آموزش الکترونیکی- مجازی
حمید رضا مقامی؛ فاطمه اسدی؛ اسماعیل زارعی زوارکی
چکیده
پیشینه و اهداف: روشهای سنتی تدریس، دانشآموزان را برای زیستن در قرن بیست و یکم آماده نمیکند. دانشآموزان در قرن بیست و یک باید فراتر از دانش اساسی در زمینه موضوعی حرکت کنند و دنبال موضوعات مهمتری مانند کسب مهارت باشند. درحال حاضر داشتن مهارت خودکارآمدی و ایجاد درگیری تحصیلی توسط دانشآموزان یکی از چالشهای نظام آموزشی است. ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: روشهای سنتی تدریس، دانشآموزان را برای زیستن در قرن بیست و یکم آماده نمیکند. دانشآموزان در قرن بیست و یک باید فراتر از دانش اساسی در زمینه موضوعی حرکت کنند و دنبال موضوعات مهمتری مانند کسب مهارت باشند. درحال حاضر داشتن مهارت خودکارآمدی و ایجاد درگیری تحصیلی توسط دانشآموزان یکی از چالشهای نظام آموزشی است. همچنین نظامهای آموزش ابتدایی در کشورهای پیشرفته نیز تربیت دانشآموزانی با چنین مهارتهایی را جهت پیشرفت تحصیلی مدنظر قرار میدهند. لذا ضرورت دارد روشهای تدریس مناسبی که موجب ارتقای این دو مهارت در یادگیرندگان میشود را مورد بررسی قرار داد و از تمام ظرفیتهای موجود در آموزش برخط برای بهبود مهارت خودکارآمدی و درگیری تحصیلی استفاده نمود؛ زیرا استراتژیهای تدریس با پیشرفت چشمگیر فناوری در حال پیشرفتند و آموزش و پرورش باید به تدریج تمرکز خود را از فضای فیزیکی کلاس درس به محیطهای مجازی منتقل کند. یادگیری مبتنی بر پروژه یک رویکرد یادگیری عمیق و جامع برای تدریس و یادگیری در کلاس است و میتوان آن را با یادگیری الکترونیکی تلفیق کرد و برای دستیابی به مهارتهای اساسی مانند خودکارآمدی و درگیری تحصیلی از آن استفاده کرد. هدف این پژوهش نیز بررسی تأثیر آموزش الکترونیکی مبتنی بر پروژهی بر خودکارآمدی و درگیری تحصیلی دانشآموزان پایهی ششم ابتدایی است.روشها: روش تحقیق نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان پایهی ششم ابتدایی سوادکوه در سال تحصیلی 1399-1400 بودهاند که 34 نفر از آنها (17 نفر در گروه آزمایش و 17 نفر در گروه کنترل) با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه درگیری تحصیلی آپلتون و همکاران (2006) و پرسشنامهی خودکارآمدی تحصیلی جینگ و مورگان (1999) بود.یافتهها: در یافتهها نشانه روشنی وجود داشت که یادگیری مبتنی بر پروژه میتواند دانشآموزان را به یادگیری ترغیب کند و خودکارآمدی و درگیری تحصیلی آنها را برای عملکرد بهتر در این زمینه تحریک کند. یافتههای تحقیق نشان داد آموزش مبتنی بر پروژه در محیط برخط بهطور کلی بر خودکارآمدی ( 05/0P< و46/4 F=) و درگیری تحصیلی دانشآموزان (05/0P< و 97/7 F=) تأثیر مثبت دارد.نتیجهگیری: با توجه به تأثیر مثبت آموزش مبتنی بر پروژه در محیط برخط برخودکارآمدی و درگیری تحصیلی دانشآموزان در این پژوهش و همچنین افزایش محبوبیت یادگیری مبتنی بر پروژه، باید برای بهبود آموزش و پرورش، معلمان رویکردهای تدریس خود را به سمت آموزش مبتنی بر پروژه سوق دهند. از الزامات این اقدام میتوان به توانمندسازی معلمان در حوزه نظام آموزش الکترونیک و طراحی کتابهای درسی متناسب برای یادگیری مهارتها و آموزش مبتنی بر پروژه اشاره نمود. همچنین پیشنهاد میشود معلمان به دانشآموزان مسئولیت یادگیری و نقش فعال ببخشند؛ زیرا آنها از طریق یادگیری مبتنی بر پروژه میتوانند یادگیری خود را درک کنند، محصولات خود را ارائه دهند که یادگیری و تلاش آنها را نشان میدهد.
