فناوری آموزش- یادگیری تلفیقی
محمدرضا حیدری؛ اسماعیل زارعی زوارکی؛ مهدی واحدی
چکیده
پیشینه و اهداف: پس از همهگیری کرونا، نظامهای آموزشی به اجبار به سمت آموزش و یادگیری برخط حرکت کردند. آموزش برخط با وجود مزایایی که داشت نتوانست بر برخی چالشهای خود از جمله حس حضور یادگیرندگان غلبه کند؛ از اینرو اهمیت بهرهگیری از رویکرد یادگیری تلفیقی برای نظامهای آموزشی جهان بهخصوص نظام تعلیموتربیت کشور ما به وضوح ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: پس از همهگیری کرونا، نظامهای آموزشی به اجبار به سمت آموزش و یادگیری برخط حرکت کردند. آموزش برخط با وجود مزایایی که داشت نتوانست بر برخی چالشهای خود از جمله حس حضور یادگیرندگان غلبه کند؛ از اینرو اهمیت بهرهگیری از رویکرد یادگیری تلفیقی برای نظامهای آموزشی جهان بهخصوص نظام تعلیموتربیت کشور ما به وضوح روشن شد. یادگیری تلفیقی که با ادغام یادگیری برخط و حضوری بر چالشهای یادگیری برخط و یادگیری چهره به چهره غلبه میکند و مزایایی همچون افزایش انعطافپذیری، افزایش اثربخشی هزینهها و صرفهجویی در زمان را به دنبال دارد، توجه معلمان و یادگیرندگان را به خود جلب کرده است. با این حال، یک چالش اساسی که رو به روی معلمان قرار دارد، طراحی، اجرا و ارزشیابی یک یادگیری تلفیقی به منظور دستیابی به یادگیری و حضور سطح بالا است. در این راستا توجه به حضور شناختی و حضور تدریس که از عناصر چارچوب اجتماع کاوشگر هستند، حائز اهمیت است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر یادگیری تلفیقی بر میزان حضور شناختی و حضور تدریس دانشآموزان دوره ابتدایی در درس علوم بود. روشها: روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان پایه پنجم ابتدایی در شهرستان شهریار بودند که در سال تحصیلی 1402-1401 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 60 دانشآموز انتخاب شدند و بهصورت تصادفی 30 دانشآموز در گروه آزمایش و 30 دانشآموز در گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش شش جلسه را بهصورت یادگیری تلفیقی و گروه کنترل شش جلسه را بهصورت یادگیری چهره به چهره گذراندند. بهمنظور بررسی تغییرات قبل از مداخله، یک پیشآزمون بر روی هر دو گروه اجرا شد و پس از مداخله از هر دو گروه پسآزمون بهعمل آمد. ابزار جمعآوری دادهها در این پژوهش پرسشنامه حضور شناختی و حضور تدریس آرباق و همکاران (2008) بود. پایایی پرسشنامههای حضور شناختی و حضور تدریس براساس آلفای کرونباخ بهترتیب مقدار 91/0 و 83/0 محاسبه شد. برای تجزیهوتحلیل دادههای پژوهش از روشهای آماری در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون تی همبسته و تحلیل کوواریانس چند متغیری) استفاده شد.یافتهها: براساس آزمون تی همبسته در متغیر حضور شناختی در دو گروه آزمایش و کنترل و در متغیر حضور تدریس تنها در گروه آزمایش بین مرحلۀ پیشآزمون و پسآزمون اختلاف معنیداری وجود داشت (001/0 ≥p). نتایج تحلیل کوورایانس نشان داد که تأثیر یادگیری تلفیقی بر حضور شناختی و حضور تدریس بیشتر از یادگیری چهره به چهره بوده است (01/0≥p).نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان داد یادگیری تلفیقی و یادگیری چهره به چهره هر دو در افزایش حضور شناختی مؤثر هستند؛ اما تنها یادگیری تلفیقی بر حضور تدریس مؤثر است. یادگیری تلفیقی نسبت به یادگیری چهره به چهره تأثیر بیشتری بر میزان حضور شناختی و تدریس دارد. بنابراین یادگیری تلفیقی با ادغام یادگیری چهره به چهره و برخط دارای اثربخشی بیشتری در میزان حضور شناختی و تدریس بوده و میتواند جایگزین مناسبی برای یادگیری کاملاً حضوری در نظام آموزشی کشور ما باشد و پیشنهاد میشود نظام تعلیموتربیت از این رویکرد در آموزش رسمی استفاده کند.
