کاربست فناوری در آموزش زبان
زری سعیدی؛ نیلوفر نیکوبین
چکیده
پیشینه و اهداف: روانشناسی آموزشی یکی از مفاهیم اساسی در حیطه تدریس و یادگیری است و نقشی کلیدی در هر بافت آموزشی از جمله آموزش زبان ایفا می کند. ذهنیت (چه ذهنیت رشد و یا ثابت) فراگیران ممکن است روی فرایند یادگیری تاثیرگذار باشد و فناوری با قابلیت حضور همه جائی خود احتمالا بتواند در ذهنیت دانش آموزان تغییر ایجاد کند. علیرغم این دعوی که ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: روانشناسی آموزشی یکی از مفاهیم اساسی در حیطه تدریس و یادگیری است و نقشی کلیدی در هر بافت آموزشی از جمله آموزش زبان ایفا می کند. ذهنیت (چه ذهنیت رشد و یا ثابت) فراگیران ممکن است روی فرایند یادگیری تاثیرگذار باشد و فناوری با قابلیت حضور همه جائی خود احتمالا بتواند در ذهنیت دانش آموزان تغییر ایجاد کند. علیرغم این دعوی که فراگیران از طریق تمرین میتوانند در دروس خود پیشرفت کنند، بسیاری هنوز این امر را بدون داشتن هوش ذاتی بی فایده می شمارند. یافتن راه حلی برای تغییر چنین چارچوب ذهنی ضروری است، کاری که امکانات انگیزه بخش فناوری برای انجام آن مفید به نظر می رسد. به همین جهت هدف این مطالعه شفافسازی تأثیر استفاده از محتوای بازی گونه شدگی و تعاملی (H5P) در تغییر چارچوب ذهنی فراگیران نسبت به یادگیری به چارچوب ذهنی رشدی است. همچنین، هدف دیگر آن کشف ارتباط بین سطوح مختلف زبان عمومی فراگیران و نوع چارچوب ذهنی اولیه آنها و میزان آن، و مقدار تغییرات ایجاد شده در چارچوب ذهنیشان در طول دوره است.روشها: این پژوهش طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون/پس آزمون دارای گروه کنترل است. شرکتکنندگان شامل 225 دانش آموز 12-13 ساله دوره اول دبیرستان (111: گروه آزمایش ؛ 114: گروه کنترل) بودند. پس از انجام آزمون فلایرز کمبریج برای شناسایی سطح مهارت انگلیسی آنها، از پرسشنامه ذهنیت دوئک برای اندازه گیری نوع و میزان اولیه چارچوب ذهنی آنها استفاده شد. متعاقباً، هر دو گروه دوره 12 هفتهای را گذراندند و طی آن از هر لحاظ، به جز یک مورد، تدریس مشابهی را دریافت کردند. هر دو گروه از حالت همزمان سیستم مدیریت یادگیری برای تمرین کاربردهای زبان و از حالت ناهمزمان آن برای آزمون دادن و ارسال تکالیف خود استفاده کردند. تنها تفاوت در این بود که مرحله آموزش گروه آزمایش از طریق محتوای تعاملی در حالت ناهمزمان سیستم مدیریت یادگیری انجام گرفت، اما آموزش گروه کنترل به صورت زنده و با استفاده از تقریباً همان مطالب، از طریق وبینار انجام شد. پس از گذراندن دوره، فراگیران مجدداً پرسشنامه را تکمیل کردند. تحلیل آماری از طریق آزمونهای تحلیل واریانس (آنووا) و تحلیل کوواریانس (آنکووا) انجام شد.یافتهها: به منظور مقایسه سطوح انگلیسی عمومی (GE) بصورت دو به دو، از آزمون شفه (Scheffe test) استفاده شد. بر اساس نتایج آن، میتوان استنباط نمود که ضریب تفاوت میانگینهای ذهنیت برای سه سطح زبانی، ماقبل پیشرفته (Pre-A1) (001/0p=)، سطح پیشرفته 1 (001/0p=)، و سطح پیشرفته 2 (021/0p=) بود که همگی از جهت آماری معنادار بودند. با مقایسه میانگینهای تفاوتهای ذهنیت بین سه گروه و سطح زبان انگلیسی، میتوان به این نتیجه رسید که گروه ماقبل پیشرفته، بالاترین میانگین تفاوتهای ذهنیت را به خود اختصاص داد در حالی که سطح پیشرفت 2 (A2) دارای کمترین ضریب