فناوری های آموزشی نوظهور
زینب رشیدی؛ محمدرضا نیلی احمدآبادی؛ اسماعیل زارعی زوارکی؛ علی دلاور
چکیده
پیشینه و اهداف: معلمان یکی از مهمترین و حیاتیترین عناصر آموزش مجازی ضمن خدمت محسوب میشوند و پشتیبانی از آنها یکی از وظایف مدیریتی و یکی از عناصر اساسی در نظام آموزش مجازی است. پشتیبانی از معلمان در محیط یادگیری مجازی یکی از عوامل کلیدی موفقیت و توسعه نظام آموزش مجازی است که چنانچه بهطور مستمر فراهم نباشد؛ موجب هدر رفت سرمایه ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: معلمان یکی از مهمترین و حیاتیترین عناصر آموزش مجازی ضمن خدمت محسوب میشوند و پشتیبانی از آنها یکی از وظایف مدیریتی و یکی از عناصر اساسی در نظام آموزش مجازی است. پشتیبانی از معلمان در محیط یادگیری مجازی یکی از عوامل کلیدی موفقیت و توسعه نظام آموزش مجازی است که چنانچه بهطور مستمر فراهم نباشد؛ موجب هدر رفت سرمایه و سلب انگیزه برای ماندگاری در محیط یادگیری مجازی میشود. پشتیبانی از معلمان دارای حیطههای مختلفی است که از جمله آنها میتوان به پشتیبانی آموزشی اشاره کرد. در آموزش مجازی ضمن خدمت معلمان، پشتیبانی آموزشی بر دیگر حیطههای مختلف پشتیبانی اولویت دارد و دارای اهمیت بیشتری است. پشتیبانی آموزشی از مؤلفههای اصلی مؤثر بر اثربخشی آموزش مجازی ضمن خدمت بهشمار میرود. داربستسازی پویای رایانهای یکی از اشکال پشتیبانی آموزشی است که بهصورت شخصیسازی شده از یادگیرندگان پشتیبانی میکند. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر داربستسازی پویای رایانهای بر اثربخشی آموزش ضمن خدمت مجازی معلمان بود.روشها: این پژوهش به روش شبهآزمایشی و با استفاده از طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را معلمان ابتدایی در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل میدادند که متقاضی شرکت در آموزش ضمن خدمت مجازی بودند. بهصورت در دسترس 30 معلم ابتدایی بهعنوان نمونه جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند که بهصورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته ارزشیابی آموزش ضمن خدمت مجازی معلمان براساس الگوی توسعه یافته رودریک سیمز بود. این الگو دارای 11 مؤلفه شامل اهداف آموزشی، محتوا، طراحی و واسط کاربری، تعامل، ارزشیابی، خدمات پشتیبانی، کیفیت پیامدها، سازماندهی، مدیریت، فناوری آموزشی و اخلاق فناوری اطلاعات و ارتباطات است. روایی پرسشنامه توسط متخصصان مورد تأیید قرار گرفت. همچنین پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ 82/0 بهدست آمد. گروه آزمایش داربستسازی پویای رایانهای را طی آموزش مجازی ضمن خدمت دریافت کرد؛ ولی آموزش ضمن خدمت مجازی به روش متداول به گروه کنترل ارائه شد. برای تحلیل دادهها از شاخصهای آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و در بخش آمار استنباطی از تحلیل کواریانس استفاده شد.یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش از طریق داربستسازی پویای رایانهای بر اثربخشی آموزش ضمن خدمت مجازی معلمان مؤثر است. همچنین داربستسازی پویای رایانهای در هریک از مؤلفههای اثربخشی آموزش مجازی ضمن خدمت معلمان شامل سازماندهی و مدیریت، فناوری آموزشی، اهداف آموزشی، محتوا، طراحی و واسط کاربری، اخلاق فناوری اطلاعات و ارتباطات، تعامل با واسط کاربری، ارزشیابی، خدمات پشتیبانی و کیفیت پیامدها تأثیر معناداری دارد.نتیجهگیری: در آموزش مجازی ضمن خدمت داربستسازی پویای رایانهای میتواند کمک و راهنمایی مورد نیاز معلمان را ارائه داده و منجر به تسلط در یادگیری شود و به معلمان کمک میکند نقش فعالی در آموزش داشته باشند. صرف نظر از این، استفاده از ابزارهای مبتنی بر وب و فناوریها تا زمانی که بتوانند عملکرد یادگیرندگان را در یادگیری تسهیل کنند، و بر اثربخشی آموزش مؤثر باشند، در مطالعات مورد تأکید است. از اینرو با توجه به مزایای داربستسازی پویای رایانهای پیشنهاد میشود دستاندرکاران آموزش ضمن خدمت مجازی معلمان طراحی و توسعه داربستسازی پویای رایانهای را در دستور کار خود قرار دهند.
رویکردهای نوین آموزشی
شیلا سلیمانی؛ خدیجه علیآبادی؛ اسماعیل زارعی زوارکی؛ علی دلاور
چکیده
پیشینه و اهداف: نیاز به عملکرد و استقلال سبکهای حل مسأله یادگیری دستور زبان انگلیسی دانشجویان در دنیای دانش مدار کنونی، امری ضروری است. لذا پژوهش حاضر با هدف بهبود آن تحت الگوی یادگیری معکوس به این موضوع پرداخته است.روشها: تحقیق حاضر از نوع کاربردی و نیمهآزمایشی است. جامعه آماری پژوهش از میان کلیه فراگیران ثبتنام شده ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: نیاز به عملکرد و استقلال سبکهای حل مسأله یادگیری دستور زبان انگلیسی دانشجویان در دنیای دانش مدار کنونی، امری ضروری است. لذا پژوهش حاضر با هدف بهبود آن تحت الگوی یادگیری معکوس به این موضوع پرداخته است.روشها: تحقیق حاضر از نوع کاربردی و نیمهآزمایشی است. جامعه آماری پژوهش از میان کلیه فراگیران ثبتنام شده در مرکز آموزشهای تخصصی کوتاه مدت زبان انگلیسی علاءالدین از سال تحصیلی 1397 تا 1399 (تعداد 380 نفر) بهصورت هدفمند و در دسترس تعیین شد. معیار انتخاب زبانآموزان با جایگزینی تصادفی بود. در پرسشنامههای پیش آزمون و پس آزمونی که فراگیران به سؤالات بهطور کامل پاسخ نداده بودند و یا مواردی که بدون جواب بودند از این مجموعه حذف شدند. در نهایت مشارکتکنندگان تعداد 220 نفر شدند که در دو گروه کنترل و آزمایش هر گروه 110 نفر قرار گرفتند. بهمنظور جمعآوری دادهها، از پرسشنامهی حلمسأله کسیدی و لانگ (Cassidy & Long, 1996) با 24 سؤال که روی یک مقیاس سه درجهای (بله، خیر و نمیدانم) تنظیم شده و شش عامل را میسنجد، استفاده شد. این پرسشنامه ابتدا بهعنوان پیشآزمون روی گروه کنترل و آزمایش اجرا شد. سپس در گروه کنترل از آموزش به شیوه معمول و متداول که تمام مراکز آموزش زبان از آن بهره میگیرند، استفاده شد. بدین معنی که ارائه مفاهیم بهصورت تدریس سخنرانی شفاهی یا کتبی