموزان نقشی مهم و اساسی ایفا کنند. به ویژه اگر این مشکلات و چالشها در حوزه فناوری و کاربرد و استفاده آن در امر آموزش باشد. به همین دلیل سیاستگزاران و مسئولان آموزش و پرورش برای ارتقا کیفیت آموزشهای مجازی نباید از این ظرفیتهای بزرگ چشم پوشی کنند و با برنامهها و طرحهای لازم موجب تشویق والدین، معلمان و همکلاسیها دانشآموزان گردند تا به ارائه حمایتهای اجتماعی بیشتر روی آورند و کیفیت آموزش و یادگیری را بهبود بخشند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
تهیه و تدوین محتوای الکترونیکی
زهرا راه بر؛ فاطمه احمدی کلاته احمد؛ مودت سعیدی
چکیده
پیشینه و اهداف: امروزه به دلایل مختلفی از جمله ظهور بیماری کرونا، شاهد استقبال نظام های آموزشی از آموزش های غیرحضوری هستیم. در این زمان، نقش اصلی در طراحی آموزشی دوره های آموزش غیرحضوری را معلمان هر درس برعهده دارند؛ بنابراین آن ها باید با نظریه های مربوط به ساختار شناختی و چگونگی یادگیری دانش آموزان از محتواهای الکترونیکی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: امروزه به دلایل مختلفی از جمله ظهور بیماری کرونا، شاهد استقبال نظام های آموزشی از آموزش های غیرحضوری هستیم. در این زمان، نقش اصلی در طراحی آموزشی دوره های آموزش غیرحضوری را معلمان هر درس برعهده دارند؛ بنابراین آن ها باید با نظریه های مربوط به ساختار شناختی و چگونگی یادگیری دانش آموزان از محتواهای الکترونیکی آشنا باشند تا آموزش های آن ها ضمن تسهیل فرآیند یادگیری، سبب بالا بردن سطوح یادگیری و افزایش میزان یادداری مطالب آموزشی در دانش آموزان نیز شود. زیرا چنانچه محتواهای الکترونیکی و چندرسانه ای طراحی شده به خصوص در درسی مانند فیزیک که از انواع رسانه ها و بازنمایی های متعدد برای انتقال مفاهیم بهره می گیرد طبق اصولی سازگار با ساختار شناختی یادگیرندگان طراحی نشود، ممکن است باعث واردآمدن بارشناختی اضافه به حافظه ی یادگیرندگان شود و این امر مانعی برای فرآیند یادگیری و یادداری مطالب در یادگیرندگان باشد. لذا پژوهش حاضر باهدف طراحی یک محتوای الکترونیکی برای درس فیزیک (مثلاً مبحث فشار) بر اساس اصول نظریه بارشناختی و بررسی تأثیر آن بر سطوح یادگیری (دانش، فهمیدن و بهکاربستن) و میزان یادداری دانشآموزان از مبحث آموزشی انجام شد.روشها: روش پژوهش نیمهآزمایشی از نوع طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه دانشآموزان دختر پایه نهم دوره متوسطه اول مدارس عادی آموزشوپرورش ناحیه ۱۷ استان تهران است که در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۰ مشغول به تحصیل بودند. نمونهگیری از نوع تصادفی خوشهای چندمرحلهای و تخصیص تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل انجامگرفته است. حجم نمونه آماری تحقیق ۱۲۰ نفر است که در دو گروه همسان آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای جمعآوری دادههای سطوح یادگیری و میزان یادداری از یک آزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته به صورت پیشآزمون-پسآزمون استفاده شد که روایی صوری و محتوایی آن توسط دبیران با تجربه علومتجربی و اساتید آموزش فیزیک تایید و پایایی آن به روش آلفایکرونباخ 85/0 سنجیده شده بود. اجرای دورۀ آموزشی این پژوهش بهصورت مجازی و در بستر سامانه شاد (شبکه اجتماعی دانشآموزی) در طی ۳ هفته آموزشی، ۶ جلسة ۶۰ دقیقهای در کلاسهای مجازی علومتجربی پایه نهم انجامگرفته است. قبل از شروع دورۀ آموزشی، ابتدا طرح درسها و محتوای آموزشی مربوط به یک مبحث از فیزیک ( مبحث فشار و آثار آن) برای گروه کنترل به شیوه کلاسهای مجازی متداول تهیه و تدوین شدند و سپس با مطالعه دقیق مبانی نظری و تجربی نظریه بارشناختی، طرح درسها و محتواها با رعایت اصول نظریه بار شناختی برای گروه آزمایش تهیه و تدوین گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS 20 استفاده شد.