آموزش الکترونیکی- مجازی
محدثه ربانی؛ محمدرضا کرامتی؛ کیوان صالحی
چکیده
پیشینه و اهداف: رشد فناوریهای ارتباطی، گسترش استفاده از ابزارهای الکترونیکی و فراگیری استفاده از اینترنت، جنبههای گوناگون زندگی انسانها را متأثر ساخته است. آموزش، تدریس و یادگیری نیز، که جنبهای مهم از زندگی افراد و بحثی غیرقابلچشمپوشی در سطوح مختلف اجتماعی است، از این تحولات، تأثیر بسیاری پذیرفته و پابهپای رشد فناوری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: رشد فناوریهای ارتباطی، گسترش استفاده از ابزارهای الکترونیکی و فراگیری استفاده از اینترنت، جنبههای گوناگون زندگی انسانها را متأثر ساخته است. آموزش، تدریس و یادگیری نیز، که جنبهای مهم از زندگی افراد و بحثی غیرقابلچشمپوشی در سطوح مختلف اجتماعی است، از این تحولات، تأثیر بسیاری پذیرفته و پابهپای رشد فناوری رشد کرده است. بهرغم تحقیقات گسترده در مورد مزایا و ظرفیتهای یادگیری مشارکتی، اجرای آن همچنان چالشبرانگیز است. در راستای این خلأ پژوهشی در سطح بینالمللی و ملی، به نظر میرسد شناسایی راهکارهای عملیاتی کردن این رویکرد در محیط برخط، یک ضرورت اساسی است. این شکاف پژوهشی، محقق را بر آن داشت تا چالشها و راهکارهای عملیاتی کردن رویکرد یادگیری مشارکتی در ایران را با تأکید بر رشته مدیریت آموزشی در سطح یک نمونه کوچک، مورد مطالعه قرار دهد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالشها و راهکارهای یادگیری مشارکتی در محیط برخط، انجام شد.روشها: این پژوهش، مبتنی بر رویکرد کیفی، و به روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. میدان پژوهش، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و افراد شرکتکننده، اعضای هیأت علمی شاغل در سه گروه مرتبط با حوزههای علوم تربیتی بودند. روش نمونهگیری، هدفمند و از نوع ملاکی با تعیین سه ملاک بود که عبارتند از: 1. در کارگاههای یاگیری مشارکتی شرکتکرده و یا با این رویکرد آشنا هستند؛ 2. این رویکرد را _هرچند کم و ناقص_ بهصورت عملی نیز در کلاس درس خود استفاده کرده باشند؛ 3. در هر دو محیط حضوری و برخط تدریس کرده باشند؛ که نمونه شامل 22 نفر بودند. تحلیل دادهها با راهبرد کُلایزی و استفاده از نرمافزار تحلیل کیفی اطلس تیآی، انجام گرفت. ارتقای اعتبارپذیری به شیوة بازرسی و بازبینی در زمان کدگذاری استفاده از نظرات همکاران پژوهشی و تأیید آنها (ممیز بیرونی) و درگیری طولانی مدت انجام شد. برای ارتقای اعتباریابی یافتهها، با 5 نفر از استادان مدعو دانشگاه نیز مصاحبه شد.یافتهها: تحلیل دادهها، در دو بُعد چالشها و راهکارهای تسهیل فرآیند یادگیری مشارکتی در محیط برخط دستهبندیشد؛ در حوزه چالشها چهار مضمون امکاناتی، محیطی، اجرایی و دستاوردی و 22 زیرمضمون، شناسایی و دستهبندی شد؛ در چالشهای مربوط به محدودیت امکانات، مواردی شامل پیچیدگیهای ساختاری فضای الکترونیکی، اختلالات اینترنتی، محیط برخط و فراهمنبودن بستر آموزشی مناسب؛ در چالشهای مربوط به محدودیتهای محیطی، مواردی شامل کاهش فرصتهای تعامل چهره به چهره، عدم امکان نظارت مستمر، در چالشهای مربوط به محدودیتهای اجرایی، مواردی شامل ناکافی بودن مهارتهای فنی، سواد رسانهای