آموزش الکترونیکی- مجازی
زیبا خورنگ؛ رضا اسفنجاری کناری؛ زهرا امیری
چکیده
پیشینه و اهداف: شکاف دیجیتالی، همانند دیگر شکافهای اجتماعی، نوعی از نابرابری اجتماعی را شکل میدهد و این فرم از شکاف اجتماعی، شکاف در دسترسی به ابزارهای دیجیتال و مهارت دیجیتالی است. نابرابریها، در دسترسی به ابزارها، دانش و مهارت دیجیتالی میتوانند نابرابریهای اجتماعی و آموزشی را با انتقال دانشآموز از مدرسه به بازار ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: شکاف دیجیتالی، همانند دیگر شکافهای اجتماعی، نوعی از نابرابری اجتماعی را شکل میدهد و این فرم از شکاف اجتماعی، شکاف در دسترسی به ابزارهای دیجیتال و مهارت دیجیتالی است. نابرابریها، در دسترسی به ابزارها، دانش و مهارت دیجیتالی میتوانند نابرابریهای اجتماعی و آموزشی را با انتقال دانشآموز از مدرسه به بازار کار بیشتر کنند و همچنین میزان مهاجرت از روستا به شهر را تحت تأثیر قرار دهند. با از سرگیری آموزش در مدارس و رفع محدودیتها، درک اینکه چگونه توسعه مهارتهای دیجیتالی در طول همهگیری کووید-19 برای برخی از دانشآموزان ممکن است نابرابریهای اجتماعی و آموزشی را تشدید کند، اهمیت بیشتری پیدا میکند؛ زیرا دانشآموزان در کلاسهای درسی مشابه هم ممکن است یادگیری متفاوت داشته باشند. در واقع، میزان بهرهمندی شهروندان از ابزارهای دیجیتالی و رسانهای سبب میشود که موقعیت آنها و جایگاهشان در جامعه و ساختار فضایی روستا و شهر مشخص شود. از اینرو، هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی شکاف دیجیتالی آموزش مجازی دانشآموزان استان البرز در طول همهگیری کووید-19 میباشد. روشها: تحقیق حاضر، از لحاظ هدف کاربردی و از حیث ماهیت و روش، از نوع تحقیقات توصیفی– تحلیلی و از لحاظ جمعآوری اطلاعات، یک مطالعه اسنادی– میدانی است. جامعه آماری مطالعه حاضر، شامل دانشآموزان بخش مرکزی شهرستان کرج در سال 1400 بود، برای جمعآوری اطلاعات لازم از ابزار پرسشنامه بهره گرفته شد و دادههای مورد نیاز با تکمیل 196 پرسشنامه و با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای بهدست آمد. در مطالعه حاضر، شکاف دیجیتالی با چهار سطح دسترسی فیزیکی، دسترسی مهارتی، طرز استفاده از کامپیوتر و اینترنت و سطح دسترسی انگیزشی سنجیده شده است. برای بررسی نرمال بودن توزیع دادهها از آزمونهای کولموگروف- اسمیرنوف و شاپیرو- ویلک استفاده شد و برای بررسی مقایسات میانگین از آزمونهای ناپارامتری کروسکال والیس و من- ویتنی استفاده شد. نمونه مورد مطالعه شامل مدارس دولتی، غیرانتفاعی، نمونه دولتی، استعداد درخشان و هیاًت امنایی بوده است. یافتهها: نتایج، نشان داد که تفاوت قابل توجهی در بین دانشآموزان از نظر دسترسی به فرصتهای یادگیری مجازی در طول همهگیری کووید- 19 وجود داشت. دانشآموزان روستایی، در مقایسه با دانشآموزان شهری دارای شکاف بالاتری در هر چهار سطح دسترسی فیزیکی، مهارتی، طرز استفاده و انگیزشی هستند. همچنین، طبق یافتهها ارتباط آماری معنیداری بین جغرافیای محل سکونت با چالشهای یادگیری آنلاین در چهار سطح دسترسی ذکر شده، مشاهده شد. همچنین، بهطور معنیداری دانشآموزانی که در مدارس دولتی درس میخوانند نسبت به دانش آموزانی که در مدارس غیردولتی درس میخوانند، دارای شکاف دیجیتالی بالاتری هستند. نتایج، نشان داد سطح تحصیلات والدین به لحاظ آماری بر شکاف دیجیتالی دانشآموزان، تأثیرگذار است و دانشآموزان دختر، شکاف دیجیتالی کمتری در مقایسه با دانشآموزان پسر دارند. نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر، پیشنهاد میشود تلاشهای سیاسی کنونی و آتی با هدف حمایت از دانشآموزان روستایی دارای زمینههای اجتماعی و اقتصادی محروم، انجام شود تا نه تنها بهصورت فیزیکی به اینترنت و سایر ابزارهای دیجیتالی دسترسی پیدا کنند، بلکه مهارتهای لازم برای یادگیری و استفاده از اینترنت را نیز بهدست آورند.
