تهیه و تدوین محتوای الکترونیکی
فاطمه کدخداوند؛ اکبر مومنی راد
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش و یادگیری بر پایه ارتباط صحیح ایجاد میشود و این ارتباط، وابسته به انتخاب رسانه مناسب است. چندرسانهایها با توجه به مزایای متعدد، از رسانههای تأثیرگذار بر یادگیری است؛ اما در برخی موارد، علیرغم وقت و هزینه بسیار برای طراحی چندرسانهایها، نتایج رضایتبخش نیست. عدم توجه به اصول طراحی آموزشی، ویژگیهای ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش و یادگیری بر پایه ارتباط صحیح ایجاد میشود و این ارتباط، وابسته به انتخاب رسانه مناسب است. چندرسانهایها با توجه به مزایای متعدد، از رسانههای تأثیرگذار بر یادگیری است؛ اما در برخی موارد، علیرغم وقت و هزینه بسیار برای طراحی چندرسانهایها، نتایج رضایتبخش نیست. عدم توجه به اصول طراحی آموزشی، ویژگیهای فردی یادگیرندگان، فرآیندهای پردازش و یادگیری و ساختار شناختی انسان در بسیاری از موارد منجر به طراحی و تولید چندرسانههایی میشود که نه تنها اثربخش نیستند؛ بلکه خود مانع از یادگیری میشوند. از نظریههای تأثیرگذار بر طراحی آموزشی، نظریه بار شناختی است. در طراحیهای ضعیف مانند اثر تقسیم توجه که اطلاعات مکمل و ضروری در مجاورت یکدیگر قرار ندارند، به حافظه بار اضافی تحمیل کرده و فرآیند پردازش و یادگیری را با اختلال مواجه میکند. در اثر تقسیم توجه، با توجه به محدویت ظرفیت حافظه فعال، فرض بر این است که درصورتیکه تصویر و متن مربوط به آن در مجاورت یکدیگر قرار گیرند، پردازش شناختی دو محتوا، همزمان انجام شده و منابع شناختی بهینه مصرف می شوند. پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثر تقسیم توجه در چندرسانهایها بر یادگیری و بار شناختی ادراکشده دانشآموزان با تعدیلگری خودتنظیمی انجام شد.روشها: این پژوهش، به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، در ردیف پژوهشهای شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشآموزان دختر مدارس پایه سوم شهر همدان در سال تحصیلی 1401-1400 بود. در این پژوهش، دبستان دخترانه راه نور 1 با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شد. از میان 24 دانشآموز پایه سوم، با استفاده از گمارش تصادفی 12 نفر در گروه آزمایش و 12 نفر در گروه کنترل قرار داده شدند. بهمنظور تعیین میزان سطح خودتنظیمی دانشآموزان از پرسشنامه خودتنظیمی بوفارد (1995) استفاده شد. برای آموزش، از دو چند رسانهای آموزشی محقق ساخته، که شامل چند رسانهای آموزشی دارای اثر تقسیم توجه و چند رسانهای آموزشی بدون این اثر بود، استفاده شد. یک هفته قبل از اجرای آموزش، پیشآزمون یادگیری بر روی دانشآموزان هر دو گروه، اجرا شد. دانشآموزان هر دو گروه، در اواسط و در پایان آموزش، مقیاس بار شناختی (تلاش ذهنی) پاس (1992) را تکمیل کرده و بلافاصله در پسآزمون یادگیری شرکت کردند. در این پژوهش، جهت تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار آماری SPSS برای ارائه آمار توصیفی (شاخصهای پراکندگی و مرکزی) و آمار استنباطی (آزمونهای کولموگروف – اسمیرنوف، ANCOVA و t مستقل) استفاده شد.یافتهها: نتایج، نشان داد که گروه کنترل نسبت به گروه آزمایش ( اثر تقسیم توجه) در آزمونهای یادگیری عملکرد بهتری داشتند و بار شناختی کمتری را دریافت کرده بودند. با این حال، یافتهها بیانگر این بود که خودتنظیمی نقش تعدیلکننده معناداری بر یادگیری و بار شناختی ادراکشده دانشآموزانی که تحت آموزش چند رسانهای با اثر تقسیم توجه بودند، ندارد.نتیجهگیری: چنانچه اطلاعات متنی و تصویر یکپارچه باشند، نیاز کمتری به جستجو و پردازش وجود دارد. بنابراین بار اضافی کمتری بر حافظه وارد شده و در نتیجه، یادگیری را تسهیل میکند. دانشآموزان خودتنظیم بدون آموزش راهبردهای مناسب برای پردازش طرحهای غیر بهینه، امکان پردازش بهینه را ندارند، چرا که با دو نوع بار اضافی تحمیل شده بر حافظه خود مواجه هستند؛ به این معنی که اگر به دانشآموزان خود تنظیم راهبردهای مناسب برای پردازش طرح های بهینه داده شده بود، امکان پردازش بهینه را داشتند.