فناوری آموزش- یادگیری تلفیقی
الهام اکبری؛ طاهره یزدی نژاد؛ رضوان نظری؛ مبین تاتاری
چکیده
پیشینه و اهداف: یادگیری ترکیبی، بهعنوان یک مفهوم کلیدی در حوزه آموزش، اهمیت ویژهای دارد. با ظهور ویروس کرونا و پدیده همهگیری، اهمیت این نوع آموزش بیش از پیش آشکار شد. بهعبارت دیگر، یادگیری ترکیبی میتواند نقشی حیاتی در حل مسائل و سهولت فرآیند آموزش داشته باشد. مطالعه حاضر، کوشیده است تا ادراک معلمان را نسبت به انواع مدلها ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: یادگیری ترکیبی، بهعنوان یک مفهوم کلیدی در حوزه آموزش، اهمیت ویژهای دارد. با ظهور ویروس کرونا و پدیده همهگیری، اهمیت این نوع آموزش بیش از پیش آشکار شد. بهعبارت دیگر، یادگیری ترکیبی میتواند نقشی حیاتی در حل مسائل و سهولت فرآیند آموزش داشته باشد. مطالعه حاضر، کوشیده است تا ادراک معلمان را نسبت به انواع مدلها و رویکردهای آموزشی بهویژه، یادگیری ترکیبی مورد بررسی قرار دهد، معلمانی که بهواسطه بحران کرونا در طول سالهای اخیر هم یادگیری الکترونیکی و هم یادگیری ترکیبی را تجربه کردهاند. این ادراک و فهم شامل دیدگاههای آنها درباره ترجیح و علاقه، اثربخشی و کارآیی، تعامل، مشارکت در فرایند آموزش و مزایا و ویژگیهای محیطهای یادگیری نسبت به انواع مختلف آموزش (حضوری، ترکیبی، مجازی) میباشد.روشها: جامعه آماری، تمام معلمان مقاطع مختلف تحصیلی که از یادگیری الکترونیکی/ شاد در دوران همهگیری کرونا استفاده میکردند، بود که 964 نفر از آنها با نمونهگیری دواطلبانه وارد مطالعه شدند و دادهها، از طریق پرسشنامه آنلاین طی ۳ماه، جمعآوری شد. برای تعیین پایایی پرسشنامه مزبور، از روش آلفای کرونباخ استفاده شد که بزرگتر از 69/0 بود و برای تعیین روایی صوری، پرسشنامه در اختیار سه نفر از خبرگان دانشگاهی و سه نفر از کارشناسان وزارت آموزشوپرورش قرار گرفت و پس از اعمال نظر آنان و انجام اصلاحات لازم، فرم نهایی پرسشنامه ها، تدوین شد. سپس پرسشنامه مزبور از طریق گوگل فرم به یک فرم آنلاین تبدیل شد. این پرسشنامه، از مقیاس 5 درجهای لیکرت تشکیل شد. از پاسخدهندگان خواسته شد که پاسخی به هر عبارت از" کاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم" را برای یادگیری حضوری، ترکیبی و مجازی انتخاب کنند. از شرکت کنندگان خواسته شد تا یادگیری حضوری خود را بر اساس تجربیات قبل از همهگیری و یادگیری آنلاین خود را بر اساس تجربه خود در طول همهگیری رتبهبندی کنند. در پایان پرسشنامه، از معلمان خواسته شد تا شیوه یادگیری ترجیحی خود را نشان دهند و بگویند کدام روش یادگیری ممکن است برای دانشآموزان پس از همهگیری مفیدتر باشد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS22 انجام شد. P <0.05 بهعنوان نقطه برش از نظر آماری معنیدار در نظر گرفته شد.