آموزش الکترونیکی
کیومرث تقی پور؛ فیروز محمودی؛ میکائیل عباسی؛ مهری محمدی
چکیده
پیشینه و اهداف: شکاف دیجیتالی (Digital Divide) به نابرابری در عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) اشاره دارد. نابرابری میان افرادی که دسترسی مؤثر به فناوری دیجیتال و اطلاعات دارند و کسانی که دسترسی بسیار محدود دارند و یا دسترسی ندارند. با توجه به اینکه آموزش و پرورش ایران بدون آمادگی و برنامه ریزی لازم وارد عرصه ارائه آموزش در ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: شکاف دیجیتالی (Digital Divide) به نابرابری در عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) اشاره دارد. نابرابری میان افرادی که دسترسی مؤثر به فناوری دیجیتال و اطلاعات دارند و کسانی که دسترسی بسیار محدود دارند و یا دسترسی ندارند. با توجه به اینکه آموزش و پرورش ایران بدون آمادگی و برنامه ریزی لازم وارد عرصه ارائه آموزش در شرایط کرونایی شده است، بررسی وضعیت شکاف دیجیتالی و اطلاع از چگونگی اجرای آموزش در این شرایط می تواند به بهبود کیفیت ارائه آموزش در مدارس بی انجامد. براین اساس، پژوهش حاضر با هدف ارزیابی میزان شکاف دیجیتالی در آموزش متوسطه دوم شهر تبریز در شرایط کرونایی، و شناسایی عوامل مؤثر بر آن انجام گرفت.روشها: روش پژوهش در زمره تحقیقات توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان و دانشآموزان مدارس پسرانه متوسطه دوم- پایه ۱۲ شهر تبریز در نیمسال دوم سال تحصیلی ۱۳۹۸- ۱۳۹۹ بودند که با روش نمونه گیری خوشهای- تصادفی و از هر پنج ناحیه آموزشی 3 مدرسه و از هر مدرسه یک کلاس پایه 12 بهصورت تصادفی انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های حسینی و همکاران (1392)، گریگ (2016)، و زارعی زوارکی و سالمیان (1394) گردآوری شد. روایی پرسشنامهها مورد تأیید متخصصان قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها با استفاده از آلفای کرونباخ برای پرسشنامه حسینی و همکاران (1392)، پرسشنامه گریگ (2016)، و پرسشنامه زارعی زوارکی و سالمیان (1394) به ترتیب 796/0، 86/0، و 92/0 محاسبه شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره، آزمون T مستقل، و آزمون فریدمن استفاده شد.یافتهها: نتایج مرتبط با وضعیت شکاف دیجیتالی نشان داد که بین معلمان نواحی آموزشی پنجگانه تبریز صرفاً در میزان دسترسی، و میزان استفاده از کامپیوتر در طول روز شکاف دیجیتالی وجود دارد؛ اما بین دانشآموزان در نواحی آموزشی پنجگانه تبریز در اکثر ابعاد شکاف دیجیتالی، دسترسی به فاوا، میزان استفاده از کامپیوتر در طول روز و سال، و میزان مهارت آنان در استفاده از فاوا تفاوت معنیداری وجود دارد. میزان دسترسی معلمان به فاوا در اکثر نواحی آموزشی تبریز نسبت به دانشآموزان بیشتر است؛ اما میزان نگرش، مهارت، و میزان استفاده دانشآموزان از فاوا بهتر از معلمان در اکثر نواحی تبریز است. طبق نتایج مرتبط با عوامل مؤثر بر شکاف دیجیتالی از دیدگاه معلمان، به ترتیب ضعف تجهیزات- فنی، ضعف مالی و اقتصادی، ضعف فرهنگی، ضعف انگیزشی- آموزشی و ضعف زیرساختهای مدیریتی و برنامهریزی به عنوان مهمترین عوامل مؤثر بر ایجاد شکاف دیجیتال در آموزش متوسطه دوم شهر تبریز شناسایی شدهاند.نتیجهگیری: با توجه به یافته بهدست آمده، شکاف دیجیتالی در آموزش دوره متوسطه دوم شهر تبریز مشهود است و ضرورت دارد که آموزش و پرورش در کنار تجهیز مدارس، مراکز فاوا در نواحی محروم جهت دسترسی بهتر معلمان و دانشآموزان راه اندازی کند و همچنین دوره های مهارت افزایی در ارتباط با فاوا برگزار کند.
یادگیری الکترونیکی
خلیل میرزائی؛ حشمت اله سعدی؛ مرجان سپه پناه
چکیده
پیشینه و اهداف مسأله ارتقاء کیفیت آموزش همواره مورد توجه بوده است و روزبهروز اهمیت بیشتری پیدا میکند. پیشرفتهای اخیر در صنعت رایانه و اطلاعرسانی، ورود و ظهور شبکههای اطلاعرسانی و فناوریهای ارتباطی، شیوهها و روشهای جدیدی را پیشروی طراحان، برنامهریزان، مدیران و مجریان برنامههای آموزشی قرار داده ...