فناوری آموزش - هوش مصنوعی
مجید عابدین؛ احسان پازوکی؛ رضا ابراهیم پور
چکیده
پیشینه و اهداف: از بدو حیات بشر روی زمین، همواره یادگیری بهعنوان یکی از جنبههای توسعه و ترقی انسان، تمام جوانب زندگی او را دربرگرفته و جایگاه ویژهای در برنامههای زندگیاش پیدا کرده است. از طرف دیگر، پیشرفت سریع فناوری در دهههای اخیر، تغییرات اساسی و چشمگیری در عالم آموزش و یادگیری بهوجود آورده است. یکی از اصلیترین تأثیرات ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: از بدو حیات بشر روی زمین، همواره یادگیری بهعنوان یکی از جنبههای توسعه و ترقی انسان، تمام جوانب زندگی او را دربرگرفته و جایگاه ویژهای در برنامههای زندگیاش پیدا کرده است. از طرف دیگر، پیشرفت سریع فناوری در دهههای اخیر، تغییرات اساسی و چشمگیری در عالم آموزش و یادگیری بهوجود آورده است. یکی از اصلیترین تأثیرات پیشرفت فناوری در حوزه یادگیری، بهوجود آمدن یادگیری الکترونیکی است. یادگیری الکترونیکی، ابزاری است که دسترسی به منابع آموزشی را در هر زمان و مکانی برای یادگیرندگان ممکن میسازد. از آنجاکه هر شخص دارای ویژگیها، تمایلات و ترجیحات منحصربهفرد است، میتوان از رویکرد «ارائه یک آموزش برای همه»، بهعنوان یکی از ایرادات اساسی آموزش به شیوه سنتی نام برد. سبک یادگیری، بهعنوان یکی از مهمترین ویژگیهای تأثیرگذار در امر یادگیری، بیانگر تمایلات و ترجیحات یک شخص به هنگام جذب و فهم مطالب است. بر همین اساس، ارائه آموزش تطبیقی براساس سبک یادگیری یادگیرنده با هدف افزایش بازدهی آموزشی و کاهش بار شناختی هنگام آموزش، امری ضروری و اجتنابناپذیر است. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش تطبیقی براساس سبک یادگیری یادگیرندگان است. در همین راستا، با بهرهگیری از یک سامانه برخط، سبک یادگیری یادگیرندگان بهوسیله پرسشنامه شاخص سبک یادگیری فلدر- سیلورمن استخراج شده و براساس آن بهصورت خودکار محتوای آموزشی تطبیقی تولید و به یادگیرندگان ارائه شد. در نهایت، بار شناختی گزارش شده هنگام آموزش و عملکرد یادگیرندگان مورد بررسی قرار گرفت.روشها: در این پژوهش 37 خانم و آقای دانشجوی کارشناسی رشته کامپیوتر، با میانگین سنی ۳/۲۰ سال، بهعنوان شرکتکننده همکاری داشتند. ابتدا، شرکتکنندگان به دو گروه تقسیم شده و سبک یادگیریشان، بهوسیله پرسشنامه شاخص سبک یادگیری فلدر- سیلورمن، تعیین شد. در ادامه به یک گروه محتوای آموزشی منطبق براساس سبک یادگیریشان، و به گروهی دیگر، محتوای آموزشی نامنطبق بر سبک یادگیریشان ارائه شد. پس از مطالعه درس ارائهشده، بار شناختی و میزان یادگیری شرکتکنندگان، بهترتیب با استفاده از پرسشنامه شاخص بار کاری ناسا و آزمون عملکرد طراحیشده، تعیین گردید. در نهایت، سطح معناداری نتایج بهدست آمده دو گروه، با استفاده از آزمون آماری تی مستقل، مورد ارزیابی قرار گرفت.