تربیت معلم
حسین عابدینی علوی؛ محمدرضا نیلی احمدآبادی؛ محمد رضا نیستانی؛ محمد جواد لیاقت دار
چکیده
پیشینه و اهداف: هدف از آموزش معماری، آمادهسازی فارغالتحصیلان این رشته برای کارایی عمومی در این زمینه است. این در حالی است که بسیاری از فارغالتحصیلان معماری که جذب بازار کار میشوند، شکافی عمیق میان آنچه در دانشکده آموختهاند و آنچه در فعالیت حرفهای انجام میشود، مشاهده میکنند.در این تحقیق، ارزیابی دامنه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: هدف از آموزش معماری، آمادهسازی فارغالتحصیلان این رشته برای کارایی عمومی در این زمینه است. این در حالی است که بسیاری از فارغالتحصیلان معماری که جذب بازار کار میشوند، شکافی عمیق میان آنچه در دانشکده آموختهاند و آنچه در فعالیت حرفهای انجام میشود، مشاهده میکنند.در این تحقیق، ارزیابی دامنه ارتباط آموزش و کار حرفهای معماری مد نظر است تا با بررسی نحوه آموزش معماری در مقطع کارشناسی و وضعیت بازار کار در ایران به این سؤالات پاسخ داده شود که «۱- مشکلات آموزش معماری در مقطع کارشناسی در ایران که باعث کم کارآمدی دانشآموخته معماری در محیط حرفهای میشود، کدامند؟»، «2- کدام ویژگیها در محیط حرفهای برای دانشآموخته معماری لازم و ضروری است؟» و «3- چگونه میتوان آموزش معماری را به حرفه معماری نزدیک کرد؟».روشها: تحقیق از نوع کاربردی و روش آن زمینهیابی (پیمایشی) است. شیوه تحلیل دادهها، تحلیلی– توصیفی است. گردآوری اطلاعات بهوسیله پرسشنامه و مصاحبه با دانشجویان سال آخر مقطع کارشناسی معماری بهعنوان جامعه آماری که قرار است بهزودی وارد بازار کار معماری شوند، اساتید دانشکدههای معماری بهعنوان افرادی که دانشجویان این رشته را آموزش میدهند و معماران حرفهای بهعنوان افرادی که بهطور حرفهای در رشته معماری فعالیت دارند، انجام شده است. دانشجویان و استادان مورد مطالعه در این تحقیق از 3 دانشگاه با سطح متوسط ایران و معماران حرفهای نیز از مدیران شرکتهای معماری انتخاب شدهاند. معیار انتخاب اساتید و معماران، پیشکسوتی آنها بوده است. ملاک پیشکسوتی اساتید، تجربه و سنوات کاری، و درجه علمی اساتید، و ملاک پیشکسوتی معماران، تجربه و سنوات کاری، تعداد قابل توجه پروژههای اجرا شده و کسب جوایز بوده است.یافتهها: طبق نقطه نظرات مشترک سه گروه مورد سؤال قرار گرفته در این پژوهش، مشکلات محیط آموزشی معماری که باعث ایجاد فاصله بین آموزش و حرفه معماری و کم کارآمدی دانشآموخته معماری در محیط حرفهای شدهاند، دامنه گستردهای دارد و از ابتدای پذیرش دانشجوی معماری تا پس از فارغالتحصیلی را شامل میشود که اصلیترین آنها عبارتند از: 1- نحوه پذیرش دانشجو، 2- پذیرش بیرویه دانشجو، 3- عدم تناسب مباحث آموزشی با نیازهای بازار کار، 4- جدا شدن دانشگاه از جامعه، 5- عدم آموزش اخلاق حرفهای، 6- عدم آموزش مهارتهای تعاملی، 7- عدم تجربه حرفهای اساتید، 8- مشکلات کلی جامعه از جمله مسائل اقتصادی. بنابراین ویژگیهایی که برای دانشآموخته معماری در محیط حرفهای لازم و ضروری است عبارتند از: 1- آشنایی با مباحث مورد نیاز بازار کار مانند تسلط به نرمافزارهای معماری، آشنا بودن با قوانین و ضوابط و غیره، 2- دارا بودن اخلاق حرفهای، و 3- دارا بودن مهارتهای تعاملی.