فناوری آموزش- آموزش عالی
فاطمه شمسی آشتیانی؛ هانیه کلانتری دهقی؛ محسن نظرزاده زارع
چکیده
پیشینه و اهداف: امروزه توسعه و استقرار فنّاوریها در بسترهای آموزشی برای بهرهگیری از مزایای آنها تنها کافی نیست؛ بلکه این توسعه و استقرار نیازمند برخورداری از یکسری مهارتهای دیگر از قبیل مهارتهای ارتباطی نیز است. اعضای هیأتعلمی بهعنوان یکی از افراد تعیینکننده ارتباطات در بستر دانشگاهی و بهعنوان یکی از مهمترین ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: امروزه توسعه و استقرار فنّاوریها در بسترهای آموزشی برای بهرهگیری از مزایای آنها تنها کافی نیست؛ بلکه این توسعه و استقرار نیازمند برخورداری از یکسری مهارتهای دیگر از قبیل مهارتهای ارتباطی نیز است. اعضای هیأتعلمی بهعنوان یکی از افراد تعیینکننده ارتباطات در بستر دانشگاهی و بهعنوان یکی از مهمترین ارکان بقای کیفیت در آموزش عالی، نیازمند برخورداری از مهارتهای ارتباطی لازم برای تدریس، خصوصاً در فضای مجازی هستند. در کنار برخورداری از مهارتهای ارتباطی، بهرهگیری از اخلاق در بسترهای آموزشی نیز میتواند به برقراری ارتباط شایسته، سازنده و مولّد بین افراد کمک کند. از این رو یکی از مبناییترین ملاکهای مهم نظام آموزش عالی که اعضای هیأتعلمی ملزم به رعایت در حرفۀ خود هستند، اخلاق حرفهای است. افزون بر برخورداری از مهارتهای ارتباطی و اخلاق حرفهای در استفاده از فنّاوری، پذیرش فنّاوری از سمت کاربران نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ چرا که همواره برای پذیرش فنّاوریهای جدید از طرف کاربران مقاومتهایی صورت میگیرد. مرور پژوهشهای گذشته در سطح داخل و خارج از کشور در خصوص متغیّرهای پژوهش، حاکی از وجود ارتباط معنادار بین مهارتهای ارتباطی و اخلاق حرفهای در پژوهشهای انجامشده در سطح داخل و خارج از کشور است. بر این اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی پذیرش فنّاوری در رابطۀ بین مهارتهای ارتباطی و اخلاق حرفهای اعضای هیأتعلمی در جریان آموزش مجازی بود.روشها: روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری است. جامعۀ آماری پژوهش حاضر شامل همگی اعضای هیأتعلمی دانشگاه اراک به تعداد 288 نفر بودند که تعداد 168 نفر از آنها با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده و با تکیه بر جدول کرجسی و مورگان انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها در این پژوهش از سه پرسشنامه مهارتهای ارتباطی، اخلاق حرفهای و پذیرش فنّاوری استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها نیز آمار توصیفی و استنباطی در دو نرمافزار آماری SPSS و PLS مورد استفاده قرار گرفت.یافتهها: یافتههای پژوهش حاضر بیانگر تأثیر معنادار مهارتهای ارتباطی بر اخلاق حرفهای (323/0)، تأثیر معنادار مهارتهای ارتباطی بر پذیرش فنّاوری (334/0)، تأثیر معنادار پذیرش فنّاوری بر اخلاق حرفهای (257/0) بود. همچنین یافتههای دیگر پژوهش بیانگر تأثیر غیرمستقیم و معنادار مهارتهای ارتباطی بر اخلاق حرفهای از طریق پذیرش فنّاوری (086/0) بود. علاوه بر این، شاخصهای اندازهگیری و برازش مدل نیز حکایت از مطلوب بودن مدل داشتند.نتیجهگیری: در مجموع نتایج این پژوهش نشان داد، مهارتهای ارتباطی اساتید در محیط آموزش مجازی نقش محوری و تعیینکنندهای در ارتقای اخلاق حرفهای ایشان ایفا میکند. این مهارتها از چند طریق بر اخلاق حرفهای اساتید تأثیر مثبت میگذارند: 1. مهارتهای ارتباطی اساتید در محیط آموزش مجازی، بهطور مستقیم موجب بهبود رفتارها و تعاملات اخلاق محور ایشان با دانشجویان میشود. 2. اساتید با برخورداری از مهارتهای ارتباطی قوی، قادر خواهند بود با ایجاد محیطی مبتنی بر اعتماد، احترام و همدلی، اصول اخلاق حرفهای را در فرآیند آموزش مجازی به طور مؤثرتری اعمال کنند. 3. مهارتهای ارتباطی اساتید، بهطور غیرمستقیم و از طریق افزایش پذیرش فنّاوریهای آموزشی در میان ایشان، موجب تقویت اخلاق حرفهای در محیط آموزش مجازی میشود. 4. اساتید با برخورداری از مهارتهای ارتباطی قوی، قادر خواهند بود فرآیند پذیرش و استفاده از فنّاوریهای جدید آموزشی را در محیط کار خود تسهیل کنند. این امر، به نوبۀ خود، منجر به بهبود کیفیت تدریس، تعامل مؤثرتر با دانشجویان و در نتیجه، ارتقای اخلاق حرفهای در محیط آموزش مجازی میشود. در مجموع، ارتقای مهارتهای ارتباطی و نیز تسهیل فرآیند پذیرش فنّاوری در میان اساتید، راهبردهای اثربخشی برای ارتقای اخلاق حرفهای در آموزش مجازی محسوب میشود. از این رو توجّه به این مؤلفهها در طرّاحی و اجرای برنامههای توسعۀ حرفهای اساتید، میتواند نقش مهمی در ارتقای اخلاق حرفهای آنها در محیط آموزش مجازی ایفا کند.