یافتهها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس برای سطوح یادگیری نشان داد، طراحی محتوای الکترونیکی مبتنی بر نظریه بارشناختی، سبب ارتقای بیشتر سطوح یادگیری(دانش، به فهمیدن و به کاربستن) دانشآموزان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل میشود(05/0 p). همچنین نتیجه آزمون تی مستقل برای آزمون یادداری نشان میدهد، بین گروه کنترل و آزمایش در میزان یادداری آنها از مبحث تدریس شده تفاوت معناداری وجود دارد( 01/0 p).نتیجهگیری: باتوجهبه نتایج بهدستآمده از مطالعه حاضر میتوان نتیجهگیری کرد که رعایت اصول طراحی آموزشی مبتنی بر نظریه بارشناختی در تولید محتوای آموزشی الکترونیکی درس فیزیک، تأثیر مثبت قابلتوجهی بر روی سطوح یادگیری و میزان یادداری دانشآموزان از مباحث آموزشی دارد. لذا به طراحان محتواهای آموزش الکترونیکی توصیه میشود تا اصول نظریه ی بارشناختی را در طراحی و تولید محتوا های خود مدنظر قرار دهند.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
آموزش الکترونیکی- مجازی
زهرا چراغی؛ هنگامه عمرانپور؛ عطیه مطهری نژاد؛ فاطمه مقیسه
چکیده
پیشینه و اهداف: با توجه به اینکه اکثر اسناد رسمی به زبان انگلیسی نوشته یا ترجمه شده هستند، تمامی زبان آموزان انگلیسی برای اهداف ویژه نه تنها ملزم به یادگیری دانش حرفه ای هستند، بلکه باید واژگان تخصصی انگلیسی در رشته تحصیلی خود را نیز بدانند. بنابراین، افزایش دانش واژگان تخصصی یکی از اهدافی است که توسط زبان آموزان انگلیسی برای برای ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: با توجه به اینکه اکثر اسناد رسمی به زبان انگلیسی نوشته یا ترجمه شده هستند، تمامی زبان آموزان انگلیسی برای اهداف ویژه نه تنها ملزم به یادگیری دانش حرفه ای هستند، بلکه باید واژگان تخصصی انگلیسی در رشته تحصیلی خود را نیز بدانند. بنابراین، افزایش دانش واژگان تخصصی یکی از اهدافی است که توسط زبان آموزان انگلیسی برای برای اهداف ویژه تعریف شده است. در عصر دیجیتال جدید، تکنیک های مختلف، یادگیری واژگان را با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات تسهیل می کند. با توجه به ظهور فناوری و روند توسعه ای یادگیری، زبان آموزان این فرصت را دارند که به میزان بسیار زیادی، برای توسعه دانش واژگان انگلیسی خود از برنامه های برخط و تلفن همراه استفاده کنند. بر این اساس، این مطالعه تلاشی برای بررسی تأثیر استفاده از Google Docs بر یادگیری واژگان زبان آموزان انگلیسی با اهداف ویژه بود. این تحقیق همچنین به دنبال یافتن میزان درک زبان آموزان از Google Docs در یادگیری و تمرین واژگان تخصصی مورد نظر بود.روشها: بدین منظور از طرح پژوهشی نیمه تجربی برای جمعآوری دادههای کمّی و کیفی استفاده شد. در این راستا، 40 نفر از دانشجویان زبان تخصصی رشته پرستاری ایرانی که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) قرار گرفتند، در این مطالعه شرکت کردند. از زبان آموزان گروه کنترل خواسته شد تا از روش های سنتی برای یادگیری واژگان تخصصی استفاده کنند، در حالی که گروه آزمایش برای یادگیری واژگان از Google Docs استفاده کردند. در این پژوهش، چهار ابزار جمع آوری داده ها استفاده شد. ابتدا از آزمون تعیین سطح آکسفورد (OPT) برای همگن سازی شرکت