نتیجهگیری: بر اساس فواید آموزش مشارکتی، تبدیل دانشکدههای معماری به فضای «آموزشی مشارکتی» بهمنظور کاهش خلأ میان آموزش و کار حرفهای و کاهش کم کارآمدی دانشآموخته معماری در محیط حرفهای پیشنهاد میشود. در این خصوص میتوان از آموزش هم زمان دانشجویان سالهای مختلف در دروس معماری و حضور معماران حرفهای بهعنوان افرادی ماهر در بعضی از جلسات بهره برد. به این ترتیب دانشجویان میتوانند از مشارکت یکدیگر در طراحی، نقد آثار و ارتقاء مهارتهای مرتبط با رشته معماری و از حضور معماران حرفهای در راستای کسب تدریجی مهارتهای مورد نیاز بازار کار معماری بهره برند. همچنین میتوان از تأسیس «سازمانهای مردم نهاد» که مسئول برقراری ارتباط دانشگاه با دفاتر معماری، بازار کار و کارفرمایان باشند، در کاهش خلأ میان آموزش و کار حرفهای استفاده کرد.
فناوری آموزش
الهه بدیعی؛ محمدرضا نیلی؛ یاسمین عابدینی؛ بی بی عشرت زمانی
چکیده
پیشینه و اهداف: رشد سریع علم و فناوری و به دنبال آن ظهور یادگیری الکترونیکی آموزش را متحول ساخته است. همچنین در این دوران آگاهی از چگونگی عملکرد مغز در حین یادگیری، تأثیرات مهمی در آموزش و پرورش به دنبال داشته است. آموزشگران به دنبال یافتن روشهایی برای بهرهگیری هرچه بیشتر از امکانات مبتنی بر فناوری و یافتههای جدید علوم اعصاب ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: رشد سریع علم و فناوری و به دنبال آن ظهور یادگیری الکترونیکی آموزش را متحول ساخته است. همچنین در این دوران آگاهی از چگونگی عملکرد مغز در حین یادگیری، تأثیرات مهمی در آموزش و پرورش به دنبال داشته است. آموزشگران به دنبال یافتن روشهایی برای بهرهگیری هرچه بیشتر از امکانات مبتنی بر فناوری و یافتههای جدید علوم اعصاب تربیتی در جهت یادگیری بهینه به ویژه در دروس دشواری چون برنامهنویسیکامپیوتر هستند که با فرایند حل مسأله همراه است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر درسافزار الکترونیکی طراحی شده بر اساس اصول یادگیری مبتنی بر مغز بر عملکرد حل مسأله و انگیزش دانشآموزان در درس برنامهنویسی کامپیوتر انجام گرفت.روشها: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بوده و با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. در این پژوهش نمونهگیری به روش خوشهای انجام شد و به این ترتیب 60 نفر از دانشآموزان دختر پایه یازدهم رشتههای کامپیوتر هنرستانهای کاردانش شهر اصفهان برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. شرکت کنندگان به طور تصادفی در 3 گروه 20 نفره آزمایش ، کنترل1 و کنترل2 قرار گرفتند. یک مطالعه کتابخانهای به منظور گردآوری راهبردهای یادگیری مبتنی بر مغز صورت گرفت. بر اساس اهداف درس و راهبردهای حاصل از اصول یادگیری مبتنی بر مغز یک درس افزار الکترونیکی