مدیریت آموزشی
قاسم آذری آرانی؛ جلال رضائی نور
چکیده
پیشینه و اهداف: رشد اقتصادی یک کشور وابسته به عوامل متعددی است که در این میان نقش دانش در آن غیر قابل انکار مینماید. مطالعات بسیاری نشان داده است که تولید ناخالص داخلی کشورها در اغلب موارد تحت تأثیر زیرساختهای دانشی یک کشور میباشد. اقتصاد دانش محور اقتصادی است که مستقیماً بر اساس تولید، توزیع و مصرف دانش شکل گرفته باشد و سرمایهگذاری ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: رشد اقتصادی یک کشور وابسته به عوامل متعددی است که در این میان نقش دانش در آن غیر قابل انکار مینماید. مطالعات بسیاری نشان داده است که تولید ناخالص داخلی کشورها در اغلب موارد تحت تأثیر زیرساختهای دانشی یک کشور میباشد. اقتصاد دانش محور اقتصادی است که مستقیماً بر اساس تولید، توزیع و مصرف دانش شکل گرفته باشد و سرمایهگذاری در دانش و صنایع دانش پایه مورد توجه خاص قرار گیرد. در این اقتصاد که سهم قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی از فعالیتهای مبتنی بر دانش و دانشآفرین است، دانش بیش از عوامل سنتی نظیر کار و سرمایه موجب تولید میشود و ارزش بسیاری از شرکتهای نرم افزاری و فناوری زیستی، ناشی از سرمایههای غیر فیزیکی یعنی دانش و امتیازات علمی آنها است. بر این اساس، خلق دانش یک سلاح ضروری در دنیای امروز بوده و بدون یک فرآیند مستمر خلق دانش هر جامعهای محکوم به تباهی میباشد. خلق و یادگیری دانش، ایجاد دانش جدید یا جایگزینی و بهسازی دانش موجود از طریق روابط اجتماعی و همکاریهای سازمانی است و ایجاد و بهرهبرداری از دانش، سهم عمدهای در ایجاد ثروت در اقتصاد دانشمحور دارد. مسئله اینجاست که تاکنون به موضوع خلق و یادگیری دانش در سطح ملی پرداخته نشده است.روش و مواد: با استفاده از روش کیفی-کمی ابتدا با تکیه بر تکنیک اکتشافی دلفی به شناسایی و تبیین فرایندهای خلق و یادگیری دانش ملی پرداخته شد. سپس با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی مقدار آماره تی بین ابعاد شناسایی شده و متغیر خلق و یادگیری دانش ملی معنادار و بزرگتر از 96/1 بهدست آمده و مورد تأیید قرار گرفتند.یافتهها: همچنین با تحقیق پیمایشی و استفاده از پرسشنامه، تأثیر فرایند خلق و یادگیری دانش ملی بر تولید ناخالص داخلی با در نظر گرفتن نقش واسطهای هوش ملی با استفاده از آمون سوبل سنجیده و مشخص شد که با ورود متغیر میانجیگر هوش ملی، بتای استاندارد برای رابطه بین خلق و یادگیری دانش ملی و تولید ناخالص داخلی از 80/0 به 18/0 کاهش یافته اما معنیدار میباشد.نتیجهگیری: بنابراین، نقش متغیر هوش ملی، میانجیگری جزئی است یعنی با حفظ تآثیر رابطهی متغیر اصلی خلق و یادگیری دانش ملی، اثر واسطهای هوش ملی نیز بر تولید ناخالص داخلی تأثیرگذار است. این پژوهش محدودیتهایی نیز به همراه داشت. یکی از این محدودیتها تفکر کلیشهای در خصوص فرایند خلق دانش بود. در این پژوهش تنها از یکی از ابعاد مدیریت دانش یعنی "خلق دانش" استفاده شد. در حالی که میتوان برای ارتقاء عملکرد ملی به جای این که تنها به خلق دانش در سطح ملی بیندیشیم به کلیه فرایندهای چرخه مدیریت دانش در جامعه توجه داشته باشیم. بر این اساس پیشنهاد میشود سایر محققین ابعاد دیگر چرخه مدیریت دانش را نیز در نظر گرفته و یک گام فراتر روند.
