محیط یادگیری
اسماعیل ضرغامی؛ سیدمحمد بهروز
چکیده
پیشینه و اهداف: چشماندازهای علمی میانرشتهای یادگیری را به مثابه بخشی از فرایند شکل دادن به فیزیولوژی، ریختشناسی و رفتار فرد در محدودهی مرزهای ذات زیستی ارگانیسم، برای تطبیق یافتن با محیط تعریف کردند. که برای کودکان جوامع پیشازمدرن به واسطۀ بازی، کاوش و مشارکت در زمینههای بامعنای اجتماعی، در طول دورۀ مدید پیش از بلوغ رخ ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: چشماندازهای علمی میانرشتهای یادگیری را به مثابه بخشی از فرایند شکل دادن به فیزیولوژی، ریختشناسی و رفتار فرد در محدودهی مرزهای ذات زیستی ارگانیسم، برای تطبیق یافتن با محیط تعریف کردند. که برای کودکان جوامع پیشازمدرن به واسطۀ بازی، کاوش و مشارکت در زمینههای بامعنای اجتماعی، در طول دورۀ مدید پیش از بلوغ رخ میدادهاست. این نوع یادگیری موقعیتمند در جوامع مدرن کمرنگ شده است و جای خود را به نظام رسمی آموزش داده است. در گذشته، کودکان اکثر اوقات فراغت خود را در فضای باز میگذراندند؛ که این زمان صرف فعالیتهایی در فضاهای غیررسمی، بدون مدیریت و به تعبیری بیساختار میشد. این فضاها در زندگی اجدادی (پیش از برآمدن کشاورزی و یکجانشینی) طبیعت اجدادی و پس از آن محیط محله بود، که جایگاه مهمی برای بازی کودکان در طول تاریخ و در اکناف جهان بوده است. با اینحال، کودکان امروز اغلب ساعات فراغت خود را در فضاهای بسته، و بیشتر زمان فضای باز خود را به فعالیتهای زمانبندیشده و ساختارمند میگذرانند. این روال به مشکلات جسمی و عاطفی از جمله بیتناسبی اندام، دیابت نوع 2، چاقی و حس تنهایی دامن زده است. رشد سیمکشی عصبی مغز در نخستین سالهای کودکی از طریق حرکت و تحریک رخ میدهد، که نشاندهندۀ اهمیت تجربیات، فعالیتها و تعاملات روزمرة کودکان برای رشد جسمی، شناختی، اجتماعی و هیجانی آنها است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان فرصتهای یادگیری طبیعی کودکان در محیطهایی با درجات متفاوت شهریشدن استروشها: با استفاده از مفهوم فراهمسازی گیبسون و با استفاده از طبقهبندی فراهمسازیهای هِفت-کیتا بر مبنای پرسشنامههایی برای کودکان10 تا 12 سالهها در محیطهایی شامل مناطق کلانشهری، شهری، روستا-شهری و روستایی در دو شهرستان مشهد و شیروان در سال 1397 بررسی و تحلیل واریانس شد.یافتهها: تفاوتهای معناداری بین محلات موردبررسی به لحاظ دسترسی به فراهمسازیها و میزان به فعلیت رسیدن آنها، در توزیع درون مقولات طبقهبندی، و همچنین محل فراهمسازیها مشاهده شد.نتیجهگیری: یادگیری طبیعی و روزمرهی کودکان به واسطهی فراهمسازیهای محیطی رخ میدهد. در محیطهای تاریخ گذشتۀ بشر، کودکان آزادی زیادی برای استفاده از عناصر و عوارض طبیعی موجود داشتند، در حالیکه تنیده در روابط روزمرهی اجتماعی و کاری محلهی خود بودند؛ حال آنکه در محیطهای شهریشدهی امروز هم آزادی کودکان کاسته شده، و هم آن عناصر و عوارض طبیعی از دسترس دور شدهاند (یا به تعبیری با دقت از محیط زندگی روزمره حذف شدهاند)، و محیط تعاملات اجتماعی و کاری از محل سکونت آنها فاصله گرفته است. نتایج این مطالعه گواه شدت این سه اتفاق به خصوص در محیط های کلانشهری بود. این کاهش و فقدان به خصوص برای مواد ورز دادنی، اشیاء دستگرفتنی منفصل، سطوح و عوارض سرخوردنی، بالارفتنی، آویزان شدنی، و عوارض با تغییر ارتفاع مشهود بود. بر اساس یافتهها و تفسیر آنها، دسترسی به فضاهای «بههمریخته»، دسترسی به عوارض و عناصر متنوع ثابت فضایی، و عناصر و اشیاء منفصل میتواند باعث ارتقاء یادگیری طبیعی کودکان شود.