یافتهها: معلمان، استفاده از یادگیری ترکیبی را تسهیلگر یادگیری میدانند، ویژگیهای محیط یادگیری ترکیبی را میپسندیدند و از یادگیری ترکیبی لذت میبردند، از نظر آنها میزان تعامل با دانشآموزان در یادگیری ترکیبی نسبتاً بالا است و در عین حال، معتقدند که یادگیری ترکیبی منجر به افزایش حجم کاری و نیز هزینه اقتصادی میگردد. بخش دیگری از نتایج در رابطه با ترجیح نوع آموزش نشان میدهد که آموزش حضوری با مقدار37/2 دارای بزرگترین مقدار میانگین رتبهای و در نتیجه بیشترین ارجحیت است. بعد از آن یادگیری ترکیبی با مقدار 22/2 و یادگیری الکترونیکی با مقدار 41/1 در اولویتهای بعدی قرار گرفتند. در اثربخشی یادگیری ترکیبی و مشارکت در فرآیند آموزش مقدار t کوچکتر از 96/1 و سطح معناداری برای تمامی این متغیرها کمتر از 05/0 میباشد.نتیجهگیری: با توجه به ادراک معلمان از ویژگیهای یادگیری ترکیبی که مهمترینشان پسندیدن ویژگیهای محیط یادگیری و نقش تسهیلکننده یادگیری ترکیبی است اما مواردی نظیر اثربخشی و مشارکت در فرآیندآموزش را از ویژگیهای یادگیری ترکیبی نمیدانند. به همین سبب باید در جهت بهبود ادراک معلمان از یادگیری ترکیبی اقدامات مربوطه صورت گیرد.
فناوری آموزش- یادگیری تلفیقی
عاطفه غفرانی؛ فاطمه نارنجی ثانی؛ محمد علی شاه حسینی؛ خدایار ابیلی؛ جواد پورکریمی
چکیده
پیشینه و اهداف: رویکرد یادگیری ترکیبی به معنای بهکارگیری محیط یادگیری چهره به چهره همراه با ظرفیتهای محیط الکترونیکی، شناخته میشود. این رویکرد، به دلیل مزایای چشمگیری که با جبران معایب دو محیط یادگیری حضوری و الکترونیکی به همراه دارد، بیش از 15 سال است توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. اما امروزه، پس از شیوع اپیدمی کووید 19 ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: رویکرد یادگیری ترکیبی به معنای بهکارگیری محیط یادگیری چهره به چهره همراه با ظرفیتهای محیط الکترونیکی، شناخته میشود. این رویکرد، به دلیل مزایای چشمگیری که با جبران معایب دو محیط یادگیری حضوری و الکترونیکی به همراه دارد، بیش از 15 سال است توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. اما امروزه، پس از شیوع اپیدمی کووید 19 در دنیا، به یک انتخاب ضروری نه تنها برای پژوهشگران که برای مدیران و صاحبان کسب و کارها از جمله نظامهای آموزشی، مبدل گردیده است. از این رو، پژوهشگران در سراسر جهان بیش از پیش درصددند تا بهترین راههای بهرهمندی از مزایای هر دو رویکرد چهره به چهره و الکترونیکی را در قالب الگوهای یادگیری ترکیبی برای نظام آموزشی، از جمله دانشگاهها ارائه دهند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تبیین ابعاد و مؤلفههای الگوی نظام یاددهی-یادگیری ترکیبی در دانشگاه، انجام شده است.