یافتهها: براساس نتایج بهدست آمده تفاوت معناداری بین نمرات آزمون عملکرد دو گروه مشاهده نشد. اما در مقایسه بار شناختی دو گروه، میانگین بار شناختی گروهی که محتوای آموزشی منطبق براساس سبک یادگیریشان دریافت کرده بودند، نسبت به گروهی که محتوای آموزشی نامنطبق دریافت کرده بودند، با مقدار ۰۲/۰=p بهصورت معناداری (0.05> p) بیشتر بود.نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش، ارائه محتوای آموزشی طبق سبک یادگیری یادگیرندگان، در زمان یادگیری، بار شناختی را به میزان قابل توجهی کاهش داد. بنابراین، ارائه آموزش شخصیسازیشده براساس سبک یادگیری، بهعنوان یکی از شیوههای آموزش تطبیقی در یادگیری الکترونیکی، نقش مهمی در بهبود عملکرد و کاهش بار شناختی یادگیرندگان ایفا میکند.
فناوری آموزش - هوش مصنوعی
محمدرضا رضائی؛ احسان پازوکی؛ رضا ابراهیم پور
چکیده
پیشینه و اهداف: در عصر حاضر، با توجه به گسترش روزافزون فناوری در سراسر جهان، سیستمهای آموزش الکترونیکی بهسرعت در حال گسترش هستند. با پیشرفت آموزش الکترونیکی حرکت از سمت آموزش سنتی (رویکرد ارائه یک آموزش برای همه) به سمت آموزش شخصیسازی شده آغاز شد. آموزش شخصیسازی شده یک رویکرد آموزشی است که هدف آن، سفارشی کردن یادگیری براساس ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: در عصر حاضر، با توجه به گسترش روزافزون فناوری در سراسر جهان، سیستمهای آموزش الکترونیکی بهسرعت در حال گسترش هستند. با پیشرفت آموزش الکترونیکی حرکت از سمت آموزش سنتی (رویکرد ارائه یک آموزش برای همه) به سمت آموزش شخصیسازی شده آغاز شد. آموزش شخصیسازی شده یک رویکرد آموزشی است که هدف آن، سفارشی کردن یادگیری براساس نقاط قوت، مهارتها، علایق و نیازهای یادگیرنده است. این روش از آموزش مانند هر شیوه نوین دیگری دارای نقاط ضعف و قوت است. در واقع، میتوان افزایش انگیزه و کسب مهارت خودحمایتی را از مزایای مهم این نوع از آموزش دانست. در مقابل، بهعنوان نقاط ضعف این روش میتوان به زمانبر بودن آموزش، چالش در پیادهسازی و عدم وضوح در شیوه بهکارگیری اشاره کرد. با توجه به در دسترس بودن دادههای بسیار از یادگیرندگان، استفاده از هوش مصنوعی جهت شخصیسازی آموزش هم کیفیت را افزایش میدهد و هم باعث جذابیت آموزش خواهد شد. امروزه، یکی از شیوههای شخصیسازی آموزش، ارائه براساس ترجیحات یادگیرندگان است. ترجیحات یادگیرنده میتواند بهصورت خودانگارانه و بهطور صریح با درخواست مستقیم از یادگیرنده یا بهصورت ضمنی و جمعآوری و پایش دادهها شناسایی و استخراج شود. امروزه مدلسازی ترجیحات کاربر یکی از چالش برانگیزترین وظایف در سیستمهای آموزش الکترونیکی است که با حجم زیادی از اطلاعات سروکار دارد. هدف این پژوهش، استخراج ضمنی ترجیحات یادگیرنده با بهرهگیری از یک سامانه آموزشی هوشمند تعاملی برخط است که مدلسازی ترجیحات یادگیرنده با استفاده از مفهومسازی برای اشیای یادگیری از طریق گسترش پروفایل و بهرهگیری از الگوریتمهای هوش مصنوعی انجام میشود. مدل با دادههای تعاملی جمعآوری شده آموزش دیده و اشیای یادگیری جدید را براساس ترجیحات یادگیرنده در اختیار او قرار میدهد. این پژوهش، از نظر هدف کاربردی است.