توسط محقق و تیم متخصص طراحی و ساخته شد. روایی این درسافزار توسط متخصصان مورد تأیید قرار گرفت. از خرده مقیاسهای انگیزش درونی و بیرونی پرسشنامه پینتریچ و همکاران و همچنین یک آزمون حل مسأله برنامهنویسی معلم ساخته به عنوان ابزار گردآوری دادهها استفاده شد. این ابزارها قبل و بعد از آموزش در هر سه گروه به عنوان پیشآزمون و پسآزمون مورد استفاده قرار گرفتند. محتوای یکسان از درس برنامه نویسی کامپیوتر در هر سه گروه آموزش داده شد. در گروه آزمایشی علاوه بر روش مرسوم، از درسافزار الکترونیکی ساخته شده بر اساس راهبردهای یادگیری مبتنی بر مغز استفاده گردید. در گروه کنترل اول در کنار آموزش مرسوم، یک درسافزار الکترونیکی غیر مبتنی بر مغز به کار رفت. گروه کنترل دوم هم فقط به روش مرسوم آموزش دیدند.یافته ها: دادههای تحقیق با استفاده از تحلیل کوواریانس یک متغیری بر روی نمرات آزمون عملکرد حل مسأله و تحلیل کوواریانس چند متغیری برروی نمرات انگیزش درونی و بیرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که عملکرد دانشآموزان گروه آزمایش درحل مسائل برنامهنویسی کامپیوتر نسبت به گروه کنترل1 و گروه کنترل2 به طور معنا داری (05/0>P) بهتر بوده است. همچنین انگیزش بیرونی گروه آزمایش به طور معنا داری (05/0>P) نسبت به گروه کنترل اول بیشتر بوده است. بر اساس این یافتهها استفاده از درسافزار غیر مبتنی بر مغز به طور معنا داری (05/0>P) باعث کاهش انگیزش بیرونی دانش آموزان گروه کنترل2، نسبت به گروه کنترل1 شده است.نتیجه گیری: استفاده از درسافزار الکترونیکی طراحی شده بر اساس اصول یادگیری مبتنی بر مغز، تأثیر قابل توجهی در افزایش توانایی دانشآموزان در حل مسأله برنامهنویسی کامپیوتر دارد. همچنین بهکارگیری اصول یادگیری مبتنی بر مغز در طراحی درسافزارهای الکترونیکی باعث میشود در حین یادگیری، کاربران این درسافزارها، انگیزش بیرونی بیشتری نسبت به کاربران درسافزارهای معمولی داشته باشند.
فناوری آموزش- دوره متوسطه
مهدی ملکی؛ محمد جواد لیاقتدار؛ محمدرضا نیلی
چکیده
پیشینه و اهداف: امروزه آموزش حرفهای یا شغلی، آن قسمت از برنامه مدرسه است که بیشتر به آماده کردن دانشآموزان برای زندگی و اشتغال در جامعه مربوط میشود. این آموزش میتواند قسمت اصلی برنامه درسی با بخشی از دوره فارغالتحصیلی و یا قسمتی از سایر دروس باشد. این نوع آموزش میبایست جزء لاینفک تمامی مراحل تعلیم و تربیت بوده و از طریق یک ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: امروزه آموزش حرفهای یا شغلی، آن قسمت از برنامه مدرسه است که بیشتر به آماده کردن دانشآموزان برای زندگی و اشتغال در جامعه مربوط میشود. این آموزش میتواند قسمت اصلی برنامه درسی با بخشی از دوره فارغالتحصیلی و یا قسمتی از سایر دروس باشد. این نوع آموزش میبایست جزء لاینفک تمامی مراحل تعلیم و تربیت بوده و از طریق یک برنامه سازمانیافته و درجهبندیشده ارائه بشود. در این راستا دستهبندیهای عمدهای از کار که بهطور خاص بر آنها تأکید میشوند عبارتاند از: کار مربوط به نیازهای فردی، کار در خانه، کار در کلاس، مدرسه و فعالیتهای خارج از مدرسه و یکپارچهشده بازندگی مدرسه، کار بهعنوآنیک تجربه یادگیری، کار در جامعه با تمرکز بر خدمات نوعپرستی و فداکارانه، و کارهای مربوط به رشد حرفهای، تولید، سودمندی اجتماعی و کشف فرصتها و راههای مراقبت. علاوه بر مهارتهای کسبوکار، در دنیای مدرن امروزی دسترسی به اطلاعات ودانش و کسب بینش و نگرش در این زمینه، امری مهم قلمداد میشود لذا مهارت کسب دانش و اطلاعات معتبر و موثق میتواند عاملی در جهت رشد و بالندگی جوامع باشد. و هر طرح، ابتکار، ابزار و وسیلهای که تعامل میان مربی و متربی را در جهت کسب شایستگیها در کانون توجه داشته باشد مصداق فناوری آموزشی است. هدف پژوهش حاضر تعیین مهارتهای اساسی برنامه درسی کار و فناوری دوره اول متوسطه است.روشها: این تحقیق به شکل کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسانه صورت گرفته است. جامعه پژوهش، شامل معلمان سرگروه درس کار و فناوری بود که برای نمونهگیری آن از روش هدفمند از نوع معیاری استفاده شد و با مصاحبه عمیق با 13 نفر از شرکتکنندگان در پژوهش مصاحبهها تا حد اشباع انجام شد. سپس برای تجزیهوتحلیل دادهها از روش کدگذاری سه مرحلهای (باز، محوری و گزینشی) استفاده شد.یافتهها: یافتهها نشان داد که مهارتهای اساسی برنامه درسی کار و فناوری دوره اول متوسطه مستلزم یک سری مقولهها در بخشهای: ادراکی (11 زیر مقوله)، ارتباطی (5 زیر مقوله)، اخلاقی (5 زیر مقوله)، فنی (6 زیرمقوله) و فناورانه (3 زیرمقوله) است.نتیجهگیری: امروزه بدیهی است آموزش و یادگیری دانشآموزان در حوزه کار و فناوری تنها به مدرسه و دوران تحصیل در مقطع متوسطه خلاصه نمیشود، بلکه نیاز است که دانشآموزان در کل زندگی از آموزشهای رسمی گرفته تا غیررسمی نسبت به یادگیری مادامالعمر تمایل داشته باشند. دراینبین یکی از ابزارهای مهم یادگیری مادامالعمر که منجر به رشد و پیشرفت دانشآموزان میشود، کسب مهارت سواد اطلاعاتی و فناوانه است، بدینصورت که سواد از اطلاعاتی برای دانشآموزان باعث افزایش توانایی دانشآموزان در تشخیص نیاز به اطلاعات، تشخیص ناقص بودن اطلاعات، توانایی دسترسی و کشف اطلاعات، توانایی ارزیابی اطلاعات و انتخاب اطلاعات معتبر میشود. سواد فناورانه نیز باعث افزایش نوآوری دانشآموزان در عمل و نیز توانایی استفاده، مدیریت، ارزیابی و درک فناوری و به دنبال آن یادگیری مادامالعمر میشود. بهطورکلی صرفنظر از اینکه آیا دانشآموز، مقطع متوسطه را با موفقیت پشت سر میگذراند یا نه، آموختن مهارتهای اساسی میتواند او را برای آینده آماده کند. آموختن مهارتهای اساسی کار و فناوری باید بهگونهای باشد که دانشآموز پس از گذراندن مقطع متوسطه یا بهطورکلی پس از رفتن از مدرسه به تواناییها و مهارتها و تجارب و آمال و آرزوهایی مجهز شود که منجر به موفقیت در زندگی شود. بر این اساس ضروری است که برنامه درسی کار و فناوری دوره اول متوسطه با توجه به مهارتهای اساسی استخراجشده در این پژوهش موردبازنگری قرار گیرد.