کنندگان استفاده شد. در مرحله دوم، هر گروه برای ارزیابی میزان یادگیری دروس اختصاص داده شده تحت یک پیش آزمون و یک پس آزمون قرار گرفتند. سپس، نظرسنجی در بین گروه آزمایش برای بررسی انگیزه زبان آموزان در یادگیری واژگان تخصصی با استفاده از Google Docs انجام شد. در نهایت، یک مصاحبه نیمه ساختاریافته با گروه آزمایش برای بررسی افکار و میزان درک آن ها در مورد استفاده از Google Docs به کار گرفته شد. مجموعهای از آزمونهای t شامل دو آزمون جفتی و یک آزمون تی مستقل برای مقایسه عملکرد دو گروه از نظر یادگیری واژگان تخصصی و برای تجزیه و تحلیل دادههای بهدستآمده از پرسش نامه و مصاحبه نیمهساختاریافته، از آزمون تی تک نمونهای و تحلیل محتوا استفاده شد.یافتهها: پس از اعتبار سنجی فرضیه ی نرمال بودن داده ها، نتایج آزمون تی مستقل -test نشان داد که بین دانشجویان گروه آزمایش و کنترل در نمرات پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (t= - 0. 573، Sig = 0.000، با 95 درصد فاصله اطمینان از 8.30- تا 5.75-). داده های به دست آمده نشان داد که هر دو گروه آزمایش و گواه توانستند یادگیری واژگان خود را با موفقیت بهبود بخشند. با این حال، مقایسه دو گروه نشان داد که گروه آزمایش به طور معنا داری از همتایان خود در گروه گواه عملکرد بهتری داشتند. علاوه بر این، نتایج مصاحبه نیمه ساختاریافته نشان داد که فراگیران گروه آزمایشی میزان درک مثبتی نسبت به استفاده از Google Docs برای یادگیری واژگان تخصصی داشتند.نتیجهگیری: با توجه به ادغام فناوری در فرآیند یادگیری/ یاددهی زبان انگلیسی برای اهداف ویژه، این چنین نتیجه گرفته شد که Goggle Docs یک ابزار موثر است که باعث تقویت، مشارکت و انگیزه زبان آموزان برای گسترش یادگیری واژگان تخصصی خود می شود. با توجه به محدودیتهای پژوهش، پیشنهاد میشود مطالعه مشابهی با فراگیران انگلیسی با اهداف ویژه مرد و زن و همچنین با نمونه بزرگتر انجام شود. نتایج این تحقیق حاوی مفاهیم قابل توجهی برای مدرسان و فراگیران انگلیسی با اهداف ویژه و همچنین طراحان برنامه درسی است.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
آموزش الکترونیکی
امیر فاضل؛ آزین هرندی
چکیده
پیشینه و اهداف: استفاده از فناوری دیجیتال برای آموزش و یادگیری، دهه ها مورد بحث قرار داشت، امّا اکنون و در دوره پسا کرونا، به دلیل مشکلات دوران همه گیری کوید19، در کانون توجه بسیاری از نهادهای آموزشی قرار گرفته است. تأثیر کوید 19، در کوتاه مدت، شیوه تحصیل و یادگیری را با تحول عظیمی روبروکرد و حتی برخی از فعالیت های آموزشی را کاملا مسدود ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: استفاده از فناوری دیجیتال برای آموزش و یادگیری، دهه ها مورد بحث قرار داشت، امّا اکنون و در دوره پسا کرونا، به دلیل مشکلات دوران همه گیری کوید19، در کانون توجه بسیاری از نهادهای آموزشی قرار گرفته است. تأثیر کوید 19، در کوتاه مدت، شیوه تحصیل و یادگیری را با تحول عظیمی روبروکرد و حتی برخی از فعالیت های آموزشی را کاملا مسدود کرد. در نتیجه متولیان امر آموزش، به جایگزین های دیگری برای یادگیری حضوری یا سنتی روی آوردند. از برنامه های بسیار مهم و جدی که از سمت نهادهای آموزشی و در آن دوران و در حال حاضر و دوره پسا کرونا مطرح و انجام می شود، استفاده از آموزش مجازی است. کیفیت طراحی و ارائه آموزش مجازی مانند آموزش حضوری به دروندادهای متعددی از قبیل مدرس، یادگیرنده، ابزارهای فناورانه و طراحی آموزش، نظام منابع مالی، سیاست های آموزشی و نظایر آن بستگی دارد. از میان عوامل