از طرف مدرس صورت گرفت که شامل استفاده از روش حفظ و تکرار و پرسش و پاسخ توسط فراگیر است. در آن به علاقه، استعداد و تفاوتهای فردی فراگیران توجه نمیشود. شیوه تدریس معکوس در گروه آزمایش اجرا شد. به این معنی که مدرس معکوس تدریس نمود. در این روش، مدرس کتاب، اسلایدها، جزوه آموزشی و همچنین آزمونهای تعاملی (interactive tests) را تهیه کرد و سپس بستر شبکه اجتماعی مناسب با توجه به دسترسی آسان (تلگرام و واتس اپ) را در نظر گرفت. او این موارد را قبل از کلاس در اختیار فراگیران قرار داد. فراگیران و مدرس میتوانستند با به اشتراک گذاشتن مطالب آموزشی، ایدهها، سؤالات، تکالیف و نکات را از طریق این شبکههای اجتماعی تعاملی با یکدیگر به اشتراک گذاشته و در ارتباط باشند. این روش به مدت 16 ماه (بدون درنظر گرفتن جلسات لغو شده) در 10 دوره و برای هرکدام از گروههای آزمایش و کنترل 5 دوره آموزش داده شد. هر دوره شامل 39 جلسه 90 دقیقهای (58.5 ساعت) 2 جلسه در هفته و یا 20 جلسه 180 دقیقهای (60 ساعت) یک جلسه در هفته فقط جمعهها تحت آموزش یک مربی برگزار شد. در ابتدای جلسه بعد، از مطالب جلسه قبل پسآزمون و مصاحبه شده و در مورد محتوای همان جلسه پیشآزمون گرفته میشد. برای پاسخ به سؤالات تحقیق، از آزمون اندازهگیری مکرر (repeated measurement) و آزمونهای پارامتریک T یک نمونه استفاده شد.یافتهها: یافتهها حکایت از اثر این روش تدریس بر بهبود عملکرد و استقلال در حل مسأله یادگیری دستور زبان انگلیسی دانشجویان تحت الگوی یادگیری معکوس داشت.نتیجهگیری: نتایج نشان داد که ارزش و مقبولیت الگو در کنار روشهای تدریس سنتی بر عملکرد و استقلال در حل مسأله یادگیری دستور زبان انگلیسی دانشجویان تأثیر فراوان داشته و باعث افزایش اعتماد به نفس فراگیران میشود. اجرای پژوهشهای همانند در دروس مختلف رشتههای مختلف دانشگاهی و همچنین بررسی این شیوه تدریس بر روی نمونههای بیشتر از جمله پیشنهادها برای پژوهشهای آتی است.
آموزش الکترونیکی
داود رحیمی کینچا؛ عباس عباس پور؛ مرتضی طاهری؛ اسماعیل زارعی زوارکی؛ علی خورسندی طاسکوه
چکیده
پیشینه و اهداف: توسعه حرفهای اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کلید ارتقای کیفیت آموزش عالی است. اگر اعضای هیأت علمی از سطح رشد و توسعه حرفهای مطلوبی برخوردار باشند؛ آنگاه میتوان انتظار داشت که از سایر منابع دانشگاه بهخوبی استفاده شود و ارتقای مستمر کیفیت در فعالیتها و مأموریتهای مختلف دانشگاه رخ دهد. در طول ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: توسعه حرفهای اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کلید ارتقای کیفیت آموزش عالی است. اگر اعضای هیأت علمی از سطح رشد و توسعه حرفهای مطلوبی برخوردار باشند؛ آنگاه میتوان انتظار داشت که از سایر منابع دانشگاه بهخوبی استفاده شود و ارتقای مستمر کیفیت در فعالیتها و مأموریتهای مختلف دانشگاه رخ دهد. در طول چند سال گذشته، آموزشهای برخط بهطور فزایندهای در آموزش عالی