بیشتر
پیشینه و اهداف مسأله ارتقاء کیفیت آموزش همواره مورد توجه بوده است و روزبهروز اهمیت بیشتری پیدا میکند. پیشرفتهای اخیر در صنعت رایانه و اطلاعرسانی، ورود و ظهور شبکههای اطلاعرسانی و فناوریهای ارتباطی، شیوهها و روشهای جدیدی را پیشروی طراحان، برنامهریزان، مدیران و مجریان برنامههای آموزشی قرار داده است. نفوذ فناوریهای جدید اطلاعاتی به مراکز آموزشی، روابط ساده یاددهی- یادگیری را بهطور کلی دگرگون ساخته است. به این ترتیب، با توسعه و نفوذ فناوری ارتباطات و اطلاعات در دانشگاه انتظار میرود الگوهای یادگیری متحول شده و بازنگری برنامههای درسی بیشتر مورد توجه قرار گیرد. استفاده از فناوریهای نوین در آموزش کشاورزی نیز بنابه به دلایل زیر بسیار با اهمیت است، زیرا از یک سو، فناوریهای مربوط به کشاورزی، غذا و منابع طبیعی مدام و به صورت پرشتاب در حال توسعه هستند و از سوی دیگر، کیفیت پایین آموزش متخصصان کشاورزی، متخصصان و تولیدکنندگان مواد غذایی به عنوان بخشی از مشکل امنیت غذایی در جهان شناخته شده است. متأسفانه در بیشتر کشورها، آموزش منابع انسانی در کشاورزی جزء اولویتهای مهم در طرحهای توسعه است و در نتیجه، برنامههای آموزشی و تدریس نیز متناسب با نیازهای تولید و تقاضاهای بازار کار بخش کشاورزی نبوده است. هدف تحقیق، مقایسه نظرات اعضاء هیأت علمی و دانشجویان دوره تحصیلات تکمیلی (کارشناسیارشد و دکتری) در خصوص موانع و راهکارهای توسعه آموزش الکترونیکی در دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلیسینا است.روش ها: اطلاعات مورد نیاز این پژوهش که با استفاده از روش پیمایشی انجام شده است، با بهرهگیری از پرسشنامه جمعآوری شده است. به منظور تعیین پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده که میزان آن برای 46 گویه پرسشنامه اعضاء هیأت علمی 0.84 و برای 46 گویه پرسشنامه دانشجویان 0.85 میباشد. جامعه نمونه تحقیق، شامل 63 نفر از اعضاء هیأت علمی دانشکده که بهصورت تمامشماری و 280 نفر از دانشجویان که بهشیوه نمونهگیری تصادفی با انتساب متناسب انتخاب شدهاند. جهت مشخص شدن موانع توسعه آموزش الکترونیکی در دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلیسینا از روش تحلیل عاملی استفاده شد. بهمنظور توافقسنجی، مقایسه نتایج حاصله و اظهار نظرات دو گروه اعضای هیأت علمی و دانشجویان، از آزمون آماری ویلکاکسون استفاده شد.یافته ها: نتایج مقایسه نشان میدهد که پاسخ اعضاء هیأت علمی و دانشجویان مورد مطالعه در، 37 گویه از 46 گویه موجود در دو پرسشنامه، با یکدیگر منطبق بوده و 9 گویه با یکدیگر مغایرت دارند. به بیانی دیگر، (80.43 درصد) پاسخگویان در مورد سؤالات، نظرات تقریباً مشابهی داشته و (19.57 درصد)، دارای نظراتی متفاوتی میباشند.نتیجه گیری: به منظور توسعه آموزش الکترونیکی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور پیشنهاد میشود، سرمایهگذاری در بخش آموزش نیروی انسانی و تربیت نیروی انسانی ماهر، صورت پذیرد. زیرا توسعهی یادگیری الکترونیکی بدون وجود نیروی انسانی متخصص و توانمند، شکست خواهد خورد و مقاومت نظام سنتی آموزش را افزایش خواهد داد و راه ورود فناوری اطلاعات به آموزش عالی را دشوارتر خواهد ساخت. افزون بر این، توجه به ماهیت رشتههای مختلف آموزشی در برنامهریزی برای استفاده از یادگیری الکترونیکی بسیار بااهمیت است. یادگیری الکترونیکی نمیتواند جایگزین آموزش سنتی گردد و باید برروی دروس و رشتههایی متمرکز شود که نظام آموزش سنتی قادر به پاسخگویی مشکلات آنها نیست یا با استفاده از فناوریهای مدرن، امکان رفع مشکلات آموزشی و موفقیت در آنها بیشتر است. در نهایت میتوان گفت که دانشگاهها و مؤسسههای آموزشی نمیتوانند بدون اتخاذ یک رویکرد کلنگر و منسجم، بر موانع توسعهی یادگیری الکترونیکی غلبه نمایند و خط مشی آنها برای جهتدهی و تهیهی منابع لازم، به منظور تسهیل فرآیند طولانی توسعهی یادگیری الکترونیکی باید مشخص گردد