برشمرده، مدرسان این دوره ها دارای اهمیت ویژه ای هستند. بنابراین با توجه به تغییرنقش مدرسان، مهارت های قبلی آنان دیگر نمی تواند پاسخگو باشد و مدرسان علاوه بر کسب مهارت های لازم در محیط یادگیری سنتی، نیازمند توانمندسازی در زمینه های مختلفی هستند که مهم ترین گام در دستیابی به این مهم شناسایی مهارت های مدرسان در زمینه آموزش مجازی است. امروزه کمتر دانشگاهی قادر است بدون ارائه دوره های آموزشی برای توانمندسازی اعضای هیئت علمی خود بهبود و توسعه یابد و این امر در دوره پسا کرونا که دانشگاه ها تاکید بسیاری بر آموزش مجازی دارند، از اهمیت دو چندانی برخوردار است. این بدان دلیل است که در دوره کرونا و پسا کرونا و تاکید بر آموزش مجازی در نظام آموزش عالی و افزایش کاربرد آن نیازمند دانش، مهارت و تواناییهای ویژه ای برای اساتید می باشد، که برای دستیابی به این مهم شناسایی مهارت های مدرسان در آموزش مجازی ضروری به نظر می رسد. توجه به این مهارت ها سبب بالندگی اساتید و در نتیجه بهبود کیفیت آموزش مجازی خواهد شد. به ویژه آن که مطالعه قابل ذکری برای دوره پسا کرونا و در زمنیه موضوع تحقیق مشاهده نشد و بارویکردهای تحلیل محتوا و دلفی فازی مطالعه ای در مورد شناسایی و تبیین مهارت های آموزشی مدرسان جهت آموزش مجازی وجود ندارد. بنابراین هدف مطالعه حاضر، شناسایی و تبیین مهارت های اعضای هیئت علمی در آموزش مجازی در دوره پساکرونا به صورت دقیق و با استفاده از رویکردهای تحلیل محتوا و دلفی فازی و ارائه یک الگوی مفهومی می باشد.روشها: این پژوهش کاربردی و توصیفی است و برای جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تحقیق ترکیبی مصاحبه، تحلیل محتوا و دلفی فازی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق جهت مصاحبه، روش تحلیل محتوا و دلفی فازی 20 نفر از خبرگان و اساتید دانشگاه شهید باهنرکرمان می باشند. داده ها با مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته جمع آوری شد. سپس با روش تحلیل محتوای قراردادی کلیه مصاحبه ها بررسی گردید و مهارت های اعضای هیئت علمی جهت آموزش مجازی در دروه پسا کرونا استخراج و شناسایی شد. سپس در 4 مرحله نظرسنجی و با استفاده از روش دلفی فازی مهارتها پالایش و تبیین شدند.یافتهها: در مصاحبه با خبرگان با دو سوال اصلی مهارت ها و یا شایستگی های اعضای هیئت علمی جهت آموزش مجازی در پسا کرونا سنجیده شد. نتایج حاصل از بخش کیفی شامل 452 کد اولیه بود که بعد از کاهش داده ها و ادغام عبارات همپوشان به 31 کد اصلی و 5 طبقه اصلی کاهش یافت. این 5 طبقه اصلی شامل مهارت های اجتماعی- اخلاقی، فنی- فناوری، آموزشی- یادگیری، فردی- مدیریتی، ونظارتی- حمایتی می باشد. سپس با پرسشنامه 31 مهارت شناسایی شده جهت پالایش و تایید و در 4 مرحله مورد بررسی قرار گرفت. خبرگان با بررسی مهارت ها، همه آن ها را با رویکرد دلفی فازی مورد تایید قرار دادند.نتیجهگیری: در این مطالعه مشخص شد که 31 مهارت برای مدرسین آموزش مجازی مد نظر می باشد که دراین بین می توان گفت که 12 مهارت تسهیلگری اجتماعی و مشاوره مناسب، مدیریت تعارض، تعهدحرفه ای و اخلاقی، راهبردها و کاربردهای نظریه های یادگیری، مهارت دانشوری و پژوهشی، مهارت تسهیل فرایند آموزش، سخنرانی برخط، مهارت تشویقی و انگیزشی، مهارت سازمانی و عملیاتی، حفظ ارتباط با دانشجو پس از اتمام دوره، بازخورد، و نظارت بر فعالیتهای یادگیری، که در همان دور اول روش دلفی فازی تایید شدند، مهم ترین مهارت های آموزش مجازی می باشد و بنابراین باید براین مهارت ها در دوره های مجازی پسا کرونا تاکید بیشتری گردد.
