فناوری آموزش
الهه بدیعی؛ محمدرضا نیلی؛ یاسمین عابدینی؛ بی بی عشرت زمانی
چکیده
پیشینه و اهداف: رشد سریع علم و فناوری و به دنبال آن ظهور یادگیری الکترونیکی آموزش را متحول ساخته است. همچنین در این دوران آگاهی از چگونگی عملکرد مغز در حین یادگیری، تأثیرات مهمی در آموزش و پرورش به دنبال داشته است. آموزشگران به دنبال یافتن روشهایی برای بهرهگیری هرچه بیشتر از امکانات مبتنی بر فناوری و یافتههای جدید علوم اعصاب ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: رشد سریع علم و فناوری و به دنبال آن ظهور یادگیری الکترونیکی آموزش را متحول ساخته است. همچنین در این دوران آگاهی از چگونگی عملکرد مغز در حین یادگیری، تأثیرات مهمی در آموزش و پرورش به دنبال داشته است. آموزشگران به دنبال یافتن روشهایی برای بهرهگیری هرچه بیشتر از امکانات مبتنی بر فناوری و یافتههای جدید علوم اعصاب تربیتی در جهت یادگیری بهینه به ویژه در دروس دشواری چون برنامهنویسیکامپیوتر هستند که با فرایند حل مسأله همراه است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر درسافزار الکترونیکی طراحی شده بر اساس اصول یادگیری مبتنی بر مغز بر عملکرد حل مسأله و انگیزش دانشآموزان در درس برنامهنویسی کامپیوتر انجام گرفت.روشها: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بوده و با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. در این پژوهش نمونهگیری به روش خوشهای انجام شد و به این ترتیب 60 نفر از دانشآموزان دختر پایه یازدهم رشتههای کامپیوتر هنرستانهای کاردانش شهر اصفهان برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. شرکت کنندگان به طور تصادفی در 3 گروه 20 نفره آزمایش ، کنترل1 و کنترل2 قرار گرفتند. یک مطالعه کتابخانهای به منظور گردآوری راهبردهای یادگیری مبتنی بر مغز صورت گرفت. بر اساس اهداف درس و راهبردهای حاصل از اصول یادگیری مبتنی بر مغز یک درس افزار الکترونیکی توسط محقق و تیم متخصص طراحی و ساخته شد. روایی این درسافزار توسط متخصصان مورد تأیید قرار گرفت. از خرده مقیاسهای انگیزش درونی و بیرونی پرسشنامه پینتریچ و همکاران و همچنین یک آزمون حل مسأله برنامهنویسی معلم ساخته به عنوان ابزار گردآوری دادهها استفاده شد. این ابزارها قبل و بعد از آموزش در هر سه گروه به عنوان پیشآزمون و پسآزمون مورد استفاده قرار گرفتند. محتوای یکسان از درس برنامه نویسی کامپیوتر در هر سه گروه آموزش داده شد. در گروه آزمایشی علاوه بر روش مرسوم، از درسافزار الکترونیکی ساخته شده بر اساس راهبردهای یادگیری مبتنی بر مغز استفاده گردید. در گروه کنترل اول در کنار آموزش مرسوم، یک درسافزار الکترونیکی غیر مبتنی بر مغز به کار رفت. گروه کنترل دوم هم فقط به روش مرسوم آموزش دیدند.یافته ها: دادههای تحقیق با استفاده از تحلیل کوواریانس یک متغیری بر روی نمرات آزمون عملکرد حل مسأله و تحلیل کوواریانس چند متغیری برروی نمرات انگیزش درونی و بیرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که عملکرد دانشآموزان گروه آزمایش درحل مسائل برنامهنویسی کامپیوتر نسبت به گروه کنترل1 و گروه کنترل2 به طور معنا داری (05/0>P) بهتر بوده است. همچنین انگیزش بیرونی گروه آزمایش به طور معنا داری (05/0>P) نسبت به گروه کنترل اول بیشتر بوده است. بر اساس این یافتهها استفاده از درسافزار غیر مبتنی بر مغز به طور معنا داری (05/0>P) باعث کاهش انگیزش بیرونی دانش آموزان گروه کنترل2، نسبت به گروه کنترل1 شده است.نتیجه گیری: استفاده از درسافزار الکترونیکی طراحی شده بر اساس اصول یادگیری مبتنی بر مغز، تأثیر قابل توجهی در افزایش توانایی دانشآموزان در حل مسأله برنامهنویسی کامپیوتر دارد. همچنین بهکارگیری اصول یادگیری مبتنی بر مغز در طراحی درسافزارهای الکترونیکی باعث میشود در حین یادگیری، کاربران این درسافزارها، انگیزش بیرونی بیشتری نسبت به کاربران درسافزارهای معمولی داشته باشند.
