تهیه و تدوین محتوای الکترونیکی
فاطمه کدخداوند؛ اکبر مومنی راد
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش و یادگیری بر پایه ارتباط صحیح ایجاد میشود و این ارتباط، وابسته به انتخاب رسانه مناسب است. چندرسانهایها با توجه به مزایای متعدد، از رسانههای تأثیرگذار بر یادگیری است؛ اما در برخی موارد، علیرغم وقت و هزینه بسیار برای طراحی چندرسانهایها، نتایج رضایتبخش نیست. عدم توجه به اصول طراحی آموزشی، ویژگیهای ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش و یادگیری بر پایه ارتباط صحیح ایجاد میشود و این ارتباط، وابسته به انتخاب رسانه مناسب است. چندرسانهایها با توجه به مزایای متعدد، از رسانههای تأثیرگذار بر یادگیری است؛ اما در برخی موارد، علیرغم وقت و هزینه بسیار برای طراحی چندرسانهایها، نتایج رضایتبخش نیست. عدم توجه به اصول طراحی آموزشی، ویژگیهای فردی یادگیرندگان، فرآیندهای پردازش و یادگیری و ساختار شناختی انسان در بسیاری از موارد منجر به طراحی و تولید چندرسانههایی میشود که نه تنها اثربخش نیستند؛ بلکه خود مانع از یادگیری میشوند. از نظریههای تأثیرگذار بر طراحی آموزشی، نظریه بار شناختی است. در طراحیهای ضعیف مانند اثر تقسیم توجه که اطلاعات مکمل و ضروری در مجاورت یکدیگر قرار ندارند، به حافظه بار اضافی تحمیل کرده و فرآیند پردازش و یادگیری را با اختلال مواجه میکند. در اثر تقسیم توجه، با توجه به محدویت ظرفیت حافظه فعال، فرض بر این است که درصورتیکه تصویر و متن مربوط به آن در مجاورت یکدیگر قرار گیرند، پردازش شناختی دو محتوا، همزمان انجام شده و منابع شناختی بهینه مصرف می شوند. پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثر تقسیم توجه در چندرسانهایها بر یادگیری و بار شناختی ادراکشده دانشآموزان با تعدیلگری خودتنظیمی انجام شد.روشها: این پژوهش، به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، در ردیف پژوهشهای شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشآموزان دختر مدارس پایه سوم شهر همدان در سال تحصیلی 1401-1400 بود. در این پژوهش، دبستان دخترانه راه نور 1 با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شد. از میان 24 دانشآموز پایه سوم، با استفاده از گمارش تصادفی 12 نفر در گروه آزمایش و 12 نفر در گروه کنترل قرار داده شدند. بهمنظور تعیین میزان سطح خودتنظیمی دانشآموزان از پرسشنامه خودتنظیمی بوفارد (1995) استفاده شد. برای آموزش، از دو چند رسانهای آموزشی محقق ساخته، که شامل چند رسانهای آموزشی دارای اثر تقسیم توجه و چند رسانهای آموزشی بدون این اثر بود، استفاده شد. یک هفته قبل از اجرای آموزش، پیشآزمون یادگیری بر روی دانشآموزان هر دو گروه، اجرا شد. دانشآموزان هر دو گروه، در اواسط و در پایان آموزش، مقیاس بار شناختی (تلاش ذهنی) پاس (1992) را تکمیل کرده و بلافاصله در پسآزمون یادگیری شرکت کردند. در این پژوهش، جهت تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار آماری SPSS برای ارائه آمار توصیفی (شاخصهای پراکندگی و مرکزی) و آمار استنباطی (آزمونهای کولموگروف – اسمیرنوف، ANCOVA و t مستقل) استفاده شد.یافتهها: نتایج، نشان داد که گروه کنترل نسبت به گروه آزمایش ( اثر تقسیم توجه) در آزمونهای یادگیری عملکرد بهتری داشتند و بار شناختی کمتری را دریافت کرده بودند. با این حال، یافتهها بیانگر این بود که خودتنظیمی نقش تعدیلکننده معناداری بر یادگیری و بار شناختی ادراکشده دانشآموزانی که تحت آموزش چند رسانهای با اثر تقسیم توجه بودند، ندارد.نتیجهگیری: چنانچه اطلاعات متنی و تصویر یکپارچه باشند، نیاز کمتری به جستجو و پردازش وجود دارد. بنابراین بار اضافی کمتری بر حافظه وارد شده و در نتیجه، یادگیری را تسهیل میکند. دانشآموزان خودتنظیم بدون آموزش راهبردهای مناسب برای پردازش طرحهای غیر بهینه، امکان پردازش بهینه را ندارند، چرا که با دو نوع بار اضافی تحمیل شده بر حافظه خود مواجه هستند؛ به این معنی که اگر به دانشآموزان خود تنظیم راهبردهای مناسب برای پردازش طرح های بهینه داده شده بود، امکان پردازش بهینه را داشتند.