روشها: در این پژوهش، با توجه به جامعه در دسترس ما، 29 آقا و خانم دانشجوی کارشناسی رشته کامپیوتر، با میانگین سنی 5/21 سال که درس یادگیری ماشین را نگذرانده بودند، بهعنوان شرکتکننده همکاری داشتند. شرکتکنندگان پس از ثبتنام بهصورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. به گروه آزمایش محتوای شخصیسازی شده منطبق با ترجیحات و به گروه کنترل محتوای نامنطبق با ترجیحات ارائه شد. پس از طی آموزش، میزان یادگیری و بار شناختی شرکتکنندگان توسط آزمون عملکردی طراحی شده و پرسشنامه شاخص بار کاری ناسا مورد سنجش قرار گرفت. در پایان سطح معناداری نتایج بهدست آمده دو گروه با استفاده از آزمون آماری تی مستقل مورد ارزیابی قرار گرفت.یافتهها: براساس نتایج بهدست آمده، میانگین نمرات آزمون عملکردی گروه آزمایش که محتوای منطبق با ترجیحات دریافت کرده بودند نسبت به میانگین گروه کنترل با مقدار 7/0p= دارای اختلاف معنادار نبود (ضمن انجام یادگیری)؛ اما میانگین بار شناختی گروه آزمایش نسبت به میانگین بار شناختی گروه کنترل با مقدار 00/0p= بهصورت معنادار پایین تر گزارش شد.نتیجهگیری: براساس یافتههای پژوهش، ارائه محتوای آموزشی شخصیسازی شده براساس ترجیحات یادگیرندگان با استفاده از تکنیک گسترش پروفایل، در زمان یادگیری، بار شناختی را میزان قابل توجهی کاهش داد. بنابراین، ارائه محتوای آموزشی براساس ترجیحات یادگیرندگان، بهعنوان یکی از شیوههای آموزشی شخصیسازی شده در یادگیری الکترونیکی، نقش مهمیدر کاهش بار شناختی یادگیرندگان ایفا میکند.
یادگیری الکترونیکی
کیهان لطیف زاده؛ سید حمید امیری؛ علیرضا بساقزاده؛ مهرک رحیمی؛ رضا ابراهیم پور
چکیده
پیشینه و اهداف: امروزه استفاده از چندرسانهای در آموزش زبان خارجی متداول است. برای طراحی چندرسانهای اصولی وجود دارد که بهکارگیری آنها موجب کاهش بار شناختی میشود. این اصول بر آمده از نظریه بار شناختی هستند. روشهای اندازهگیری بار شناختی به دو دسته خودانگارانه و واقعگرایانه تقسیم میشوند. روشهایی مانند پرسشنامه شاخص ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: امروزه استفاده از چندرسانهای در آموزش زبان خارجی متداول است. برای طراحی چندرسانهای اصولی وجود دارد که بهکارگیری آنها موجب کاهش بار شناختی میشود. این اصول بر آمده از نظریه بار شناختی هستند. روشهای اندازهگیری بار شناختی به دو دسته خودانگارانه و واقعگرایانه تقسیم میشوند. روشهایی مانند پرسشنامه شاخص بار کاری ناسا در دسته اندازهگیریهای خودانگارانه جای میگیرند و روشهایی مانند تحلیل سیگنالهای مغزی یا تحلیل رفتارهای حرکتی چشم در دسته واقعگرایانه قرار دارند. امروزه به دلیل مزیتهایی که در استفاده از روشهای واقعگرایانه وجود دارد، استفاده از این نوع اندازهگیریها در مطالعات شناختی متداول شده است. فناوری ردیابی حرکت چشم میتواند رفتارهای مختلف چشم مانند قطر مردمک، ساکاد، تثبیت، پلکزدن و میکروساکاد را با نرخ نمونهبرداری بالا ثبت کند. از این اندازهگیریها به صورت گسترده در مطالعات شناختی و بار ذهنی استفاده میشود. در این پژوهش بار شناختی در یادگیری چندرسانهای زبان با استفاده از تحلیل دادههای ردیاب چشمی مورد ارزیابی قرار گرفت.