محیط یادگیری
فاطمه ابراهیم زاده؛ فاطمه مهدیزاده سراج؛ سعید نوروزیان ملکی؛ سعید پیری
چکیده
پیشینه و اهداف: تغییرات ایجاد شده در نوع زندگی موجب قطع تدریجی ارتباط کودکان با طبیعت و فضاهای باز شده است و مدارس یکی از مهمترین فضاها برای برقراری دوباره این ارتباط میباشند؛ چرا که دومین مکانی است که کودکان پس از خانه زمان زیادی را در آن سپری میکنند و اکثر فعالیتهای حرکتی روزانه کودکان در طول روز در آن انجام میشود. در تحقیق ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: تغییرات ایجاد شده در نوع زندگی موجب قطع تدریجی ارتباط کودکان با طبیعت و فضاهای باز شده است و مدارس یکی از مهمترین فضاها برای برقراری دوباره این ارتباط میباشند؛ چرا که دومین مکانی است که کودکان پس از خانه زمان زیادی را در آن سپری میکنند و اکثر فعالیتهای حرکتی روزانه کودکان در طول روز در آن انجام میشود. در تحقیق حاضر با هدف تبیین ویژگیهای فضاهای باز مدارس در جهت افزایش آرامش و یادگیری کودکان، با تحلیل اطلاعات بهدستآمده از مطالعات پیشین، معیارهای مؤثر در افزایش حس دلبستگی کودکان به فضاهای باز مدارس تدوین شد. بررسی پیشینه پژوهش و تدوین مبانی نظری در دو بخش انجام شد؛ در ابتدا با تجمیع پژوهشهای مختلف پیرامون دلبستگی، ابعاد دلبستگی و عوامل مؤثر بر آن سعی شده است به رابطه بین این عوامل با یکدیگر و نیز با مقوله معماری پرداخته شود تا بتوان به عوامل مؤثر در ایجاد دلبستگی در حوزه معماری دست یافت. پس از آن پیشینه تحقیق در حوزه کودک و فضای باز بررسی و متغیرهای مؤثر در ایجاد دلبستگی شناسایی شده است. سپس این معیارها، بر اساس نظرات متخصصان معماری تدقیق گردید.روشها: به منظور دستیابی به هدف پژوهش و یافتن ارتباط میان عوامل مؤثر در دلبستگی با متغیرهای استخراج شده، از سامانه کیفی-کمّی، روش تحلیل محتوا و تکنیک دلفی بهرهگیری شد. از اینرو جهت دستیابی به برآیندی جامعتر و ترکیبی از محتوای کمّی و کیفی، پس از جستجوی منابع و جمعآوری اطلاعات، از روش تحلیل محتوا بهره گرفته شد تا بتوان دادههای خام و مؤلفههای موجود را به صورتی منظم دستهبندی کرد. پس از آن، جهت تأیید چارچوب و متغیرهای استخراج شده توسط گروهی از متخصصان و صاحبنظران در حوزه معماری، از پرسشنامهای بر پایهی ارزشگذاری طیف لیکرت استفاده شد. دادههای بهدستآمده از پرسشنامهها، توسط تحلیل عاملی در نرمافزار Spss تحلیل شد. پایایی پرسشنامه توسط ضریب آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. کفایت حجم نمونهها توسط آزمون KMO و سطح معناداری بارتلت تحلیل و ارزیابی شده است.یافتهها: یافتههای حاصل نشان داد که از دیدگاه متخصصان، متغیرهای مستقل مطرح شده بر اساس پاسخهای پرسششوندگان را میتوان در پنج گروه عوامل تأثیرگذار دستهبندی نمود. با توجه به تعاریف عوامل دلبستگی در پیشینه تحقیق و یافتههای حاصل از آزمون آماری، متغیرهای بهدست آمده نامگذاری شدند. از اینرو متغیرهای تحرکپذیری محیط، انعطافپذیری فضا و گوشههای دنج تحت (عوامل تعاملی)، محیط آشنا، طول مدت تحصیل، جنسیت کودک و طبقه فرهنگی- اقتصادی وی (عوامل فردی)، ابعاد فضای باز، آسایش کالبدی محیط، تنوع فضایی و ادراک فضایی (عوامل کالبدی)، مشارکت کودک، عناصر طبیعی محیط و ایمنی و احساس امنیت (عوامل اجتماعی-گروهی) و بازیسازی، تحریککنندگی محیط و رنگ و بافت آن زیرمجموعه (عوامل فعالیتی) طبقهبندی شدند.