مورد توجه قرار گرفته است. جنبه های متعددی از آموزش های دانشگاهی از قبیل آموزش کارکنان، برنامه درسی و توسعه حرفه ای تحت تأثیر فرایندهای یادگیری برخط قرار گرفته است. در این شرایط بیشتر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی به سمت ارائه دورههای برخط پیش رفتهاند. با توسعه آموزشهای برخط، نیاز اعضای هیأت علمی برای تدوین و تدریس دورههای برخط افزایش مییابد. بنابراین ضروری است که راههای بهبود توسعه حرفهای اعضای هیأت علمی را که بهصورت برخط به تدریس میپردازند؛ شناسایی کرد و مورد استفاده قرار داد. تهیه و تدوین و ارائه دورههای برخط برای اساتید دانشگاهی میتواند با مدلهای سنتی آموزشهای چهره به چهره بسیار متفاوت باشد. اساتید دانشگاهی نیازمند تغییر در نحوه ارائه محتوا از طریق برنامه درسی و نوع تکالیف دانشجویان میباشند. برای ارائه اثربخش دورههای برخط، توانمندسازی و توسعه حرفهای اساتیدی که در این دورهها تدریس میکنند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. ارائه و اجرای برنامههای مستمر توسعه حرفهای اعضای هیأت علمی کمک شایانی به ارتقای کیفیت آموزشهای برخط میکند. این پژوهش با هدف بررسی نیازها و چالشهای توسعه حرفهای اعضای هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در تدریس برخط و ارتباط ویژگیهای جمعیتشناختی اساتید با نیازها و چالشهایشان در تدریس برخط انجام شد.روشها: این پژوهش به روش کمّی و به شیوه توصیفی- تحلیلی اجرا شد. جامعه پژوهش عبارت بودند از اعضای هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی که تعداد 113 نفر از 10 دانشکده مختلف بهعنوان نمونه، به شکل در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید که روایی آن با نظر متخصصان و پایایی آن به وسیله آلفای کرونباخ 849/0 تعیین شد.یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد که بین سن، رتبه دانشگاهی و سالهای تجربه تدریس اعضای هیأت علمی از یک سو و نیازها و چالشهایشان در زمینه تدریس برخط تفاوت معناداری وجود دارد و بین جنسیت، دانشکده، سالهای تجربه تدریس برخط اعضای هیأت علمی از یک سو و نیازها و چالشهایشان در زمینه تدریس برخط از سوی دیگر ارتباط معناداری مشاهده نشد. این چالشها تحت سه مؤلفه کلی استفاده از فناوری، نگرش به تدریس برخط و پشتیبانی مدیریتی دستهبندی شدند.نتیجهگیری: در خصوص نیازها و چالش های توسعه حرفهای اعضای هیأت علمی در تدریس برخط با بررسی پیشینه موضوع و مدل انطباق مبتنی بر علاقه، نیازها و چالشهای اعضای هیأت علمی در رابطه با تدریس برخط را می توان تعیین کرد. برای اطمینان از اجرای موفقیتآمیز تدریس برخط، میبایست چالشهای توسعه حرفهای اساتید که در این محیط تدریس میکنند، در نظر گرفته و بررسی شوند. براساس یافتههای پژوهش، از دیدگاه اعضای هیأت علمی استفاده از فناوری، نگرش به تدریس برخط و پشتیبانی مدیریتی به ترتیب در تعیین نیازها و چالشهای اعضای هیأت علمی در تدریس برخط دارای اولویت هستند.