روشها: روش پژوهش کیفی نظریه، برخاسته از دادهها و از نوع نوخاسته بود. میدان پژوهش، شامل 15 نفر از مدرسان دانشگاهها بوده که از طریق نمونهگیری هدفمند و براساس ملاکهای از پیش تعیینشده، انتخاب شدند. ملاک انتخاب خبرگان، شامل «عضو انجمن یادگیری الکترونیکی و بیش از 5 سال حضور فعال در این عرصه» و «صاحب آثار برجسته علمی و سابقه تجربه عملیاتی در حوزه یادگیری الکترونیکی»، بوده است. به منظور گردآوری یافتهها از مصاحبه نیمه ساختار یافته، استفاده گردید و تا رسیدن به اشباع نظری، ادامه یافت. تحلیل یافتهها، با روش تحلیل محتوا در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. میزان اعتبار یافتههای پژوهش با استفاده از چهار معیار لینکلن و گوبا شامل اعتبارپذیری، تأییدپذیری، انتقالپذیری و قابلیت اطمینان؛ و پایایی آن، توسط کدگذاری مجدد و دو کدگذار مورد بررسی قرار گرفت.یافتهها: نتیجه تحلیل یافتهها منجر به شناسایی 219 عبارت کلیدی گردید، سپس در قالب 29 مؤلفه اصلی شامل مدیریت تغییر، حمایت مدیران ارشد، برنامه راهبردی، برنامه عملیاتی، جذب، توسعه، نگهداشت، منابع فنی، منابع مالی و کالبدی، منابع اطلاعاتی و دانشی، راهبردهای تدریس و سناریونویسی، تعامل، بسته منابع درسی، ارزیابی از دانشجو، باور و نگرش مورد نیاز ذینفعان، مهارت مورد نیاز ذینفعان، دانش مورد نیاز ذینفعان، نگرشهای مشترک، ارزشهای مشترک، معانی و مفاهیم مشترک، پشتیبانی روانشناختی، پشتیبانی فرایندی و پداگوژیکی، پشتیبانی فنی، ارتباطات درون دانشگاهی، ارتباطات برون دانشگاهی، ارزیابی، نظارت، حفظ مالکیت معنوی، احترام به حریم خصوصی، دستهبندی شد و در نهایت، 11 عامل از جمله رهبری تحولآفرین، برنامهریزی، مدیریت سرمایه انسانی، تأمین منابع، مدیریت فرایند یاددهی- یادگیری، شایستگیهای مورد نیاز ذینفعان، فرهنگسازی درخصوص رویکردهای نوین، نظام پشتیبانی از ذینفعان اصلی و درونی، ارتباطات درون و برون دانشگاهی، نظام ارزیابی و تضمین کیفیت دانشگاه، و ملاحظات اخلاقی به منظور پیاده سازی رویکرد ترکیبی در دانشگاه، به دست آمد.نتیجهگیری: نتایج حاصل از این پژوهش، میتواند راهنمای عملی برای مدیران ارشد دانشگاهها و مؤسسات آموزشی عالی به منظور پیادهسازی رویکرد یادگیری ترکیبی در نهادهای مذکور، به ویژه دانشگاههای سطح یک باشد؛ تا بدینوسیله بتوانند خود را با آخرین تغییرات، به ویژه تحولات نوین در خصوص رویکردهای نظام یاددهی-یادگیری، همسو نگاه داشته، در راستای پرورش دانشجویانی با صلاحیتها و شایستگیهای مورد نیاز جامعه و بازارکار، عملکردی اثربخش داشته باشند و بتوانند تهدید استفاده از محیط الکترونیکی را به فرصتی برای ایجاد تحول در رویکردهای آموزشی و استقرار نظام یادگیری ترکیبی با استفاده از محیط برخط، تبدیل کنند.