محیط یادگیری
نسرین احمدپورسامانی؛ علیرضا فارسی محمدی پور؛ سیدمحمد بهروز
چکیده
پیشینه و اهداف: پرداختن به موضوع شناسایی عناصری از طبیعت که از نظر کودکان دارای اهمیتاند و موجب افزایش خلاقیت کودکان میشوند. به گونهای که بتوان این عناصر را در یک چهارچوب کلی ارائه کرد تا طراحان و معماران بتوانند با استناد بر آن، اهم مفاهیم و موارد مورد نیاز در طراحی، این فضاها را در نظر بگیرند و آنها را اعمال کنند. البته ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: پرداختن به موضوع شناسایی عناصری از طبیعت که از نظر کودکان دارای اهمیتاند و موجب افزایش خلاقیت کودکان میشوند. به گونهای که بتوان این عناصر را در یک چهارچوب کلی ارائه کرد تا طراحان و معماران بتوانند با استناد بر آن، اهم مفاهیم و موارد مورد نیاز در طراحی، این فضاها را در نظر بگیرند و آنها را اعمال کنند. البته باید این نکته را خاطرنشان کرد که عوامل محیطی متعددی بر خلاقیت تاثیرگذارند. ولی در این تحقیق سعی بر آن است تا عواملی که بیشترین تاثیرگذاری را دارد، شناسایی کردتا بتوان نیازها کودکان را متناسب با فعالیتشان برطرف نمود و چهارچوبی کلی برای طراحی فضاهای کودکان مطرح کرد. تفاوت اصلی این پژوهش با سایر تحقیقات در الویتبندی عوامل موثر در طبیعت از نظر کودکان و تاثیر آن بر خلاقیت و سپس ارائه نتایج به شکل یک چارچوب طراحی کلی است. تحقیقات مختلفی در ارتباط با این موضوع صورت گرفته است، اما به صورت تک بعدی و در آنها تنها به یک عامل اشاره شده است، مانند تاثیر خلاقیت بر یادگیری، اما هیچ یک از آنها به ارایه تاثیر نقش طبیعت در افزایش خلاقیت و ارائه مجموعهای از عواملی که بتواند طراح یک پروژه را در پاسخ به نیاز مذکور یاری دهد، وجود ندارد از همین رو این پژوهش سعی دارد تا به این مهم دست یابد. هدف این پژوهش این است که چه عناصری از طبیعت از نظر کودکان دارای اهمیت هستند و آیا امکان حضور و کاربست این عناصر در محیطهای آموزشی وجود دارد؟ این پژوهش بر آن است تا به کمک کودکان، راهکارهایی در طراحی حیاط مدرسه با توجه به نقش طبیعت در رشد آموزش آنان مطرح کند.روش ها: روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش کیفی با رویکرد تحلیل محتوایی است. براساس ماهیت موضوع، از تکنیک پرسشنامه و تصاویر، به عنوان روش اصلی گردآوری اطلاعات استفاده شده است. ساختار پرسشنامه براساس سنجهها و معیارهای بهدستآمده از ادبیات موضوع و براساس طیف لیکرت تدوین شده است. در مرحله اول، 120 عدد پرسشنامه در اختیار کودکان7- 12 سال، نمونه موردی قرار داده شد. پژوهشگر برای اطمینان اینکه نتایج حاصل از پرسشنامهها قابل بسط هستند، در مرحله دوم، تصاویری مرتبط با پرسشنامه، در اختیار کودکان قرار داد تا کودکان براساس ترجیحات بصری (Visual Preference survey)، به آن تصاویر پاسخ دهند. سپس پژوهشگر براساس تحلیل محتوای بصری به نتایجی دست یافت. مشخص گردید که این دو ابزار سنجش در راستای یکدیگر و متناسب با عوامل محیطی موثر بر کودکان حرکت میکنند.