یادگیری سیار
سونیا موسی رمضانی؛ اسماعیل زارعی زوارکی؛ محمدرضا نیلی احمد آبادی؛ علی دلاور؛ مهران فرج اللهی
چکیده
پیشینه و اهداف: یادگیری سیار یکی از زیرمجموعههای یادگیری الکترونیک محسوب میشود و محورِ آن استفاده از ابزارهای قابل حمل در یادگیری است. این شیوه از یادگیری امکان یادگیری فارغ از زمان و مکان را فراهم میآورد. در یادگیریسیار دانشآموزان قادر به یادگیری از منابع گوناگون در سرتاسر دنیا هستند. این غنیسازی سبب یادگیری موثر و معنادار ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: یادگیری سیار یکی از زیرمجموعههای یادگیری الکترونیک محسوب میشود و محورِ آن استفاده از ابزارهای قابل حمل در یادگیری است. این شیوه از یادگیری امکان یادگیری فارغ از زمان و مکان را فراهم میآورد. در یادگیریسیار دانشآموزان قادر به یادگیری از منابع گوناگون در سرتاسر دنیا هستند. این غنیسازی سبب یادگیری موثر و معنادار میگردد. علاوه بر آن، یادگیرندگان در این محیط میتوانند محیط آموزشی خود را تغییر داده و از تجربههای آموزشی گوناگون استفاده کنند. نقش فرایندهای اجتماعی (ارتباطات) و مدیریتی (مهارت تدریس و کلاسداری) نیز در این زمینه حایز اهمیت است. هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر کاربرد الگویِ آموزش مبتنی بر محیطهای یادگیری سیار بر حضور اجتماعی و حضور تدریس دانشآموزان مدارس هوشمند در درس ریاضی بوده است.روش ها: در این پژوهش از روش تحقیق ترکیبی استفاده شد. در قسمت تحقیق کمی از روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه دانشآموزانی هستند که در شهر تهران در مدارس هوشمند مشغول به تحصیل هستند. جهت گزینش حجم نمونه مورد نظر با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای از میان مدارس هوشمند شهر تهران، یک مدرسه انتخاب و سرانجام 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. جهت بررسی فرضیههای اول و دوم تحقیق از تجزیه و تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد.یافتهها: نتایج حاکی از آن بود که کاربرد این الگو بر تمام اَبعاد حضور اجتماعی و حضور تدریس در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل (در پسآزمون) موثر بوده است.نتیجهگیری: پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر کاربرد الگوی آموزش مبتنی بر محیطهای یادگیری سیار بر حضوراجتماعی و حضورتدریس یادگیرندگان مدارس هوشمند در درس ریاضی انجام گرفت و نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادههای تحقیق حاکی از آن است که کاربرد الگوی آموزش مبتنی بر محیطهای یادگیری سیار بر حضوراجتماعی و حضورتدریس یادگیرندگان مدارس هوشمند در درس ریاضی تاثیر مثبت دارد. دانشآموزانی که در محیط سیستم مدیریت یادگیری سیار قرار داشتند، نمرات بالاتری از گروه دیگر که تحت آموزش در محیط سنتی بودند، کسب نمودند. این امر بیانگر موثر بودن محیط طراحی شده برای یادگیری سیار در میزان حضور اجتماعی و تدریس است.
یادگیری الکترونیکی
محسن زارعی؛ اسماعیل زارعی زوارکی؛ خدیجه علی آبادی؛ علی دلاور
چکیده
پیشینه و اهداف فرصت مشارکت و تعامل بیشتر در فرآیند یادگیری در شبکههای اجتماعی، انگیزه مناسبی برای استفاده از ابزارهای جایگزین آنلاین اجتماعی، علاوه بر LMS های معمول و رایج است. در مقابل، هنگام استفاده از ابزارهای وب 2.0 مثل شبکههای اجتماعی، دانشآموز در یک اجتماع یادگیری قرار میگیرد که میتواند به سطح بالایی از معنا سازی و ساخت ...