کم، ناتوانی در غنیسازی فرصتهای آموزش مهارتهای زندگی؛ محدودیت فرصتهای بروز خلاقیت، نگرش منفی نسبت به فضای الکترونیکی، مسائل مرتبط با گروه مشارکتی از جمله برنامه زمانی متفاوت اعضای گروه، سوء برداشت در برقراری ارتباط، مشارکت، گزارش کار، عدم توافق اعضا در مورد وسایل ارتباطی و سختبودن تصمیمگیری گروهی؛ و در چالشهای مرتبط با محدودیتهای دستاوردی، مواردی شامل دامنزدن به یادگیری سطحی، زمینهسازی بروز مشکلات جسمی بهویژه چشمی، کاهش شور و نشاط کلاسی، شناساییشد. در حوزه راهکارهای تسهیل فرآیند یادگیری مشارکتی در محیط برخط، 8 مضمون از جمله راهکارهای مربوط به کلاس برخط (شامل 7 زیرمضمون پاسخگویی سریع، ناتوانی در آموزش مهارتهای زندگی، حضور و غیاب، برقراری ارتباط چهره به چهره، ایجاد جو مبتنی بر صداقت، گزارش هفتگی گروهی و فردی و بیان احساسات)، تقویت زیرساختهای اینترنتی و پهنای باند، دسترسی آسان استادان و دانشجویان به اینترنت، برگزاری کلاسهای برخط در زمان ترافیک کم شبکه، استفاده از بسترهای متنوع برای یادگیری، آموزش استفاده از ابزارهای فنی به استادان و دانشجویان، استفاده از دستیار آموزشی، بهکارگیری فناوریهای نوین برای یادگیری، شناسایی و طبقهبندی شد. نتیجهگیری: نتایج، حاکی از آن است که این رویکرد در کلاسهای درس بهخصوص در کلاسهای درس برخط، نه تنها بهصورت ناقص و بسیار اندک اجرا شده، بلکه اجرای آن با چالشهای گستردهای رو به رو است. با توجه به پشتوانه قوی نظری یادگیری مشارکتی، اجرای محدود آن در ایران و چالشهای شناساییشده درخور تأمل و بررسیهای تکمیلی است. پرواضح است که عمده چالشهای شناساییشده، مرتبط با ماهیت و ظرفیتهای بسترهای الکترونیکی نبوده و عمدتاً به دلایلی نظیر اجرای ناقص و ناتوانی در عاملیت مؤثر در کاربری در محیطهای برخط ایجاد شدهاست. پیشنهاد میشود، در برنامهریزی درسی، جایگاهی خاص به فرهنگسازی وسیع نسـبت بـه فوایـد، مزایـا، معایـب و تهدیـدهای یـادگیری مشارکتی به طور عام و یادگیری مشـارکتی برخط بـهطـور خاص، در سطح مدارس و دانشگاهها، در میان مدیران، یادگیرندگان و بـهویـژه، معلمان و استادان اختصاص یابد.
آموزش الکترونیکی
سینا ترکاشوند؛ بهبود یاریقلی؛ وحیده مرادیان محمدیه
چکیده
پیشینه و اهداف: با رشد فناوریهای نوین اطلاعاتی، نظامهای آموزشی نیز دستخوش تغییراتی شده است. بدین صورت که به استفاده از فناوریهای نوین در آموزش و یادگیری پرداختهاند. فناوریهای نوین آموزشی این قابلیت را دارد که آموزش رایگان را در سرتاسر جهان فراهم آورد و تحققبخش عدالت آموزشی گردد. اما در کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: با رشد فناوریهای نوین اطلاعاتی، نظامهای آموزشی نیز دستخوش تغییراتی شده است. بدین صورت که به استفاده از فناوریهای نوین در آموزش و یادگیری پرداختهاند. فناوریهای نوین آموزشی این قابلیت را دارد که آموزش رایگان را در سرتاسر جهان فراهم آورد و تحققبخش عدالت آموزشی گردد. اما در کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته به دلیل چالشهای فراوان، موجب ایجاد شکاف دیجیتال بین شهرهای برخوردار و کمتر برخوردار و در نتیجه موجب ناعدالتی آموزشی شده است. بر همین اساس هدف پژوهش حاضر تبیین چالشهای شکاف دیجیتال بر اجرای عدالت آموزشی است تا بتواند مشکلات پیشروی تحقق عدالت آموزشی را در کشور برطرف سازد.