تفاوت بود. به عبارت دیگر، هر چه سطح انگلیسی عمومی (GE) دانش آموزان ضعیف تر بود، میزان تغییر در نوع ذهنیت آن ها به سمت شکلگیری ذهنیت رشد بیشتر می شد. یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از محتوای تعاملی (H5P) و بازی گونه (Gamified) در قالب سامانه مدیریت یادگیری دوزمانه (Bichronous LMS) میتواند تأثیر قابلتوجهی بر بهبود سطح ذهنیت رشد زبانآموزان دوره دبیرستان (39%) داشته باشد. مطالب و محتوائی که برای دانشآموزان در کلاسهای بازی گونه یا بازی واره شده و تعاملی ارائه میشد، منجر به تبادل بازخورد فوری گردید که سطح انگیزه را بالا برد و آنها را تشویق نمود به وظایف و فعالیتهای تعاملی مختلف ادامه دهند.نتیجهگیری: پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که استفاده از محتوای تعاملی به عنوان بخشی از فرایند یادگیری می تواند باعث ایجاد چارچوب ذهنی رشدی در فراگیران شود. دانش آموزان با مهارت انگلیسی عمومی بالاتر، میزان چارچوب ذهنی رشدی اولیه بالاتری داشتند، فراگیران ضعیف تر، میزان تغییر بیشتری را در چارچوب ذهنی خود از حالت ثابت به رشدی تجربه کردند. مطالعه حاضر می تواند زبان آموزان و معلمان را به استفاده از محتوای تعاملی و بازی گونه شده در دورههای آنلاین خود ترغیب کنند. همچنین به سیاستگذاران نظام آموزشی کمک می کند تا به تاثیری که کاربرد افزونه محتوای تعاملی و بازی گونه بر آموزش انگلیسی دارد توجه عمیق تری نمایند، زیرا این امرقابلیت آن را دارد که منجر به ایجاد برنامه درسی جدیدی برای مدارس شود.
کاربست فناوری در آموزش زبان
سارا سادات حسینی؛ حسن سلیمانی؛ فاطمه همتی؛ جعفر افشین فر
چکیده
پیشینه و اهداف: در پاسخ به اهمیت روزافزون آموزش های زیست محیطی پایدار، چشم انداز های آموزشی دستخوش دگرگونی های سریعی می شود و فرصت های جدیدی را برای کلاس های درس زبان های خارجی ارائه می کند تا نقشی متمایز در آشنا کردن زبان آموزان با مفاهیم و اصول اساسی سواد زیست محیطی ایفا کنند. این پژوهش با بهره گیری از مقیاس توسعه یافته جدید ارزشیابی ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: در پاسخ به اهمیت روزافزون آموزش های زیست محیطی پایدار، چشم انداز های آموزشی دستخوش دگرگونی های سریعی می شود و فرصت های جدیدی را برای کلاس های درس زبان های خارجی ارائه می کند تا نقشی متمایز در آشنا کردن زبان آموزان با مفاهیم و اصول اساسی سواد زیست محیطی ایفا کنند. این پژوهش با بهره گیری از مقیاس توسعه یافته جدید ارزشیابی یادگیری زبان به کمک کامپیوتردر زبان شناسی زیست محیطی، با هدف بررسی و پیاده سازی این مقیاس و تأثیر متقابل آن با زبان و با تکیه بریک تکلیف درسی مبتنی بر زبان شناسی زیست شناختی که تعامل بین زبان زیست شناختی و فناوری را نشان میدهد، صورت گرفته است. ملاحظات آموزشی معلمان شرکت کننده و هدف آنها از تشویق جنبههای عاملیت فراگیران در پرورش دیدگاههای زیست شناختی، جنبههای محتوایی و توانایی دانش زیست محیطی آن ها را نشان میدهد.