فناوری آموزش- یادگیری تلفیقی
عباس حسینی؛ محمدرضا یوسف زاده چوسری؛ فرهاد سراجی
چکیده
پیشینه و اهداف: مأموریت نظام آموزش وپرورش تبدیل دانش آموزان بهعنوان شهروندان جامعه اطلاعاتی، متناسب با تحولات فناورانه است که بتوانند در آموزش، از امکانات و بسترهای بهوجود آمده برای راهبری و هدایت فعالیتهای روزمره و حل مسائل گوناگون به نحو مقتضی بهره گیرند. نظام آموزشی ایران با تدوین«سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: مأموریت نظام آموزش وپرورش تبدیل دانش آموزان بهعنوان شهروندان جامعه اطلاعاتی، متناسب با تحولات فناورانه است که بتوانند در آموزش، از امکانات و بسترهای بهوجود آمده برای راهبری و هدایت فعالیتهای روزمره و حل مسائل گوناگون به نحو مقتضی بهره گیرند. نظام آموزشی ایران با تدوین«سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» بر بهکارگیری فناوریهای نوین، شبکه ملی اطلاعات وارتباطات در آموزش و پرورش تأکید کرده است. با توجه به حساسیت دوره ابتدایی، ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ و استفاده ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﻄﻊ از فناوریهای ﺟﺪﯾﺪ سبب میشود فرهنگ تلفیق فناوری را از همان ابتدا در درون خود نهادینه کرده و همیشه علم را با عمل همراه کنند. همگام باگسترش تلفیق فاوا در مدارس، موضوع ارزشیابی تلفیق فاوا در مدارس ابتدایی از جهت تضمین و بهبود کیفیت یاددهی و یادگیری، تعیین بسترها و استلزامات تلفیق در برنامهدرسی جهت پیاده سازی و اجرا اهمیت مییابد. معیارهای ارزﺷﯿﺎﺑﯽ کلیه کارشناسان، مدیران و معلمان را یاری میکند که پیوسته از نتایج کار خویش آگاهی پیدا کنند و بدانند تا چه اندازه اهداف آموزشی و اهداف سازمان تحقق یافته است. این آگاهی سبب میشود تا تلفیق فاوا در برنامه درسی به شکل مطلوب صورت گیرد. هدف پژوهش حاضر تعیین چارچوب ارزشیابی تلفیق فاوا در برنامهدرسی دوره ابتدایی است.روشها: این تحقیق به روش ترکیبی از نوع اکتشافی در دو مرحله انجام شد. مرحله اول با روش مطالعه کیفی که از نوع پدیدارشناسانه بود جهت تعیین معیارهای ارزشیابی با استفاده از روش مصاحبه نیمه ساختارمند، به روش نمونهگیری هدفمند از نوع ملاکی و در مرحله بعد برای تأیید معیارهای ارزشیابی از پرسشنامه به روش نمونهگیری در دسترس استفاده شد. مشارکتکنندگان در بخش کیفی شامل معلمان و مدیران مدارس هوشمند و در بخش کمّی متخصصان حوزه یادگیری الکترونیکی بود. مشارکت کنندگان در بخش کیفی براساس روش نمونه گیری ملاک محور و قاعده رسیدن به اشباع نظری، شامل 6 مدیر و 9 آموزگار و جامعه آماری در بخش کمّی شامل 10 متخصص حوزه یادگیری الکترونیکی بود. بهمنظور تحلیل دادههای جمعآوریشده در بخش کیفی از روش کولایزری (کدگذاری باز، محوری وانتخابی) و در بخش کمّی از CVR استفاده شد.یافتهها: یافتههای پژوهش در بخش کیفی حاکی از آن بود که چارچوب ارزشیابی تلفیق فاوا شامل 13 ملاک در بخشهای مختلف پشتیبانی (3 ملاک)، محتوای الکترونیکی (2 ملاک)، فعالیتهای یاددهی معلم (2 ملاک)، مواد و منابع یادگیری (2 ملاک)، فعالیتهای یادگیری (2ملاک و فعالیتهای گروهی دانشآموزان (2 ملاک) است. در بخش کمّی درصد CVR همه شش مؤلفه ارزشیابی از عدد جدول (62/0) بالاتر بود. مؤلفههای محتوای الکترونیکی و پشتیبانی با بیشترین درصد و صلاحیت دانشآموزان کمترین درصد توافق در بین معیارهای ارزشیابی تأیید شدند.نتیجهگیری: برای افزایش کیفیت تلفیق در ارزشیابی باید به تعامل و تراکنش کلیه مؤلفه های ارزشیابی توجه ویژه شود. تأکید بر ارزشیابی مجزای ابعاد تلفیق، اجرای ناقص ارزشیابی تلفیق در برنامه درسی است. پیشنهاد میشود ارزیابان حوزه ستادی و صفی در ارزشیابی تلفیق فاوا در برنامهدرسی نگاه جامع و کلنگر به کلیه معیارهای ارزشیابی داشته باشند.