آموزش الکترونیکی- مجازی
تیمور اسمعیل زاده؛ آزاد الله کرمی؛ فرانک موسوی
چکیده
پیشینه و اهداف: از روشهای بسیار مناسب که یکی از اهداف اصلی آن آموزش مهارت حل مسئله است؛ برنامه فلسفه برای کودکان است، علاقه به آموزش مهارتهای تفکر به اواخر سالهای 1960 برمیگردد، زمانی که پروفسور لیپمن در دانشگاه کلمبیا (واقع در نیویورک) در رشته فلسفه مشغول تدریس بود متوجه شد که دانشجویان او فاقد قدرت داوری و تمیز و استدلال هستند، ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: از روشهای بسیار مناسب که یکی از اهداف اصلی آن آموزش مهارت حل مسئله است؛ برنامه فلسفه برای کودکان است، علاقه به آموزش مهارتهای تفکر به اواخر سالهای 1960 برمیگردد، زمانی که پروفسور لیپمن در دانشگاه کلمبیا (واقع در نیویورک) در رشته فلسفه مشغول تدریس بود متوجه شد که دانشجویان او فاقد قدرت داوری و تمیز و استدلال هستند، وی پس از مدتی متوجه شد برای اینکه قدرت تفکر این دانشجویان تقویت شود بسیار دیر شده است. تقویت این تواناییها میبایست در دوران کودکی این دانشجویان انجام میگرفت. بهعبارتدیگر وقتی این دانشجویان در دوران کودکی و نوجوانی بودند، باید یک سری دورههای درسی خاص درزمینه تفکر انتقادی یا حل مسئله یا هر مهارت دیگری که به منطق صوری و غیر صوری مربوط است را شروع میکردند. بنابراین با تأکید بر پرورش تفکر از دوران کودکی برنامه «فلسفه برای کودکان» را بنیان نهاد. محتوای آموزشی مختلف را میتوان با ابزارهای مختلف از کتاب و سخنرانی گرفته تا اینترنت و یا حتی رایانههای دستی به فراگیران ارائه داد. با توجه به اهمیت محتوای فلسفی برای کودکان و با در نظر گرفتن ظرفیت فناوریهای جدید همچون چندرسانهایها و فرا رسانهها میتوان با بهرهگیری از آنها زمینۀ یادگیری مؤثر و مداوم را فراهم آورد. در پژوهش حاضر اثربخشی چندرسانهای فلسفه برای کودک (P4C) بر حل مسئله دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر جوانرود بررسی شد. روشها: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری، شامل تمامی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان جوانرود در سال 96-1395 بود. برای انتخاب نمونه آماری با استفاده از روش خوشهای تصادفی 60 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند که 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. ابزار مورداستفاده پرسشنامه حل مسئله هپنر (PSI) بود. ابتدا از گروههای آزمایش و کنترل پیشآزمون گرفته شد و پس از پایان دوره آموزشی از هر دو گروه پسآزمون به عمل آمد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از شاخصهای آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار و در بخش آمار استنباطی از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره استفاده شد. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که اجرای چندرسانهای فلسفه برای کودک بر حل مسئله و مؤلفههای آن (اعتماد به حل مسائل، گرایش– اجتناب و کنترل شخصی) در بین دانش آموزان ابتدایی اثرگذار است. نتیجهگیری: به دیگر پژوهشگران نیز توصیه میشود اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان در بستر فناوری را بر دیگر متغیرهای مهم در تعلیم و تربیت را موردبررسی قرار دهند. همچنین پیشنهاد میگردد پژوهشهای مشابهی در دیگر مقاطع تحصیلی نیز انجام شود. مهمترین محدودیتهای پژوهش حاضر محدود بودن جامعه آماری به دانش آموزان پایه ششم مقطع ابتدایی بود، همچنین استفاده صرف از پرسشنامه و عدم استفاده از دیگر روشهای گردآوری دادهها مثل مشاهده و مصاحبه از دیگر محدودیتهای این پژوهش میباشد.
فناوری آموزش- دوره متوسطه
ابراهیم ریحانی؛ حمید مسگرانی؛ فاطمه فرمهر
چکیده
یاددهی و یادگیری هندسه در دوره متوسطه، به طور معمول با مشکلات زیادی همراه بوده است. پژوهش ها در حوزهی آموزش ریاضی نشان میدهند که استفاده از نرم افزارهای هندسهی پویا میتواند برخی از این مشکلات را کاهش دهد. تحقیق حاضر، با هدف بررسی تأثیر نرم افزارهای هندسهی پویا بر توانایی حدسیه سازی در حل مسائل هندسه، با شرکت 145 نفر از دانش ...
بیشتر
یاددهی و یادگیری هندسه در دوره متوسطه، به طور معمول با مشکلات زیادی همراه بوده است. پژوهش ها در حوزهی آموزش ریاضی نشان میدهند که استفاده از نرم افزارهای هندسهی پویا میتواند برخی از این مشکلات را کاهش دهد. تحقیق حاضر، با هدف بررسی تأثیر نرم افزارهای هندسهی پویا بر توانایی حدسیه سازی در حل مسائل هندسه، با شرکت 145 نفر از دانش آموزان سال اول و دوم دبیرستان و معلمان ریاضی اجرا گردید. این تحقیق، کیفی و به صورت مطالعهی موردی، بر پایهی مشاهدهی مستقیم، مصاحبهی بالینی، تحلیل نوارهای ویدئویی و فعالیت های ذخیره شده در نرم افزار صورت گرفته است. نتایج تجزیه و تحلیل داده های این تحقیق نشان میدهد که نرم افزار با فعال سازی طرحواره های مرتبط و مناسب تر، تشویق فرد به استفاده از راهبردهای حل مسئله، تأثیر مثبت در نحوهی کنترل فرایند حل و باورهای فرد، توانایی های حل مسئله به ویژه ساخت حدس های منطقی و خلاقانه را افزایش و توسعه میدهد.