مقاله پژوهشی-شماره انگلیسی
فناوری آموزش- تربیت معلم
عباس رمضانی؛ زهرا طالبی
چکیده
پیشینه و اهداف: در قرن بیست و یکم، فناوری نقش مهمی در تنظیم سبک زندگی جامعه دارد. بهدلیل پیشرفت سریع فناوری در رایانه، اینترنت و تلفن های هوشمند، زندگی مردم تحت سلطه یک محیط اطلاعاتی است. فناوری اطلاعات و ارتباطات شاخه خاصی از فناوری اطلاعات است که دسترسی به اطلاعات را تسهیل می کند. فناوری اطلاعات و ارتباطات می تواند به بهبود تجارب ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: در قرن بیست و یکم، فناوری نقش مهمی در تنظیم سبک زندگی جامعه دارد. بهدلیل پیشرفت سریع فناوری در رایانه، اینترنت و تلفن های هوشمند، زندگی مردم تحت سلطه یک محیط اطلاعاتی است. فناوری اطلاعات و ارتباطات شاخه خاصی از فناوری اطلاعات است که دسترسی به اطلاعات را تسهیل می کند. فناوری اطلاعات و ارتباطات می تواند به بهبود تجارب تدریس معلمان و آماده سازی آن ها برای خواسته های قرن 21 کمک کند. به منظور اثربخشی در استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات، معلمان ملزم به داشتن مهارت های آموزشی خودکارآمدی کافی هستند. خودکارآمدی فناوری اطلاعات و ارتباطات مفهومی است که فرد باور دارد که توانایی استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات را برای وظایف خاص دارد. مهارتهای سواد اطلاعاتی و سواد دیجیتالی برای اینکه معلمان توانایی خود را در استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات توسعه دهند، مورد نیاز است. با این ملاحظات، در این پژوهش رابطه بین سواد اطلاعاتی و سواد دیجیتالی معلمان پیش از خدمت و توانایی آنها در استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات برای اهداف یادگیری بررسی شده است.روشها: این پژوهش از طرح تحقیق پیمایشی، جمعآوری دادهها از طریق پرسشنامه آنلاین و تحلیل دادهها از طریق تحلیل عاملی تأییدی بهره برده است. برای جمعآوری دادهها، یک نظرسنجی آنلاین مشتمل بر دو پرسشنامه، در بین دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان زنجان در سال 1402 انجام شد. یکی از پرسشنامهها توسط پینتو و مارکاوسکایت تدوین گردیده و روایی و پایایی آن تایید شد، در حالی که پرسشنامه دوم از چارچوب مرجع جهانی مهارت های سواد دیجیتال گرفته شده است. شرکت کنندگان از میان گروه های مورد مطالعه با شیوه نمونهگیری خوشهای طبقهای گزیده شدند و از مجموع 1700 دانشجومعلم در دو پردیس دانشگاه فرهنگیان زنجان (الزهرا و شهید بهشتی)، 313 دانشجومعلم به عنوان نمونه انتخاب شدند که طبق جدول مورگان کفایت لازم برای نمایندگی جامعه مذکور را دارد. داده های نظرسنجی با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی (CFA) برای بررسی رابطه بین متغیرهای نهفته تجزیه و تحلیل شد. برای ارزیابی چارچوب پیشنهادی از مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) نیز استفاده شده است.یافتهها: نتایج تحلیل CFA و SEM نشان داد که ادراک دانشجومعلمان از سواد اطلاعاتی، تأثیر مستقیم و مثبتی بر درک آنها از سواد دیجیتال دارد. همچنین یافته ها نشان داد که سواد اطلاعاتی دانشجومعلمان تأثیر مستقیم و مثبتی بر اعتماد به نفس آن ها در استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات برای تدریس دارد (خودکارآمدی). علاوه بر این، این مطالعه نشان داد که سواد دیجیتال ادراک شده دانشجومعلمان نیز تأثیر مستقیم و مثبتی بر اعتماد به نفس آن ها در بهرهگیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات برای تدریس دارد. با این حال، در مقایسه با سواد دیجیتال ادراک شده، سواد اطلاعاتی ادراک شده تأثیر قوی تری بر خودکارآمدی ICT دانشجومعلمان در هنگام تدریس دارد.نتیجهگیری: نتایج این مطالعه اهمیت اولویتدهی دانشجومعلمان به توسعه مهارتهای سواد اطلاعاتی و همچنین مهارتهای سواد دیجیتال را نشان میدهد، زیرا ارتباط تنگاتنگی با خودکارآمدی بالاتر در فناوری اطلاعات و ارتباطات در میان دانشجو معلمان در حین تدریس دارند. . همچنین نیاز به آموزش معلمان و برنامههای توسعه حرفهای با تمرکز بر افزایش سواد اطلاعاتی و سواد دیجیتال را متذکر میگردد؛ زیرا این سوادها پتانسیل بهبود خودکارآمدی ICT دانشجومعلمان را در تدریس و استفاده بیشتر از فناوری اطلاعات و ارتباطات در محیطهای آموزشی دارند.