کاربرد فناوری های نوظهور در آموزش
سید علی فارغ؛ میلاد جعفری سیسی
چکیده
پیشینه و اهداف: آموزش در زندگی بشر نقشی اساسی دارد. آموزش علوم تجربی در دوران تحصیل با اینکه از اهم موضوعاتی است که بایستی همراه با تجربه مستقیم دانشآموز همراه باشد، در بسیاری مواقع به دلیل محدودیتهای مکانی، زمانی و یا ریالی تنها مبتنی بر کتب سنتی و رسانههای تکبعدی موجود در آنها صورت میپذیرد. با گسترش فنآوریهای نوین، فرصتهای ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آموزش در زندگی بشر نقشی اساسی دارد. آموزش علوم تجربی در دوران تحصیل با اینکه از اهم موضوعاتی است که بایستی همراه با تجربه مستقیم دانشآموز همراه باشد، در بسیاری مواقع به دلیل محدودیتهای مکانی، زمانی و یا ریالی تنها مبتنی بر کتب سنتی و رسانههای تکبعدی موجود در آنها صورت میپذیرد. با گسترش فنآوریهای نوین، فرصتهای جدیدی پیش روی شیوههای آموزش و یادگیری موجود قرار میگیرند که میتوانند ساختار آموزشی را متحول کنند. فنآوری واقعیت افزوده بهسان پدیدهای نوین و به صورت بالقوه وادی جدیدی را به محدوده کتابهای سنتی دانشآموزان اضافه میکند که علاوه بر استفاده از عناصر چندرسانهای، امکان تعامل با محتوا را نیز میسر میسازد. واقعیت افزوده، به عنوان یکی از راههای آموزش از راه دور، با شبیهسازی دنیای واقعی به صورت انیمیشن، اجسام مجازی، تصاویر سهبعدی، صدا و عناصر مشابه امکان تعامل کاربر را با مفاد درسی ممکن میسازد. هدف این پژوهش ارزیابی تأثیر آموزش مبتنی بر واقعیت افزوده تعاملی بر یادگیری و یادداری محتوای کتب درسی و مقایسه آن با روش موجود (سنتی) است.روشها: این پژوهش یک بررسی تجربی در چارچوب شبه آزمایشی پیشآزمون-پسآزمون روی دو گروه 18 نفره از دانشآموزان کلاس ششم ابتدایی انجام داده است. بدین منظور دو سناریو از کتاب علوم دانشآموزان انتخاب و بهصورت واقعیت افزوده تعاملی پیادهسازی شده است. گروه گواه از طریق آموزش سنتی و تنها کتاب و گروه آزمایش به صورت آموزش بهوسیله کتاب و واقعیت افزوده مورد تعلیم قرار گرفتند. ارزیابی یادگیری و یادداری دانشآموزان از طریق دو آزمون صورت پذیرفت که روایی آنها از طریق معلمان علوم ناحیه 2 آموزش و پرورش تبریز تأیید و پایایی آنها نیز از طریق روش کودر-ریچاردسون محاسبه شده است.یافتهها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل کواریانس (ANCOVA) اختلاف آماری معنیداری را میان گروه کنترل و آزمایش نشان میدهد. میزان یادگیری و یادداری مطالب درسی نیز در دانشآموزانی که از طریق واقعیت افزوده تعاملی آموزش دیده بودند در مقایسه با آنهایی که با کتاب سنتی و به شیوه مرسوم این آموزش را طی کرده بودند، مؤثرتر و مطلوبتر مشاهده شد.نتیجهگیری: با توجه به نتایج آزمایشها، عملکرد بهتر گروه آزمایش و بررسی تطبیقی مباحث نظری، استفاده از فنآوری واقعیت افزوده به عنوان مکمل کتابهای درسی مفید و مؤثر گزارش شده است که میتواند ورای محدودیتهای مکانی و زمانی به تسهیل فرآیندهای آموزشی بپردازد. همچنین، تعامل موجود در واقعیت افزوده، فراگیران را تشویق میکند تا نقش فعال را جایگزین نقش منفعل کرده و با مشارکت ذهنی بیشتری به یادگیری مباحث بپردازند. از سویی دیگر، امکان تکرارپذیری سناریوهای واقعیت افزوده در مباحث آموزشی، فارغ از محدودیتهای مکانی، زمانی و ریالی، امکان رفع اشکال و ابهامات را در اختیار کاربران قرار میدهد که از سایر مزیتهای بهرهگیری از این فنآوری به شمار میآید. در نهایت، با بررسی این قابلیتها و همهگیری گوشیهای تلفن همراه در جهان امروز، میتوان در افق آیندهای نزدیک، حضور آزمایشگاههای مجازی را در گوشیهای هوشمند تلفن همراه پیشبینی کرد؛ چیزی که میتواند با تدابیری صحیح، حتی دوردستترین مدارس مناطق محروم کشور را نیز با کمترین هزینهای از بابت دروس آزمایشگاهی تا حد زیادی بینیاز کند.