قاسم آذری آرانی؛ جلال رضائی نور
چکیده
پیشینه و اهداف: جامعه در سطح کلان شامل انواع صنایع و سازمانهاست که هر یک به نوبه خود به سمت دانشبنیان شدن در حرکت هستند زیرا عدم تطابق با تحولات جهانی به منزله فناست. پس باید سازمانها انعطاف لازم برای تغییر ساختار، اهداف، استراتژیها و چشمانداز خود داشته باشند. یکی از ابزارهای مورد استفاده برای ایجاد سازمان دانشبنیان، ایجاد ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: جامعه در سطح کلان شامل انواع صنایع و سازمانهاست که هر یک به نوبه خود به سمت دانشبنیان شدن در حرکت هستند زیرا عدم تطابق با تحولات جهانی به منزله فناست. پس باید سازمانها انعطاف لازم برای تغییر ساختار، اهداف، استراتژیها و چشمانداز خود داشته باشند. یکی از ابزارهای مورد استفاده برای ایجاد سازمان دانشبنیان، ایجاد فرایند خلق دانش سازمانی برای کسب مزیت رقابتی است. در سطح سازمان دانش کارکنان نقش تعیین کننده داشته و به تبع آن در سطح جامعه دانش افراد و سازمانها مدنظر خواهد بود. پس لازم است مدیریت دانش و به طور خاص خلق دانش در سطح ملی مورد توجه بیشتری قرار گیرد تا دانش خلق شده به صورت نظاممند در اختیار همه افراد و سازمانها باشد و کل جامعه از آن منتفع شوند. امروزه کشورها برای توسعه و پیشرفت دانش نیازمند مدیریت منابع دانشی و به طور مشخص خلق دانش و نواوری در حوزه ملی هستند. ادبیات زیادی در حوزه خلق دانش سازمانی وجود دارد و مدلهای مختلفی بدین منظور توسعه داده شده است؛ اما موضوع خلق دانش تاکنون در سطح سازمان و در مواردی فراسازمانی و در بین زیرمجموعههای داخلی یک سازمان اتفاق افتاده است و در حوزه خلق دانش در سطح ملی فعالیتهای اندکی صورت پذیرفته است. آنچه به عنوان نوآوری این مقاله میتوان به آن اشاره کرد این موضوع است که خلق دانش در سطح ملی با چه فرایندهایی تعریف میشود.روش ها: بدین منظور پس از مرور ادبیات و تحلیل شکاف مطالعاتی، با استفاده از روش دلفی و نظرسنجی از خبرگان به شناسایی فرایندهای ممکن در خلق دانش ملی پرداخته شده است. پنل خبرگان شامل 7 تن از اساتید و متخصصان حوزه مدیریت دانش است که به صورت نظری و تجربی با این مفهوم آشنا هستند.یافته ها: نتایج حاصل از تکنیک دلفی نشان میدهد که فرایندهای اجتماعیسازی، بیرونیسازی، ترکیب، فرهنگسازی، کاربرد و درونیسازی را میتوان بعنوان فرایندهای خلق دانش در سطح ملی نام برد. با استفاده از مدلسازی ساختاری تفسیری مشخص شد که فرایندهای اجتماعیسازی، بیرونیسازی و درونیسازی در سطح 1، فرایندهای فرهنگسازی و ترکیب در سطح دوم و فرایند کاربرد در سطح سوم مدل قرار دارند.نتیجه گیری: نتایج حاصل از مدل خلق دانش ملی حاکی از این است که اجتماعیسازی، بیرونیسازی و درونیسازی سنگ بنای الگوی خلق دانش ملی هستند. این بدان معنا است که برای پیاده سازی موفق خلق دانش در سطح ملی، باید پیش از هر چیز روی این موارد سرمایهگذاری کرد. با توجه به نتایج به دست آمده از مدل نهایی ترسیمی با رویکرد مدلسازی ساختاری تفسیری نیز به وضوح مشاهده می شود، که فرایندهای ترکیب و فرهنگسازی ابعادی مستقل بوده و برنامهریزی برای ترکیب دانش در میان سازمانهای مختلف و نیز برنامهریزی برای فرهنگسازی در سطح سازمانها برای پذیرش و اعمال دانش جدید در سطح سازمانها مستقل از دیگر فرایندها قابل انجام است.باید این نکته را یادآوری کرد که شناسایی و سطحبندی سازههای فرایند خلق دانش ملی، مبتنی بر مبانی نظری موضوع و دریافت آرا و نظرات خبرگان دانشگاهی و تجربی محدودی به سرانجام رسیده است. از این رو، زمینة تحقیقاتی که می تواند در پژوهش های آینده مورد استفاده قرار گیرد، به کارگیری روش تحلیل عاملی، تحلیل مسیر و رویکرد مدلسازی معادلات ساختاری برای آزمون مدل پژوهش پیش رو است تا اعتبار مدل به دست آمده بررسی شود.