یافتهها: در نهایت چارچوبی برای سازماندهی فضایی حیاط مدرسه ارائه شده است. با توجه به نیازهای متفاوت کودکان، میتواند راهنمای مناسبی برای طراحان باشد. اصولی که موجب افزایش خلاقیت و یادگیری کودکان گردد و محیطی مطلوب در جهت رشد آموزش کودکان فراهم کند.نتیجهگیری: با ایجاد چهارچوبی مناسب، پاسخده و هدفمند در طراحی میتوان به هدف اصلی پژوهش، که شناسایی عوامل موثر در طبیعت از نظر کودکان با در نظر گرفتن افزایش خلاقیتشان است، پرداخته و در نهایت، چهارچوبی مناسب با در نظر گرفتن این عوامل جهت سازماندهی فضایی حیاط مدرسه ارایه دادهاست، میتوان ضرورت ارایه چهارچوب را اینگونه بیان کرد که، کمرنگ شدن ارتباط کودکان با بیرون از کلاس، برای کودک مضر است، از طرفی نیز یک نهضت فکری به سمت یادگیری در محیط بیرون(outdoor learning)حرکت میکند. وجود عناصر طبیعی یا همان طبیعت در میزان خلاقیت کودکان تاثیری مثبت دارد، استعداد نهفته در وجود کودکان را کشف و شکوفا میکند و زمینهای مناسب جهت آیندهای روشن برای کودکان ایجاد میکند.
برنامه ریزی درسی
مهدی خاکزند؛ سعید بابایی
چکیده
هدف اصلی پژوهش حاضر، ارائهی راهکاری برای طراحی فضای باز در محیطهای آموزشی کودکان با تأکید بر ارتقای یادگیری بوده است. راهکاری که برخلاف سایر تحقیقات تنها به یک عامل نپرداخته و متشکل از مجموعهای از مهمترین عوامل کاربردی برای طراحان در این زمینه میباشد. ابتدا با شناخت مؤلفههای مؤثر بر فضای باز مختص کودکان و ارتباط آن ...
بیشتر
هدف اصلی پژوهش حاضر، ارائهی راهکاری برای طراحی فضای باز در محیطهای آموزشی کودکان با تأکید بر ارتقای یادگیری بوده است. راهکاری که برخلاف سایر تحقیقات تنها به یک عامل نپرداخته و متشکل از مجموعهای از مهمترین عوامل کاربردی برای طراحان در این زمینه میباشد. ابتدا با شناخت مؤلفههای مؤثر بر فضای باز مختص کودکان و ارتباط آن با یادگیری بستری برای مطالعه فراهم شد. بر همین اساس با معرفی نظریه (Seven Cs) که شامل *(C1: character, C2: context, C3: connectivity, C4: change, C5: chance, C6: clarity, C7: challenge) میشود، بهعنوان راهکاری مناسب و تحلیل نقش آن در رشد فکری کودکان از منظر محیطی پرداخته شده است. نظریهای که حاصل تلاشی چندین ساله به روش میدانی و تجربی بوده است و بیان میدارد که با استفاده از این شیوه میتوان محیطی مطلوب و متناسب با اهداف آموزشی، یعنی افزایش سطح کیفی یادگیری و بازدهی مؤثر برای کودکان فراهم کرد. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش از نوع تحلیل محتوای جهتدار است که در پی توسعه و بسط یک نظریه برای بهرهوری بیشتر از آن گام برمیدارد. ابتدا منابع و اسناد کتابخانهای مرتبط مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و پسازآن عوامل مؤثر محیطی بر کودکان استخراج شد. سپس این عوامل با نظریه مذکور سنجیده شد و مشخص گردید که این دو در راستای یکدیگر حرکت میکنند. درنهایت چارچوب و اصولی برای طراحی فضاهای باز آموزشی ارائه شده است که با توجه به نیازهای متفاوت کودکان، میتواند راهنمای مناسبی برای طراحان باشد. چارچوبی که افزایش رضایت کودکان و بهرهوری بیشتر از مفاهیم آموزشی و یادگیری هدفمند را به همراه دارد.