آموزش الکترونیکی- مجازی
تیمور اسمعیل زاده؛ آزاد الله کرمی؛ فرانک موسوی
چکیده
پیشینه و اهداف: از روشهای بسیار مناسب که یکی از اهداف اصلی آن آموزش مهارت حل مسئله است؛ برنامه فلسفه برای کودکان است، علاقه به آموزش مهارتهای تفکر به اواخر سالهای 1960 برمیگردد، زمانی که پروفسور لیپمن در دانشگاه کلمبیا (واقع در نیویورک) در رشته فلسفه مشغول تدریس بود متوجه شد که دانشجویان او فاقد قدرت داوری و تمیز و استدلال هستند، ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: از روشهای بسیار مناسب که یکی از اهداف اصلی آن آموزش مهارت حل مسئله است؛ برنامه فلسفه برای کودکان است، علاقه به آموزش مهارتهای تفکر به اواخر سالهای 1960 برمیگردد، زمانی که پروفسور لیپمن در دانشگاه کلمبیا (واقع در نیویورک) در رشته فلسفه مشغول تدریس بود متوجه شد که دانشجویان او فاقد قدرت داوری و تمیز و استدلال هستند، وی پس از مدتی متوجه شد برای اینکه قدرت تفکر این دانشجویان تقویت شود بسیار دیر شده است. تقویت این تواناییها میبایست در دوران کودکی این دانشجویان انجام میگرفت. بهعبارتدیگر وقتی این دانشجویان در دوران کودکی و نوجوانی بودند، باید یک سری دورههای درسی خاص درزمینه تفکر انتقادی یا حل مسئله یا هر مهارت دیگری که به منطق صوری و غیر صوری مربوط است را شروع میکردند. بنابراین با تأکید بر پرورش تفکر از دوران کودکی برنامه «فلسفه برای کودکان» را بنیان نهاد. محتوای آموزشی مختلف را میتوان با ابزارهای مختلف از کتاب و سخنرانی گرفته تا اینترنت و یا حتی رایانههای دستی به فراگیران ارائه داد. با توجه به اهمیت محتوای فلسفی برای کودکان و با در نظر گرفتن ظرفیت فناوریهای جدید همچون چندرسانهایها و فرا رسانهها میتوان با بهرهگیری از آنها زمینۀ یادگیری مؤثر و مداوم را فراهم آورد. در پژوهش حاضر اثربخشی چندرسانهای فلسفه برای کودک (P4C) بر حل مسئله دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر جوانرود بررسی شد. روشها: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری، شامل تمامی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان جوانرود در سال 96-1395 بود. برای انتخاب نمونه آماری با استفاده از روش خوشهای تصادفی 60 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند که 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. ابزار مورداستفاده پرسشنامه حل مسئله هپنر (PSI) بود. ابتدا از گروههای آزمایش و کنترل پیشآزمون گرفته شد و پس از پایان دوره آموزشی از هر دو گروه پسآزمون به عمل آمد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از شاخصهای آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار و در بخش آمار استنباطی از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره استفاده شد. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که اجرای چندرسانهای فلسفه برای کودک بر حل مسئله و مؤلفههای آن (اعتماد به حل مسائل، گرایش– اجتناب و کنترل شخصی) در بین دانش آموزان ابتدایی اثرگذار است. نتیجهگیری: به دیگر پژوهشگران نیز توصیه میشود اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان در بستر فناوری را بر دیگر متغیرهای مهم در تعلیم و تربیت را موردبررسی قرار دهند. همچنین پیشنهاد میگردد پژوهشهای مشابهی در دیگر مقاطع تحصیلی نیز انجام شود. مهمترین محدودیتهای پژوهش حاضر محدود بودن جامعه آماری به دانش آموزان پایه ششم مقطع ابتدایی بود، همچنین استفاده صرف از پرسشنامه و عدم استفاده از دیگر روشهای گردآوری دادهها مثل مشاهده و مصاحبه از دیگر محدودیتهای این پژوهش میباشد.