روش ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است. لذا از جنس پژوهشهای کیفی و از نوع تحلیل فلسفی است. رویکرد پژوهش تحلیلی و انتقادی است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانهای- اسنادی است. جامعه پژوهش، کلیه پژوهشهایی است که به بررسی شکاف دیجیتال و عدالت آموزشی پرداخته بودند و با بررسی پیشینه، تعداد 30پژوهش بهصورت مستقیم در این زمینه یافت شد. روش تحلیل دادهها، پژوهشگرمحور است. روایی دادهها براساس تحلیل دیدگاه صاحبنظران بهدست آمد. پایایی پژوهش نیز در همسویی یافتهها با دیگر پژوهشهای انجام گرفته، صورت پذیرفت.یافته ها: بیانگر آن است که چالشهای گوناگونی بر شکاف دیجیتال و ناعدالتی آموزشی اثرگذار بوده است. از جمله چالشهای عمده که موجب شکاف دیجیتال در نظام آموزش و پرورش کشور شده است عبارتند از: چالشهای حاکمیتی- زیرساختی، آموزشی، فرهنگی و اقتصادی. چالش حاکمیتی- زیرساختی براساس شاخص توسعه ارتباطات و فناوری اطلاعات مورد تحلیل قرار گرفته است و گویای نابرابری در زیرشاخصهای دسترسی، استفاده و مهارت در میان استانهای کشور است. بدین صورت که استانهای مرکزی در رتبه بالا قرار دارند و استانهای محروم و مرزنشین در رتبه آخر در هر سه زیرشاخص قرار دارند. چالش آموزشی نیز مبتنی بر مؤلفههایی چون پایین بودن سطح سواد دیجیتال معلمان و خانوادهها، مدیریت آموزشی متمرکز، سیاستگذاری آموزشی و تکیه بر روشهای تدریس سنتی است. چالش فرهنگی نیز بر مؤلفههایی همچون جنسیت، نژاد و زبان مبتنی است. چالش اقتصادی نیز مبتنی بر مؤلفههایی چون سطح پایین درآمد خانوادهها، فقر، اولویت تأمین معاش بر یادگیری و گران بودن ابزارهای فناوری آموزشی معطوف است. راهکارهایی برای برونرفت از هریک از چالشها میتوان برشمرد که عبارتند از: بالابردن سطح سواد دیجیتال در دانشآموزان و والدین، تقویت انگیزه رقابت و تلاش، تأکید بر روشهای تدریس الکترونیکی و بهرهگیری از فناوری نوین آموزشی در تدریس. همچنین برخی راهکارهای دیگر مانند ارتقاء سطح باند استفاده از اینترنت، سرمایهگذاری در منابع انسانی و توسعه اینترنت داخلی؛، نظیر تهیه نقاط دسترسی به اینترنت در هر مدرسه و کتابخانه، ارائه وام با بهره کم برای تجهیزات عمومی در مناطق روستایی و مناطق فقیرنشین شهری، اقداماتی برای کاهش قیمت تجهیزات (برداشتن مالیات، ارائه یارانه) و وامهای کم بهره برای خانواده های کم درآمد، تشکیل جلسات آموزش وب رایگان برای محرومان و ارائه آدرس اینترنتی رایگان به همه دانشآموزان است.نتیجهگیری: گویای آن است که شکاف دیجیتالی در سه سطح قابل بررسی است: محلی، ملی و جهانی. در هر سه سطح، چهار عنصر در شکاف دیجیتال دخیل هستند که عبارتند از: آموزش، اقتصاد، حکمرانی و فرهنگ. لذا برای برونرفت از شکاف دیجیتال و تحقق عدالت آموزشی در نظام آموزشی کشور باید ابتدا شکافها را شناسایی کرد و سپس نسبت به برطرف کردن آنها اقدام نمود. بر همین اساس نظام تعلیم و تریت کشور زمانی میتواند به هدف غایی خود که جامعه عادل است دست یابد که بتواند مشکلات پیشروی عدالت را از میان بردارد.