روشها: دو نسخه چندرسانهای آموزش زبان انگلیسی با روایت یکسان به طول 342 ثانیه ساخته شد. در یکی اصول طراحی چندرسانهای رعایت و در دیگری نقض شده است تا بار شناختی بیشتری نسبت به حالت با اصول اعمال شود. 10 فرد که توانایی شنیداری زبان انگلیسی آنها با شبیهسازی آزمون آیلتس ارزیابی شدند، در آزمایش شرکت کردند و به صورت تصادفی به دو گروه 5 نفره تقسیم شدند. یک گروه، چندرسانهای بدون اصول و گروه دیگر، چندرسانهای با اصول را مشاهده کردند. توانایی شنیداری همه افراد در بازه یکسان قرار داشت. هر گروه یک نسخه از چندرسانهایها را مشاهده کردند و سپس هر فرد به 12 سؤال چهارگزینهای در رابطه با مفاهیم مطرح شده در چندرسانهای بهعنوان آزمون عملکرد پاسخ داد. در طول فرآیند مشاهده چندرسانهای و آزمون، داده حرکت چشم از هر فرد شرکتکننده اخذ شد. سپس هر فرد به پرسشنامه شاخص بار کاری ناسا پاسخ داد. در تحلیل با استفاده از نتایج آزمون عملکرد و شاخص بار کاری ناسا، میزان دشواری چندرسانهای بدون اصول نسبت به حالت با اصول اعتبارسنجی شد. دادههای اخذ شده به بلوکهای 30 ثانیهای تقسیم شدند.یافتهها: بر پایه نمرات پرسشنامه شاخص بار کاری ناسا، بار شناختی اعمالشده بر روی گروه چندرسانهای بدون اصول بیشتر از بار شناختی اعمالشده بر روی گروه چندرسانهای با اصول است که تاییدکننده فرض ما در رابطه با بار شناختی بیشتر توسط چندرسانهای بدون اصول هست. اما در مورد نتایج عملکرد تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش یافت نشد. بر اساس آزمونهای آماری، معیارهای قطر مردمک، طول ساکاد، سرعت ساکاد، تأخیر پلک زدن، و بزرگی میکروساکاد در بلوکهای چندرسانهایهای دو گروه، دارای تفاوت معنادار بودند. برای معیارهای مدتزمان تثبیت، نرخ تثبیت و نرخ میکروساکاد، تفاوت معناداری یافت نشد.نتیجهگیری: براساس یافتههای این پژوهش معیارهای قطر مردمک چشم، طول ساکاد، سرعت ساکاد، تأخیر پلکزدن و بزرگی میکروساکاد دارای ارتباط معنادار با بار شناختی اعمالشده توسط چندرسانهای آموزش زبان هستند که با ادبیات پژوهش نیز مطابقت دارند. بر پایه نتایج این پژوهش، داده حرکت چشم میتواند به عنوان معیار مناسبی، در کنار روشهای خودانگارانه، برای ارزیابی بار شناختی یادگیری چندرسانهای و کیفیتسنجی محتوای آموزشی در قالب چندرسانهای، مورد استفاده قرار گیرد. نرخ پلکزدن نیز دارای تفاوت معناداری بین دو گروه مورد مطالعه است. در رابطه با سایر معیارهای حرکت چشم که در این پژوهش مطرح شدند، یعنی مدت زمان تثبیت، نرخ تثبیت و نرخ میکروساکاد نیاز به پژوهش بیشتر و طراحی آزمایشهای مختلف است تا بتوان اظهارنظر قطعی در مورد ارتباط معنادار این پارامترها با بار شناختی اعمالشده توسط چندرسانهای آموزش زبان مطرح کرد.