فناوری آموزش- آموزش عالی
فاطمه بهرامی؛ محسن نظرزاده زارع
چکیده
پیشینه و اهداف: نهادها معمولاً فناوریهای موردنیاز خود را از محیط پیرامونی خود وارد سازمان میکنند. بر این اساس، دانشگاه نیز بهعنوان یکی از نهادهای اجتماعی مهم، تحت تأثیر انقلاب الکترونیک و ظهور فناوریهای جدید در محیط پیرامونی خود، به سمتوسوی بهکارگیری نظامهای چندرسانهای و آموزش الکترونیکی سوق پیدا کرد؛ اما بهکارگیری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: نهادها معمولاً فناوریهای موردنیاز خود را از محیط پیرامونی خود وارد سازمان میکنند. بر این اساس، دانشگاه نیز بهعنوان یکی از نهادهای اجتماعی مهم، تحت تأثیر انقلاب الکترونیک و ظهور فناوریهای جدید در محیط پیرامونی خود، به سمتوسوی بهکارگیری نظامهای چندرسانهای و آموزش الکترونیکی سوق پیدا کرد؛ اما بهکارگیری آموزش الکترونیکی باوجود فرصتهایی بیشمار، مشکلات و چالشهای عمدهای را نیز به همراه داشته است که در مطالعات گذشته به برخی از آنها ازجمله عدم ارتباط و تعامل حضوری بین یاددهنده و یادگیرنده اشاره شده است؛ بنابراین، راهحلی که در آموزش الکترونیکی برای مواجهه با این مشکل ارائهشده است، رویکرد یادگیری ترکیبی است. تحقیقات نشان داده که در بهکارگیری یادگیری ترکیبی عوامل مختلفی از قبیل آموزشی، محیطی، نهادی و سازمانی، تأثیرگذار هستند و عدم توجه به هریک از آنها میتواند موجب شکست این نوع از آموزش و یادگیری شود. ازاینرو، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر عوامل نهادی در بهکارگیری یادگیری ترکیبی توسط اعضای هیأتعلمی دانشگاه ملایر بود.روشها: پژوهش حاضر ازنظر هدف، پژوهشی کاربردی، ازنظر زمانی مقطعی- عرضی، ازلحاظ مکانی میدانی و از نظر نحوه گردآوری دادههای مورد نیاز، از نوع توصیفی همبستگی با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمامی اعضای هیأتعلمی دانشگاه ملایر با تعداد ۱۵۳ نفر بود. با توجه به حجم محدود جامعه پژوهش، همگی اعضای هیأتعلمی مورد آزمون قرار گرفتند که با نرخ بازگشتپذیری ۹۲ درصد، درنهایت، تعداد ۱۴۰ نفر در پژوهش مشارکت کردند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامههای عوامل نهادی و یادگیری ترکیبی بودند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی( فراوانی، درصد، میانگین) و استنباطی( آزمون همبستگی و تحلیل مسیر) در دو نرمافزار آماری اس پی اس اس نسخه ۲۲ و اسمارت پی ال اس نسخه ۶ استفاده شد.یافتهها: یافتههای بهدست آمده از تحلیل آماری دادهها، بیانگر تأثیر مثبت و معنادار عامل هنجاری با ضریب مسیر (151/0) در بهکارگیری یادگیری ترکیبی توسط اعضای هیأتعلمی، عامل تقلیدی با ضریب مسیر (413/0) در بهکارگیری یادگیری ترکیبی توسط اعضای هیأتعلمی و عامل اجباری با ضریب مسیر (362/0) در بهکارگیری یادگیری ترکیبی توسط اعضای هیأتعلمی داشت. همچنین، شاخصهای اندازهگیری و برازش مدل نیز حاکی از مطلوب بودن آن داشت.نتیجهگیری: درمجموع این پژوهش نشان داد عوامل نهادی (عوامل هنجاری، عوامل اجباری و عوامل تقلیدی) در بهکارگیری یادگیری ترکیبی توسط اعضای هیأتعلمی تأثیر زیادی دارد؛ بر این اساس از طریق تدوین آییننامهها و قوانین داخلی مبنی بر بهکارگیری یادگیری ترکیبی در فرایند یاددهی- یادگیری در دانشگاهها، فرهنگسازی بیشتر در استفاده از یادگیری ترکیبی در فرایند یاددهی- یادگیری توسط اعضای هیأتعلمی، الگوبرداری و تقلید از دانشگاهها و مؤسسات موفق در عرصه اجرای یادگیری ترکیبی، آموزش اساتید در نحوه بهکارگیری یادگیری ترکیبی در تدریس، تشویق بیشتر اعضای هیأتعلمی به استفاده از یادگیری ترکیبی و در نظر گرفتن امتیازهای آموزشی بیشتر برای اعضای هیأتعلمی در راستای استفاده از یادگیری ترکیبی در تدریس، میتوان به نهادینهتر شدن هرچه بیشتر بهکارگیری یادگیری ترکیبی در بستر دانشگاهی کمک کرد.