بیشتر
پیشینه و اهداف فرصت مشارکت و تعامل بیشتر در فرآیند یادگیری در شبکههای اجتماعی، انگیزه مناسبی برای استفاده از ابزارهای جایگزین آنلاین اجتماعی، علاوه بر LMS های معمول و رایج است. در مقابل، هنگام استفاده از ابزارهای وب 2.0 مثل شبکههای اجتماعی، دانشآموز در یک اجتماع یادگیری قرار میگیرد که میتواند به سطح بالایی از معنا سازی و ساخت دانش و مهارت در اثر تعامل با همتایان و محتوا و... برسد. ارتباطات شکلگرفته در شبکههای اجتماعی، زمینهای برای پیادهسازی ارتباطات را فراهم میکند و آموزش را از لحاظ تعاملات در شبکهای تعریف میکند که دانش آموزان در آن دانش خود را مبادله میکنند؛ بنابراین، شبکههای اجتماعی نشاندهنده یک گزینهی خوب برای استفاده بهعنوان یک منبع اضافی برای یادگیری میباشد . از اینرو، از طرفی؛ ایجاد و توسعه شبکه اجتماعی علمی و مورد اعتماد که بتواند بسیاری از نیازهای آموزشی فراگیران و معلمان را در جامعۀ دیجتیالی پوشش دهد و همیشه در دسترس کاربران باشد احساس می شود. از سوی دیگر، الزامات قانونی اسناد بالادستی مانند راهکار 1/17 سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که پر کردن شکاف دیجیتالی بین مناطق آموزشی و مدارس را بیان می کند ضرورت ایجاد شبکه اجتماعی مدارس ایران به عنوان بستری مناسب برای بازی گردانان محیط های یاددهی – یادگیری در مدارس را بیش از پیش نمایان می سازد. لذا برای طراحی الگوی شبکه اجتماعی مجازی در مدارس نیاز به شناسایی مؤلفههای اصلی و فرعی این الگو میباشد. هدف از این پژوهش تدوین الگوی شبکه اجتماعی مجازی برای مدارس ایران بود.روش ها: این پژوهش به شیوۀ آمیخته؛ کمی و کیفی، و با طرح اکتشافی اجرا گردید. در مرحلۀ کیفی جامعه پژوهش، شامل اسناد و مدارک در دسترسِ فارسی و انگلیسی، مکتوب و الکترونیکی که از طریق روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. حجم نمونه 45 سند در حوزۀ شبکههای اجتماعی است. برای گردآوری دادهها از مصاحبه و فیشبرداری و برای تحلیل دادهها از روش تحلیل محتوا از نوع استقرایی استفاده شد. در مرحلۀ کمی روش پیمایشی بکار گرفتهشد. جامعۀ پژوهش عبارت بودند از متخصصین تکنولوژی آموزشی کشور که تعداد 30 نفر از اساتید و دانشجویان دکتری تکنولوژی آموزشی به عنوان نمونه، به شکل در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه محققساخته استفادهگردید که روایی آن با نظر متخصصان و پایایی آن به وسیله آلفای کرونباخ 86. تعیین شد. به کمک آزمون t تک نمونهای دادهها تحلیل گردید.یافته ها: یافتههای پژوهش منجر به شناسایی چهار مؤلفه اصلی: یادگیری شبکهای، تسهیلگری شبکهای، مدیریت شبکهای، فناوری شبکهای و شانزده زیر مؤلفه که از نظر عملکردی و معنایی مشابهت بالایی با مؤلفههای اصلی داشتند، گردید. همچنین نتایج نشان داد که الگوی استخراج شده، از اعتبار درونی بالایی برخوردار می باشد.نتیجه گیری: با توجه به نتایجی که از این پژوهش حاصل شد؛ ویژگیهای شبکههای اجتماعی مجازی با ادغام در سیستمهای مدیریت یادگیری موجود در مدارس میتواند بهعنوان یک محیط یادگیری متناسب با عصر دیجیتال و سازگار با نظریات جدید یادگیری بهویژه، نظریههای سازندهگرایی اجتماعی و ارتباطگرایی از یادگیری شبکهای حمایت نماید. در این بستر نقشهای فعال در محیط یادگیری را متناسب با کارکردهای آنها در این عصر را تعریف می نماید. در خصوص نتایج بررسی فرضیۀ پژوهش میتوان نتیجه گرفت که؛ الگوی استخراجشده که شامل مؤلفههایی چون یادگیری شبکهای، تسهیلگری شبکهای، مدیریت شبکهای و فناوری شبکهای میباشد امکان حمایت از یادگیری دانشآموزان در بستر فناوری شبکهای را فراهم میکند. این مؤلفهها شرایط اجرای الگو در مدارس را ممکن می سازد. تعاریف روشن و متمایز مؤلفهها باعث فهم درست بهره برداران و جامعیت آن میشود در نتیجه الگوی مورد نظر از نظر متخصصان که دارای دانش کاربردی در زمینۀ استفاده شبکههای اجتماعی در یادگیری بودند معتبر بود.