روشها: یک طرح تحقیقی ترکیبی توضیحی متوالی برای پیادهسازی دیدگاه یادگیری زبان به کمک رایانه در زبان شناسی زیست محیطی برای ارتقاء سواد زیست محیطی در بین زبانآموزان اتخاذ شد. دو کلاس خارج از طرح کنترل شامل 30 دانشجو ی زبان انگلیسی به طور تصادفی به بررسی اجرای خرده مقیاس ها اختصاص داده شدند. برای تجزیه و تحلیل داده های کمی از آزمون تی زوجی استفاده شد. به عنوان بخشی از اجرای زبان شناسی زیست محیطی و تجزیه و تحلیل دادههای کیفی، به شرکتکنندگان یک تکلیف آموزشی مبتنی بر مفاهیم زیست محیطی به کمک فناوری محول شد که در آن دانشجویان در مورد مفاهیم اساسی حوزههای خرده مقیاس سواد زیستمحیطی آگاهی یافتند. همچنین برای به دست آوردن یک دیدگاه قویتر از دیدگاه های زیست محیطی, تجزیه و تحلیل موضوعی از شرکت کنندگان به عمل آمد.یافتهها: نتایج مطالعه تأثیر قابلتوجه و مثبتی بر دیدگاههای زیستمحیطی دانشجویان نشان داد، کماینکه تحلیل دقیق دادههای کمی و بازتاب تحلیل موضوعی شرکتکنندگان نیز حاکی ازین مسئله بود. اجرای موفقیتآمیز خرده مقیاسهای زیستمحیطی و تکلیف محوردر زبانشناسی به طور قابلتوجهی دیدگاههای زیستمحیطی دانشجویان را تقویت کرد و همزمان درک آنها را از مفاهیم پیچیده اکولوژیکی افزایش داد. نتایج این گزاره اثبات میکند که ادغام ابعاد زبانشناسی زیست محیطی در آموزش های مبتنی بر فناوری ظرفیت امیدوارکننده ای برای پرورش سواد زیست محیطی در بین زبان آموزان است.نتیجهگیری: این تحقیق بیانگر نیاز مبرم به مفهومسازی مجدد و حل چالشهای زیست محیطی میباشد و بیانگر چارچوب فلسفی مثبت و عملی سنت گرایی در جریان اصلی تحقیقات, میباشد. اهمیت ادغام متفکرانه فناوریهای مناسب در محیطهای فراگیری زبان برای غنیسازی تجربیات یادگیری دانشجویان و انگیزه آنان, همسو با علایق فردی شان میشود . لذا این مطالعه بیانگر اهمیت کاربرد تکنیکهای ارزشیابی عملی برای ارزیابی سواد زیست محیطی دانشجویان میباشد. نتایج این مطالعه، پذیرش یک استراتژی زیستبعدی را که نگرانیهای مربوط به نوسانات زیستگاه انسانی و افزایش ظرفیتهای اکوسیستم از طریق ادغام مفاهیم فنی، روششناسی و زبانشناسی است را هماهنگ, تسهیل و حمایت میکند. تکنیک های تجزیه و تحلیل این رویکرد ابزارهای قابل اجرای جهانی جهت تلاشهای بشردوستانه از طریق فناوری به ما ارائه میدهد. تکنیک های تجزیه و تحلیل این رویکرد، ابزارهای قابل اجرای جهانی و دیدگاه های ارزشمندی را جهت تلاشهای بشردوستانه از طریق فناوری به ما ارائه می کند تا درک ما از سواد زیست محیطی افزایش یابد و در نتیجه، کارایی فرآیندهای تصمیمگیری ما در تقویت بینش مان از تلاشهای تحولآفرین در حوزههای طراحی برنامه درسی و سیاست گذاری تقویت می شود. بررسی چندین محدودیت قابل توجه در این مطالعه اهمیت دارد. در ابتدا، این تحقیق نتوانست نتایج بالقوه دیگر سازهها را در خرده مقیاسهای زبان شناسی زیست محیطی تأیید کند. ثانیاً، تحقیق در مورد سواد زیست محیطی شرکت کنندگان از محدوده قلمرو مطالعاتی فراتر نرفت. علیرغم محدودیتها، یافتههای این مطالعه و روششناسی، درک ما را از سواد زیست محیطی به افق های جدیدی سوق داده است. لذا، اقدامات بیشتر برای تقویت فرآیندهای تصمیم گیری در مورد طراحی برنامه درسی و ضرورت تدوین سیاستهای مناسب احساس میشود. این مطالعه کاربردهای قابل توجهی برای آموزش و دانشگاه دارد که شامل افزایش سواد زیست محیطی در بین دانشجویان و پرورش یک رویکرد جامع برای فراگیری زبان است. تحقیقات بیشتری برای بررسی ترجیحات آموزشی مربیان، تنظیم متغیرها و در بر گرفتن حجم نمونه گسترده تر ضروری است. مربیان تشویق میشوند تا آموزشهای دانشجو محور و نوآورانه را اتخاذ کنند و همچنین به منظور اطمینان از دسترسی عادلانه به منابع فناوری، تلاش نمایند.