فناوری آموزش
وحید صالحی؛ بهزاد قنبری
چکیده
پیشینه و اهداف:با اهمیت یافتن روز افزون چند رسانه ای های آموزشی و بهره گیری از ویژگیهای تعاملی و منحصربفرد آنها در فرایند یاددهی یادگیری، شاهد طراحی و تولید بیش از پیش این فناوری و استفاده از آن در آموزش دروس و سطوح مختلف سیستم آموزشی می باشیم. نظریه بار شناختی به عنوان یکی از نظریه های مرتبط با پردازش اطلاعات، از تأثیر گذارترین نظریه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف:با اهمیت یافتن روز افزون چند رسانه ای های آموزشی و بهره گیری از ویژگیهای تعاملی و منحصربفرد آنها در فرایند یاددهی یادگیری، شاهد طراحی و تولید بیش از پیش این فناوری و استفاده از آن در آموزش دروس و سطوح مختلف سیستم آموزشی می باشیم. نظریه بار شناختی به عنوان یکی از نظریه های مرتبط با پردازش اطلاعات، از تأثیر گذارترین نظریه ها در طراحی آموزشی و راهنمایی مؤثر برای طراحی چندرسانه ای ها و سایر مواد آموزشی است. فرض اساسی این نظریه بر آن است که یادگیرندگان به هنگام مواجهه با اطلاعات جدید، از ظرفیت حافظه فعال بسیار محدودی برای پردازش برخوردارند. هدف این نظریه، پیش بینی نتایج یادگیری با در نظر گرفتن قابلیت ها و محدودیت های ساختار شناختی انسان است. نظریه بار شناختی بر مبنای این ایده استوار است که طراحی مواد آموزشی باید بر اساس دانش ما درباره نحوه عملکرد ذهن انسان باشد. بر اساس این فرض، فرایندهای مختلف کسب دانش و درک و فهم، بر اساس باری که بر سیستم شناختی انسان (که سیستمی فعال و دارای ظرفیت محدود پردازش اطلاعات است) وارد می کنند توضیح داده می شوند. از آنجا که این نظریه بین ویژگیهای طراحی مواد آموزشی و اصول پردازش شناختی انسان پیوند برقرار می کند، می توان از آن در طیف گسترده ای از محیط های یادگیری استفاده نمود.هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر الگوهای طراحی آموزشی مریل و گانیه بر بار شناختی، یادگیری و بهرهوری آموزشی دانشآموزان در درس علوم تجربی بود.روشها: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری را کلیه دانشآموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهر قزوین تشکیل میدادند. نمونه آماری شامل سه کلاس 30 نفره با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و این کلاسها بهصورت تصادفی به عنوان گروههای آزمایش و کنترل در نظر گرفته شدند. مواد و ابزار پژوهش شامل چندرسانهایهای آموزشی، آزمونهای یادگیری و نیز مقیاس سنجش بار شناختی بود. گروه آزمایش اول با چندرسانهای مبتنی بر الگوی مریل، گروه آزمایش دوم با چندرسانهای مبتنی بر الگوی گانیه و گروه کنترل با چندرسانهای بدون الگو آموزش دیدند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس (آنکوا) استفاده شد.یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که چندرسانهای مبتنی بر الگوی طراحی آموزشی مریل در مقایسه با چندرسانهایهای مبتنی بر الگوی طراحی آموزشی گانیه و چندرسانهای بدون الگو منجر به بار شناختی کمتر، یادگیری و همچنین بهرهوری آموزشی بیشتری شده است. همچنین، چندرسانهای مبتنی بر الگوی طراحی آموزشی گانیه در مقایسه با چندرسانهای بدون الگو منجر به بار شناختی کمتر و یادگیری و بهرهوری آموزشی بیشتری شد.نتیجهگیری: همواره یکی از دغدغه های طراحان آموزشی در فرایند طراحی محتوای چندرسانهایهای آموزشی و سایر مواد یادگیری، معطوف به انتخاب مناسب الگوهای طراحی آموزشی بوده است. از آنجا که الگوهای مختلفی برای طراحی آموزشی مواد یادگیری وجود دارد، جهت انتخاب الگویی مناسب، باید به مبانی نظری و نتایج پزوهش های انجام شده در حوزه های نظری مختلف از جمله نظریه بار شناختی تکیه کرد. با توجه به یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود که به منظور کاهش بار شناختی و افزایش میزان یادگیری دانشآموزان، در طراحی محتوای چندرسانهایهای آموزشی، از الگوی طراحی آموزشی مریلاستفاده گردد.